واگذاري , نقل وانتقال , انتقال قرض يا دين
تخلی
عربی به فارسی
فرهنگ فارسی
تنهاشدن، درخلوت شدن، خالی شدن، خلوت گزیدن
۱- ( مصدر ) خالی شدن فارغ شدن تهی شدن . ۲- آب تاختن قضای حاجت کردن . ۳- تنها نشستن . ۴- اعراض کردن از شغلهایی که بنده را از خداوند دور دارد مانند حب دنیا متابعت هوا صحبت خلق و غیره. ۵- ( اسم ) قضای حاجت . ۶- تنهایی . جمع : تخلیات .
دنیا . یا آب و دانه . شراب و طعام .
۱- ( مصدر ) خالی شدن فارغ شدن تهی شدن . ۲- آب تاختن قضای حاجت کردن . ۳- تنها نشستن . ۴- اعراض کردن از شغلهایی که بنده را از خداوند دور دارد مانند حب دنیا متابعت هوا صحبت خلق و غیره. ۵- ( اسم ) قضای حاجت . ۶- تنهایی . جمع : تخلیات .
دنیا . یا آب و دانه . شراب و طعام .
فرهنگ معین
(تَ خَ لِّ ) [ ع . ] (مص ل . ) خالی شدن .
لغت نامه دهخدا
تخلی ٔ. [ ت َ ل ِءْ/ ت ِ ل ِءْ ] (ع اِ) دنیا. || آب و دانه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). شراب و طعام . (اقرب الموارد).
تخلی . [ ت َ خ َل ْلی ] (ع مص ) خالی شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی )(ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). خالی شدن از چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). خالی شدن و فارغ شدن . (آنندراج ). || به خلوت نشستن به تنهایی .(المنجد). || تفرغ برای چیزی . (اقرب الموارد) (المنجد). || گذاشتن چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ترک کردن چیزی . (اقرب الموارد) (المنجد). || (اصطلاح صوفیه ) اختیارالخلوة و الاعراض عن کل ما یشغل عن الحق . (تعریفات جرجانی ). || برای خویشتن خلیه گرفتن . (المنجد).
تخلی. [ ت َ خ َل ْلی ] ( ع مص ) خالی شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی )( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). خالی شدن از چیزی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). خالی شدن و فارغ شدن. ( آنندراج ). || به خلوت نشستن به تنهایی.( المنجد ). || تفرغ برای چیزی. ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). || گذاشتن چیزی را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). ترک کردن چیزی. ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). || ( اصطلاح صوفیه ) اختیارالخلوة و الاعراض عن کل ما یشغل عن الحق. ( تعریفات جرجانی ). || برای خویشتن خلیه گرفتن. ( المنجد ).
تخلی ٔ. [ ت َ ل ِءْ/ ت ِ ل ِءْ ] ( ع اِ ) دنیا. || آب و دانه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). شراب و طعام. ( اقرب الموارد ).
تخلی ٔ. [ ت َ ل ِءْ/ ت ِ ل ِءْ ] ( ع اِ ) دنیا. || آب و دانه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). شراب و طعام. ( اقرب الموارد ).
فرهنگ عمید
۱. (فقه ) خالی کردن شکم از مدفوع یا ادرار.
۲. (تصوف ) اعراض از آنچه بنده را از عبادت باز دارد، عزلت و گوشه نشینی برای عبادت.
۳. [قدیمی] تنها شدن.
۴. [قدیمی] در خلوت شدن، خلوت گزیدن.
۲. (تصوف ) اعراض از آنچه بنده را از عبادت باز دارد، عزلت و گوشه نشینی برای عبادت.
۳. [قدیمی] تنها شدن.
۴. [قدیمی] در خلوت شدن، خلوت گزیدن.
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] تخلّى به معنی ادرار یا غائط کردن انسان یکی از عناوین فقهی است که در باب طهارت آمده است.
تخلی درلغت به معنای تهی شدن، چشم پوشیدن، فارغ شدن و رهایی یافتن است.
مجمع البحرین، ج ۱، ص ۶۹۸.
مفهوم عرفانی این واژه خلوت گزینی و دوری جستن از هر چیزی است که مانع انس گرفتن با حق باشد.
فرهنگ معارف اسلامی،ج۱، ص۵۰۰.
در اصطلاح فقه
آداب المقنعه، ص ۳۹.
...
تخلی درلغت به معنای تهی شدن، چشم پوشیدن، فارغ شدن و رهایی یافتن است.
مجمع البحرین، ج ۱، ص ۶۹۸.
مفهوم عرفانی این واژه خلوت گزینی و دوری جستن از هر چیزی است که مانع انس گرفتن با حق باشد.
فرهنگ معارف اسلامی،ج۱، ص۵۰۰.
در اصطلاح فقه
آداب المقنعه، ص ۳۹.
...
wikifeqh: نماز واجب است. در صورتی که محل تخلّی روبه قبله ساخته شده باشد، انحراف از قبله واجب است. در این حکم بنابر مشهور فرقی بین خانه و محیط باز نیست؛ هرچند برخی قدما نشستن بر محل تخلّی ای را که در خانه، رو یا پشت به قبله ساخته شده جایز دانسته اند.
رو به قبله یا پشت به قبله بودن در حال تخلّی؛ همچنین تخلّی در ملک دیگری یا کوچه های بن بست بدون اجازه صاحبان آنها حرام است.
رو به قبله یا پشت به قبله بودن در حال تخلّی؛ همچنین تخلّی در ملک دیگری یا کوچه های بن بست بدون اجازه صاحبان آنها حرام است.
wikishia: تخلی (قرآن). تخلی به معنای قضای حاجت کردن موجبات وجوب احکامی را بوجود می آورد.
تخلی از باب تفعل به معنای فارغ و تهی شدن و قضای حاجت کردن آمده است. در این مدخل، معنای اخیر مقصود است و از جمله «جاء من الغائط» استفاده شده است.
آثار تخلی
تخلی غایط و بول از موجبات وضو، به هنگام اقامه نماز است.لاتقربوا الصلوة... اوجآء احد منکم من الغآئط... فلم تجدوا مآء فتیمموا...( ای کسانی که ایمان آورده اید! در حال مستی به نماز نزدیک نشوید، تا بدانید چه می گویید! و همچنین هنگامی که جنب هستید -مگر اینکه مسافر باشید- تا غسل کنید. و اگر بیمارید، یا مسافر، و یا «قضای حاجت» کرده اید، و یا با زنان آمیزش جنسی داشته اید، و در این حال، آب (برای وضو یا غسل) نیافتید، با خاک پاکی تیمم کنید! (به این طریق که) صورتها و دستهایتان را با آن مسح نمایید. خداوند، بخشنده و آمرزنده است.) یـایها الذین ءامنوا اذا قمتم الی الصلوة فاغسلوا وجوهکم وایدیکم الی المرافق... اوجآء احد منکم من الغآئط... فلم تجدوا مآء فتیمموا...( ای کسانی که ایمان آورده اید! هنگامی که به نماز می ایستید، صورت و دستها را تا آرنج بشویید! و سر و پاها را تا مفصل (برآمدگی پشت پا) مسح کنید! و اگر جنب باشید، خود را بشویید (و غسل کنید)! و اگر بیمار یا مسافر باشید، یا یکی از شما از محل پستی آمده (قضای حاجت کرده)، یا با زنان تماس گرفته (و آمیزش جنسی کرده اید)، و آب (برای غسل یا وضو) نیابید، با خاک پاکی تیمم کنید! و از آن، بر صورت (پیشانی) و دستها بکشید! خداوند نمی خواهد مشکلی برای شما ایجاد کند؛ بلکه می خواهد شما را پاک سازد و نعمتش را بر شما تمام نماید؛ شاید شکر او را بجا آورید! )
تشریع تیمم
تیمم بعد از تخلی، در صورت نیافتن آب، به هنگام اقامه نماز واجب است.لاتقربوا الصلوة... اوجآء احد منکم من الغآئط... فلم تجدوا مآء فتیمموا... در این عبارت در حقیقت تمام موارد تشریع تیمم جمع است، نخست موردی که آب برای بدن ضرر داشته باشد و دیگر مواردی که انسان دسترس به- آب (یا استعمال آب) ندارد و با جمله او جاء احد منکم من الغائط او لامستم النساء به علل احتیاج به تیمم، اشاره کرده و می فرماید: " هنگامی که از قضای حاجت برگشتید و یا با زنان آمیزش جنسی داشتید" فلم تجدوا ماء: " و دسترسی به آب نداشته باشید" فتیمموا صعیدا طیبا: " در این موقع با خاک پاکیزه ای تیمم کنید" سپس طرز تیمم را بیان فرموده، می گوید: فامسحوا بوجوهکم و ایدیکم: " سپس صورت و دستهای خود را مسح کنید". و در پایان آیه اشاره به این حقیقت می کند که دستور مزبور، یک نوع تسهیل و تخفیف برای شما است، چون" خداوند بخشنده و آمرزنده است". یـایها الذین ءامنوا اذا قمتم الی الصلوة فاغسلوا وجوهکم وایدیکم الی المرافق... اوجآء احد منکم من الغآئط... فلم تجدوا مآء فتیمموا...
تخلی از باب تفعل به معنای فارغ و تهی شدن و قضای حاجت کردن آمده است. در این مدخل، معنای اخیر مقصود است و از جمله «جاء من الغائط» استفاده شده است.
آثار تخلی
تخلی غایط و بول از موجبات وضو، به هنگام اقامه نماز است.لاتقربوا الصلوة... اوجآء احد منکم من الغآئط... فلم تجدوا مآء فتیمموا...( ای کسانی که ایمان آورده اید! در حال مستی به نماز نزدیک نشوید، تا بدانید چه می گویید! و همچنین هنگامی که جنب هستید -مگر اینکه مسافر باشید- تا غسل کنید. و اگر بیمارید، یا مسافر، و یا «قضای حاجت» کرده اید، و یا با زنان آمیزش جنسی داشته اید، و در این حال، آب (برای وضو یا غسل) نیافتید، با خاک پاکی تیمم کنید! (به این طریق که) صورتها و دستهایتان را با آن مسح نمایید. خداوند، بخشنده و آمرزنده است.) یـایها الذین ءامنوا اذا قمتم الی الصلوة فاغسلوا وجوهکم وایدیکم الی المرافق... اوجآء احد منکم من الغآئط... فلم تجدوا مآء فتیمموا...( ای کسانی که ایمان آورده اید! هنگامی که به نماز می ایستید، صورت و دستها را تا آرنج بشویید! و سر و پاها را تا مفصل (برآمدگی پشت پا) مسح کنید! و اگر جنب باشید، خود را بشویید (و غسل کنید)! و اگر بیمار یا مسافر باشید، یا یکی از شما از محل پستی آمده (قضای حاجت کرده)، یا با زنان تماس گرفته (و آمیزش جنسی کرده اید)، و آب (برای غسل یا وضو) نیابید، با خاک پاکی تیمم کنید! و از آن، بر صورت (پیشانی) و دستها بکشید! خداوند نمی خواهد مشکلی برای شما ایجاد کند؛ بلکه می خواهد شما را پاک سازد و نعمتش را بر شما تمام نماید؛ شاید شکر او را بجا آورید! )
تشریع تیمم
تیمم بعد از تخلی، در صورت نیافتن آب، به هنگام اقامه نماز واجب است.لاتقربوا الصلوة... اوجآء احد منکم من الغآئط... فلم تجدوا مآء فتیمموا... در این عبارت در حقیقت تمام موارد تشریع تیمم جمع است، نخست موردی که آب برای بدن ضرر داشته باشد و دیگر مواردی که انسان دسترس به- آب (یا استعمال آب) ندارد و با جمله او جاء احد منکم من الغائط او لامستم النساء به علل احتیاج به تیمم، اشاره کرده و می فرماید: " هنگامی که از قضای حاجت برگشتید و یا با زنان آمیزش جنسی داشتید" فلم تجدوا ماء: " و دسترسی به آب نداشته باشید" فتیمموا صعیدا طیبا: " در این موقع با خاک پاکیزه ای تیمم کنید" سپس طرز تیمم را بیان فرموده، می گوید: فامسحوا بوجوهکم و ایدیکم: " سپس صورت و دستهای خود را مسح کنید". و در پایان آیه اشاره به این حقیقت می کند که دستور مزبور، یک نوع تسهیل و تخفیف برای شما است، چون" خداوند بخشنده و آمرزنده است". یـایها الذین ءامنوا اذا قمتم الی الصلوة فاغسلوا وجوهکم وایدیکم الی المرافق... اوجآء احد منکم من الغآئط... فلم تجدوا مآء فتیمموا...
wikifeqh: تخلی_(قرآن)
کلمات دیگر: