کلمه جو
صفحه اصلی

انگشتر


مترادف انگشتر : انگشتری، حلقه، خاتم

فارسی به انگلیسی

ring

مترادف و متضاد

ring (اسم)
محفل، میدان، طوق، حلقه، عرصه، گود، گروه، ناقوس، طنین صدا، زنگ اخبار، طنین، چنبر، طوقه، انگشتر، صحنه ورزش، جسم حلقوی، صدای زنگ تلفن

hoop (اسم)
حلقه، تسمه، چنبره، چنبر، انگشتر

انگشتری، حلقه، خاتم


فرهنگ فارسی

انگشترین: حلقه فلزی نگین داریابی نگین که بیشترازطلا یانقره می سازندوبرای زینت درانگشت میکنند
( اسم ) یا مثل انگشتر . حلقه دار. یا انگشتر پا . چیز بی مصرف چیزی که بخرد و بکار نیاید .

فرهنگ معین

( انگشتر (ی ) ) (اَ گُ تَ ) (اِ. ) حلقه ای (معمولاً ) فلزی و گاه دارای نگین که برای زینت در انگشت می کنند. ،~ پا (کن . ) چیزی بی مصرف .

لغت نامه دهخدا

انگشتر. [ اَ گ ُ ت َ ] ( اِ ) حلقه ای از زر یا سیم یافلز دیگر و یا از احجار کریمه که در انگشت کنند. ( حاشیه برهان قاطع چ معین ). خاتم. ( دهار ) :
بباید درفش همایون شاه
هم انگشتر تور با من براه.
( شاهنامه چ بروخیم ج 1 ص 116 ).
می دهد ملک سلیمان را ز کف شهرت پرست
طفل را در دست حلوا بهتر از انگشتر است.
کلیم ( از آنندراج ).
بی داغ چو نام دل کنم ثبت
انگشتر بی نگین نویسم.
طالب آملی ( از آنندراج ).
- انگشتر پا ؛ انگشتری که زنان در انگشت پا کنند. ( آنندراج ).
- || به مجازچیزی بی رتبه و بی اعتبار. ( آنندراج ) :
قد چوخم می شود انگشتر پا می گردد
قدر و قیمت بهوا نیست کهن سالان را.
صائب.
حجاب آسمان کی مانع ما می تواند شد
فلک ما را کجا انگشتر پا می تواند کرد
صائب ( از آنندراج ).
- انگشتر زنهار ؛ عبارت از آن است که پادشاهان جبار چون خواهند که کسی را امان بخشند و مردم مزاحم احوال او نگردند برای تصدیق وی انگشتری یا تیری به وی می دهند. ( از آنندراج ). انگشتر که شاهان فرستادندی کسی را بنشانه امان. ( یادداشت مؤلف ) :
هرکه لب بست از سخن ، با او کسی را کار نیست
مهر خاموشی کم ازانگشتر زنهار نیست.
اثر ( از آنندراج ).
تا نریزد خون او را لعل آن شیرین دهن
دارد اندر لب عقیق انگشتر زنهارها.
اثر ( از آنندراج ).
و رجوع به ترکیبات انگشتری شود.

فرهنگ عمید

حلقۀ فلزی نگین‌دار یا بی‌نگین که بیشتر از طلا یا نقره می‌سازند و برای زینت در انگشت می‌کنند.
⟨ انگشتر سلیمان (جم، جمشید): انگشتری و مُهر حضرت سلیمان که گفته‌اند اسم اعظم بر آن نقش بوده و سلیمان به‌واسطۀ آن بر جن و انس حکومت می‌کرده. خاتم جمشید.
⟨ انگشتر پا: [قدیمی، مجاز] چیز بی‌مصرف؛ چیزی که پولی به بهای آن بدهند و به کار نیاید.


حلقۀ فلزی نگین دار یا بی نگین که بیشتر از طلا یا نقره می سازند و برای زینت در انگشت می کنند.
* انگشتر سلیمان (جم، جمشید ): انگشتری و مُهر حضرت سلیمان که گفته اند اسم اعظم بر آن نقش بوده و سلیمان به واسطۀ آن بر جن و انس حکومت می کرده. خاتم جمشید.
* انگشتر پا: [قدیمی، مجاز] چیز بی مصرف، چیزی که پولی به بهای آن بدهند و به کار نیاید.

دانشنامه عمومی

اَنگُشتَر یا حَلقهٔ دست نواری معمولاً از جنس فلز است که معمولاً به عنوان آلت زینتی به دور انگشتان دست قرار می گیرد.
http://www.dukht.com/article.asp?id=306
انگشتر که به انگشت می شود یکی از نمادین ترین جواهر آلات است زیرا بعضی از انگشترها حلقه ازدواج هستند و بعضی از انگشترها میراث خانوادگی اشخاصند که از مادر یا پدر آنها به ارث رسیده است.حلقه های ویژه انگشت دست را انگشتر نیز می گویند. حلقه های زینتی دیگری برای بازو یا گردن نیز وجود دارد.برخی از انگشترها بسیار بزرگ و درشت هستند که برای دستان ظریف و کوچک مناسب نیست. اما افرادی با انگشتان کشیده در انتخاب مدل انگشتر آزادند.
انگشتر عقیق، انگشتری معمولاً با رکاب نقره است که سنگ زینتی آن سنگ عقیق باشد و سنگ عقیق نوعی در کوهی و از جنس سیلیس می باشد.
انگشتر عقیق انواعی دارد که به علت تفاوت رنگ ها و طرح ها یا براقیت و … به اسامی مختلفی نامگذاری شده است که از آن جمله عقیق یمنی است

دانشنامه آزاد فارسی

اَنگُشتر
(یا: انگشتری؛ خاتم) حلقه ای از طلا یا نقره یا فلزاتی جز آن یا سنگ های کریمه که معمولاً با کار گذاشتن سنگ یا سنگ هایی تراش داده بر آن زینت شده اند. در میانِ اقلام زینتیِ یافت شده در گنجینه های باستانیِ ایران، سهم انگشتری از دیگر اقلام، به ویژه گردن آویز و دستبند، بسیار کم تر بوده است، از این رو نمی توان یقین کرد که انگشتر صرفاً شی ای زینتی بوده، یا کارکردهای دیگری هم داشته است. همین قدر می دانیم که انگشترسازی ایرانی، به تبع جواهرسازی از سنّت های سومری و آشوری بهره برده است. پیشینۀ بردست کردنِ انگشتر در اسلام، به دورۀ پیامبر (ص) بازمی گردد. در خبر است که پیامبر (ص) و امامان و خلفا هر یک انگشتر یا انگشترهایی داشته اند که از آن ها به مثابۀ مهر استفاده می شده است. این که مسلمانان رسم مُهر/انگشتر را از چه قومی برگرفته اند پوشیده است. گمان برتر آن است که رسم مهر/انگشتر در میان شاه/پیامبرانِ اسرائیل، که نمونۀ مشهور کمابیش افسانه ای آن انگشتر حضرت سلیمان است، مرسوم بوده و مسلمانان این رسم را از عبرانیان برگرفته اند. در اسلام اخبار و احادیث فراوان دربارۀ انگشتر نقل شده است. «تَخَتُّم» لفظی که در احادیث و اخبار، به معنی «انگشتر به دست کردن» به کار می رود، رسمی حسنه است که عموم مؤمنان عمل بدان را از محسناتِ ایمانی دانسته اند. مردان از به دست کردنِ انگشترِ طلا نهی شده اند. از به دست کردن انگشترهای آهنی و مسی، به کراهت یاد شده است. از جنسِ انگشتر، جنسِ نگین آن و محل قرار گرفتنش، روایت های فراوان در دست است. در خبر است که استفاده از انگشتریِ با نگین عقیق، به هنگام نماز، نیکو است. پیداست که ابتدا امرا و خلفا انگشتر را، آن هم برای زینت، به کار برده اند و سپس رواج عام یافته است. علمای شیعه از انگشتر، در حکمِ مُهر نیز استفاده می کرده اند و پس از درگذشتِ مراجع، انگشتر آنان را طی مراسمی خُرد می کردند. انگشتر در خوابگزاری ها، به حسب نوعِ خواب، تفسیرهای گوناگون دارد.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] حلقه ای معمولاً فلزی در انواع نگین دار و بی نگین، مخصوص انگشت را انگشتر می گویند و از احکام آن به مناسبت در بابهای طهارت، صلات، صوم، حج، جهاد، نکاح، یمین و ارث آمده است.
به دست کردن انگشتر طلا برای مرد، حرام و به دست کردن انگشتر آهنی برای مرد و زن، مکروه است. نهادن انگشتر در انگشت سبّابه (انگشت بین شصت و میانی) و نیز انگشت میانی و ترک آن در انگشت کوچک (خنصر) مکروه است. همچنین به دست کردن انگشتر عقیق، بویژه یمانی، و نیز به دست راست کردن انگشتر مستحب است.
طهارت
همراه داشتن انگشتر منقوش به اسماء الـهی در حال تخلی و نیز استنجاء با دست مزیّن به انگشتر منقوش به اسماء الـهی، و بنابر قول مشهور اسماء امامان معصوم و انبیا علیهم السّلام و به تصریح برخی، حضرت فاطمه سلام اللّه علیها در صورت نرسیدن نجاست به آن، مکروه و در صورت نجس شدن آن، حرام است. همچنین استنجاء با انگشتر دارای نگین سنگ زمزم مکروه است. حرکت دادن یا جا به جا کردن انگشتر هنگام وضو یا غسل، با علم به رسیدن آب به زیر آن، مستحب و در صورت علم به نرسیدن آب به زیر آن و یا شک در رسیدن آب، واجب است. نیز بیرون آوردن انگشتر هنگام تیمم واجب است.
صلات
به قول مشهور، نماز مرد همراه با انگشتر طلا و نماز مرد و زن با انگشتر غصبی باطل است. نماز خواندن با انگشتر آهنی و به قول مشهور با انگشتر منقوش به تصویر حیوان یا انسان مکروه، و در کراهت نماز خواندن با انگشتر منقوش به تصویر غیر جاندار، مانند درخت، اختلاف است. نماز خواندن با انگشتر عقیق، بویژه عقیق یمانی و نیز انگشتری که نگین آن بلور باشد مستحب است. نماز با انگشتر نجس صحیح است. شمارش تعداد رکعات نماز با جا به جا کردن انگشتر جایز است.
صوم
...

گویش اصفهانی

تکیه ای: anguštar
طاری: angoštar
طامه ای: angoštar
طرقی: angoštar
کشه ای: angoštar
نطنزی: ongušter


واژه نامه بختیاریکا

فینگُر

پیشنهاد کاربران

انگشتر به زبان آذری می شود " اوزوک " uzuk


انگشتری/ انگشتر:
در متون قدیم فارسی همیشه انگشتری به کار رفته است و نه انگشتر
از لعل تو گر یابم انگشتری زنهار
صد ملک سلیمانم در زیر نگین باشد
ولی از چند قرن پیش انگشتر نیز به موازات انگشتری در شعر و نثر فارسی به کار می رود.
هر که لب بست از سخن با او کسی را کار نیست
مهر خاموشی کم از انگشتر زنهار نیست
امروزه در زبان گفتار فقط انگشتر متداول است و اشکالی ندارد.
( غلط ننویسیم ، ابوالحسن نجفی ، چاپ نهم ۱۳۷۸ ص ۴۸. )


کلمات دیگر: