کلمه جو
صفحه اصلی

پول


مترادف پول : اسکناس، بودجه، پیسه، تنخواه، دست مایه، دینار، سرمایه، سکه، مبلغ، مسکوک، نقد، نقدینه، وجه، پل، جسر

فارسی به انگلیسی

pool, money, cash, currency, fund, green power, lucre, mammon, pelf, purse, silver, tender, dough, lolly, loot, shekels

money, currency, legal tender, cash, coin, specie, paper money, banknote, pelf, lucre, (informal) dough


cash, currency, fund, green power, lucre, mammon, money, pelf, purse, silver, tender


فارسی به عربی

اجر , ثروات , حوالة مالیة , ذهب , طائفة , عجینة , کرکدن , مال , محفظة , وحل

مترادف و متضاد

اسکناس، بودجه، پیسه، تنخواه، دست‌مایه، دینار، سرمایه، سکه، مبلغ، مسکوک، نقد، نقدینه، وجه


پل، جسر


۱. اسکناس، بودجه، پیسه، تنخواه، دستمایه، دینار، سرمایه، سکه، مبلغ، مسکوک، نقد، نقدینه، وجه
۲. پل، جسر


handsel (اسم)
پیش قسط، فال، شانس، پول، هدیه، رونما، دشت اول صبح

deposit (اسم)
ته نشین، سپرده، پول، ته نشست، بیعانه، گرو

shiner (اسم)
درخشان، ستاره، واکسی، پول، چشم، ادم باهوش، واکس کفش، چشم کبود شده، ادم زرنگ، چیز درخشنده، کلاه ابریشمی، کفش چرمی برقی

money (اسم)
سیم، اسکناس، سرمایه، پول، ثروت

dough (اسم)
خمیر، پول، خمیره

specie (اسم)
سکه، پول، وابسته بس که

rhino (اسم)
کرگدن، اسب ابی، پول، قایق باربر

payment (اسم)
پرداخت، پول، وجه، قسط، تادیه، کارسازی

fee (اسم)
پرداخت، امتیاز، پاداش، مزد، پول، دستمزد، شهریه، اجرت، پردازه، پردازانه

currency (اسم)
پول رایج، انتشار، رواج، پول

purse (اسم)
دارایی، کیسه، پول، کیف پول، کیف زنانه، کیسه پول، وجوهات خزانه

denomination (اسم)
پول، مذهب، نام گذاری، تسمیه، لقب یا عنوان، واحد جنس

riches (اسم)
پول، مال، ثروت، جواهرات، ثروت زیاد، وسیله ثروتمندی

lucre (اسم)
سود، پول، مال، غرض، ربا

gold (اسم)
طلا، پول، ثروت، زر، سکه زر، رنگ زرد طلایی، اندود زرد، نخ زری، جامه زری، پول زر

lolly (اسم)
پول، اب نبات چوبدار

moolah (اسم)
پول

remittance (اسم)
پرداخت، انتقال، پول، تادیه، وجه ارسالی، فرستادن پول

pelf (اسم)
پول، مال حرام، مال دنیا، جیفه دنیا

wampum (اسم)
پول

فرهنگ فارسی

( اسم ) پل جسر : [ تو که پولی نمیتوانی هشت چون زند همت تو زرین خشت ?] ( جام جم ۲۲۵ ).
پاولوس پاولو

وسیله‌ی خرید و فروش، (مانند اسکناس یا سکه)، وجه


فرهنگ معین

[ یو . ] (اِ. ) آن چه که معیار ارزش مادی است و به عنوان وسیلة مبادله مورد استفاده قرار می گیرد. ، ~ چایی پولی که به عنوان انعام داده می شود. ، ~ کسی از پارو بالا رفتن ثروت بی حساب داشتن .

لغت نامه دهخدا

پول . (اِخ ) پاولوس . پاولو. رجوع به این دو کلمه در قاموس الاعلام ترکی شود.


پول . (اِ) از پهلوی پوهل . پُل . قنطرة. جسر. و به این معنی درزبانهای ایرانی بسیار کهنسال است . طاق و سقف گونه ای که بر رودی یا نهر و مادی بر عرض آن بندند گذشتن مردم و چارپایان را. کرپی (در تداول مردم قزوین و ظاهراً ترکی باشد) : و پولی ساختند و خلایق و چهارپایان بدان میگذشتند. (ترجمه ٔ بلعمی تاریخ طبری ).
خردمند گوید که هست این جهان
یکی پول بر راه و ما همرهان .

ابوشکور بلخی .


یکی پول دیگر بباید زدن
شدن را یکی یک بباز آمدن .

فردوسی .


ترا هست محشر رسول حجاز
دهنده بپول چنیور جواز.

عنصری .


و آن پول سدیور ز همه باز عجبتر
کز هیکل او کوه شود ساحت بیدا.

عنصری .


بگذرد زود بیکساعت ازپول صراط
بجهد باز بیک جستن از کوه خراز.

منوچهری .


بروزت شیر همراه و بشب غول
نه آبت را گذر نه رود را پول .

(ویس و رامین چ کلکته ص 121).


بدانی که انگیزش است و شمار
همیدون بپول خنیور گذار.

اسدی .


بپول خنیور که چون تیغ تیز
گذار است و هم نامه و رستخیز.

اسدی .


چو پولی است زی آن جهان این جهان
بر او عبره ما را و ما کاروان .

اسدی .


چو پولی است این مرگ کانجام کار
برین پول دارند یکسر گذار.

اسدی .


و در زیر پول تکان بگذرد (رود طاب ) و ریشهر را آب دهد. (فارسنامه ٔ ابن البلخی چ اروپا ص 150). و پولی بر آن رود است یک نیمه شهر که ازین جانب رود است بر کوه نهاده ست . (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 139). و از آثار او [شاپور] در عمارت جهان آن است که این شهرها و بندها و پولها که یاد کرده آید او بنا کرده است . (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 72). و رودی عظیم که آن را نهر طاب گویند و منبع آن از حدود سمیرم است آنجا میگذرد زیر پول تکان . (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 148). و عمارت راههاء مسلمانان و پولها و مانند این خیرات بسیار کرد. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 95). تا برسیدند بپولی از سنگ و قلعی ساخته . (مجمل التواریخ والقصص ). پول نهروان ... بعراق ، ابن وهرز بن به آفرید کرده است . (فارسنامه ص 96).
آمدباران غم پول سلامت ببرد
بر سر یک مشت خاک تا کی باران او.

خاقانی .


راند بسی رود خون از پی حقمان و خصم
زیر پل سکه شد پول بسر درشکست .

خاقانی .


و مساجد و رباطها و پولها و آبگیرهای راه حجاز. (راحة الصدور راوندی ).
تمنای شه آنگه آید بدست
که در روی دریاتوان پول بست .

نظامی .


برین سرسری پول ناپایدار
چگونه توان کرد پای استوار.

نظامی .


به آمل آمد جمله پولها و گذرها خراب فرمود. (تاریخ طبرستان ابن اسفندیار). چون به پول سرخ مراغه رسیدند. (تاریخ غازان خان ص 149).
ازسر جیحون نتوان بازجست
عبره توان کرد ولیکن بپول .

نزاری .


- پول صراط. پل صراط. پل چینوت ؛پلی باریکتر از موی و برنده تراز شمشیر که فاصله ٔ میان دوزخ و بهشت است و سعید و شقی را از آن بباید گذشتن و آن را پول محشر نیز گویند:
از عدل دید خواهی هم راستی و هم خم
در ساق عرش ایزد در طاق پول محشر.

خاقانی .


صبر چون پول صراط آن سو بهشت
هست با هر خوب یک لالای زشت .

مولوی .


- امثال :
اگر خود پولی از سنگ کبود است
چو بی آبست پل ز آنسوی رود است .

نظامی .


پول آن سر رود بسته بودن ؛ از سلامت و نجات دور بودن و دسترسی نداشتن :
میان موج بلا غرقه ای ، خلاص مجوی
که هست پول سلامت از آن کران بسته .

رفیع الدین لنبانی .


پول بر دریا بستن ؛ امری محال و ممتنع خواستن :
تمنای شه آنگه آید بدست
که بر روی دریا توان پول بست .

نظامی .


رجوع به صراط و رجوع به چینوت شود.

پول. ( اِ ) از پهلوی پوهل . پُل. قنطرة. جسر. و به این معنی درزبانهای ایرانی بسیار کهنسال است. طاق و سقف گونه ای که بر رودی یا نهر و مادی بر عرض آن بندند گذشتن مردم و چارپایان را. کرپی ( در تداول مردم قزوین و ظاهراً ترکی باشد ) : و پولی ساختند و خلایق و چهارپایان بدان میگذشتند. ( ترجمه بلعمی تاریخ طبری ).
خردمند گوید که هست این جهان
یکی پول بر راه و ما همرهان.
ابوشکور بلخی.
یکی پول دیگر بباید زدن
شدن را یکی یک بباز آمدن .
فردوسی.
ترا هست محشر رسول حجاز
دهنده بپول چنیور جواز.
عنصری.
و آن پول سدیور ز همه باز عجبتر
کز هیکل او کوه شود ساحت بیدا.
عنصری.
بگذرد زود بیکساعت ازپول صراط
بجهد باز بیک جستن از کوه خراز.
منوچهری.
بروزت شیر همراه و بشب غول
نه آبت را گذر نه رود را پول.
( ویس و رامین چ کلکته ص 121 ).
بدانی که انگیزش است و شمار
همیدون بپول خنیور گذار.
اسدی.
بپول خنیور که چون تیغ تیز
گذار است و هم نامه و رستخیز.
اسدی.
چو پولی است زی آن جهان این جهان
بر او عبره ما را و ما کاروان.
اسدی.
چو پولی است این مرگ کانجام کار
برین پول دارند یکسر گذار.
اسدی.
و در زیر پول تکان بگذرد ( رود طاب ) و ریشهر را آب دهد. ( فارسنامه ابن البلخی چ اروپا ص 150 ). و پولی بر آن رود است یک نیمه شهر که ازین جانب رود است بر کوه نهاده ست. ( فارسنامه ابن البلخی ص 139 ). و از آثار او [شاپور] در عمارت جهان آن است که این شهرها و بندها و پولها که یاد کرده آید او بنا کرده است. ( فارسنامه ابن البلخی ص 72 ). و رودی عظیم که آن را نهر طاب گویند و منبع آن از حدود سمیرم است آنجا میگذرد زیر پول تکان. ( فارسنامه ابن البلخی ص 148 ). و عمارت راههاء مسلمانان و پولها و مانند این خیرات بسیار کرد. ( فارسنامه ابن البلخی ص 95 ). تا برسیدند بپولی از سنگ و قلعی ساخته. ( مجمل التواریخ والقصص ). پول نهروان... بعراق ، ابن وهرز بن به آفرید کرده است. ( فارسنامه ص 96 ).
آمدباران غم پول سلامت ببرد
بر سر یک مشت خاک تا کی باران او.
خاقانی.
راند بسی رود خون از پی حقمان و خصم

پول . (اِخ ) قصبه ای از دهستان زانو سرستاق بخش مرکزی شهرستان نوشهر، واقع در 36 هزارگزی جنوب نوشهر و 12 هزارگزی باختری کجور. کوهستانی سردسیر. دارای 2250 تن سکنه . کردی و گیلکی و فارسی زبان و کردها از ایل خواجوند هستند. آب آن از چشمه و رودخانه ٔ مونج ، محصول آنجا غلات و ارزن و لبنیات . شغل اهالی زراعت و گله داری است . عده ای در زمستان بقشلاق حدود شوسه ٔ چالوس برای تهیه چوب و زغال میروند. راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).


فرهنگ عمید

= پُل: ◻︎ یکی پول دیگر بباید زدن / شدن را یکی راه بازآمدن (فردوسی: ۶/۲۹۲)، ◻︎ تمنای شه آنگه آید به‌دست / که بر روی دریا توان پول بست (نظامی۵: ۸۳۲).


= پُل: یکی پول دیگر بباید زدن / شدن را یکی راه بازآمدن (فردوسی: ۶/۲۹۲ )، تمنای شه آنگه آید به دست / که بر روی دریا توان پول بست (نظامی۵: ۸۳۲ ).
۱. قطعۀ فلز از طلا یا نقره یا مس یا فلزات دیگر که از طرف دولت سکه زده شود.
۲. اسکناسی که توسط دولت یا بانک ناشر اسکناس چاپ و منتشر شود.
* پول خُرد: پول فلزی کم ارزش، سکه.
* پول زرد (طلا ): [مجاز] سکۀ طلا.
* پول سفید: [مقابلِ پول سیاه] [مجاز] پولی که از نقره سکه زده باشند.
* پول سیاه: [مجاز]
۱. پول فلزی بسیار کم ارزش، پشیز.
۲. پول خردی که سابقاً از مس سکه می زدند، سکۀ مسی.

۱. قطعۀ فلز از طلا یا نقره یا مس یا فلزات دیگر که از طرف دولت سکه زده شود.
۲. اسکناسی که توسط دولت یا بانک ناشر اسکناس چاپ و منتشر شود.
⟨ پول خُرد: پول فلزی کم‌ارزش؛ سکه.
⟨ پول زرد (طلا): [مجاز] سکۀ طلا.
⟨ پول ‌سفید: [مقابلِ پول سیاه] [مجاز] پولی که از نقره سکه زده باشند.
⟨ پول سیاه: [مجاز]
۱. پول فلزی بسیار کم‌ارزش؛ پشیز.
۲. پول خردی که سابقاً از مس سکه می‌زدند؛ سکۀ مسی.


دانشنامه عمومی

پول یا در تعریف ابتدایی آن وسیله، قطعه، شی، یا چیزیست که انسان ها برای تبادل خواسته ها، خدمات، کالاها و نیازها از آن استفاده می کنند. به صورت کلّی هر چیزی می تواند به عنوان پول مورد استفاده قرار گیرد. در زمان های قدیم کالاها معمولاً به عنوان پول مورد استفاده قرار می گرفتند و در بسیاری کشورهای جهان طلا و نقره به عنوان پول رایج بودند. در حال حاضر تقریباً تمام پول مورد استفاده در تمامی کشورهای دنیا اصطلاحاً پول بی پشتوانه است که به پولی اطلاق می شود که دارای ارزش ذاتی نبوده و کنترل ارزش آن در اختیار حکومت است.
یکای پول
پول دیجیتال
پول تقلبی
فارکس
سینیورژ
سرمایه اجتماعی
در بیشتر کشورهای دنیا پول در گردش دارای دو بخش پول مسکوک و پول بانکی است که پول بانکی اکثریت مقدار پول در گردش را تشکیل می دهد.
برای پول در حالت کلی می توان سه کارکرد متفاوت از هم برشمرد. در کارکرد اول پول وسیله مبادله است. یک کشاورز می تواند گندم خود را به یک مشتری بفروشد و از او پول بگیرد و همان پول را در ازای خرید میوه به باغدار بدهد. در این میان، پول استفاده شده توسط هر دو طرف باید به رسمیت شناخته شود و آن را معتبر تلقی کنند. همچنین استفاده از این وسیله مبادله نباید مستلزم صرف هزینه و وقت زیاد باشد.
کارکرد دوم پول، شمارندگی آن است. بدین منظور، پول کمیتی گسسته را به هر کالا یا خدمت نسبت می دهد و به کمک آن می توان دریافت ارزش یک کالا یا خدمت چقدر بیشتر از کالا و خدمتی دیگر است. لازمه این کارکرد، پوشایی واحد پول برای کالاها و خدمات متفاوت است.

دانشنامه آزاد فارسی

پول (money)
13199500.jpg
وسیلۀ مبادلۀ قابل قبول برای خرید کالا، خدمات و تأدیه دیون. در طی تاریخ به صورت های مختلف وجود داشته است: ۱. به صورت مبادله مستقیم کالا با کالا که به آن مبادله پایاپای یا تهاتری گویند، مثل مبادله کفش با برنج؛ ۲. به صورت یک کالای خاص، مثلاً گندم، برای مبادله با هر کالای دیگر؛ ۳. استفاده از فلزی خاص، به ویژه طلا و نقره به صورت شمش یا سکه که تا قرن ۱۹ به عنوان واحد پول به کار می رفت. سکه نخستین بار در قرن ۷پ م در لیدیه واقع در آسیای صغیر اختراع شد، و در زمان داریوش هخامنشی «دریک» نامیده می شد. البته برخی اختراع آن را در هزارۀ دوم پ م به چینی ها نسبت می دهند؛ ۴. پول کاغذی که طراح آن به صورت فعلی شخصی به نام پالم استراخ، بنیانگذار بانک استکهلم، بود. یکی از اولین بانک های دنیا در ۱۶۵۰ در هلند تأسیس شد. پول کاغذی یا اسکناس البته سابقۀ دیرینه تری دارد؛ چینی ها آن را در ۸۰۰م ابداع کردند، و در دورۀ ایلخانان در ایران تحت عنوان «چاو» (که واژه چاپ هم از آن گرفته شده) به کار می رفت؛ ۵. استفاده از پول ثبتی به صورت چک و حساب جاری در بانک ها؛ ۶. به صورت پول الکترونیکی یا کارت الکترونیکی. پول امروزه چهار وظیفه یا کارکرد مهم دارد: واسطه مبادله است؛ واحد شمارش در اقتصاد است؛ ذخیره ارزش است؛ یعنی می توان با آن در آینده هم کالا و خدمات خرید؛ و وسیله پرداخت دیون معوقه است، یعنی می توان قبل از پرداخت وجه کالا از آن کالا استفاده کرد و بهای آن را بعداً پرداخت. پول اصولاً به هر صورتی که به کار رود باید بادوام، قابل حمل، یکسان و متحدالشکل و جعل و تقلب آن مشکل باشد. پول در ایران امروزه به صورت سکه های ۲۵۰ ، ۵۰۰ و ۱۰۰۰ ریالی و اسکناس های ۱۰۰، ۲۰۰، ۵۰۰، ۱۰۰۰، ۲۰۰۰، ۱۰,۰۰۰، ۲۰,۰۰۰، ۵۰,۰۰۰ ریالی منتشر می شود. به سپرده های حساب پس انداز و مدت دار در بانک ها شبه پول می گویند. نیز ← نقدینگی؛ چک

پول (بازی). پول (بازی)(pool)
(یا: بیلیارد امریکایی) نوعی بازی مشتق از بیلیارد که به اشکال مختلف انجام می شود. ابتدا در امریکا متداول بود، ولی در حال حاضر در اروپا هم بازی می شود. دارای گوی رنگارنگ و هر گوی دارای شماره است. گوی خنثی (سیاه) شمارۀ هشت است. رایج ترین نوع پول با هشت گوی بازی می شود. هر بازیکن باید گوی های خود را زودتر از حریف به داخل سبدها بیندازد و در آخر گوی سیاه را از دور خارج کند. شکل های دیگر بازی به صورت انداختن گوی ها به ترتیب شماره به داخل سبدها یا انداختن گوی های از پیش تعیین شده به داخل سبدهای از پیش تعیین شده است.

نقل قول ها

پولدر تعریف ابتدایی آن وسیله، قطعه، شی، یا چیزیست که انسان ها برای تبادل خواسته ها، خدمات، کالاهای نیازها از آن استفاده می کنند
• «آنچه ریشه همه بدی هاست، نفس پول نیست بلکه عشق و علاقه جنون آمیز به پول است.»مولوگ بدون منبع• «آدمی که پول ندارد مانند کمانی است که تیر ندارد.»فوللر بدون منبع• «اگر پول را خدای خود نمایی مانند یک اهریمن آزارت خواهد داد.»هنری فیلدینگ بدون منبع• «از اسکناس چیزی بهتر پیدا نمی شود. خوراک نمی خواهد، جای کمی را می گیرد، راحت توی جیب می رود و فاسد هم نمی شود.»نیکلای گوگول• «اگر پول، امید تو برای استقلال است، هیچ گاه نمی توانی استقلال داشته باشی. تنها پیشتیبان راستین این است که آدمی در این دنیا اندوختهٔ دانش، تجربه و توانایی داشته باشد.» -> هنری فورد
• «بهتر است ثروتمند زندگی کنیم تا اینکه ثروتمند بمیریم.»ساموئل جانسن بدون منبع• «به تجربه دریافته ام که پول حس ششم است و بی آن از پنج حس دیگر نمی توان بهره کافی برد.»• «پول مانند کود است: نیک است به شرطی که پراکنده باشد.»• «پول بتی است که همه آن را می پرستند اما این بت معبد ندارد.»روتشیلد بدون منبع• «پول زاده پول است، گاهی به دست آوردن اولین لیره مشکل تر از تحصیل میلیون لیره بعدی است.»• «پول مانند حس ششم است که بدون آن نمی توان از پنج حس دیگر به طور کامل استفاده کرد. بدون درآمد کافی نصف امکانات زندگی بر روی ما مسدود خواهد بود.»• « پول نوکر خوب و ارباب بدی است.»د. بوهو بدون منبع• « پول و تقوی چون دو وزنه هستند که در کفین یک ترازو باشند، یکی نمی تواند بالا برود مگر اینکه دیگری پایین بیاید.»• «پولحاضر و آماده، چراغ علاءالدین است.»• «در جامعه امروزی مردان ثروتمندی که به هیچ عقیده ای پای بند نیستند خطرناک تر از زنان فقیری می باشند که فاقد عفتند.»• «روی اساس خوب می توان ساختمان خوب ساخت و بهترین اساس در جهان پول است.»کریستوف سروانت بدون منبع• «فقرا نه جیبی دارند و نه پولی که در آن گذارند، و نه فکری که غصه پول و جیب را بخورند.»آلفرد دو موسه• «من تصمیم گرفته ام پول را به خدمت خود درآورم نه اینکه خود به خدمت پول درآیم.»جان دیویس راکفلر بدون منبع• «وقتی که موضوع پول پیش می آید، همه پیرو یک کیش و آیین می شوند.»• «هرچه ثروت بیشتر شود، تشویش و نگرانی و حرص و آز هم رو به افزایش می گذارد.»کوینتوس هوراسیوس فلاکوس (هوراس) بدون منبع

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] پول، رایج ترین واسطه داد و ستد، وسیله مبادله، معیار سنجش ارزش، ذخیره ارزش و وسیله پرداخت تعهدات می باشد.
پول، واژه ای مأخوذ از ابل، واحد تاریخی وزن در یونان، برابر یک ششم درهم. واژه پول در ایران ظاهراً از زمان اشکانیان رایج بوده است. از میان منابع موجود، نخستین بار در سفرنامه ناصرخسرو به کار رفته است، آنجا که درباره شهر اخلاط خبر می دهد: معامله آن جا به پول باشد....
← کارکرد پول
پول انواع گوناگون دارد:۱- پولِ کالایی؛۲- پول اعتباری.
← پول کالایی
در نظام فقهی ـ حقوقی اسلام، به ویژه در بخش معاملات که بر مبنای تأیید و امضای معاملات عرفی و رایج شکل گرفته، با عنوان هایی متنوع و مشابه با مفهوم پول در لابه لای ابوابی چون بیع، قرض، زکات، مضاربه، اجاره، لقطه و... از احکام فقهی آن سخن رفته است. بدیهی است که پول به شکل امروزی و مباحث وابسته به آن همچون تورم پدیده ای نو هستند که در متون فقهی قدیم به آن پرداخته نشده است. بنابراین، جست و جوی احکام مربوط به پول در فقه اسلامی، با ملاحظه سیر تاریخی پیدایش و نیز تطور نقش و جایگاه آن در معاملات میسر خواهد بود.
← اصطلاح نقد
...

[ویکی فقه] پول (قرآن). به هرگونه وسیله رایج داد و ستد کالا و خدمات پول می گویند.
زر و سیم یا هر فلز مسکوک و رایج دیگر و همچنین اسکناس پول نامیده می شود. این واژه ظاهراً در زمان اشکانیان از یونانی گرفته شده است. گذشتگان به جای پول از واژه هایی مانند سیم، زر، درم و دینار ، درهم و دینار و گاه وجه، تَنْخواه ، نقد ، فلوس ، مسکوک، آقچه ، عین ، نقدینه ، فلس و پل استفاده می کردند. از آغاز تشکیل جوامع و احساس نیاز به داد و ستد تا تشکیل پولهای اعتباری، می توان ۵ گونه متفاوت از داد و ستد را برشمرد:۱. داد و ستد در جوامع ابتدایی به صورت « پایاپای » یا « تهاتری » صورت می گرفت.۲. با گذشت زمان به تدریج برخی از کالاهای اساسی که مورد نیاز همگان بود، برای تسهیل مبادلات به عنوان واسطه عمومی مبادلات برگزیده شد. ۳. پس از این و تقریباً از سده هشتم پیش از میلاد ضرب سکه از فلزهایی مانند طلا و نقره رواج یافت. ارزش مبادله ای این پولها که به « پول کالایی » شهرت دارند، با ارزش مصرفی آنها برابر است.۴. در نقطه مقابل پولهای کالایی، پولهای نماینده و پولهای اعتباری قرار دارند که در سیر تکامل پول رواج یافتند. این نوع پولها بر اثر کم ارزش بودن مواد تشکیل دهنده آنها ارزش مصرفی ندارند و تنها به لحاظ اعتبار صادر کننده، ارزش مبادله ای دارند. پول نماینده، حواله ای کاغذی یا سکه هایی جز طلا و نقره با پشتوانه طلا و نقره است و ناشر آن، متعهد به تبدیل آنها در صورت درخواست مالک پول است.۵. تدریجاً با حذف پشتوانه فیزیکی یا ملزم نبودن به نگهداری پشتوانه برای آنها، این پولها خود دارای ارزش و مالیت شدند و با وجود این ارزش اعتباری در مبادلات مورد استفاده قرار گرفتند. پولها در سیر تاریخی تکامل خود، در سه وظیفه اساسی مشترک بودند: وسیله مبادله، معیار سنجش ارزش، وسیله ذخیره ارزش.
← ظهور اسلام در نظام پولی دو فلزی
در صدر اسلام بر اثر رواج پول کالایی ، واژه «مال» هم بر داراییهای جنسی (غیر پولی) و هم بر دینار و درهم اطلاق می شده است. در قرآن نیز هر جا واژه مال یا جمع آن، اموال به کار رفته است پول را نیز شامل می شود. مفسران در ذیل آیه ۱۰۳ توبه از وجوب زکات بر مواردی از جمله دینار و درهم ، سخن گفته اند، با این حال در مورد پولهای اعتباری هیچ یک از فقها، به وجوب زکات فتوا نداده اند.
← واژه درهم در قرآن
از آنجا که پول اعتباری، ارزش مبادله ای خالص دارد و با از بین رفتن یا کاهش ارزش مبادله ای آن در پی افزایش تورم یا سقوط ناشر و...؛ بی ارزش خواهد شد، با دیگر کالاها و از جمله پول کالایی متفاوت است. در حقیقت ناشر پول اعتباری، قدرت خریدی را ایجاد می کند که برای او آقایی یا سلطه به ارمغان می آورد، در حالی که در پولهای حقیقی حق آقایی یا سلطه ایجاد نمی شود، چرا که با صرف نظر از ارزش اعتباری، همچنان ارزش مصرفی آن باقی می ماند. از این رو براساس قاعده نفی سبیل مسلمانان باید خود، به انتشار پول اقدام کنند.
← انباشتن پول
...

گویش مازنی

/pool/ نام دهکده ای از دهستان زانوس رستاق نوشهر

نام دهکده ای از دهستان زانوس رستاق نوشهر


واژه نامه بختیاریکا

پیل

پیشنهاد کاربران

نُقود

پروش par - vash

وجه

واژه "پول" که در زبان پارسی پهلوی آن را "پارَک" نیز می گفتند از ریشه "پاره" و "پارت" است و به معنی "تکه" می باشد.
به گفته هرودوت نخستین پول جهان بدستور کرزوس پادشاه لیدی ساخته شد و بخاطر شکل شیر و خورشید که روی آن زده میشد، آن را "شِکِل" به معنی "شیر" می نامیدند. پس از آنکه کوروش بزرگ لیدی را به شاهنشاهی هخامنشی افزود، "شکل" در سراسر قلمروی هخامنشی به کار رفت. سپس داریوش هخامنشی دستور به ضرب سکه ای از جنس تلا داد که به نام داریوش داریک ( Daric ) نام گرفت؛ هر داریک بیست برابر یک شکل ارزش داشت. "داریک" به یونان رفت و "درک" یا "درخما" گفته شد و پس از اسلام ارب ها آن را "درهم"، ارمنی ها "درم" و کوردها "دراو" گفتند.
در زمان ساسانیان پول کلان ایران را "پشیچ" یا "پشیز" و پول خرد را "پارَک" می نامیدند. در شاهنشاهی عثمانی نیز نام یکای پولی "پاره" یا "پارا" نام داشت که پس از فروپاشی عثمانی این نام پارسی در شبه جزیره بالکان و یوگسلاوی همچنان به کار رفت و پس از فروپاشی یوگسلاوی برچیده شد. یکای پول خرد افگانستان هم "پول" نام دارد! در زیر واژه "پول" را در زبان های گوناگون می بینید که از واژه های پارسی "پشیز" و "پاره" گرفته شده اند:
پارسی پهلوی: paşi�
پشتو: pisi
هندی: paise
اسپانیایی: peso
انگلیسی: piece, penny
چکی: pen�ze
بلغاری: pari
تورکی: para
آذری: pul
ارمنی: p’vogh


مازندرانی: پیل

پهلوی:
Pul
Ster
Stir
Denār ( دینار )
Pārak ( پول خرد )

پیرس: فرهنگ فارسی به پهلوی دکتر بهرام فره وشی

واژه ی " پول " از زبان هند و اروپایی علاوه بر زبان فارسی وارد زبان عربی نیز شده است و با تغییر لهجه و معنی در زبان عربی در ریخت " مفلس " دوباره به زبان فارسی بازگشته است . و امروزه با همان شکل تغییر یافته در زبان فارسی نیز کاربرد دارد .

معنی اسکناس ، وجه دینار و . . .

به نظرم واژه فلوس در عربی به معنای پول نیز معرب همین واژه پول پلس فلس و بعد بصورت جمع فلوس در آمده است.

وسیله ای برای سهولت داد و ستد که دو گونه است: سکه ( پول فلزی ) و اسکناس ( پول کاغذی )
پول کاغذی ( اسکناس ) ارزش مبلغی را که روی آن نوشته شده، ندارد و دولتها باید پشتوانه آن را که طلا می باشد، در بانک مرکزی خود داشته باشندو این موضوع توسط صندوق بین المللی پول نظارت می شود. در صورت نداشتن پشتوانه، دولتها می توانند اوراقی را به جای پول چاپ کنند که فقط مصرف داخلی دارد و برای معاملات بین المللی ارزشی ندارد. هر کشوری برای پول خودش واحدی دارد و آن واحد نیز به اجزایی تقسیم میشود. مثلاً واحد پول ایران، ریال است و دینار از اجزای آن و معادل یک صدم ریال می باشد . به عبارتی دیگر هر 100 دینار ایران معادل یک ریال ایران است. در ایران 5 دینار را شاهی می گفتند و 20 شاهی معادل یک ریال می شد. علاوه بر سکه های 1 ریالی، 2 ریالی، 5 ریالی و 10 ریالی، سکه های 5 شاهی ( 25 دیناری ) و 10 شاهی ( 50 دیناری ) نیز ضرب و اسباب خرید و فروش بشمار می رفتند. سکه 50 دیناری یا همان 10 شاهی را پنابت نیز می گفتند . در تبریز و حوالی آن 3 ریال و 10 شاهی را یک مَنات می گفتند.
پول به ترکی: پول ، پارا


کلمات دیگر: