کلمه جو
صفحه اصلی

زرزوری

فرهنگ معین

(زُ زُ ) [ ع - فا. ] (ص نسب . ) ۱ - منسوب به زورزور، مرغی شبیه به گنجشک . ۲ - مجازاً ضعیف ، ناتوان .

لغت نامه دهخدا

زرزوری . [ زَ ری ی ] (ع اِ) نوعی از استر. (ناظم الاطباء).


زرزوری . [ زُ ری ی ] (ع ص نسبی ) به رنگ سبز. (منتهی الارب ). || لکه دار و نقطه دار مانند سار. (ناظم الاطباء). چیزی که به رنگ زرزور (رنگ سار) باشد. (از اقرب الموارد).


زرزوری. [ زُ ری ی ] ( ع ص نسبی ) به رنگ سبز. ( منتهی الارب ). || لکه دار و نقطه دار مانند سار. ( ناظم الاطباء ). چیزی که به رنگ زرزور ( رنگ سار ) باشد. ( از اقرب الموارد ).

زرزوری. [ زَ ری ی ] ( ع اِ ) نوعی از استر. ( ناظم الاطباء ).

دانشنامه عمومی



کلمات دیگر: