کلمه جو
صفحه اصلی

دکین

فرهنگ فارسی

ابن سعید مزنی . صحابی است .

لغت نامه دهخدا

دکین . [ ] (اِخ )دهی است از بخش زرند شهرستان ساوه . آب آن از قنات . محصول آن غلات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).


دکین . [ دُ ک َ ] (اِخ ) ابن رجاه فُقَیمی . راجز قرن اول هجری . وی در عصر امویان شهرت یافت و عمربن عبدالعزیز را آنگاه که والی مدینه بود مدح گفت . و نیز رجزی در مدح مصعب بن زبیر دارد که از آن استنباط میشود او را در عراق دیده است . و رجزی در توصیف اسب خویش دارد که نشان میدهد او در شام نزد ولیدبن عبدالملک بار یافته است . (از الاعلام زرکلی ج 3 ص 19، از سمط اللاَّلی و معجم الادباء و الشعر والشعراء).


دکین . [ دُ ک َ ] (اِخ ) ابن سعید مزنی . صحابی است . (از منتهی الارب ).


دکین. [ ] ( اِخ )دهی است از بخش زرند شهرستان ساوه. آب آن از قنات. محصول آن غلات است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).

دکین. [ دُ ک َ ] ( اِخ ) ابن رجاه فُقَیمی. راجز قرن اول هجری. وی در عصر امویان شهرت یافت و عمربن عبدالعزیز را آنگاه که والی مدینه بود مدح گفت. و نیز رجزی در مدح مصعب بن زبیر دارد که از آن استنباط میشود او را در عراق دیده است. و رجزی در توصیف اسب خویش دارد که نشان میدهد او در شام نزد ولیدبن عبدالملک بار یافته است. ( از الاعلام زرکلی ج 3 ص 19، از سمط اللاَّلی و معجم الادباء و الشعر والشعراء ).

دکین. [ دُ ک َ ] ( اِخ ) ابن سعید مزنی. صحابی است. ( از منتهی الارب ).

دانشنامه عمومی



کلمات دیگر: