کلمه جو
صفحه اصلی

ضرر


مترادف ضرر : آسیب، اضرار، تغابن، خسارت، خسران، زیان، زیانمندی، صدمه، غبن، گزند، لطمه

متضاد ضرر : نفع

برابر پارسی : زیان، آسیب، گزند

فارسی به انگلیسی

detriment, loss, harm

loss, harm


detriment, loss


فارسی به عربی

اذی , خسارة , غرامة

عربی به فارسی

خسارت , خسارت زدن


مترادف و متضاد

آسیب، اضرار، تغابن، خسارت، خسران، زیان، زیانمندی، صدمه، غبن، گزند، لطمه ≠ نفع


loss (اسم)
گمراهی، ضلالت، عدم، فقدان، خسارت، زیان، ضرر، خدشه، خسران، مرگ، اتلاف، باخت، خسار

evil (اسم)
زیان، ضرر، بدی

forfeiture (اسم)
فقدان، زیان، ضرر، جریمه، از دست دادگی

hurt (اسم)
ازار، صدمه، زیان، ضرر، اسیب

damage (اسم)
گزنده، خسارت، خرابی، زیان، ضرر، اسیب، خدشه، خلل، خسران

harm (اسم)
اذیت، صدمه، خسارت، زیان، ضرر، اسیب، خسران، گزند

prejudice (اسم)
تعصب، ضرر، تبعیض، غرض، پیش داوری، غرض ورزی، قضاوت تبعیض امیز، خسارت وضرر

disadvantage (اسم)
اشکال، زیان، ضرر، وضع نامساعد، بی فایدگی

injury (اسم)
صدمه، ضرر، اسیب

detriment (اسم)
خسارت، زیان، ضرر، گزند

wound (اسم)
خستگی، ضرر، زخم، جراحت، جریحه

فرهنگ فارسی

گزند، نقصان، تنگی وبدحالی، زیان، مقابل نفع
۱ - ( مصدر ) زیان وارد آوردن . ۲ - گزند رسانیدن . ۳ - ( اسم ) زیان خسارت مقابل نفع . ۴ - گزند آسیب . ۵ - بد حالی . ۶ - ناسازگاری ناساوازی جمع : اضرار . یا ضرر بوارث زدن . اسراف کردن ولخرجی کردن .
زیان ٠ آزرم ٠ مقابل نفع و سود

فرهنگ معین

(ضَ رَ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . )زیان وارد آوردن . ۲ - (اِ. ) زیان .

لغت نامه دهخدا

ضرر. [ ض َ رَ ] (ع اِ) زیان . (مجمل اللغة). آزرم . مقابل نفع و سود. خلاف نفع. (محمودبن عمر) : حصیری را مالشی فرماید چنانکه ضرر آن به سوزیان و به تن وی رسد. (تاریخ بیهقی ). بحقیقت بدانید که این رمه را شبانی آمد که ضرر گرگان و ددگان بسته شد. (تاریخ بیهقی ص 385).
گویند که از فتح ضرر باشد باشد
بر دشمن دین دایم بیشک ضرر فتح .

مسعودسعد.


... و رفتن بر اثر هوا که عاقل را هیچ ضرر و سهو چون تبع هوا نیست . (کلیله و دمنه ).
چشم تو ترکانه درآمد بصید
دل نه که جان را ضرری اوفتاد.

میر حسن دهلوی .


نه زمی خوردن ما شور و شری برخیزد
نه ز همصحبتی ما ضرری برخیزد.

صائب .


- امثال :
ضرر تلخ است .
هرچه از ضرر برگردد نفع است .
هر ضرری خالی از نفعی نیست .
|| گزند. (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ) (مجمل اللغة). || بدحالی . (منتهی الارب ). ناسازگاری . ناسازواری . || تنگ . (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). مکان ٌ ذوضرر؛ جائی تنگ . (منتهی الارب ). || تنگی . (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). گویند: لا ضرر علیک ؛ یعنی تنگی نیست بر تو. || کرانه ٔغار. (منتخب اللغات ). لب غار. || کمی و نقصان در چیزی . (منتهی الارب ).

ضرر. [ ض َ رَ ] (ع مص ) گزاییدن . || صاحب کشاف اصطلاحات الفنون گوید: ضرر، در اصطلاح پزشکان عبارتست از جریان خون از جراحت . کذا فی حدودالامراض .
- ضرر زدن ؛ زیان دادن .
- ضرر کشیدن ؛ زیان بردن .


ضرر. [ ض َ رَ ] ( ع اِ ) زیان. ( مجمل اللغة ). آزرم. مقابل نفع و سود. خلاف نفع. ( محمودبن عمر ) : حصیری را مالشی فرماید چنانکه ضرر آن به سوزیان و به تن وی رسد. ( تاریخ بیهقی ). بحقیقت بدانید که این رمه را شبانی آمد که ضرر گرگان و ددگان بسته شد. ( تاریخ بیهقی ص 385 ).
گویند که از فتح ضرر باشد باشد
بر دشمن دین دایم بیشک ضرر فتح.
مسعودسعد.
... و رفتن بر اثر هوا که عاقل را هیچ ضرر و سهو چون تبع هوا نیست. ( کلیله و دمنه ).
چشم تو ترکانه درآمد بصید
دل نه که جان را ضرری اوفتاد.
میر حسن دهلوی.
نه زمی خوردن ما شور و شری برخیزد
نه ز همصحبتی ما ضرری برخیزد.
صائب.
- امثال :
ضرر تلخ است .
هرچه از ضرر برگردد نفع است .
هر ضرری خالی از نفعی نیست .
|| گزند. ( منتهی الارب ) ( منتخب اللغات ) ( مجمل اللغة ). || بدحالی. ( منتهی الارب ). ناسازگاری. ناسازواری. || تنگ. ( منتهی الارب ) ( منتخب اللغات ). مکان ٌ ذوضرر؛ جائی تنگ. ( منتهی الارب ). || تنگی. ( منتهی الارب ) ( منتخب اللغات ). گویند: لا ضرر علیک ؛ یعنی تنگی نیست بر تو. || کرانه ٔغار. ( منتخب اللغات ). لب غار. || کمی و نقصان در چیزی. ( منتهی الارب ).

ضرر. [ ض َ رَ ] ( ع مص ) گزاییدن. || صاحب کشاف اصطلاحات الفنون گوید: ضرر، در اصطلاح پزشکان عبارتست از جریان خون از جراحت. کذا فی حدودالامراض.
- ضرر زدن ؛ زیان دادن.
- ضرر کشیدن ؛ زیان بردن.

فرهنگ عمید

۱. [مقابلِ نفع] گزند، نقصان، زیان.
۲. تنگی و بدحالی.
* ضرر زدن: (مصدر لازم ) زیان رساندن.
* ضرر کردن (کشیدن ): (مصدر لازم ) زیان دیدن، زیان بردن.

۱. [مقابلِ نفع] گزند؛ نقصان؛ زیان.
۲. تنگی و بدحالی.
⟨ ضرر زدن: (مصدر لازم) زیان رساندن.
⟨ ضرر کردن (کشیدن): (مصدر لازم) زیان دیدن؛ زیان بردن.


فرهنگ فارسی ساره

زیان


دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ضرر، مقابل نفع عبارت است از ورود نقصان در مال ، جان و آبرو ؛ واژه ضرر درباره آبرو کمتر به کار رفته است.
از احکام آن در تمامی ابواب فقه ؛ اعم از عبادات ، معاملات و احکام، سخن گفته اند.
ضرر و علت احکام
احکام شرعی تابع مصالح (منافع) ومفاسد (مضار) اند؛ بدین معنا که چیزی واجب نشده مگر آن که در آن منفعتی برای بندگان لحاظ شده و چیزی حرام نشده مگر آن که در آن ضرری برای آنان بوده است. امام صادق علیه السّلام می فرماید:«خدای تعالی به آنچه برای بندگان زیان داشته آگاه بوده است؛ از این رو، آنان را از آن بازداشته و بر ایشان حرام کرده است». ضرر همچنان که علت تشریع محرمات است، علت رفع حکم و عدم تشریع آن نیز می باشد. بر این اساس، قاعده لاضرر و لاضرار از مشهورترین قواعد فقهی به شمار می رود. مفاد این قاعده نفی حکم ضرری در شرع مقدس است؛ بدین معنا که شارع مقدس حکم ضرری را برای مکلّفان تشریع نکرده است. بنابر این، در صورتی که وضو ، غسل و یا روزه گرفتن برای مکلّفی ضرر داشته باشد، بر او واجب نخواهد بود؛ بلکه در صورت تحمل ضرر و انجام دادن عمل، صحیح و کافی نیز نخواهد بود.چنانچه در ترک فعل حرام ، بیم ضرر قابل توجه نزد عقلا وجود داشته باشد، ارتکاب آن بر مکلّف حلال خواهد بود؛ خواه منشأ آن تقیه باشد یا اکراه و یا غیر آن، مانند کسی که به علّت در اختیار نداشتن غذا و شدت گرسنگی بیم تلف شدنش می رود. بر چنین فردی جایز است از حیوان حرام گوشت تغذیه کند تا از مرگ مظنون رهایی یابد.
ضرر و خوردنی ها و آشامیدنی ها
ضرر همان گونه که موجب رفع حکم اولی می گردد، سبب ممنوعیت نیز می شود؛ بدین معنا که چیزهای زیان آور که ضرر درخور توجه دارند، ممنوع و حرام می باشند. بنابر این، ضرر زدن به خود حرام خواهد بود. ملاک تشخیص ضرر، عرف است و هرچه از نظر عرف ضرر شمرده شود، جایز نخواهد بود؛ خواه بیم هلاکت باشد یا فساد مزاج یا از دست رفتن توان و نیرو و یا پیدایی بیماری و غیر آن. اگر چیزی تنها زیادش زیان آور باشد، مصرف زیاد آن حرام خواهد بود.همچنین اگر به تنهایی ضرر داشته باشد، نه همراه چیزی دیگر، مصرف آن به تنهایی حرام خواهد بود. البته حالات اشخاصبه لحاظ تأثیر پذیری از اشیا متفاوت است؛ از این رو، اگر شخصی از چیزی که برای دیگری زیان آور است، زیان نبیند، برای او حرام نخواهد بود. ضرر رساندن به دیگری؛ خواه به جان یا آبرو و یا اموال او حرام است؛ مگر آن که فرد شرعاً دارای احترام نباشد، مانند کافر حربی (اهل حرب )؛ از این رو، اتلاف مال فرد محترم و نیز تعرض به جان و آبروی او حرام و موجب ثبوت ضمان در اتلاف مال، و قصاص در تعرض به جان و نیز تعزیر یا حد در هتک آبرو خواهد بود.
دفع ضرر
...

گویش مازنی

/zarar/ زیان

واژه نامه بختیاریکا

زیوُوی؛ سُهد

جدول کلمات

گزند , آسیب, زیان

پیشنهاد کاربران

Harm

آسیب

ضر

آسیب، اضرار، تغابن، خسارت، خسران، زیان، زیانمندی، صدمه، غبن، گزند، لطمه

ضرریدن.
ضرراندن به کسی.
زیانیدن.
زیاناندن به کسی.
آسیبیدن.
آسیباندن به کسی.
گزندیدن.
گزنداندن به کسی.


کلمات دیگر: