کلمه جو
صفحه اصلی

جشن


مترادف جشن : بزم، جشنواره، چراغانی، سور، شادی، ضیافت، عید، فستیوال، مهمانی

فارسی به انگلیسی

celebration, feast, fest _, festival, festivity, fete, fête, fiesta, function, gala, rejoicing, fte

celebration, festival


celebration, feast, fest _, festival, festivity, fete, fête, fiesta, function, gala, rejoicing


فارسی به عربی

ابتهاج , احتفال , عید , کرنفال , مراسم , مهرجان , یوبیل ، اِحْتِفالٌ

مترادف و متضاد

jubilation (اسم)
شادی، جشن، شادمانی، هلهله

jubilee (اسم)
سالگرد، جشن، روز شادی، روز ازادی، سال ویژه

feast (اسم)
ضیافت، مهمانی، جشن، عید

carnival (اسم)
کارناوال، جشن، کاروان شادی

celebration (اسم)
جشن، تجلیل، برگزاری جشن

ceremony (اسم)
جشن، تشریفات، مراسم، رسم

fiesta (اسم)
جشن، روز مقدس

fete (اسم)
جشن

فرهنگ فارسی

شادی، خوشی، سوروسرور، عید، بساطشادی ومهمانی
( اسم ) ۱- مجلس شادمانی محفل نشاط. ۲- ضیافت مهمانی . ۳- سور و سرورشادی .
معرب یا صورتی از گشن است

فرهنگ معین

(جَ ) (اِ. ) ۱ - مجلس شادی و شادمانی . ۲ - مهمانی . ۳ - سور و سرور.
(جَ شَ ) (اِ. ) تب ، بالا رفتن دمای بدن .

(جَ) (اِ.) 1 - مجلس شادی و شادمانی . 2 - مهمانی . 3 - سور و سرور.


(جَ شَ) (اِ.) تب ، بالا رفتن دمای بدن .


لغت نامه دهخدا

جشن. [ ج َ ش َ ] ( اِ ) حرارت تب. ( برهان قاطع ) :
چو دید اندر او شهریار زمن
برافتاد از بیم بروی جشن.
سهیلی.

جشن. [ ج َ ] ( اِ ) آقای ابراهیم پورداود در جلد یکم کتاب یسنا نوشته اند: لغت جشن نیز در فارسی از لغت یسن اوستائی به یادگار مانده است چون اصلاً تمام اعیاد دینی بوده مانند عید فروردگان و عید مهرگان و در این اوقات بخصوصه به ستایش و پرستش و مراسم دینی میپرداختند یا به عبارت دیگر یزشنه میکردند از این جهت روزهای متبرک را جشن خوانده اند. ( یسنا ج 1 صص 25 - 24 ). شادی و عیش و کامرانی و مجلس نشاط و مهمانی و به معنی عید هم هست.چنان که اگر گویند جشن نوروز مراد عید نوروز باشد. ( برهان قاطع ). بزم. سور. مهمانی. ضیافت :
ملکا جشن مهرگان آمد
جشن شاهان و خسروان آمد.
رودکی.
مهرگان آمد جشن ملک افریدونا
آن کجا گاو نکو بودش برمایونا.
دقیقی.
دل از داوریها بپرداختند
بآیین یکی جشن نو ساختند.
فردوسی.
که گفتی مرا چند خسپی مپای
به جشن جهاندار کیخسرو آی.
فردوسی.
بزرگان و آزادگان را بخوان
به جشن و به سور و به رای و به خوان.
فردوسی.
همه تخت و تاج و همه جشن و سور
نیرزد به دیدار یک موی حور.
فردوسی.
جشن سده آئین جهاندار فریدون
بر شاه جهاندار فری باد و همایون.
عنصری.
شاد باشید که جشن مهرگان آمد
بانگ آوای درای کاروان آمد.
منوچهری.
این جشن فرخ سده را چون طلایگان
از پیش خویشتن بفرستاد کامکار.
منوچهری.
آمدای سید احرار شب جشن سده
شب جشن سده را حرمت بسیار بود.
منوچهری.
می خور ای سید احرار در این جشن سده
باده خوردن بلی از عادت احرار بود.
منوچهری.
شوم خود را بیندازم از آن کوه
که چون جشنی بود مرگ بانبوه.
( ویس و رامین ).
امیر به نشاط و شراب این جشن و کلوخ انداز که ماه رمضان نزدیک بود بدین کوشک و بدین باغها تماشا میکرد و نشاط شراب میبود. ( تاریخ بیهقی ). امیر به جشن مهرگان نشست... بسیار هدیه و نثار آوردند و شعرا را هیچ نفرمود و بر مسعود رازی خشم گرفتی و او را به هندوستان فرستاد. ( تاریخ بیهقی ).

جشن . [ ج َ ] (ع ص ) ستبر. (تاج العروس ).


جشن . [ ج َ ش َ ] (اِ) حرارت تب . (برهان قاطع) :
چو دید اندر او شهریار زمن
برافتاد از بیم بروی جشن .

سهیلی .



جشن . [ ج ُ ] (معرب ، ص ) معرب یا صورتی از گشن است . رجوع به گشن در همین لغت نامه شود.


جشن . [ ج َ ] (اِ) آقای ابراهیم پورداود در جلد یکم کتاب یسنا نوشته اند: لغت جشن نیز در فارسی از لغت یسن اوستائی به یادگار مانده است چون اصلاً تمام اعیاد دینی بوده مانند عید فروردگان و عید مهرگان و در این اوقات بخصوصه به ستایش و پرستش و مراسم دینی میپرداختند یا به عبارت دیگر یزشنه میکردند از این جهت روزهای متبرک را جشن خوانده اند. (یسنا ج 1 صص 25 - 24). شادی و عیش و کامرانی و مجلس نشاط و مهمانی و به معنی عید هم هست .چنان که اگر گویند جشن نوروز مراد عید نوروز باشد. (برهان قاطع). بزم . سور. مهمانی . ضیافت :
ملکا جشن مهرگان آمد
جشن شاهان و خسروان آمد.

رودکی .


مهرگان آمد جشن ملک افریدونا
آن کجا گاو نکو بودش برمایونا.

دقیقی .


دل از داوریها بپرداختند
بآیین یکی جشن نو ساختند.

فردوسی .


که گفتی مرا چند خسپی مپای
به جشن جهاندار کیخسرو آی .

فردوسی .


بزرگان و آزادگان را بخوان
به جشن و به سور و به رای و به خوان .

فردوسی .


همه تخت و تاج و همه جشن و سور
نیرزد به دیدار یک موی حور.

فردوسی .


جشن سده آئین جهاندار فریدون
بر شاه جهاندار فری باد و همایون .

عنصری .


شاد باشید که جشن مهرگان آمد
بانگ آوای درای کاروان آمد.

منوچهری .


این جشن فرخ سده را چون طلایگان
از پیش خویشتن بفرستاد کامکار.

منوچهری .


آمدای سید احرار شب جشن سده
شب جشن سده را حرمت بسیار بود.

منوچهری .


می خور ای سید احرار در این جشن سده
باده خوردن بلی از عادت احرار بود.

منوچهری .


شوم خود را بیندازم از آن کوه
که چون جشنی بود مرگ بانبوه .

(ویس و رامین ).


امیر به نشاط و شراب این جشن و کلوخ انداز که ماه رمضان نزدیک بود بدین کوشک و بدین باغها تماشا میکرد و نشاط شراب میبود. (تاریخ بیهقی ). امیر به جشن مهرگان نشست ... بسیار هدیه و نثار آوردند و شعرا را هیچ نفرمود و بر مسعود رازی خشم گرفتی و او را به هندوستان فرستاد. (تاریخ بیهقی ).
نه چو تو در غم زیم ز باد خزانی
نه چو تو من مدح گوی جشن خزانم .

ناصرخسرو.


مطرب همی افغان کند که می خور
ای شاه که این جشن خسروانست .

ناصرخسرو.


همان روز که ضحاک را بگرفت و ملک بر وی راست گشت جشن سده بنهاد و مردمان که از جور و ستم ضحاک برسته بودند پسندیدند و از جهت فال نیک آن روز را جشن کردندی ... و چون آفتاب به فروردین خویش رسید آن روز آفریدون به نو جشن کرد. (نوروزنامه ).
در جشن آسمان وش تو ریخته به ناز
ساقی ماهروی تو در ساغر آفتاب .

انوری .


روز یکم زسال نو، جشن سکندر دوم
خاک زجمره ٔ سوم کرده قضای زندگی .

خاقانی .


دربستم آن امید که بر جشن او نهند
نان پاره یی ز حضرت اعلی بسرجهاز.

اثیرالدین اخسیکتی .


سخنگو سخن سخت پاکیزه راند
که مرگ بانبوه را جشن خواند.

نظامی .


از آن کم میرسد هر جان بدین جشن
که ره بس دور و جانان بس غیور است .

عطار.


شنیدم که جشنی ملوکانه ساخت
چو چنگ اندر آن بزم خلقی نواخت .

سعدی .


|| مجلس شراب . (لغت فرس اسدی ).
جشن در ایران باستان : رجوع به آبریزگان و آذرجشن و اسپندارجشن و جشن برزیگران و پوردگان و فروردگان و اسپندارمذ و جشن بزرگ و جشن تیرگان و خردادگان و سده و کوسه برنشین و جشن مردگیران و مهرگان و نوگان و نوروز و نیلوفر در همین لغت نامه شود.
جشن در دستگاه خلافت اسلامی :
1 - جشنهای مذهبی و ملی : در دوره ٔ تمدن اسلام جشنهای رسمی دو قسم بود یکی دینی مانند جشن تولد پیشوایان دین و عید فطر و عید اضحی و جشن جامه پوشانیدن کعبه و امثال آن . و دیگر جشنهای ملی مانند جشن نوروز، مهرگان ، شم النسیم و فتح الخلیج (در مصر). مسلمانان مراسم اجرای جشنهای دینی را از مسیحیان آموختند و آنان نیز از بت پرستان آموخته بودند. در این ایام نیز در عیدهای اسلامی تشریفاتی انجام می یابد و البته تشریفات امروز متناسب با اوضاع کنونی و غیر از مراسم و تشریفات آن ایام میباشد. خلفای فاطمی بیش از خلفای دیگر جشن مذهبی داشتند،از آن جمله جشن تولد رسول (ص ) و زهرا و علی (ع ) و امام حسن (ع ) و امام حسین (ع ) و خلیفه ٔ حاضر و شب اول رجب و عید قربان و عید فطر و عید نوروز و عید گشایش خلیج و غیره و برای هر یک از این روزها مراسم خاصی معمول بود که مقریزی در «خطط» شرح داده و ذکر همه ٔ آن مراسم در اینجا مورد ندارد و از جمله تشریفات این عیدها آن که پول و خلعت و زر و زیور به زیردستان می بخشیدند. مظفرالدین فرمانروای اربل جشنهای مذهبی را با تشریفات مجللی اجرا می کرد. میگویند وی اول کسی است که جشن میلاد پیغمبر را به قسمی که اکنون معمول است برپا داشت . سلطان ابوحمو فرمانروای تلمسان نیز به جشنهای مذهبی اهمیت میداد و با تشریفات مجلل آنرا اجرامیکرد...
2 - جشن عروسی و مانند آن : جشن عروسی مسلمانان به همین ترتیب که امروز در مصر معمول است با اختلافات کم و بیش اجراء میشد و البته به تناسب ثروت و عادات و رسوم محلی فرق میکرد ولی مهم ترین جشنهای عروسی که در دوره ٔ تمدن اسلام انجام یافت دو جشن است که اینک بطور مختصر مینویسیم : الف - جشن همسری خدیجه (پوراندخت ) دختر حسن بن سهل با مأمون . این مراسم در فم الصلح واقع شد و پدر عروس در این جشن دلمه های مشک میان هاشمیان و رجال و اعیان تقسیم کرد به این قسم که فندقی از مشک ساخته و میان آن نام ملک ، مزرعه ، کنیز، غلام ، چارپا و امثال آنرا نوشته بودند و هر کس آن دلمه را میگرفت و می گشود برگ کوچکی در آن می یافت که نام ملک یا کنیز یا هر چه بر آن نگاشته بود و هر کس آن ورقه را نزد خزانه دار حسن میبرد آن ملک و یا غلام و کنیز را تحویل میگرفت . حسن بن سهل مبالغ زیادی درهم و دینار و مقداری مشک و عنبر میان توده ٔ مردم پخش میکرد تا آنجا که باربران و ناویان و چارپاداران سهم بسیاری بردند. حسن مقداری جواهر گرانبها به مأمون و سرداران بزرگ پیشکش داد. بطوری که مورخان مینویسند شماره ٔ ناویانی که در آن عروسی خدمت میکردند سی وشش هزار بود. در یکی از روزهای جشن ، هیزم تمام شد وبجای هیزم پارچه های کتان را در نفت خیسانیده زیر دیگ گذاردند. در شب عروسی بساط زربفتی گستردند و ظرف مرصعی پر از مروارید درشت آوردند و مرواریدهای درشت را روی آن بساط طلا نثار کردند و مأمون و پوراندخت رابر آن بساط دست به دست دادند. زبیده زن هارون و حمدونه خواهر مأمون کنار عروس و داماد ایستاده بودند واعتنا به آن همه جواهر و بساط زرنگار نداشتند. مأمون که این را دید به زن پدر و خواهر خود گفت : مرا مفتخر بفرمائید و از این جواهرات که نثار ما شده بردارید. زبیده و حمدونه برای خشنودی مأمون دست دراز کرده و هر کدام یک مروارید برداشتند مرواریدها مانند ستارگان بر روی آن فرش طلا می درخشید. مأمون به یاد شعرحسن بن هانی آمده گفت : مثل این که ابن هانی این بساط را دیده بود که در شعر خود میگوید:
کأن صغری وکبری من فواقعها
حصباء در علی ارض من الذهب
(ترجمه : حبابهای کوچک و بزرگ روی جام شراب مانند مرواریدهای سفید خوش رنگ بر زمین طلائی میدرخشند).
همان شب ، شمعی از عنبر روشن بود که صد رطل وزن داشت و چون مأمون از بوی عنبر و دود شمع اظهار تنفر کرد، فوری شمعهای مومی به مجلس آوردند و در تمام شب مجلس عیش و عروسی مانند روز روشن شد. هزینه ٔآن جشن به قرار نوشته ٔ مورخین معتبر به پنجاه میلیون درهم رسید و همین که مأمون برخاست ده میلیون درهم به حسن بن سهل انعام داد و فم الصلح را تیول وی کرد. حسن هم اموال زیادی میان سرداران و بزرگان پخش کرد و مدت یک سال مالیات و درآمد فارس و خوزستان به حسن واگذار گردید و در شب دوم عروسی جده ٔ عروس هزار مرواریدکه در سینی طلای مرصع بود در جلوی پای مأمون نثار کرد و مطالب دیگری هم از آن جشن گفته شده که تصدیق آن دشوار مینماید.
ب - جشن مجلل دیگر جشنی است که متوکل در محلی موسوم به برگواز به مناسبت تولد پسرش المعتز برپا ساخت از جمله تشریفات این جشن یکی آن بود که پس از صرف غذا دو بساط زربفت گستردند و مهمانان (بزرگان لشکری و کشوری ) را به نشستن روی آن دو بساط دعوت کردند، سپس مجسمه هائی از مشک و عنبر بر روی میله ها گذارده برای تماشای مهمانان آوردند. آنگاه فراشان با سینی های طلای جواهرنشان پیش آمدند و در هر سینی چندین کیسه پر از درهم و دینار بود. فراشان آن پولها را میان دو بساط میریختند تا آنجا که از زمین بالا می آمد، بعد خدمتکاران بانگ برمی آوردند که به فرمان امیر مؤمنان هرکس هرقدر پول میخواهد بردارد. مردم مشت مشت درهم و دینار برمیداشتند و به نوکران خود تحویل داده و دوباره سر بساط می آمدند و پول جمع میکردند و میبردند و به محض اینکه مردم پولها را برمی داشتند فراشان جای خالی را با درهم و دینارپر میکردند. پس از پایان جشن متوکل هزار بنده آزاد کرد و به هزار نفر خلعت داد و هزار نفر از مهمانان را بر اسبهائی سوار نمود که زین و برگ آن اسبان طلا یانقره بود.
ج - در سال 480 هَ . ق . که المقتدر خلیفه ٔ عباسی دختر سلطان ملکشاه سلجوقی را به عقد خود درآورد جشن مجللی بر پا ساخت .
3 - خلعت دادن به وزیران : خلعت دادن به وزیران و سلاطین نیز یکی از قدرت نمائیهای خلیفه بود و با مراسم و تشریفات مجللی انجام مییافت . نخستین وزیری که از خلیفه خلعت گرفت جعفر برمکی بود که در روز اول خلافت هارون خلعت فاخری پوشید و صد کیسه درهم و دینار از خلیفه دریافت داشت . هارون در آن روز مهر خلافت را برای جعفر فرستاد و رجال دولتی را امر نمود که به مبارک باد جعفر بروند. پس از هارون سایر خلفا به وزیران و مأمورین عالی رتبه خلعت میدادند. این خلعت ها بنا به مقتضیات زمان و مکان تغییر میکرد و در هر حال جامه ٔ فاخری از طرف خلیفه برای وزیر یا امیر ارسال میشد و آن شخص خلعت را [ در ] بر می کرد.
العاضد فاطمی خلیفه ٔ مصرهمین که وزارت مصر را به صلاح الدین ایوبی واگذارد اورا الملک الناصر لقب داد و خلعت هنگفتی برایش فرستاد که عبارت بود از: عمامه ٔ سفید زربفت ، جامه ٔ حریر زربفت پرنقش ونگار، جبه ٔ زربفت ، طیلسان زربفت ، گردن بندجواهر به بهای ده هزار دینار با روپوش طلا و سرپوش طلای جواهرنشان و بر سر آن دویست دانه جواهر و بر چهار پایش چهار بند جواهر بود و تارهائی از طلا بر سرش پیچیده روی آن پرچمهای سفید گذارده بودند و چندین بقچه لباس و اثاث همراه خلعت میبردند و فرمان وزارت را برپارچه ٔ حریر سفید نگاشته بودند. همین که عباسیان پس از انقراض فاطمیان بر مصر دست یافتند خلیفه برای والی مصر السلطان الملک الظاهر خلعتی فرستاد که وی همان موقع [ در ] بر کرد و آن خلعت جبه ٔ سیاه و عمامه ٔ سیاه و طوق طلا و خلخال طلا و امثال آن بود.
4 - پیشواز و پذیرائی از مهمانان رسمی بیگانه : هرگاه نمایندگانی از ممالک بیگانه به پایتختهای اسلامی می آمدند، خلفا برای نشان دادن قدرت اسلام با تشریفات مجللی از مهمانان استقبال میکردند و غالباً این مهمانان از هند و روم و ممالک فرنگ به بغداد وارد میشدند. در سال 305 هَ . ق . در زمان خلافت المقتدر عباسی نمایندگانی از طرف پادشاه روم به بغداد آمدند و خلیفه نمایندگان را در کاخ معروف دارالشجره پذیرفت . کاخ مزبور را در آن روز به بهترین طرزی زینت کردند و آذین بستند [ و ] صدوشصت سوار و پیاده [ در ] دو طرف راه نمایندگان صف کشیدند. چهارهزار غلام سفید و سه هزار غلام سیاه در داخل کاخ حضور داشتند و هفت صد دربان و پرده دار نمایندگان را از درها و پرده ها گذراندند. صدها کشتی و کرجی روی دجله با پرچمها و زینتهای گوناگون نمایش میدادند و رژه میرفتند. در و دیوار شهر بغداد را بیست ودوهزار قالی و قالیچه و سی وهشت هزار پرده و پارچه های رنگارنگ پوشانیده بودند و در آن میان دوازده هزاروپانصد پرده ٔ حریر زربفت دیده میشد. صد شیر و پلنگ را با صد شیربان وقلاده های طلا و نقره به استقبال نمایندگان بیرون آوردند. درخت کاج دارالشجره در آن روز جلوه و شکوه مخصوصی داشت . این درخت مرکب از هیجده شاخه طلا و نقره بود و روی شاخه های آن پرندگان و گنجشکهای زرین و سیمین جا داشتند و به طرز بدیعی صدا درمی آوردند. خلاصه این که نمایندگان روم در آن روز جلال و عظمتی در دارالخلافه ٔ اسلام مشاهده کردند که شرح آن در این مختصر نمی گنجد. (تاریخ تمدن اسلام تألیف جرجی زیدان ترجمه ٔ علی جواهرکلام ج 5 صص 210 - 216).

فرهنگ عمید

۱. مراسم توٲم با شادی و مهمانی برای یک امر مسرت انگیز: جشن عروسی.
۲. عید: به سالی اندر هموار پنج جشن بُوَد / دو رسم دین عَرابی، سه رسم مُلک عجم (عنصری: ۲۰۴ ).
۳. شادی، خوشی، سُرور.
افزایش حرارت بدن و سرعت نبض، تب.

۱. مراسم توٲم با شادی و مهمانی برای یک امر مسرت‌انگیز: جشن عروسی.
۲. عید: ◻︎ به سالی اندر هموار پنج جشن بُوَد / دو رسم دین عَرابی، سه رسم مُلک عجم (عنصری: ۲۰۴).
۳. شادی؛ خوشی؛ سُرور.


افزایش حرارت بدن و سرعت نبض؛ تب.


دانشنامه عمومی

جشن به مراسمی اطلاق می شود که در آن عده ای از انسان ها توسط یک یا چند میزبان به عنوان مهمان جهت شادی و شعف دعوت می گردند. جشن ها ممکن است به منظورهای فردی یا اجتماعی برگزار گردند.
جشنواره
جشن نوروز
جشن مهرگان
عید
برخی از جشن ها به افتخار یک فرد خاص، روز یا رویداد به طور مثال جشن تولد در یک مکانی می گیرند. این مکان ممکن است در رستوران ها، بارها، باغ، کاباره ها و کافه ها و مکان های دیگر وجود داشته باشد و هزینهٔ این جشن ها به عهدهٔ فرد میزبان است.
جشن تولد جشن سالگرد کسی است که در آن روز آن فرد به دنیا آمده است. این سنت در اواسط قرن نوزدهم آغاز شده اما تا اواسط قرن بیستم محبوب نشده است. جشن تولد یکی از ویژگی های بسیاری از فرهنگ ها می باشد.
در فرهنگ های غربی جشن تولد شامل تعدادی از آیین های مشترک است. مهمانان ممکن است بخواهند هدیه ای برای میزبان بخرند و در جشن تولد به او بدهند. مکان های جشن اغلب تزیین شده اند. معمولاً دکوراسیون رنگارنگ مانند و دارای بالن و قطعات رنگی است. در جشن تولد معمولاً برای کسی که تولدش است کیک تولد می گیرند که معمولاً شمع را روی آن قرار داده و آن را روشن می کنند. سپس از او می خواهند که آرزویی بکند و سپس شمع را فوت کند. سپس به وی اولین قطعهٔ کیک را می دهند و گاهی همراه ان آهنگ تولد مبارک را می گذارند. در جشن تولد کودکان زمانی است که آن ها هدیه هایی که مهمانان برایش کادو آورده اند را باز کنند هم چنین در بعضی اوقات کلاه کاغذی مخروطی مانند که شکل رنگارنگی دارد را بر روی سر آن ها و هم چنین مهمانان می گذارند و سپس هدایا باز می شود.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] سنت های جشنی در میان ملل و اقوام مختلف جای گاه خاصی داشته است.اقوام گوناگون پس از پذیرش دین اسلام، فرآیندی را طی نموده اند که شامل تداوم برخی جشن های سنتی قبل از پذیرش اسلام و هم چنین قبول جشن های اسلامی بوده است.
هم اعراب شبه جزیره و هم اقوام و ملت هایی که با ظهور اسلام به این دین گرویدند یا تحت حاکمیت فرهنگ اسلامی ـ عربی قرار گرفتند در زمینه سنّت های جشنی ، فرآیندی شامل تداوم برخی جشن های پیش از دوره اسلامی ، پذیرش برخی جشن های اسلامی و عربی ، دگردیسی های کاهشی یا افزایشی در عناصر، تغییر عنوان ، تغییر کارکرد، ترکیب جشن های محلی با جشن های اسلامی و باز تولید آن ها، تغییرات معطوف به اسلامی یا مشروع سازی جشن های بومی و نظایر این ها را از سر گذراندند.
واژه عید
یکی از بارزترین جلوه های تغییرات ملل در باره جشن، غلبه واژگان عربی ، به ویژه واژه عید، بر مناسبات جشنی در سراسر جهان اسلام بوده است .
← واژه پرکاربرد
در صورت تأکید بر به کار بردن واژه ها بر مبنای اصل آن ها، عید اخص از جشن یا واژه های مترادف با جشن و احتفال و افراح است ؛ زیرا عید نوعاً جشنی است که هر سال تکرار می شود و به این ترتیب جشن های خانوادگی یا برخی جشن های اتفاقی دیگر که معمولاً فقط یک بار در همان مناسبت برگزار می شوند عید نیستند.ولی چنین قاعده ای در عربی یا در هیچ یک از زبان هایی که از واژه عید استفاده می کنند، هم واره رعایت نشده است و اینک از واژه عید، مطلقِ زمان جشن و شادی عمومی یا گروهی اراده می شود.
کاربرد واژه عید در منابع دینی
...

[ویکی فقه] جشن (اسلام). اعیاد و جشن های بسیاری با صبغه و رنگ دینی و مذهبی برگزار می گردد.
برخی از مسلمانان در اول و دوم محرّم به مناسبت سالگرد هجرت پیامبر از مکه به مدینه جشن می گیرند هر چند که این هجرت در ماه ربیع الاول واقع شده و بعداً در سال هفتم هجری به دستور عمر آن را در اول محرّم ، که آغاز سال قمری است ، تاریخ گذاری کردند (برای مواردی از برگزاری این جشن به این منابع رجوع کنید
قاسم عبده قاسم ، عصر سلاطین الممالیک ، ج۱، ص ۱۱۷ـ۱۱۸، قاهره ۱۴۱۵/۱۹۹۴.
گروه هایی از مسلمانان سنّی در روز دهم محرّم روزه می گیرند و حتی رفتارهای جشنی از خود بروز می دهند (برای نمونه ای روشن در مراکش به این منبع
محمد بن محمد موقت ، الرحلة المراکشیة، ج ۲، ص ۸۷ـ۸۸، او، مرءاة المساوی الوقتیة، مصر ۱۳۵۱.
برخی مسلمانان به ویژه شیعیان ایران ، عراق ، هند و پاکستان ، سپری شدن ماه صفر را که به زعم آنان ماه غم و اندوه است جشن می گیرند.در کربلا، زنان کوزه هایی حاوی زغال ، آب و نمک و پول خرد را برای رفع شر و دفع نحوست از بام خانه به داخل کوچه پرت می کرده اند.
سلمان هادی طعمه ، کربلاء فی الذاکرة، ج۱، ص ۱۹۵، بغداد ۱۹۸۸.
...

[ویکی فقه] جشن (جهان اسلام). ملاک های تفکیک و تقسیم انواع جشن های مسلمانان با آنِ دیگران متفاوت نیست .مسلمانان بر اساس تعالیم ، سنن و مناسبت های دینی و در درجه بعد، مناسبت ها و بزرگ داشت های مذهبی و فرقه ای جشن های مختلفی داشته اند.
در این مقاله با تلاش برای ارائه گونه ای مرزبندی اولیه ، به طور اجمال به شماری از این جشن ها اشاره می شود:
← جشن های هفتگی
(۲) محمد بن حسین آقاجمال خوانساری ، عقایدالنساء مشهور به کلثوم ننه، در عقاید النساء و مرآت البلهاء: دو رساله انتقادی در فرهنگ توده، چاپ محمود کتیرائی ، تهران : طهوری ، ۱۳۴۹ ش .(۳) محمود شکری آلوسی ، بلوغ الارب فی معرفة احوال العرب، چاپ محمد بهجه اثری ، بیروت (۱۳۱۴).(۴) ابن ایاس ، بدائع الزهور فی وقائع الدهور، چاپ محمد مصطفی ، قاهره ۱۴۰۲ـ۱۴۰۴/۱۹۸۲ـ۱۹۸۴.(۵) ابن ایاس ، نزهة الامم فی العجائب و الحکم ، چاپ محمد زینهم محمد عزب ، قاهره ۱۹۹۵.(۶) ابن بابویه ، کتاب من لایحضره الفقیه ، چاپ علی اکبر غفاری ، قم ۱۴۱۴.(۷) ابن بطوطه ، رحلة ابن بطوطه، چاپ محمد عبدالمنعم عریان ، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.(۸) ابن تیمیه ، اقتضاءالصراط المستقیم مخالفة اصحاب الجحیم ، (بی جا، بی تا).(۹) ابن حجر عسقلانی ، فتح الباری بشرح صحیح البخاری ، مصر ۱۳۴۸، چاپ افست بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.(۱۰) ابن زبیر، کتاب الذخائر و التحف، چاپ محمد حمیداللّه ، کویت ۱۹۵۹.(۱۱) ابن صاحب الصلاة، المنُّ بالامامة: تاریخ بلاد المغرب و الاندلس فی عهدالموحدین، چاپ عبدالهادی تازی ، بیروت ۱۹۸۷.(۱۲) ابن عبدربّه ، العقد الفرید، چاپ علی شیری ، بیروت ۱۴۰۸ـ۱۴۱۱/ ۱۹۸۸ـ۱۹۹۰.(۱۳) ابن عماد، شذرات الذهب فی اخبار من ذهب.(۱۴) ابن قیم جوزیه ، زادالمعاد فی هدی خیرالعباد، چاپ شعیب ارنؤوط و عبدالقادر ارنؤوط ، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.(۱۵) ابن کثیر، البدایة و النهایة، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۰.(۱۶) ابن ماجه ، سنن ابن ماجه، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.(۱۷) ابن منظور، لسان العرب.(۱۸) ابن ندیم ، الفهرست.(۱۹) سلیمان بن اشعث ابوداوود، سنن ابی داود، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.(۲۰) ابوریحان بیرونی ، الا´ثار الباقیة عن القرون الخالیة، چاپ ادوارد زاخاو، لایپزیگ ۱۹۲۳.(۲۱) ابوریحان بیرونی ، کتاب التفهیم لاوائل صناعة التنجیم، چاپ جلال الدین همائی ، تهران ۱۳۶۲ ش .(۲۲) ابوریحان بیرونی ، کتاب القانون المسعودی ، حیدرآباد دکن ۱۳۷۳ـ۱۳۷۵/۱۹۵۴ـ۱۹۵۶.(۲۳) احمد ابوسعد، قاموس المصطلحات و التعابیر الشعبیة: معجم لَهجی تأصیلی فولکلوری ، بیروت ۱۹۸۷.(۲۴) محمد مناظر احسن ، زندگی اجتماعی در حکومت عباسیان، ترجمه مسعود رجب نیا، تهران ۱۳۶۹ ش .(۲۵) غازی احمدی ، «الموالد الدینیه فی مصر»، التراث الشعبی ، سال ۷، ش ۴ (۱۳۹۷).(۲۶) اردو دائرة معارف اسلامیة، لاهور ۱۳۸۴ـ۱۴۱۰/۱۹۶۴ـ۱۹۸۹، ذیل «آخری چهارشنبه » (از مرزا هادی علی بیگ ).(۲۷) ویلیام اسپنسر، سرزمین و مردم ترکیه ، ترجمه علی اصغر بهرام بیگی ، تهران ۱۳۴۵ ش .(۲۸) دتیوس کلیفورد اسمیت ، سرزمین و مردم اندونزی ، ترجمه پرویز داریوش ، تهران ۱۳۵۰ ش .(۲۹) اشرف الدین حسینی ، دیوان ، چاپ محمد بهشتی ، تهران ۱۳۷۰ ش .(۳۰) امیر بایزید اموی ، «اعیاد الطائفة الیزیدیة»، التراث الشعبی ، سال ۴، ش ۹ (۱۹۷۳).(۳۱) احمد امین ، قاموس العادات و التقالید و التعابیر المصریة، قاهره ۱۹۵۳.(۳۲) عبدالحسین امینی ، الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب ، ج ۱، بیروت ۱۳۸۷/۱۹۶۷.(۳۳) محمدهادی امینی ، عیدالغدیر فی عهد الفاطمیین ، تهران ۱۳۷۶ ش .(۳۴) ابوالقاسم انجوی شیرازی ، گذری و نظری در فرهنگ مردم ، تهران ۱۳۷۱ ش .(۳۵) اندونزی : گذشته و آینده، تهران : سفارت جمهوری اندونزی ، (بی تا).(۳۶) ابراهیم رزق اللّه ایوب ، التاریخ الفاطمی الاجتماعی، (بیروت ) ۱۹۹۷.(۳۷) محمد بن اسماعیل بخاری ، صحیح البخاری ، چاپ محمد ذهنی افندی ، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.(۳۸) عبدالرحمان بدوی ، مذاهب الاسلامیین، بیروت ۱۹۷۱ـ۱۹۷۳.(۳۹) بیهقی ، تاریخ بیهقی.(۴۰) عبدالهادی تازی ، جامع القرویین، بیروت ۱۹۷۲ـ۱۹۷۳.(۴۱) سلیم طه تکریتی ، «تقالید و اعراف من تکریت »، در عادات و تقالید الحیاة الشعبیة العراقیة، اعداد و تقدیم باسم عبدالحمید حمودی ، بغداد: وزارة الثقافة و الاعلام ، دارالشؤون الثقافیة العامة، ۱۹۸۶.(۴۲) سلیم طه تکریتی ، «کتاتیب التعلیم فی تکریت »، التراث الشعبی ، سال ۷، ش ۵ و ۶ (۱۳۹۶).(۴۳) سلیم طه تکریتی ، «کسلات، الاعیاد فی بغداد»، التراث الشعبی ، سال ۱۱، ش ۶ (۱۹۸۰).(۴۴) علی تلعفری ، «الاحتفال بظهور اول سن للاطفال فی تلعفر»، التراث الشعبی ، سال ۴، ش ۱ (۱۹۷۲).(۴۵) علی تلعفری ، «دورة الحیاة فی تلعفر»، در عادات و تقالید الحیاة الشعبیة العراقیة، التراث الشعبی ، ۱۹۸۶.(۴۶) محسن بن علی تنوخی ، نشوار المحاضرة و اخبار المذاکرة، چاپ عبود شالجی ، بیروت ۱۳۹۱ـ۱۳۹۳/۱۹۷۲ـ۱۹۷۳.(۴۷) عمرو بن بحر جاحظ ، البخلاء، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.(۴۸) عمرو بن بحر جاحظ ، کتاب التاج فی اخلاق الملوک، چاپ احمد زکی پاشا، قاهره ۱۳۳۲/۱۹۱۴.(۴۹) عمرو بن بحر جاحظ ، المحاسن و الاضداد، چاپ فوزی خلیل عطوی ، بیروت ۱۹۶۹.(۵۰) هوشنگ جاوید، موسیقی رمضان در ایران ، تهران ۱۳۸۳ ش .(۵۱) یعقوب جعفری ، «تاریخچه پوشش کعبه »، میقات حج ، سال ۴، ش ۱۲ (تابستان ۱۳۷۴).(۵۲) نینا جمیل ، الطعام فی الثقافة العربیة، لندن ۱۹۹۴.(۵۳) جوادعلی ، المفصّل فی تاریخ العرب قبل الاسلام ، بغداد ۱۴۱۳/۱۹۹۳.(۵۴) اسماعیل بن حماد جوهری ، الصحاح : تاج اللغة و صحاح العربیة، چاپ احمد عبدالغفور عطار، بیروت (بی تا)، چاپ افست تهران ۱۳۶۸ ش .(۵۵) جهانگیر، امپراتور هند، توزک جهانگیری ، چاپ محمدهادی معتمد الخدمت ، چاپ سنگی لکهنو) ۱۸۶۳ (.(۵۶) علی چگینی ، اسلام در برونئی ، تهران ۱۳۷۹ ش .(۵۷) یوسف حبّی ، «تقالید الولادة فی تونس »، التراث الشعبی ، سال ۱۴، ش ۴ (۱۹۸۳).(۵۸) جورج حبیب ، «خضرالیاس »، همان ، سال ۱، ش ۱۱ (ربیع الاخر ـ جمادی الاولی ۱۳۹۰).(۵۹) حرّ عاملی ، وسائل الشیعة.(۶۰) عبدالرزاق حسنی ، «الاعیاد الدینیة لدی الطائفة الیزیدیة»، التراث الشعبی ، سال ۴، ش ۷ (۱۹۷۳).(۶۱) قصی حسین ، موسوعة الحضارة العربیة: العصر الفاطمی و الایوبی، بیروت ۲۰۰۵.(۶۲) محمد بن عثمان حشایشی ، الهدیة فی العادات التونسیة، چاپ احمد طویلی و محمد عنابی ، تونس ۲۰۰۲.(۶۳) علی بن ابراهیم حلبی ، السیرة الحلبیة، چاپ عبداللّه محمد خلیلی ، بیروت ۱۴۲۲/۲۰۰۲.(۶۴) لحد خاطر، العادات و التقالید اللبنانیة، بیروت ۲۰۰۲.(۶۵) خلیل بن احمد، کتاب العین، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی ، قم ۱۴۰۵.(۶۶) لطفی خوری ، «ملامح تراثیة مشترکة فی تقالید دوره الحیاة العربیة»، در عادات و تقالید الحیاة الشعبیة العراقیة، همان .(۶۷) احمد زینی دحلان ، السیرة النبویة، چاپ ناجی سوید، بیروت ۱۴۱۶/۱۹۹۵.(۶۸) دهخدا، لغتنامه دهخدا.(۶۹) سعید دیوه جی ، «تقالید الزواج فی الموصل »، در عادات و تقالید الحیاة الشعبیة العراقیة.(۷۰) محمود روح الامینی ، آیین ها و جشن های کهن در ایران امروز، تهران ۱۳۷۸ ش .(۷۱) محمد بن یوسف زرندی حنفی ، نظم دررالسّمطین، نجف ۱۳۷۷/۱۹۵۸.(۷۲) جرجی زیدان ، تاریخ التمدن الاسلامی ، چاپ حسین مؤنس ، قاهره (بی تا).(۷۳) احمد حمودی سامرائی ، «من ذبائح و نذور الجاهلیه»، التراث الشعبی، سال ۱۳، ش ۴ (۱۹۸۲).(۷۴) جعفر سبحانی ، آئین وهابیت، قم ۱۳۷۸ ش .(۷۵) «سنّت ها و رسوم مذهبی اسماعیلیان بدخشان »، چشم انداز، سال ۱، ش ۱۱ (بهمن ۱۳۷۶).(۷۶) عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی ، الحاوی للفتاوی ، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.(۷۷) علی بن محمد شابشتی ، الدیارات، چاپ کورکیس عواد، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.(۷۸) عبدالوهاب شاهرودی ، «صفر و سفر: نگاهی دیگر به تاریخ وفات پیامبر (ص )»، مقالات و بررسیها، دفتر ۷۲ (۱۳۸۱ ش ).(۷۹) محمدجواد شبیری ، «تحقیقی در روز وفات پیامبر صلی اللّه علیه وآله وسلم »، تحقیقات اسلامی ، س ۴، ش ۱ و ۲ (۱۳۶۸ ش ).(۸۰) محمد عبدالسلام خضر شقیری ، السنن و المبتدعات المتعلقة بالاذکار و الصلوات ، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.(۸۱) احمد شلبی ، الحیاة الاجتماعیة فی الفکر الاسلامی ، قاهره ۱۹۸۶.(۸۲) جعفر شهری باف ، طهران قدیم ، تهران ۱۳۸۱ ش .(۸۳) شهمردان بن ابی الخیر، روضة المنجمین ، چاپ جلیل اخوان زنجانی ، تهران ۱۳۸۲ ش .(۸۴) صباح ابراهیم سعید شیخلی ، الاصناف فی العصر العباسی : نشأتها و تطورها، بغداد ۱۳۹۶/۱۹۷۶.(۸۵) هلال بن محسِّن صابی ، الوزراء، او، تحفة الامراء فی تاریخ الوزراء، چاپ عبدالستار احمد فراج ، (قاهره ) ۱۹۵۸.(۸۶) احمد بن عبداللّه صاعدی شیرازی ، حدیقة السلاطین قطبشاهی ، چاپ علی اصغر بلگرامی ، حیدرآباد دکن ۱۹۶۱.(۸۷) نجلة قاسم صباغ ، «جوانب من الحیاة الاجتماعیة فی عصر الرسالة الاسلامیة»، آداب الرافدین، ش ۱۳ (۱۴۰۱).(۸۸) غلامحسین صدیقی ، جنبشهای دینی ایرانی در قرنهای دوم و سوم هجری ، تهران ۱۳۷۲ ش .(۸۹) احمد صوفی ، «ایام الموصل و صبواتها»، التراث الشعبی ، سال ۱، ش ۵ (شوال ـ ذیقعده ۱۳۸۹).(۹۰) محمد بن یحیی صولی ، ادب الکتّاب، چاپ محمد بهجة اثری ، قاهره ) ۱۳۴۱ (، چاپ افست بیروت ) بی تا).(۹۱) عبدالعزیز طباطبائی ، الغدیر فی التراث الاسلامی ، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳.(۹۳) طبری ، تاریخ طبری (لیدن ).(۹۴) سلمان هادی طعمه ، کربلاء فی الذاکرة، بغداد ۱۹۸۸.(۹۵) رزق طویل ، «الاعیاد بین الجاهلیة و الاسلام »، مجله الازهر، سال ۴۷، ش ۱۰ (ذیحجه ۱۳۹۵).(۹۶) مصطفی محمد طیر، «اعیادالمسلمین و غیرهم »، مجله الازهر، سال ۵۸، ش ۱۰ (شوال ۱۴۰۶).(۹۷) علی ظفرخواه ، فولکلور خزانه سی ، (تبریز) ۱۳۷۹ ش .(۹۸) جعفر مرتضی عاملی ، بزرگداشت ها در اسلام (پاسخ به شبهات مخالفین )، ترجمه محمد سپهری ، قم ۱۳۷۸ ش .(۹۹) جعفر مرتضی عاملی ، الصحیح من سیرة النبی الاعظم صلی اللّه علیه وآله وسلم ، قم ۱۴۰۳.(۱۰۰) عبدالمنصف محمود عبددالفتاح ، «الاعیاد الاسلامیة و مالها من آثار طیبة فی نفوس المسلمین عامة»، مجلة الازهر، سال ۷۱، ش ۱۲ (ذیحجه ۱۴۱۹).(۱۰۱) عبدالمنصف محمود عبددالفتاح ، «الاعیاد فی الاسلام »، مجلة الازهر، سال ۵۷، ش ۱۲ (ذیحجه ۱۴۰۵).(۱۰۲) محمد بن عبدالجبار عتبی ، تاریخ یمینی ، ترجمه ناصح بن ظفر جرفادقانی ، چاپ علی قویم ، تهران ۱۳۳۴ ش .(۱۰۳) خطیب عدنانی ، الملابس و الزینة فی الاسلام ، لندن ۱۹۹۹.(۱۰۴) محمود عرفان ، «بار یافتن سفیران اسپانیا بحضور امیرتیمور در سمرقند»، آینده، ج ۳، ش ۴ (۱۳۲۳ ش الف ).(۱۰۵) محمود عرفان ، «مهمانی عروس امیرتیمور از سفیران اسپانیا»، آینده، ج ۳، ش ۵ (۱۳۲۳ ش ب ).(۱۰۶) حسن بن عبداللّه عسکری ، دیوان المعانی ، قاهره ۱۳۵۲.(۱۰۷) مرتضی عسکری ، معالم المدرستین ، تهران ۱۴۱۳/۱۹۹۳.(۱۰۸) ابوالفضل بن مبارک علامی ، اکبرنامه ، چاپ غلامرضا طباطبائی مجد، تهران ۱۳۷۲ ش .(۱۰۹) علی بن ابی طالب (ع )، امام اول ، نهج البلاغة، چاپ صبحی صالح ، بیروت (۱۳۸۷)، چاپ افست قم (بی تا).(۱۱۰) علی محمد سلام ، العطر و الطیب، قاهره ۱۴۲۶/۲۰۰۵.(۱۱۱) غازی عبدالباقی ، «الاغانی الشعبیة فی الموالد الدینیة بمصر»، التراث الشعبی، سال ۸، ش ۱ (۱۳۹۷).(۱۱۲) محمد فاروق فرقانی ، تاریخ اسماعیلیان قهستان ، تهران ۱۳۸۱ ش .(۱۱۳) محمدحسین فرهنگ ، جامعه شناسی و مردم شناسی شیعیان افغانستان ، قم ۱۳۸۰ ش .(۱۱۴) علی اصغر فقیهی ، آل بویه : نخستین سلسله قدرتمند شیعه با نموداری از زندگی جامعه اسلامی در قرنهای چهارم و پنجم ، (تهران ) ۱۳۶۶ ش .(۱۱۵) محمد آصف فکرت ، «نخستین جامه ای که خراسانیان بر کعبه پوشاندند»، مشکوة، ش ۳۲ (پاییز ۱۳۷۲).(۱۱۶) ناصر فکوهی ، «از اسطوره تا جشن »، در گستره اسطوره : گفتگوهای محمدرضا ارشاد با ابوالقاسم اسماعیل پور و دیگران ، تهران : هرمس ، ۱۳۸۲ ش .(۱۱۷) نصراللّه فلسفی ، زندگی شاه عباس اول ، تهران ، ۱۳۳۴ ش ، تهران ، ۱۳۴۶ ش .(۱۱۸) فنگ جین یوان ، فرهنگ اسلامی و ایرانی در چین ، ترجمه محمدجواد امیدوارنیا، تهران : الهدی ، (بی تا).(۱۱۹) قاسم عبده قاسم ، عصر سلاطین الممالیک ، قاهره ۱۴۱۵/۱۹۹۴.(۱۲۰) زکریا بن محمد قزوینی ، عجائب المخلوقات و غرائب الموجودات، بیروت : دارالشرق العربی ، (بی تا).(۱۲۱) قلقشندی ، قلائد الجمان فی التعریف بقبائل عرب الزمان.(۱۲۲) عباس قمی ، کتاب الکنی و الالقاب، صیدا ۱۳۵۷ـ۱۳۵۸، چاپ افست قم (بی تا).(۱۲۳) محمود کتیرائی ، از خشت تا خشت ، تهران ۱۳۷۸ ش .(۱۲۴) حسین کرخی ، «کتاتیب بغداد فی العهود السابقة»، التراث الشعبی ، سال ۱، ش ۱۰ (ربیع الاول ـربیع الاخر ۱۳۹۰).(۱۲۵) کرم حلمی فرحات ، الثقافة العربیة و الاسلامیة فی الصین ، قاهره ۱۴۲۵/۲۰۰۵.(۱۲۶) محمدصالح کنبو، عمل صالح ، الموسوم به شاه جهان نامه ، ترتیب و تحشیه غلام یزدانی ، چاپ وحید قریشی ، لاهور ۱۹۶۷ـ۱۹۷۲.(۱۲۷) جعفر قلی کیانی ، «نوروز در قرقیزستان »، چشم انداز، ش ۱۳ (فروردین ۱۳۷۷).(۱۲۸) عبدالحی بن ضحاک گردیزی ، زین الاخبار، چاپ عبدالحی حبیبی ، چاپ افست تهران ۱۳۴۷ ش .(۱۲۹) رابرت پرگرین لانگ ، سرزمین و مردم پاکستان ، ترجمه داوود حاتمی ، تهران ۱۳۷۲ ش .(۱۳۰) عبدالحمید لاهوری ، بادشاهنامه ، چاپ کبیرالدین احمد و عبدالرحیم ، کلکته ۱۸۶۷ـ۱۸۶۸.(۱۳۱) روژه لوتورنو، فاس قبل الحمایة، ترجمة الی العربیة محمد حجی و محمد خضر، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.(۱۳۲) ادوارد ویلیام لین ، عادات المصریین المحدثین و تقالیدهم ، ترجمه سهیر دسّوم ، قاهره ۱۴۱۹/۱۹۹۹.(۱۳۳) هانری ماسه ، معتقدات و آداب ایرانی ، ترجمه مهدی روشن ضمیر، تبریز ۱۳۵۵ـ۱۳۵۷ ش .(۱۳۴) آدام متز، تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری ، یا، رنسانس اسلامی ، ترجمه علیرضا ذکاوتی قراگزلو، تهران ۱۳۶۴ ش .(۱۳۵) محمدخالد رمضان ، «تقالید الزاج و الاعراس فی منطقه وادی بردی و الزبدانی »، التراث الشعبی ، سال ۱۳، ش ۴ (۱۹۸۲).(۱۳۶) محمد دقن ، کسوة الکعبة المعظمة: عبرالتاریخ، (قاهره ) ۱۴۰۶/۱۹۸۶.(۱۳۷) محمد محمدی ملایری ، «النیروز عبرالتاریخ و فی الادب العربی »، الدراسات العربیة، سال ۲، ش ۱ (۱۹۶۰).(۱۳۸) ابوالوفاء مراغی ، «اعیاد و مواسم و ذکریات »، مجلة الازهر، ج ۲۸، ش ۹ (رمضان ۱۳۷۶).(۱۳۹) محمدکاظم مروی ، عالم آرای نادری، چاپ محمدامین ریاحی ، تهران ۱۳۶۴ ش .(۱۴۰) عبداللّه مستوفی ، شرح زندگانی من ، یا، تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه، تهران ۱۳۷۷ ش .(۱۴۱) مسعودی ، مروج الذهب (پاریس ).(۱۴۲) مسلم بن حجاج ، صحیح مسلم ، چاپ محمدفؤاد عبدالباقی ، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.(۱۴۳) محمد مشیری ، «پذیرایی از کور دیپلماتیک در عمارات سلطنتی ایران »، وحید، سال ۴، ش ۱۱ (آبان ۱۳۴۶).(۱۴۴) علی مظاهری ، زندگی مسلمانان در قرون وسطا، ترجمه مرتضی راوندی ، تهران ۱۳۷۸ ش .(۱۴۵) مقدسی ، البدء و التاریخ.(۱۴۶) احمد بن علی مقریزی ، کتاب المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط و الاثار، المعروف بالخطط المقریزیة، بولاق ۱۲۷۰، چاپ افست قاهره (بی تا).(۱۴۷) مکتبخانه های قرآن کریم در گذشته و حال در سودان ، وقف : میراث جاویدان ، سال ۳، ش ۲ (تابستان ۱۳۷۴).(۱۴۸) حیدر ممتوف ، «منبع ایرانی در تشکیل لغت تاتار کریمه »، در جهان ایرانی و توران (مجموعه مقالات )، به اهتمام مرضیه ساقیان ، تهران : وزارت امورخارجه ، مرکز چاپ و انتشارات ، ۱۳۸۱ ش .(۱۴۹) منی سیدعلی حسن ، التصویر الاسلامی فی الهند: تسلیات البلاط و حیاة الشعوب فی التصویر المغولی الهندی ، قاهره ۲۰۰۳.(۱۵۰) ساچیکو موراتا و ویلیام چیتیک ، سیمای اسلام، ترجمه عبدالرحیم گواهی ، تهران ۱۳۷۸ ش .(۱۵۱) محمد بن محمد موقت ، الرحلة المراکشیة، او، مرءاة المساوی الوقتیة، مصر ۱۳۵۱.(۱۵۲) مهدی مهریزی ، تقویم عبادی ، تهران ۱۳۸۰ ش .(۱۵۳) میرخواند، روضة الصفا.(۱۵۴) علی میرنیا، پژوهشی در شناخت ایل ها و طایفه های عشایری خراسان و نقش سیاسی روسای ایل های بزرگ در امور کشور، و روابط آنها با حکومتها و استعمارگران ، تهران ۱۳۶۹ ش .(۱۵۵) ناجی جواد، «کُتّاب ' الملا،»، التراث الشعبی ، ش ۲ (۱۹۸۷).(۱۵۶) ناصرخسرو، سفرنامه ، تهران (۱۳۴۱).(۱۵۷) عظیم نانجی ، «دین اسلام »، در جهان مذهبی : ادیان در جوامع امروز، ترجمه عبدالرحیم گواهی ، تهران : دفتر نشر فرهنگ اسلامی ، ۱۳۷۴ ش .(۱۵۸) احمد بن علی نسائی ، سنن النسائی ، بشرح جلال الدین سیوطی و حاشیه نورالدین بن عبدالهادی سندی ، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.(۱۵۹) نصری اشرفی ، نمایش و موسیقی در ایران ، تهران ۱۳۸۳ ش .(۱۶۰) اسعد نظامی تالش ، «جامه کعبه »، ایران نامه ، سال ۴، ش ۱ (پاییز ۱۳۶۴).(۱۶۱) نوروز در ترکمنستان ، چشم انداز، ش ۱۳ (فروردین ۱۳۷۷).(۱۶۲) نوروز در قزاقستان ، همان ، ش ۱۳ (فروردین ۱۳۷۷).(۱۶۳) فریدون نوزاد، «خلعت و خلعت پوشان »، فرهنگ گیلان ، سال ۱، ش ۱ (زمستان ۱۳۷۷).(۱۶۴) احمد بن عبدالوهاب نویری ، نهایة الارب فی فنون الادب ، قاهره (۱۹۲۳) ـ۱۹۹۰.(۱۶۵) محمدطاهر بن حسین وحید قزوینی ، عباسنامه ، یا، شرح زندگانی ۲۲ساله شاه عباس ثانی (۱۰۵۲ـ۱۰۷۳)، چاپ ابراهیم دهقان ، اراک ۱۳۲۹ ش .(۱۶۶) احمد وکیلیان ، رمضان در فرهنگ مردم ، تهران ۱۳۷۰ ش .(۱۶۷) صادق هدایت ، نیرنگستان ، تهران ۱۳۵۶ ش .(۱۶۸) فهمی هویدی ، الاسلام فی الصین ، کویت ۱۴۰۱/۱۹۸۱.(۱۶۹) یعقوبی ، تاریخ یعقوبی؛

[ویکی فقه] جشن (دوره جاهلی). اعراب دوره جاهلی دارای جشن های متنوعی بوده اند و در مناسبت های مختلف، جشن های مختلفی را برگزار می کردند.
عرب شبه جزیره به صورت قبیله ای و در اجتماعات پراکنده می زیسته اند و بنابراین جشن های آن ها از لحاظ زمانی و مکانی بسیار متنوع بوده و چنان که جوادعلی
جوادعلی ، المفصّل فی تاریخ العرب قبل الاسلام ، ج ۵، ص ۱۰۰، بغداد ۱۴۱۳/۱۹۹۳.
غیر از حج که از مهم ترین مراسم دینی و تجاری عرب جاهلی به شمار می رفت ، آن ها در این دوره با جشن های دینی یهودیان و مسیحیان ساکن شبه جزیره نیز آشنا بودند و گاه در برخی از آن ها شرکت می کردند.
جوادعلی ، المفصّل فی تاریخ العرب قبل الاسلام ، ج ۵، ص ۱۰۰ـ۱۰۴، بغداد ۱۴۱۳/۱۹۹۳.
رفتارهای جشنی عرب جاهلی و در واقع عرب شبه جزیره در آستانه ظهور اسلام ، مطابق بافت عمومی این گونه رفتارها در دیگر جوامع انسانی است : پوشیدن لباس های نیکو، به کار بردن انواع زیورآلات و آرایش ها، تقدیم ولیمه های مختلف ، اجرای بازی های مختلف چون اسب دوانی ، نیزه اندازی ، تیراندازی و گاه چوگان ، نیز رقص و آوازخوانی و نواختن آلات موسیقی ، به ویژه به خدمت گرفتن سیاهان حبشی برای رقص و نواختن دف و خوانندگی
جوادعلی ، المفصّل فی تاریخ العرب قبل الاسلام ، ج ۵، ص ۱۰۴ـ۱۰۵، بغداد ۱۴۱۳/۱۹۹۳.
...

گویش مازنی

/jashn/ شادی – جشن & کثیف

شادی – جشن


کثیف


واژه نامه بختیاریکا

دیمبل دیمبو؛ ( دینگِل دینگَو ) ؛ گوشت خَرُو

جدول کلمات

سور

پیشنهاد کاربران

جشن به ترکی: توی ، در زبان انگلیسی هم توی ( toy ) گفته می شود.

بزم، جشنواره، چراغانی، سور، شادی، ضیافت، عید، فستیوال، مهمانی

Ceremony

جشن:
دکتر کزازی در مورد واژه ی " جشن" می نویسد : ( ( جشن در پهلوی در ریخت یشن yašn بکار می رفته است . ریختی دیگر از آن ، در این زبان یسن yasn است ، به معنی پرستش ، از مصدر یشتن yaštan به معنی پرستیدن . از آن روی که جشن های بزرگ در ایران سرشت آیینی داشته اند ، بدین نام خوانده شده اند . ستاک واژه در اوستا ، یَزَته بوده است ؛ واژگانی دیگر نیز چون " یزدان " ، ایزد "، "یسنا " و " یشت " از این ریشه بر ٱمده اند . ) )
( ( فریدون غم افکند و رامش گزید؛
شبی کرد جشنی ، چنانچون سزید. ‏ ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 316. )
امروزه در زبان ترکی به مراسم ترحیم "یاس" یا" یئس " می گویند در مقابل عروسی که "طوی" گفته می شود . طویونان یاس ( عروسی و عزا ) به نظر می رسد "یئس" یا "یاس " ترکی با یشن yašn و یسن yasn پهلوی همریشه باشند .


1 - ریشه اوستایی جَشن، یَسنا است که در واژه مزدَیَسنا به چم ( معنای ) آیین پرستش بکار می رفته است و در زبان پهلوی نیز واژگان ( جَشن= jashn جشن، عید ) ( جَشنزار= jashnz�r موسم جشن، وقت عید ) نیز بکار می رفته اند و همین امروز نیز زرتشتیان کرمان و یزد واژه یَسنا را بکار می برند.


کلمات دیگر: