کلمه جو
صفحه اصلی

نقره


مترادف نقره : سیم، فضه، لجین، خالص، ناب، ناسره

برابر پارسی : سیم، سیِم | ( نُقره ) سیم

فارسی به انگلیسی

argent, silver

silver


فارسی به عربی

ارجنتینی , فضة

عربی به فارسی

() از خود بيخود شدن , تلنگر , ضربت سبک وناگهاني , تلنگر زدن , گستاخ , جسور , پر رو


فرهنگ اسم ها

اسم: نقره (دختر) (فارسی) (تلفظ: noqre) (فارسی: نقره) (انگلیسی: noghre)
معنی: فلزی سفید رنگ و گران بها، ( از سغدی ) ( در شیمی ) فلزی گران بها، نرم، و سفید با جلای فلزی که در ساختن زیور آلات، آینه و، بکار می رود، سیم، آینه و بکار می رود، نرم و سفید که در ساختن زیورآلات، آینه، و به کار می رود

(تلفظ: noqre) (از سغدی) (در شیمی) فلزی گران‌بها ، نرم ، و سفید با جلای فلزی که در ساختن زیور آلات ، آینه و ... بکار می‌رود ، سیم .


مترادف و متضاد

argent (اسم)
نقره، سیم، پول نقره

silver (اسم)
نقره، سیم، پول نقره

argentine (اسم)
نقره

سیم، فضه، لجین


خالص، ناب، ناسره


۱. سیم، فضه، لجین
۲. خالص، ناب، ناسره


فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - فلزی است درخشنده و براق که بخوبی صیقل پذیر است و بهتر از همه اجسام نور را منعکس میکند . از این رو در ساختمان آینه ها بکار میرود. بعبارت دیگر آینه ورقه بسیار نازکی از نقره است که بوسیله یک صفحه شیشه یی نگهداری میشود . وزن مخصوص نقره ۱٠/۵ است و در حرارت ۹۶٠ درجه ذوب میگردد و در ۲٠٠٠ درجه میجوشد و بهتر از همه فلزات حرارت و برق را هدایت میکند . نقره از مس نرم تر و از طلا سخت تر است . نقره خالص بر اثر ناخن خط بر میدارد علامت وزن اتمیش در حدود ۱٠۸ است . نقره بسیار چکش خوار و قابلیت تورق آن نیز زیاد است تا آنجا که ورقه هایی بضخامت ۳/۱٠٠٠ میلی متر از نقره میتوان ساخت و همچنین قابلیت مفتول شدنش بسیار است بطوریکه با ۱/۱٠٠ گرم نقره میتوان مفتولی بطول ۲۶٠ متر تهیه کرد . نقره در برابر عوامل شیمیایی بخوبی مقاومت میکند و همیشه یک ظرفیتی است و میل ترکیبی آن بسیار کم است. اکسیژن و بخار آب بر آن اثری ندارند. از اسیدهای سرد و رقیق تنها اسید سولفید ریک بر نقره اثر میکند و جوهر شوره نیز بدون حرارت بر نقره اثر دارد . نقره با هالوژن ها و گوگرد نیز ترکیب میشود. بازها بر نقره اثری ندارند. در ترکیب جوهر شوره و نقره نیترات نقره و بخار اکسید ازت حاصل میشود در صنعت نقره برای تهیه وسایل مختلف و آب نقره کاری و آینه سازی بکار میرود ( در آینه سازی ممکنست از ورقه های بسیار نازک نقره یا احیائ املاح نقره و یا تجزیه الکتریکی املاح نقره استفاده کرد ) . چون نقره خالص نرم است و بزودی تغییر شکل میدهد برای اینکه بتوانند آنرا در موارد مختلف بکار برند از آن آلیاژهایی با مس تهیه میکنند . عیار سکه معمولا ۹٠ نقره و بقیه مس است . مهمترین مواد معدنی نقره سولفور نقره یا آرژیروز و کلرور نقره یا نقره شاخی است سیم : ... و اصناف ظروف واوانی نقره و زر پیشکشی چند بموقف عرض رسانید . ۲ - چاهک . ۳ - چاهک پس گردن انسان در منتهای موی سر : وان سوختگی بدستهاشان نقره شده نقره قفاشان . ( تحفه العراقین ) ۴ - ( صفت ) خالص سره : بهر آنست این ریاضت وین جفا تا بر آرد کوره از نقره جفا . ( مثنوی ) یا نقره خام . سیم خالص بی غش . یا نقره زر خرید . آسمان نقره گون ( که خریدار زر خورشید است ) : هوسهای این نقره زر خرید بسا کیسه کز نقره و زر خرید . ( نظامی ) یا نقره باهن رسیدن . از نیکی ببدی و از فراغت بریاضت و از خوشی بغم رسیدن .
فلزی قیمتی سپید رنگ که از جهت ارزش پس از زر قرار دارد . سیم خالص گداخته که انفغده نیز گویند .

فرهنگ معین

(نُ رِ ) (اِ. ) فلزی است سفید رنگ و چکش خور که از معدن به دست می آید.

لغت نامه دهخدا

( نقرة ) نقرة. [ ن َ رَ ] ( ع اِ )چاهک پشت خسته خرما. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). چاهک هسته خرما. ( ناظم الاطباء ). || چیز اندک ،یقال : مااثابه نقرة؛ یعنی پاداش نداد ترا چیزی. و این را جز به نفی استعمال نکنند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( از ناظم الاطباء ). || واحد نقر است. ( از اقرب الموارد ). به معنی یک بارانگشتک زدن. ( از ناظم الاطباء ). رجوع به نَقر شود.

نقرة. [ ن َ ق ِ رَ ] ( ع اِ ) هر زمین بلند در زمین نشیب. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ).زمین بلندبرآمده در زمین نشیب. ( ناظم الاطباء ). || ( ص ) شاة نقرة؛ گوسپند نقره زده. ( منتهی الارب ). گوسپند مبتلا به بیماری نقر. ( ناظم الاطباء ). تأنیث نَقِر. ( از اقرب الموارد ). رجوع به نُقَرَة شود.

نقرة. [ ن ُرَ ] ( ع اِ ) گوِ گرد خرد در زمین. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). گودی گرد در زمین. ( ناظم الاطباء ). گودال مستدیر کوچک در زمین. گودالچه مستدیر. ( از اقرب الموارد ). ج ، نُقَر، نِقار. || مغاکچه بالای پس گردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). گودی پس گردن. ( ناظم الاطباء ). منقطع القمحدوة فی القفا. ( بحر الجواهر ) ( اقرب الموارد ): نقرةالقفا؛ مغاک قفا. ( مهذب الاسماء ). || مغاک. مغاکچه. گو. گودال. ( یادداشت مؤلف ). || چاهک و فرورفتگی پشت هسته خرما. ( از اقرب الموارد ). || مغاک چشم. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). وقب العین. ( بحر الجواهر ) ( اقرب الموارد ). || سوراخ کون. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از بحر الجواهر ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). || جای بیضه نهادن مرغ. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). جای تخم گذاشتن مرغ. ( ناظم الاطباء ). ج ، نُقَر. || پاره زر و سیم گداخته. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). قطعه مذاب از طلا و نقره . ( از اقرب الموارد ). زر و سیم گداخته.( مهذب الاسماء ). سیم. فضه. لجین. ( یادداشت مؤلف ).

نقرة. [ ن ُ ق َ رَ ] ( ع اِ ) بیمارئی است در پای یا پهلوی گوسپند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). بیماری که در پهلوی گوسفند پدید آید. ( ناظم الاطباء ). مرضی است که در پای گاو و گوسفند پدیدآید و آن التواء عرقوبین است. ( از اقرب الموارد ).

نقرة. [ ن ِ رَ ] ( ع اِمص ) مراجعه کلام میان دو نفر. ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). نقره. مخاصمت در کلام. ( یادداشت مؤلف ).

نقره . [ ن ِ رَ / رِ ] (اِ) زیره ٔ رومی .کرایا. کراویه . نانخواه . (برهان قاطع) (آنندراج ).


نقره . [ ن ُ رَ / رِ ] (ع اِ) چاهک ،خصوصاً چاهک پس گردن انسان در منتهای سر. (غیاث اللغات ). نقرة. مغاک . (یادداشت مؤلف ). نقره ٔ قفا؛ مغاک پس گردن را گویند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). رجوع به نُقرَة شود : عصابه ٔ یمان برسرآرند و به چپ وراست فرودآرند تا به نقره ٔ قفا. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). و باز به چپ و راست بگردانند و فرودآرند تا به نقره ٔ قفا. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). || سیم گداخته . (غیاث اللغات ). رجوع به نُقرَه و نُقرِه شود.


نقرة. [ ن َ رَ ] (ع اِ)چاهک پشت خسته ٔ خرما. (منتهی الارب ) (آنندراج ). چاهک هسته ٔ خرما. (ناظم الاطباء). || چیز اندک ،یقال : مااثابه نقرة؛ یعنی پاداش نداد ترا چیزی . و این را جز به نفی استعمال نکنند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). || واحد نقر است . (از اقرب الموارد). به معنی یک بارانگشتک زدن . (از ناظم الاطباء). رجوع به نَقر شود.


نقرة. [ ن َ ق ِ رَ ] (ع اِ) هر زمین بلند در زمین نشیب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).زمین بلندبرآمده در زمین نشیب . (ناظم الاطباء). || (ص ) شاة نقرة؛ گوسپند نقره زده . (منتهی الارب ). گوسپند مبتلا به بیماری نقر. (ناظم الاطباء). تأنیث نَقِر. (از اقرب الموارد). رجوع به نُقَرَة شود.


نقرة. [ ن ِ رَ ] (ع اِمص ) مراجعه ٔ کلام میان دو نفر. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). نقره . مخاصمت در کلام . (یادداشت مؤلف ).


نقرة. [ ن ُ ق َ رَ ] (ع اِ) بیمارئی است در پای یا پهلوی گوسپند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). بیماری که در پهلوی گوسفند پدید آید. (ناظم الاطباء). مرضی است که در پای گاو و گوسفند پدیدآید و آن التواء عرقوبین است . (از اقرب الموارد).


نقره . [ ن ِ رَ ] (ع اِمص ) نقرة. مخاصمت در کلام . (یادداشت مؤلف ). رجوع به نِقرَة شود : چون خواجه عماد [ را ]همه وقت نقره ای با شیخ بود. (مزارات کرمان ص 22).


نقره . [ ن ُ رَ / رِ ] (اِ) فلزی قیمتی سپیدرنگ که از جهت ارزش پس از زر قرار دارد. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). سیم خالص گداخته که انفغده نیز گویند. (ناظم الاطباء). سیم . لجین . ورق . غرب . سیم گداخته . (یادداشت مؤلف ) :
نرگس تازه چو چاه ذقنی شد به مثل
گر بود چاه ز دینار و زنقره ذقنا.

منوچهری .


بسیار هدیه از زر و نقره و سلاح بدادند. (تاریخ بیهقی ص 111). عیارش ده درم نقره نه و نیم آمدی . (تاریخ بیهقی ).
سیم و سیماب به دیدار تو از دور یکیست
به عمل گشت جدا نقره ٔ سیم از سیماب .

ناصرخسرو.


و زر و نقره و مس و ارزیز و سرب از کانها بیرون آورد [ جمشید ] . (نوروزنامه ).
بطبع طبعم چون نقره تابدار شده ست
که هر زمانش در بوته تیز تاب کنند.

مسعودسعد.


ز آشوب شور نقره و ریگ عسیله ز اعتقاد
سالکان از نقره کان و از عسل شان دیده اند.

خاقانی .


بیش چون نقره تویدار مباش
تات چون زر اسیر که نکنند.

خاقانی .


مرد آهن فروش زر پوشد
کآهنی را به نقره بفروشد.

نظامی .


وای بر زرگری که وقت شمار
زرش از نقره کم بود به عیار.

نظامی .


شبی در هم شده چون حلقه ٔ زر
به نقره نقره زد بر حلقه ٔ در.

نظامی .


از شهد چو موم نقره دور افتاده
بر نقره ازین به نتوان افتادن .

عطار.


رونقت را روزروز افزون کنم
نام تو بر زرّ و بر نقره زنم .

مولوی .


مرا تا نقره باشدمی فشانم
ترا تا بوسه باشد می ستانم .

سعدی .


- نقره ٔ تابناک ؛ نقره ٔ درخشان . نقره ٔ روشن .
- || کنایت از سخن آبدار. (آنندراج از فرهنگ سکندرنامه ).
- نقره ٔ خام ؛ سیم خالص غیر مغشوش . (آنندراج ) (فرهنگ خطی ). سیم خالص بی غش . (ناظم الاطباء). نقره ٔ سیم . نقره ٔ شاخدار. نقره ٔ کامل عیار. نقره ٔ تاب . (آنندراج ) :
همه نقره ٔ خام بد میخ و بش
یکی زآن به مثقال بد شصت و شش .

فردوسی .


شمامه نهادند بر جام زر
ده از نقره ٔ خام هم پرگهر.

فردوسی .


شخوده روی برون آمدم ز خانه به کوی
به رنگ چون شبه کرده رخ چو نقره ٔ خام .

فرخی .


مس بدعت به زر بیالاید
پس فروشد به نقره ٔ خامش .

خاقانی .


در بیابان فقیر سوخته را
شلغم پخته به که نقره ٔ خام .

سعدی .


- || کنایه از نرمی وصافی و پاکیزگی . (از برهان قاطع).
- نقره ٔ زیبقی ؛ نقره که از عمل کیمیا ساخته باشند و از منعقد شدن زیبق به هم رسیده باشد. لیکن چون جمیع فلزات مکون از زیبق اند تخصص نقره به آن درست نباشد در این صورت به معنی نقره ٔ بیغش براق مناسب بود گو که اصلش زیبق باشد. (آنندراج ) :
زر کانی و نقره ٔ زیبقی
که مهتاب را داده بی رونقی .

نظامی (آنندراج ).


- نقره ٔ سیم ؛ نقره ٔ خام . (آنندراج ).
- || کنایه از بدن و پوست سپید معشوق است :
بر بناگوش تو ای نیکتر از در یتیم
سنبل تازه همی بردمد از نقره ٔ سیم .

فرخی (از آنندراج ).


- نقره ٔ شاخدار ؛ سیم خالص بی غش . (ناظم الاطباء). نقره ٔ سیم . نقره ٔ خام . نقره ٔ کامل عیار. نقره ٔ تاب . (آنندراج ) :
به اغیار بر رغم من گشته یار
چه گویم از این نقره ٔ شاخدار.

وحید (از آنندراج ).


سیمی بدنی که از تو من می بینم
با نقره ٔ شاخدار سر کله زند.

تأثیر (از آنندراج ).


- امثال :
نقره به آهن رسیدن ؛ کنایه از نیکی به بدی و فراغت به ریاضت و خوشی به غم رسیدن . (برهان قاطع)(آنندراج ).
|| کنایه از هر چیز سفید. (برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || کنایه از تن و بدن سپید و سیمگون معشوق است . کنایه از ساق و ساعد و گردن و سینه ٔ سپید معشوق :
از دادن زر پخته هر روز به تو
جز نقره ندارم طمع خام دگر.

بدرالدین هروی (از لباب الالباب ).


شبی در هم شده چون حلقه ٔ زر
به نقره نقره زد بر حلقه ٔ در.

نظامی .


|| سستی در اعضا. (ناظم الاطباء).

نقرة. [ ن ُرَ ] (ع اِ) گوِ گرد خرد در زمین . (منتهی الارب ) (آنندراج ). گودی گرد در زمین . (ناظم الاطباء). گودال مستدیر کوچک در زمین . گودالچه ٔ مستدیر. (از اقرب الموارد). ج ، نُقَر، نِقار. || مغاکچه ٔ بالای پس گردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). گودی پس گردن . (ناظم الاطباء). منقطع القمحدوة فی القفا. (بحر الجواهر) (اقرب الموارد): نقرةالقفا؛ مغاک قفا. (مهذب الاسماء). || مغاک . مغاکچه . گو. گودال . (یادداشت مؤلف ). || چاهک و فرورفتگی پشت هسته ٔ خرما. (از اقرب الموارد). || مغاک چشم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). وقب العین . (بحر الجواهر) (اقرب الموارد). || سوراخ کون . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از بحر الجواهر) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || جای بیضه نهادن مرغ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). جای تخم گذاشتن مرغ . (ناظم الاطباء). ج ، نُقَر. || پاره ٔ زر و سیم گداخته . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). قطعه ٔ مذاب از طلا و نقره . (از اقرب الموارد). زر و سیم گداخته .(مهذب الاسماء). سیم . فضه . لجین . (یادداشت مؤلف ).


فرهنگ عمید

فلزی سفیدرنگ، براق، چکش خور، و رسانای قوی حرارت و الکتریسیته که در حرارت ۹۲۴ درجۀ سانتی گراد ذوب می شود که می توان از آن ورقه های نازک یا مفتول های باریک درست کرد و برای ساختن مسکوکات، ظرف های گران بها، و آب نقره دادن به فلزات به کار می رود و برای محکم تر شدن آن را با مس ترکیب می کنند و به صورت آلیاژ به کار می برند، سیم.
* نقرۀ شاخ دار: سیم شاخ دار، نقرۀ پاکیزه و بی غش، نقرۀ خالص.

فلزی سفیدرنگ، براق، چکش‌خور، و رسانای قوی حرارت و الکتریسیته که در حرارت ۹۲۴ درجۀ سانتی‌گراد ذوب می‌شود که می‌توان از آن ورقه‌های نازک یا مفتول‌های باریک درست کرد و برای ساختن مسکوکات، ظرف‌های گران‌بها، و آب‌نقره دادن به فلزات به کار می‌رود و برای محکم‌تر شدن آن را با مس ترکیب می‌کنند و به‌صورت آلیاژ به کار می‌برند؛ سیم.
⟨ نقرۀ شاخ‌دار: سیم شاخ‌دار؛ نقرۀ پاکیزه و بی‌غش؛ نقرۀ خالص.


دانشنامه عمومی

نقره یا سیم یک عنصر شیمیایی با علامت Ag است. نقره فلزی نرم، سفیدرنگ، براق و جذاب است که در بین تمام عناصر، بالاترین میزان رسانایی الکتریکی و در بین تمام فلزات بیشترین میزان رسانایی گرمایی را دارد. نقره در طبیعت هم به صورت خالص و هم به صورت آلیاژ طبیعی همراه با طلا و دیگر فلزات و هم در برخی سنگ های معدنی یافت می شود. بیشترین تولید نقره جهان به عنوان جانبی از استخراج مس، نیکل، سرب و روی به دست می آید.نبو
نقره یکی از فلزات گران بها به شمار می رود و بیشتر کاربردهای آن نیز ناشی از قابلیت های آن به عنوان یک فلز گران بها و همچنین قابلیت رسانایی بالای آن است. در سال های اخیر بیشترین مصرف نقره به ترتیب در بخش صنعت (به ویژه صنایع الکترونیک) ، ساخت جواهرات و لوازم تزئینی، تولید سکه و مدال، عکاسی و ساخت ظروف و لوازم غذاخوری بوده است. از دیگر کاربردهای نقره می توان به ساخت آینه و دوربین، به عنوان کاتالیزور فرایندهای شیمیایی، ملغمه پرکردن دندان و ساخت برخی سازهای موسیقی اشاره کرد. ضمن اینکه سکه ها و شمش های نقره برای سرمایه گذاری و به عنوان پناه امن سرمایه به کار می روند.
تولید جهانی نقره در سال ۲۰۱۰ بیش از ۲۲ هزار تن بوده که بیشتر از ۵ برابر تولید طلاست. بهای این فلز هم در ماه مارس ۲۰۱۷ بیش از ۱۸ دلار برای هر اونس تروا معادل بیش از ۲ میلیون تومان برای هر کیلوگرم بوده است که تقریباً یک هفتادم بهای طلاست. در طول یکصد سال اخیر قیمت نقره از یک پانزدهم تا یک صدم قیمت طلا متغیر بوده است.
مکزیک با ۴۵۰۰ تن بزرگترین تولیدکننده نقره جهان است و پرو و چین با اختلاف کمی پس از آن قرار می گیرند. در سال ۲۰۱۰ استرالیا، شیلی، بولیوی، آمریکا، لهستان، روسیه و آرژانتین به ترتیب در رتبه های چهارم تا دهم تولید نقره قرار دارند.

دانشنامه آزاد فارسی

نَقَرِه
از اصطلاحات قدیمی در موسیقی ایران. به معنای ضرب و جمع آن نَقَرات است. مراغی در جامع الالحان در این باره چنین آورده است: «... بر وَتَری (سیمی) سیر نغمات کنند و به هر یک نَقَره یا زیادت از آن که بر آن وتر زنند نقره ای دیگر یا زیادت از آن بر مطلق وتری دیگر لازم دارند یا نقره ای بر وتری و دو نقره بر وتری دیگر...». در واژه نامۀ موسیقی ایران تألیف ستایشگر نیز تعریف نَقَره این گونه آمده است: «عجم را ضربی است که آن را دور فاختی نام نهند و زمان دور او بیست نقره باشد بر وزن مُفَتِعُلن فَعِلُن، مفتعلن فعلن».

نقره (فلزات). عنصری فلزی، برّاق، فوق العاده چکش خوارو مفتول شدنی، به رنگ سفید، با نمادAg ، عدد اتمی47، و جرم اتمی نسبی107.868. در طبیعت، در کانی ها و نیز به صورت فلز آزادیافت می شود. سولفیدهاکانی های عمده نقره اند و از طریق گداختن با سرب آن را از کانی هایش استخراج می کنند. از نظر رسانایی گرمایی و الکتریکی بهترین رسانای فلزیاست. ترکیبات مفید آن کلریدو برومیدند. این ترکیبات در مجاورت نور سیاه می شوند و جزء اصلی امولسیون های عکاسیاند. نقره به منزلۀ فلزی زینتی در جواهرسازی، ساخت ظروف و کارد و چنگال، ضرب سکه، و برای آبکاری، ساخت کلیدهای الکتریکی، و نیز در دندان پزشکی و به صورت لحیمکاربرد دارد. بشر این عنصر را از دوران ماقبل تاریخ استخراج می کرده است.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] نقره (قرآن). نقره، فلزى قیمتى و سپید رنگ است که از جهت ارزش، پس از زر قرار دارد
••• نقره، کالاى ارزشمند قبل از اسلام و وسیله تبادل اقتصادى و خرید و فروش:... وَ الَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا یُنْفِقُونَها فِی سَبِیلِ اللَّهِ ....
توبه/سوره۹، آیه۳۴.
••• ترک انفاق نقره در راه خدا، موجب گرفتارى به عذاب دردناک جهنم:وَ الَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا یُنْفِقُونَها فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِیمٍ یَوْمَ یُحْمى عَلَیْها فِی نارِ جَهَنَّمَ فَتُکْوى بِها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ هذا ما کَنَزْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ فَذُوقُوا ما کُنْتُمْ تَکْنِزُونَ.
توبه/سوره۹، آیه۳۴.
••• رواج پول نقره براى مبادلات اقتصادى، در جامعه عصر اصحاب کهف:أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْکَهْفِ .... قالُوا ... فَابْعَثُوا أَحَدَکُمْ بِوَرِقِکُمْ هذِهِ إِلَى الْمَدِینَةِ فَلْیَنْظُرْ أَیُّها أَزْکى طَعاماً فَلْیَأْتِکُمْ بِرِزْقٍ مِنْهُ ...
کهف/سوره۱۸، آیه۹.
...

گویش اصفهانی

تکیه ای: noqra
طاری: noqra
طامه ای: noqra
طرقی: noqra
کشه ای: noqra
نطنزی: noqre


جدول کلمات

سیم

پیشنهاد کاربران

در اوستا " ارزت " به معنای نقره که واژه آرژانتین به معنای سرزمین ارزت از آن گرفته شده است.

فضه

نقره به ترکی: " گوموش "

این واژه آن گونه که پنداشته میشود عربی نیست، در عربی به سیم یا نقره، فضه گویند. نقره و سیم هردو واژه ای پارسی و ایرانی اند.

سیم، فضه، لجین، خالص، ناب، ناسره

این واژه در زبان سغدی: ناکرته nâkrte، در پهلوی ãsim و در سنسکریت: rupiãk بوده که روپیه واحد پول هندوستان از همین واژه است.


کلمات دیگر: