برابر پارسی : رونوس
عقیق
برابر پارسی : رونوس
فارسی به انگلیسی
opal
carnelian
فارسی به عربی
عربی به فارسی
سنگ قيمتي , عقيق , نار سنگ , لعل , حجر سيلا ن , نوعي لولا يا مفصل , عين الشمس , عين الهر , شيشه شيري رنگ
فرهنگ اسم ها
معنی: نام سنگی قیمتی به رنگ زرد و صورتی یا جگری، سنگی سلیسی و آبدار و قیمتی، که رنگ سرخ آن بسیار جالب است و در زینت استفاده می شود، ( به مجاز ) شخص ارجمند و گرامی
(تلفظ: aqiq) (عربی) سنگی سلیسی و آبدار و قیمتی ، که رنگ سرخ آن بسیار جالب است و در زینت استفاده میشود ؛ (به مجاز) شخص ارجمند و گرامی .
مترادف و متضاد
فرهنگ فارسی
آبی است از آن بنی جعده و بنی جرم در زمان پیامبر ( ص ) بر سر این آب بین این دو قبیله اختلاف رخ داد و پیغمبر حکم داد که از آن بنی جرم است
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
عقیق . [ ع َ ] (اِخ )آبی است از آن بنی جعده و بنی جرم . در زمان پیامبر (ص ) بر سر این آب بین این دو قبیله اختلاف رخ داد و پیغمبرحکم داد که از آن بنی جرم است . (از معجم البلدان ).
یک لخت خون بچه ٔ تاکم فرست از آنک
هم بوی مشک دارد و هم گونه ٔ عقیق .
رودکی .
زان عقیقین میی که هر که بدید
از عقیق گداخته نشناخت .
رودکی .
میان ما دو تن آمیخته دو گونه سرشک
چو لؤلؤی که کنی با عقیق سرخ همال .
آغاجی .
ای سرخ گل تو بسد و زر و زمردی
ای لاله ٔ شکفته عقیق و خماهنی .
خسروی .
زمرد اندر تاکم عقیقم اندر شرب
سهیلم اندر خم آفتابم اندر جام .
ابوالعلاء ششتری .
خوشه چون عقد در و برگ چو زر
باد همچون عقیق و آب چو زنگ .
عماره .
دوگویا عقیق گهرپوش را
که بنده بدش چشمه ٔ نوش را.
فردوسی .
عقیق و زبرجد فروریختند
می و مشک و عنبر برآمیختند.
فردوسی .
عقیق و زبرجد بر او برنگار
میان اندرون گوهر شاهوار.
فردوسی .
به یک تختشان شاد بنشاندند
عقیق و زبرجد برافشاندند.
فردوسی .
در گردنش از عقیق تعویذ
بر سرش کلاه ارغوانی .
ناصرخسرو.
سالها باید که تا یک سنگ اصلی زآفتاب
لعل گردد در بدخشان یا عقیق اندر یمن .
سنائی .
دل او هست سنگین پس چه معنی
که عشق او عقیق از اشک من ساخت .
خاقانی .
دروغ است آنکه گویند اینکه درسنگ
فروغ خورعقیق اندر یمن ساخت .
خاقانی .
رواقی جداگانه دید از عقیق
ز بنیاد تا سر به گوهر غریق .
نظامی .
بخور مجلسش از ناله های دودآمیز
عقیق زیورش از دیده های خون پالای .
سعدی .
ز برگ پان لب جانان عقیق پیما شد
حنای عید می از بهر بوسه پیدا شد.
میرزا صائب (از آنندراج ).
- عقیق ابلق . رجوع به همین ترکیب در ردیف خود شود.
- عقیق احمر ؛ عقیق سرخ . عقیق قرمز، که نوعی عقیق است . یَنَع. رجوع به عقیق سرخ در همین ترکیبات شود.
- عقیق اسود ؛ عقیق سیاه . رجوع به عقیق سیاه در همین ترکیبات شود.
- عقیق جگری . رجوع به همین ترکیب در ردیف خود شود.
- عقیق چشم بلبلی ؛ نوعی عقیق شجری است که دارای دوایر متحدالمرکز کوچکتری است . زمینه ٔ این کانی به رنگ صورتی کم رنگ است . (فرهنگ فارسی معین ).
- عقیق دلربا ؛ نوعی عقیق براق با جلوه ای زیاد. رجوع به عقیق شود.
- عقیق رُطَبی ؛ عقیقی است سرخ تیره و خطوطی سفید و نازک در آن هست . (یادداشت مرحوم دهخدا).
- عقیق سرخ ؛ عقیق احمر. نوعی عقیق که دارای رنگ سرخ آتشی است و در جواهرسازی مصرف میشود (فرهنگ فارسی معین ).
- || نوعی مهر سلیمان سرخ رنگ ، که در جواهرسازی مصرف میگردد. (از فرهنگ فارسی معین ). رجوع به مهر سلیمان شود.
- عقیق سیاه ؛ عقیق اسود. نوعی سنگ آذرین شیشه ای شکل تیره از دسته ٔ سنگهای آتشفشانی قلیایی که شبیه شیشه های سیاه یا سبز (مثل شیشه ٔ ته بطریهای شکسته ) می باشد، به همین جهت به آن شیشه ٔ آتشفشانی نیز گویند. این سنگ چون دارای سختی و برندگی بالنسبه جالب است انسانهای نخستین وسایل دفاعی خود را (از قبیل سرنیزه و کارد و سوزن و غیره ) از این سنگ میساخته اند. ساختمان این سنگ در زیر میکرسکپ اغلب به صورت توده های بی شکل است و ندرةً دارای بلورهای فلدسپات می باشد. حجرالمینا. عقیق اسود. البسیدین . شیشه ٔ آتشفشانی . شیشه ٔ معدنی . (فرهنگ فارسی معین ).
- عقیق ِ لَب ؛ کنایه از لب از جهت تشبیه آن به عقیق در رنگ از اسمای محبوب است . (آنندراج ) :
به یکدست گیرد رخ شهرناز
به دیگر عقیق لب ارنواز.
فردوسی .
عقیق لب صنما تا جدایم از بر تو
همی حسدبرد از اشک من عقیق مذاب .
ادیب صابر (از آنندراج ).
- عقیق ْ لَب ؛ که لبی چون عقیق دارد :
کنار من ز عقیق آن زمان تهی گردد
که آن عقیق لبم در بر و کنار بود.
امیرمعزی (از آنندراج ).
- عقیق مذاب ؛ کنایه از شراب . رجوع به عقیق مذاب در ردیف خود شود.
- عقیق یمان ؛ عقیق یمن . عقیق یمنی . عقیق سرخ رنگ . رجوع به عقیق شود :
دُرّ یتیم گوهر یکدانه را ز اشک
جزع دو دیده پر زعقیق یمان شود.
سعدی .
- عقیق یمن ؛ عقیق یمانی . عقیق یمنی . عقیق که از یمن آرند و سرخ رنگ باشد. رجوع به عقیق شود:
می اندر قدح چون عقیق یمن
به پیش اندرون دسته ٔ نسترن .
فردوسی .
- عقیق یمنی ؛ عقیق یمن . عقیق یمان . عقیق که از یمن آرند و سرخ رنگ باشد : عقیق در یمن معدن نیک و عقیق یمنی مشهور است و آن معدن را قساس می خوانند. (نزهةالقلوب ج 3 ص 204).
|| به مجاز لب معشوق . (از آنندراج ). کنایه از لب است به مناسبت رنگ :
آتش چو نبات و سنگ حیوان
دارش چو عقیق تو سخنور.
ناصرخسرو.
عتابش گرچه میزد شیشه بر سنگ
عقیقش نرخ میبرید در جنگ .
نظامی .
وزین پس برعقیق الماس میداشت
زمرد را به افعی پاس میداشت .
نظامی .
|| کنایه از هر چیز سرخ و به رنگ عقیق است :
بر آن عقیق من سپه آورد زعفران
تا ساخت با الف من چو دال ذال .
ناصرخسرو.
تا چهره ٔ عقیق کند احمر از شعاع
بر اوج گنبد فلک اخضر آفتاب .
خاقانی .
- مثل عقیق ؛ مثل عقیق یمن : لبی سرخ . ماهی یا سیب زمینی یا پیازی خوب برشته شده . (امثال و حکم دهخدا).
|| وادی و دره . (از اقرب الموارد). || هرچه سیل بشکافد از زمین . (منتهی الارب ). هر مسیلی که آب سیل ، از پیش آن را شکافته باشد و وسیع شده باشد. گویند«سال العقیق » که مجاز است در معنی «سال الماء فی العقیق » ج ، أعِقّة. (از اقرب الموارد). || موی همزاد کودک . (منتهی الارب ). موی هر نوزادی از انسان و بهائم . (از اقرب الموارد). || پشم شتر بچه . || موی شکمی هر چه از ستور باشد. (منتهی الارب ).
عقیق . [ ع َ ] (اِخ ) وادیی است نزدیک مدینه . وموضعی است به مدینه و به یمامة و به طائف و به تهامة و به نجد و شش موضع دیگر. ج ، أعقّة. (از منتهی الارب ). نام چند وادی است در بلاد عرب ، از آن جمله است : عقیق عارض یمامة، که وادی وسیعی است و چشمه های گوارایی دارد. و نیز در ناحیه ٔ مدینه عقیقی است دارای چشمه ها و نخلها، و برخی آن را دو عقیق دانند به نام عقیق اکبر و عقیق اصغر. و دیگر عقیق البصرة است و آن وادیی است به دنبال سفوان . و عقیق دیگری است که سیل آن در غور تهامه جاری میشود. و عقیق تمرة در نزدیکی تبالة و بیشه است و برخی آن را همان عقیق یمامة دانند. دیگر وادیی است از آن بنی کلاب . نام عقیق در اشعار شاعران عرب بسیار آمده است که غالباً تشخیص اینکه کدام یک از این عقیقها است مشکل است . (از معجم البلدان ).
عقیق . [ ع َ ] (اِخ ) قریه ای است در نزدیکی سواکن از ساحل بحر، در بلاد بجاه . محصول آن تمر هندی است .و بر این لغت «ال » داخل نشود. (از معجم البلدان ).
فرهنگ عمید
۲. [مجاز] لب.
* عقیق یمنی (یمانی ): (زمین شناسی ) نوعی عقیق که در یمن به دست می آید و سرخ رنگ است و بیشتر نگین انگشتر می کنند.
۱. (زمینشناسی) نوعی کوارتز بیشکل که مانند احجار قیمتی در زینت به کار میرود.
۲. [مجاز] لب.
〈 عقیق یمنی (یمانی): (زمینشناسی) نوعی عقیق که در یمن بهدست میآید و سرخرنگ است و بیشتر نگین انگشتر میکنند.
دانشنامه عمومی
۱^ Cryptocrystalline silica
۲^ Rhombohedral Microcrystalline
۳^ birefringence
عقیق سنگی سیلیسی و نوعی از در کوهی است که بیشتر از سنگ یمانی تشکیل شده است. ترکیب شیمیایی آن ۱۰۰% SiO۲ یا سیلیس است که البته گاهی عناصری نظیر Al، Fe، Mg، Ca، Ni، Cr در کنار آن قرار می گیرد. ویژگی عقیق ریزدانه بودن آن و روشنی رنگش است.عقیق درخشنده و دارای چمک بلورین می باشد، بهترین آن سرخ، زرد و سفید است. گونه ای از آن که ذرات فراوان میکا دارد و براق است دلربا نامیده می شود. شکل بلورهای عقیق، نازک و شش گوش است این کانی در هیدروکسید پتاسیم (KOH) حل می شود.
فریده سپاه منصور
علی اصغر گرمسیری
دانیال حکیمی
محبوبه بیات
کمند امیرسلیمانی
غلامرضا طباطبایی
فریبا کوثری
پرستو گلستانی
مهری ودادیان
سیامک اطلسی
مهدی صباغی
اصغر توسلی
شیرین گلکار
فرخ هدایت
احمد رضاییان
این مجموعه تلویزیونی بر اساس زندگی واقعی بانویی است که بعنوان «دامدار نمونه» شناخته شده بود. این بانو که «ربابه دهقان» نام دارد، با وجود مشکلات فراوان و مخالفت فرزندان که زندگی شهری را ترجیح می دهند، در یکی از روستاهای اطراف اراک، یک گاوداری احداث کرده و در اطراف آن نیز یک مزرعه علوفه ایجاد نمود.
عقیقر در سایت شبکه سه
پخش مجموعه تلویزیونی «عقیق» از شبکه سه، به زودی
«عقیق» به زودی راهی آنتن شبکه سه می شود/ رونمایی از آنونس سریال
داستان این سریال در سال ١٣٠٨ هجرى شمسى و با محوریت "احد شیرو" (علیرضا آرا) روایت میشود که کارش خرید و فروش تریاک است و به مالش تعرض شده، او براى گرفتن حقش به تهران مى آید، اما آمدن به تهران براى او گران تمام مى شود...
موسیقی متن:کارن همایون فر ،مشاور تاریخی: سیروس سعدوندیان، مدیر هنری صحنه و لباس: مجید میرفخرایی،دستیار کارگردان: مجید مافی،دستیار تهیه کننده: سید سجاد طباطبایی ، برنامه ریز: فرشاد ارج، مدیر تولید: فرشید رئوفی،مدیر تصویربرداری: بهنام کریمی، صدابردار: امیر حاتمی،طراح صحنه: عباس حاج درویش،طراح لباس: سمیرا شجاعی، طراح گریم: کامران خلج، طراح بدلکاری: علیرضا فتحی، جلوه های میدانی: حمید رسولیان، مدیر تدارکات: مهدی آقامحمدی، منشی صحنه: مهین شهبازی، عکاس: محمد دارایی، مدیر روابط عمومی و مشاور رسانه ای : ملیکا مومنی راد
دانشنامه آزاد فارسی
عَقیق
سنگی نسبتاً کمیاب، نیمه قیمتی و زیبا، دارای دو یا چند رگۀ رنگین، در رنگ ها و انواع مختلف. از عقیق، که نوعی کُوارتز است، به سبب زیبایی اش، در ساختن جواهرات و زیورآلات استفاده می شود. همچنین، از آن جا که بخار آب و رطوبت باعث تغییر شکل آن نمی شود، در ساخت ابزار و تجهیزات علمی مانند ترازوهای دقیق و سنگ زنیِ نمونه های سنگ در آزمایشگاه ها کاربرد دارد. نیز به خاطر سخت بودن این سنگ، از آن برای صیقل کاری و پرداختِ طلاکاری های شیشه و سرامیک استفاده می کنند. انسان های اولیه بعضاً ابزارهایی چون پیکان، دشنه و سوزن را از این سنگ می ساختند. از انواع مختلف عقیق است: عقیق سفید، که انیدرید سیلیسیوم ناخالص را گویند؛ آگت که رگه های تیره دارد؛ عقیق سلیمانی دارای خط های سفید یا سیاه؛ عقیق احمری با رگه های سفید و سرخ؛ عقیق جگری که دی اکسید سیلیسیوم قرمز رنگ را گویند. برخی منابع عقیق ها را چنین دسته بندی کرده اند: عقیق نواری با نوارهایی رنگین در امتداد خطوطی مستقیم؛ عقیق باباقوری (سنگ سلیمان) با رگه هایی معمولاً سیاه و سفید و یا سرخ و سفید؛ عقیق چشمی (حلقه ای) با نوارهای مدوّر رنگین؛ عقیق مکزیکی یا سیکلوپس (در اساطیر یونان، غولی با یک چشم) با حلقه ای رنگین شبیه چشم؛ و عقیق خزه ای با رگه هایی سبز رنگ. بهترین و مرغوب ترین عقیق ها در یمن، هند و برزیل یافت شده است. در امریکای شمالی و جنوبی، اروپا، استرالیا و افریقای جنوبی نیز می توان انواع دیگر عقیق را یافت. بنابر روایات مشهور، نیکوترین عقیق ها، که سرخ و شفاف است، در یمن و ساحل بحر روم یافت می شود. از عقیق به صورت نگین بر روی انگشتری نیز استفاده می شود، و در کتب حدیث از پیامبر اسلام (ص) و امامان شیعه(ع) در این باره بسیار نقل شده است. انگشتری عقیق یمانی در خاورمیانه معروف است.
نام چند وادی، دره، معدن و نقاط دیگر در عربستان. معروف ترین عقیق دره ای است در غرب مدینه که با حَرَّة الوَربه از آن جا جدا می شود و در امتداد شمالی به وادی الحمض می رسد. پس از ریزش باران های شدید و جریان آب از کوه عَیر در جنوب مدینه بر کرانۀ راست عقیق، این وادی چنان پرآب می شود که آن را با فرات قیاس می کنند؛ امّا بعد از قطع باران فقط چاه های آب باقی می ماند. در صدر اسلام، جادۀ مدینه به مکه از عقیق به ذوالحُلَیفه می گذشت. گویند علاقۀ پیغمبر اسلام(ص) به عقیق چنان بود که آن جا را «وادی مبارک» می خواند و به امر خداوند، در آن محل نماز گزارد. شاعران در وصف عقیق چکامه ها سروده اند، به ویژه دربارۀ بئر رومه، که عثمان آن را از مالک یهودی اش خرید و آب چاه را به مسلمانان داد. آب عقیق چنان گوارا بود که برای هارون الرشید به ارمغان می بردند. عقیقی دیگر به نام عقیق ذات عِرق نیز در حوالی شمال طائف، در امتداد میانی رشته کوه های حجاز هست که آب آن به باتلاق عاقول (میان مکه و مدینه) می ریزد. در گذشته از چند عقیق دیگر نیز یاد شده است، از جمله عقیق یمامه یا عقیق تَمره.
دانشنامه اسلامی
عقیق از سنگهای با ارزش و دارای خواص گوناگون است. در روایات متعدد به استفاده از انگشتری عقیق سفارش شده است. از امام باقر علیه السّلام نقل شده است که فرمود: «هرکس از شیعیان ما انگشتر عقیق در دست کند، جز خیر و نیکی و فراوانی روزی و سلامتی از انواع بلاها نبیند. انگشتر عقیق امانی است از پادشاه ستمگر و از هرچه که انسان از آن بیم دارد و دوری می جوید». همچنین در روایات، زدودن فقر و نفاق ، نیک فرجامی، برآورده شدن حوایج و دفع غم و اندوه از خواص عقیق برشمرده شده است.
احکام مرتبط
از احکام عقیق به معنای نخست در بابهای طهارت ، صلات ، خمس و تجارت سخن گفته اند.
← در صلات
۱. ↑ وسائل الشیعة، ج۵، ص۸۸.
...
گویش اصفهانی
تکیه ای: aqiq
طاری: aqiq
طامه ای: aqiq
طرقی: aqiq
کشه ای: aqiq
نطنزی: aqiq
پیشنهاد کاربران
عقیق شجر بهاری
عقیق شجر پائیزه
عقیق خزه ای
عقیق سلیمانی و همچنین انواع مختلف رنگ ها نام برد.