کلمه جو
صفحه اصلی

الان


مترادف الان : اکنون، الحال، اینک، حال، حالا، حالیا

برابر پارسی : اکنون، ایدر، این هنگام، اینگاه، هم اکنون، همین دم، همینگاه

فارسی به انگلیسی

directly, just


just now, presently, directly, just, [infml.] presently

just now, [informal] presently


فرهنگ اسم ها

اسم: آلان (پسر) (کردی، فارسی) (تلفظ: ālān) (فارسی: آلان) (انگلیسی: alan)
معنی: آران، سرزمین آریایی ها، ( = الان، اران ) [اران/arrān/ = آران، آلان و الان: آر ( = آریا )، ان ( پسوند مکان ) ]، روی هم به معنی سرزمین آریایی ها، ( اَعلام ) نام سرزمینی در شمال غربی ایران که روس ها به آن نام آذربایجان را داده اند، اعراب نام پارسی این شهر ( آران ) را تغییر داده و اران ( بر وزن شداد ) نامیدند

مترادف و متضاد

اکنون، الحال، اینک، حال، حالا، حالیا


فرهنگ فارسی

( آلان ) کوهی است در عرفات .
نام مملکت و قومی بنزدیکی ارمینیه
اکنون، همین دم، دراین وقت، این هنگام
این دم همین دم هم اکنون
اکنون کنون .

فرهنگ معین

( اَ ) [ ع . ] (ق . ) این دم ، اکنون .

لغت نامه دهخدا

الان . [ اَ ] (اِخ ) مشرق و جنوب وی سریر است و مغرب وی روم است و شمال وی دریای کرز و بخاک خزرانست و این ناحیتی است اندر شکستگیها و کوهها و جائی بانعمت و ملکشان ترساست و ایشان را هزار ده است بزرگ و اندر میان ایشان مردمانی اند ترسا و مردمانی بت پرستند و مردمان وی گروهی کوهیند و گروهی دشتی ، و لشکر ملک اینجا بشهر خیلان باشد و بندر کاسک و شهر دراِلان از این ناحیت است . (از حدود العالم ). نام ولایتی است از ترکستان و بعضی گویند نام شهری است . (برهان ). نام ولایتی از ایران و ترکستان . (شرفنامه ٔ منیری ) :
خبر دهند که چون او رود بحرب عدو
بود به لشکرش اندرشه الان و خزر.

قطران .


چون ز سواد شابران سوی خزر سپه کشد
روس و الان نهند سر خدمت پای شاه را.

خاقانی .


بگرداگرد خرگاه کیانی
فروهشته نمدهای الانی .

نظامی .


رجوع به آلان و اران و لان شود.

الان . [ اَل ْ لا ] (اِخ ) لان :
تف تیغ هندیش هندوستانی
علی الروس در روس و الان نماید.

خاقانی .



( آلان ) آلان. ( اِخ ) نام مملکت و قومی به نزدیکی ارمینیه مشتمل بر قراء کثیره. یاقوت گوید این کشور مجاور دربند است در جبال قفقاز و لقب پادشاه آنجا کنداج است و میان این مملکت و جبال قفقاز قلعه و پلی است بزرگ و قلعه را باب اللان نامند و تا تفلیس چندین روزه راه است. و عرب آن را اَلان گوید. و علان ( به عین ) از اغلاط عامه است. ( نقل به اختصار از تاج العروس ). و در فارسی آن را اَلان نیز گویند :
بگرداگرد خرگاه کیانی
فروهشته نمدهای الانی
و امثله آلان این است :
تف تیغ هندیش هندوستانی
علی الروس در روس و آلان نماید.
خاقانی.
ستیزنده روسی زآلان و ارگ
شبیخون درآورد همچون تگرگ.
نظامی.
و صاحب برهان گوید آلان نام ولایتی و نام محله ای و بعضی گویند شهری است در ترکستان و نام کوهی هم هست - انتهی. || نام تنگه ای در جنوب سردشت که آبهای بانه و مکری از آن گذشته وارد زاب صغیر میشود. || مرکز خُرّه آلان برآغوش.
( الاَّن ) الاَّن. [ اَل ْ آ ] ( ع ق ) اکنون. ( ترجمان علامه جرجانی ). آنفاً. ( مهذب الاسماء ) ( ربنجنی ). کنون. اینک. آنفاً. رجوع به آن شود.
الان. [ اَ ] ( اِخ ) مشرق و جنوب وی سریر است و مغرب وی روم است و شمال وی دریای کرز و بخاک خزرانست و این ناحیتی است اندر شکستگیها و کوهها و جائی بانعمت و ملکشان ترساست و ایشان را هزار ده است بزرگ و اندر میان ایشان مردمانی اند ترسا و مردمانی بت پرستند و مردمان وی گروهی کوهیند و گروهی دشتی ، و لشکر ملک اینجا بشهر خیلان باشد و بندر کاسک و شهر دراِلان از این ناحیت است. ( از حدود العالم ). نام ولایتی است از ترکستان و بعضی گویند نام شهری است. ( برهان ). نام ولایتی از ایران و ترکستان. ( شرفنامه منیری ) :
خبر دهند که چون او رود بحرب عدو
بود به لشکرش اندرشه الان و خزر.
قطران.
چون ز سواد شابران سوی خزر سپه کشد
روس و الان نهند سر خدمت پای شاه را.
خاقانی.
بگرداگرد خرگاه کیانی
فروهشته نمدهای الانی.
نظامی.
رجوع به آلان و اران و لان شود.

الان. [ اَل ْ لا ] ( اِخ ) لان :
تف تیغ هندیش هندوستانی
علی الروس در روس و الان نماید.
خاقانی.

فرهنگ عمید

( الآن ) ۱. زمانی که در آن هستیم.
۲. (قید ) اکنون، همین دم، دراین وقت، این هنگام.

دانشنامه عمومی

آلان (ابهام زدایی). آلان ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
آلان (رضوانشهر)
آلان (سراب)

فرهنگ فارسی ساره

اکنون، اینگاه، ایدر، همینگاه، هم اکنون


دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] آلآن. معنی ءَالئَانَ: آیا در این لحظه-آیا الآن
معنی مَلَئِهِ: جمعیت عظیم و متفقش - اشراف و بزرگان قومش -درباریانش (کلمه ملا به معنای جماعتی از مردم است که بر یک نظریه اتفاق کردهاند و اگر چنین جمعیتی را ملا نامیدند برای این است که عظمت و ابهتشان چشم بیننده را پر میکند از طرفی کلمه ملأ به معنای اشراف و بزرگان قو...
معنی مَلَئِهِمْ: جمعیت عظیم و متفقشان - اشراف و بزرگان قومشان -درباریانشان (کلمه ملا به معنای جماعتی از مردم است که بر یک نظریه اتفاق کردهاند و اگر چنین جمعیتی را ملا نامیدند برای این است که عظمت و ابهتشان چشم بیننده را پر میکند از طرفی کلمه ملأ به معنای اشراف و بزر...
معنی مَلَإِ: جمعیت عظیمی که بر یک نظر متفقند - اشراف و بزرگان قوم -درباریان (کلمه ملا بطوری که گفتهاند به معنای جماعتی از مردم است که بر یک نظریه اتفاق کردهاند و اگر چنین جمعیتی را ملا نامیدند برای این است که عظمت و ابهتشان چشم بیننده را پر میکند از طرفی کلمه ملأ...
ریشه کلمه:
ا (۵۲۴ بار)
اون (۸ بار)
این (۳۳ بار)

اکنون. حالا. الآن اسم وقتی است که در آن هستی گفتند اکنون حق را آوردی! همزه استفهام به آن غالب شده یعنی آیا اکنون ایمان می‏آوری حال آن که در پیش عصیان کرده‏ای؟ راغب گوید:الف و لام آن برای تعریف و لازم کلمه است و از سیبویه نقل می‏کند که گفته: اَلْآنُ آنُکَ یعنی: حالا وقت تو است.

[ویکی الکتاب] الآن. معنی ءَالئَانَ: آیا در این لحظه-آیا الآن
معنی مَلَئِهِ: جمعیت عظیم و متفقش - اشراف و بزرگان قومش -درباریانش (کلمه ملا به معنای جماعتی از مردم است که بر یک نظریه اتفاق کردهاند و اگر چنین جمعیتی را ملا نامیدند برای این است که عظمت و ابهتشان چشم بیننده را پر میکند از طرفی کلمه ملأ به معنای اشراف و بزرگان قو...
معنی مَلَئِهِمْ: جمعیت عظیم و متفقشان - اشراف و بزرگان قومشان -درباریانشان (کلمه ملا به معنای جماعتی از مردم است که بر یک نظریه اتفاق کردهاند و اگر چنین جمعیتی را ملا نامیدند برای این است که عظمت و ابهتشان چشم بیننده را پر میکند از طرفی کلمه ملأ به معنای اشراف و بزر...
معنی مَلَإِ: جمعیت عظیمی که بر یک نظر متفقند - اشراف و بزرگان قوم -درباریان (کلمه ملا بطوری که گفتهاند به معنای جماعتی از مردم است که بر یک نظریه اتفاق کردهاند و اگر چنین جمعیتی را ملا نامیدند برای این است که عظمت و ابهتشان چشم بیننده را پر میکند از طرفی کلمه ملأ...
ریشه کلمه:
اون (۸ بار)
این (۳۳ بار)

اکنون. حالا. الآن اسم وقتی است که در آن هستی گفتند اکنون حق را آوردی! همزه استفهام به آن غالب شده یعنی آیا اکنون ایمان می‏آوری حال آن که در پیش عصیان کرده‏ای؟ راغب گوید:الف و لام آن برای تعریف و لازم کلمه است و از سیبویه نقل می‏کند که گفته: اَلْآنُ آنُکَ یعنی: حالا وقت تو است.

گویش مازنی

حالا – اکنون


/alaan/ حالا – اکنون

واژه نامه بختیاریکا

( آلان * ) بهانه
جَخت؛ سَ

جدول کلمات

اینک

پیشنهاد کاربران

اسم یک کوه در سردشت وبه معنی آریایی


نامی پسرانه
اسم کوهی در کردستان

نام منطقه ای در نزدیک سردشت کردستان.
به معنی مرتفع و برگزیده
نام پسرانه

بە معنی بلند
یک اسم کردیە

این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
سامپَر ( سنسکریت: سامپرَتَم )
ایدام، اَدیا ( سنسکریت )
نونام ( سنسکریت: نونَم )
اَسات ( سنسکریت: اَساتَس )
اکنون، اینک ( پارسی دری )

در زبان سمنانی الکنalconبه معنی اکنون که واژه الان معرب آن است و الان هم ریشه ای ایرانی دارد.

الان یعنی:محیط، اطراف، مکان. در زبان ترکی ( ترکیه )

الان وازه ای ایرانی است که از ( آن ) می آید آنی

به نظر واژه ی الان از اَد آن ساخته شده است و پارسیه ولی به عربی رفته و الان شده

آلان عبدی در بوکان شهر کورد

آلان واژه ای ترکی هست که براش معنای فارسی و کردی درست میکنید. واژه ای هستش که ما در مکالماتمون مستمر استفاده میکنیم. واژه ی آلان در ترکی یعنی دربرگیرنده در آغوش گیرنده چیره شده .
البته طبق معمول در لغت نامه دهخدا برای این واژه هم معنی فارسی داده شده. آلان ( اِخ ) نام مملکت و قومی به نزدیکی ارمینیه مشتمل بر قراء کثیره. یاقوت گوید این کشور مجاور دربند است در جبال قفقاز و لقب پادشاه آنجا کنداج است و میان این مملکت و جبال قفقاز قلعه و پلی است بزرگ و قلعه را باب اللان نامند و تا تفلیس چندین روزه راه است. و عرب آن را اَلان گوید. و علان ( به عین ) از اغلاط عامه است. ( نقل به اختصار از تاج العروس ) . و در فارسی آن را اَلان نیز میگو یند.

و صاحب برهان گوید آلان نام ولایتی و نام محله ای و بعضی گویند شهری است در ترکستان و نام کوهی هم هست - انتهی. || نام تنگه ای در جنوب سردشت که آبهای بانه و مکری از آن گذشته وارد زاب صغیر میشود. || مرکز خُرّه ٔ آلان برآغوش.


نمی خوام اینبار وقتتون رو زیاد برای خوندن چیزام بگیرم میخوام کوتاه و واضحه و گویا بگم توی چند کلمه
الان: حال - حالا - اکنون

آن= دم، زمان بسیار کوتاه
الان =ای آن ( این آن )
مانند واژه های زیر که همه معنای الان می دهند:
ایدون، ایدم ( لری ) ، ایسه ( لری ) ، اینک

برای روان شدن در گفتار ایآن به الآن آلشت شده است.


واژه ای کردی که هم نام پسر است و هم دختر

در این موقع

آلان ( Alan ) :در زبان مغولی به معنی سرخ

آلان ( Alan ) : در زبان ترکی به معنی خریدار و گیرنده

هرکلمه ای که گفته میشه هرجا یه تورک پامیشه میگه ترکی هستش وفلان و فلان
سهول مابه یخ میگیم کوردی ترکها به کوه سبلان میگن سهولان یا تَه وریز ماکوردی به تبریز مبگیم
ئالان معنی بلند مرتبه و استواره کوردیه

مازندرانی: اِسا
کردی و لری: ایسه

املای درست کلمه الآن به معنی همین لحظه با مد نوشته می شود یعنی الان از نظر ادبیات فارسی اشتباه و الآن درسته


کلمات دیگر: