کلمه جو
صفحه اصلی

بلال


مترادف بلال : ذرت، برشته، بریان

فارسی به انگلیسی

maize, corn

maize


corn


فارسی به عربی

ذرة صفراء

فرهنگ اسم ها

اسم: بلال (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: belāl) (فارسی: بِلال) (انگلیسی: belal)
معنی: آب و هر آن چه که، گلو را تر کند، ( اَعلام ) ابن رباح حبشی نام مؤذن و خازن و از یاران خاص و صمیمی پیامبر اسلام ( ص )، ( در اعلام ) ابن رباح حبشی نام مؤذن و خازن و از یاران خاص و صمیمی پیغمبر اکرم ( ص )، نام اولین مؤذن اسلام

(تلفظ: belāl) (عربی)آب و هر آن چه که ، گلو را تر کند؛ (در اعلام) ابن رباح حبشی نام مؤذن و خازن و از یاران خاص و صمیمی پیغمبر اکرم (ص) .


مترادف و متضاد

۱. ذرت
۲. برشته، بریان


maize (اسم)
ذرت، بلال

indian corn (اسم)
ذرت، بلال

اسم


ذرت


برشته، بریان


فرهنگ فارسی

ابن رباح حبشی ( ف. دمشق ۲٠ یا ۱۸ ه. ق . ) موذن و خازن و از یاران خاص و صمیم پیغمبر ص مادرش حمامه نام داشت وی در آغاز از مشرکان و منافقان بود و پس از اسلام در راه دوستی پیغمبر ص از مشرکان و منافقان آزار و اذیت بسیار دید و صبر و شکیبایی و خلوص بسیار به خرج داد .
ذرت، ثمرگیاه ذرت که آنراروی آتش بریان میکنند، آب و آنچه گلو را ترکند، از آب یا شیر
( اسم ) ۱- آذربویه اشنان ۲- ذرت
ابن رباح حبشی مکنی به ابو عبدالله بود و مادر وی حمامه نام داشت . موذن و خزانه دار بیت المال رسول خداوند ( ص ) بود . وی از مولدین و عربهای غیر خالص (( سراه ) ) به شمار می رفت و از سابقان و پیشی گیرندگان در اسلام و در حدیث آمده است : (( بلال سابق الحبشه ) ) رنگ پوست او بشدن گندم گون بود. قدی بلند و اندامی لاغر داشت . دو عارض وی خفیف بود و مویی مجعد داشت . بلال در غزوه های مختلف از قبیل بدر احد و خندق از همراهان پیامبر اسلام ( ص ) بود . آخرین بار هنگام وفات پیامبر اذان گفت و از آن پس برای احدی اذان نگفت . وی همراه هیئتهایی که عازم شام بودند بدانجا رفت و بسال ۲٠ ق . بسن ۶٠ سالگی در دمشق به مرض طاعون درگذشت . مجموعا چهل و چهار حدیث از وی نقل شده است .

فرهنگ معین

(بَ ) ( اِ. ) ۱ - آذربویه . ۲ - ذرت .

لغت نامه دهخدا

بلال. [ ب َ ] ( اِ ) آذربویه ، و آن بیخ خاری است که اشنان و چوبک اشنان هم گویند. ( برهان ). تبدیل بلار است که آن را اشنان و چوبک گویند. ( آنندراج ). و رجوع به آذربویه و بلار شود. || ذرت. ( فرهنگ فارسی معین ). ذرتی که روی آتش آنرا برشته می کنند و پس از انداختن در آب نمک می خورند. ( فرهنگ لغات عامیانه ). در تداول عامه مردم مشهد نیز بلال و شیربلال را بر ذرت تازه اطلاق کنند. جاورس الهندی. جوار. جواری. حنطه رومیه. خالاون. خندروس. خندریس. ذرت مکه. گاورس هندی. گَندمکه. گندم مصری. گندم مَکّه.مِکابوج. مَکَه. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).
- شیربلال ؛ ذرت تازه که دانه های آن سخت نشده باشد.

بلال. [ ب َ] ( ع مص ) متحمل سختی شدن و نگون بخت گردیدن. ( از ذیل اقرب الموارد از لسان ). بَلل. و رجوع به بلل شود.

بلال. [ ب َ ] ( ع اِ ) آب. ( منتهی الارب ). ماء. ( اقرب الموارد ): فی سقائک بلال ؛ در مشک تو آب است. ( از منتهی الارب ). بِلال یا بُلال. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). و رجوع به دو صورت مذکور شود.

بلال. [ ب ِ ] ( ع اِ ) آب. ( منتهی الارب ). ماء. ( اقرب الموارد ). بَلال یا بُلال. رجوع به بَلال شود. || تری و نمناکی. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) :
بفرش وجامه توانگر شدم همی پس از آنک
بحبس جامه من شال بود و فرش بلال
نگاه کن که چگونه زید کسی در حبس
که فرش و جامه او از بلال باشد و شال.
مسعودسعد.
|| هرچه که حلق را تر گرداند از آب وشیر. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || شیر. ( دهار ) ( منتهی الارب ). و از آنست : انضحوا الرحم ببلالها؛ أی صلوها بصلتها و ندوها. ( منتهی الارب ). || ج ِ بُلّة. ( منتهی الارب ). || ج ِ بلة و آن نادر است. ( از ذیل اقرب الموارد از لسان ). رجوع به بلة شود.

بلال. [ ب َ ] ( ع اِمص ) صله رحم و خیر و نیکوئی. ( منتهی الارب ). اسم مصدر است از مصدر بَل به معنی صله رحم کردن : هو یراعی بلال ؛ او صله رحم را به جای می آورد. ( از اقرب الموارد ). و رجوع به بَل در معنی مصدری شود.

بلال. [ ب َل ْ لا ] ( ع ص ) طاووس بسیار آواز. ( منتهی الارب ). طاووس بسیار آواز. || ( اِ ) بذر و تخم. ( ناظم الاطباء ).

بلال. [ ب ِ ] ( اِخ ) ابن ابی برده عامربن ابی موسی اشعری ، امیر و قاضی بصره در اوایل قرن دوم هجری. وی بسال 109 هَ. ق. از جانب خالدالقسری بولایت بصره گماشته شد و در سال 125 هَ. ق. بوسیله یوسف بن عمر ثقفی معزول و زندانی گشت و اندکی بعد در زندان درگذشت. بلال در حدیث مورد اعتماد بود ولی روش اودر قضاوت پسندیده نبود. ( از الاعلام زرکلی ج 2 ص 498 ).از تهذیب التهذیب و فیات الاعیان و خزانه بغدادی ).

بلال . [ ب َ ] (ع اِ) آب . (منتهی الارب ). ماء. (اقرب الموارد): فی سقائک بلال ؛ در مشک تو آب است . (از منتهی الارب ). بِلال یا بُلال . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). و رجوع به دو صورت مذکور شود.


بلال . [ ب َ ] (ع اِمص ) صله ٔ رحم و خیر و نیکوئی . (منتهی الارب ). اسم مصدر است از مصدر بَل ّ به معنی صله ٔ رحم کردن : هو یراعی بلال ؛ او صله ٔ رحم را به جای می آورد. (از اقرب الموارد). و رجوع به بَل ّ در معنی مصدری شود.


بلال . [ ب َ] (ع مص ) متحمل سختی شدن و نگون بخت گردیدن . (از ذیل اقرب الموارد از لسان ). بَلل . و رجوع به بلل شود.


بلال . [ ب َل ْ لا ] (ع ص ) طاووس بسیار آواز. (منتهی الارب ). طاووس بسیار آواز. || (اِ) بذر و تخم . (ناظم الاطباء).


بلال . [ ب ِ ] (اِخ ) ابن ابی برده عامربن ابی موسی اشعری ، امیر و قاضی بصره در اوایل قرن دوم هجری . وی بسال 109 هَ . ق . از جانب خالدالقسری بولایت بصره گماشته شد و در سال 125 هَ . ق . بوسیله ٔ یوسف بن عمر ثقفی معزول و زندانی گشت و اندکی بعد در زندان درگذشت . بلال در حدیث مورد اعتماد بود ولی روش اودر قضاوت پسندیده نبود. (از الاعلام زرکلی ج 2 ص 498).از تهذیب التهذیب و فیات الاعیان و خزانه ٔ بغدادی ).


بلال . [ ب ِ ] (اِخ ) ابن ازهر، مکنی به ابومعاذ. از همراهان بزرگ عمرو لیث صفاری ، و مدتی از جانب عمرو بر نیشابور امیر بود. رجوع به تاریخ سیستان شود.


بلال . [ ب ِ ] (اِخ ) ابن حارث مزنی ، مکنی به ابوعبدالرحمان . از صحابیان شجاع ، و از اهالی بادیه ٔ مدینه بود. وی بسال پنجم هجری اسلام آورد، و در روز فتح از حاملان لواهای «مزینه » بود. بلال در محلی واقع در ورای مدینه بنام «اشعر» سکونت اختیار کرد. و در غزوه ٔ افریقیه با چهارصد تن مرد جنگی از قبیله ٔ مزینه بهمراهی عبداﷲبن سعدبن ابی سرح شرکت جست و در آنجا نیز لوای مزینه را حمل میکرد. و سرانجام بسال 60 هَ . ق . در اواخر خلافت معاویه بسن هشتادسالگی درگذشت . (از اعلام زرکلی ج 2 ص 49 از معالم الایمان و تهذیب ابن عساکر).


بلال . [ ب ِ ] (اِخ ) ابن رباح حبشی ، مکنی به ابوعبداﷲ بود و مادر وی حمامة نام داشت . مؤذن وخزانه دار بیت المال رسول خداوند (ص ) بود. وی ازمولدین و عربهای غیرخالص «سراة» به شمار می رفت و از سابقان و پیشی گیرندگان در اسلام ، و در حدیث آمده است : «بلال سابق الحبشه ». رنگ پوست او بشدت گندم گون بود، قدی بلند و اندامی لاغر داشت . دو عارض وی خفیف بود و مویی مجعد داشت . بلال در غزوه های مختلف از قبیل بدر و احد و خندق از همراهان پیامبر اسلام (ص ) بود.آخرین بار هنگام وفات پیامبر (ص ) اذان گفت و از آن پس برای احدی اذان نگفت . وی همراه هیئتهایی که عازم شام بودند بدانجا رفت و بسال 20 هَ . ق . بسن شصت سالگی در دمشق به مرض طاعون درگذشت . مجموعاً چهل وچهار حدیث از وی نقل شده است . (از الاعلام زرکلی ج 2 ص 49 از طبقات ابن سعد و صفةالصفوة و حلیةالاولیاء و تاریخ الخمیس ) :
نیکنام از صحبت نیکان شوی
همچو از پیغمبر تازی بلال .

ناصرخسرو.


بوبکرسیرتست وعلی علم و تا ابد
من در دعا بلال و بخدمت چو قنبرش .

خاقانی .


پیش صدر مصطفی بین هم بلال و هم صهیب
این چو عود آن چون شکر در عودسوزان آمده .

خاقانی .


بسوز مجمره ٔ دین بلال سوخته عود
به عود سوخته دندان سپیدی اصحاب .

خاقانی .


بلالی برآورده آواز خوش
صلا داده در روم و خود در حبش .

نظامی .


آنهمه پیرایه بسته جنت فردوس
بوکه قبولش کند بلال محمد.

سعدی .


حسن ز بصره بلال از حبش صهیب از شام
ز خاک مکه ابوجهل این چه بوالعجبست .

حافظ.


- امثال :
بلال که مُرد اذان گو قحط نمیشود ، بلال که مُرد دیگر کسی اذان نگفت ، بلال که مرد دیگر اذان گو نیست !؛ بدیل و عوضی بجای شما یافتن آسان است . (از امثال و حکم دهخدا). هرکس بمیرد یا هرکس تحاشی از انجام دادن کاری بکند، سرانجام جای نشین و جای گزینی دارد. این مثل غالباً به طعنه در مورد کسی گفته میشود که انجام دادن کاری را از وی بخواهند و او ناز بفروشد یا به معاذیری شانه از زیر بار آن کار تهی نماید. (از فرهنگ عوام ).
- بلال معانی ؛ کسی که در معنی و حقیقت چون بلال مؤذن پیغمبر اکرم باشد، هر آنکه چون بلال به معانی و واقعیت ها و خلوص گراید:
یکان یکان حبشی چهره و یمانی اصل
همه بلال معانی همه اویس هنر.

خاقانی .



بلال . [ ب ِ ] (ع اِ) آب . (منتهی الارب ). ماء. (اقرب الموارد). بَلال یا بُلال . رجوع به بَلال شود. || تری و نمناکی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) :
بفرش وجامه توانگر شدم همی پس از آنک
بحبس جامه ٔ من شال بود و فرش بلال
نگاه کن که چگونه زید کسی در حبس
که فرش و جامه ٔ او از بلال باشد و شال .

مسعودسعد.


|| هرچه که حلق را تر گرداند از آب وشیر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || شیر. (دهار) (منتهی الارب ). و از آنست : انضحوا الرحم ببلالها؛ أی صلوها بصلتها و ندوها. (منتهی الارب ). || ج ِ بُلّة. (منتهی الارب ). || ج ِ بلة و آن نادر است . (از ذیل اقرب الموارد از لسان ). رجوع به بلة شود.

بلال . [ ب َ ] (اِ) آذربویه ، و آن بیخ خاری است که اشنان و چوبک اشنان هم گویند. (برهان ). تبدیل بلار است که آن را اشنان و چوبک گویند. (آنندراج ). و رجوع به آذربویه و بلار شود. || ذرت . (فرهنگ فارسی معین ). ذرتی که روی آتش آنرا برشته می کنند و پس از انداختن در آب نمک می خورند. (فرهنگ لغات عامیانه ). در تداول عامه ٔ مردم مشهد نیز بلال و شیربلال را بر ذرت تازه اطلاق کنند. جاورس الهندی . جوار. جواری . حنطه ٔ رومیه . خالاون . خندروس . خندریس . ذرت مکه . گاورس هندی . گَندمکه . گندم مصری . گندم مَکّه .مِکابوج . مَکَه . (یادداشت مرحوم دهخدا).
- شیربلال ؛ ذرت تازه که دانه های آن سخت نشده باشد.


فرهنگ عمید

ثمر گیاه ذرت که آن را روی آتش بریان کنند و بخورند، ذرت.

دانشنامه عمومی

بلال ممکن است به یکی از این موارد اشاره داشته باشد:
بلال حبشی از اصحاب محمد، پیامبر اسلام
بلال حسنی (زادهٔ ۱۹۹۹)، خواننده و یوتیوبر فرانسوی

دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] بِلالِ بْنِ رِیاح مؤذن حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم، مادرش جُمانَة، کُنْیَتش ابوعبدالله و ابوعمر و از سابقین در اسلام است او برده ای سیاه از دیار حبشه بود که به مکه آورده شد و به بردگی امیه بن خلف درآمد.
امیه، مولای بلال که از دشمنان سرسخت پیامبر خدا بود، روزها بلال را بر ریگ های داغ مکه می خواباند و با گذاشتن سنگ بزرگی بر سینه ی او به او دستور می داد از آیین محمد صلی الله علیه و آله و سلم دست بردارد و لات و عزی را بپرستد. بلال از دستور او سرپیچی می نمود و از آیین اسلام دست نمی کشید.
پایداری بلال به گونه ای بود که ورقه بن نوفل مسیحی، زبان به تحسین وی گشود و گفت: «به خدا سوگند، اگر این غلام در این راه کشته شود، من نخستین کسی هستم که برای تبرک، قبر او را زیارت کنم!».
بلال پس از ماه ها تحمل رنج و مشقت، به توصیه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم خریداری و آزاد شد. وی پس از آزادی به جمع مسلمانان پیوست و در هجرت مسلمانان به مدینه با مهاجران همراه شد. در پیمان برادری که میان مهاجران و انصار بسته شد، بلال با ابوریحه انصاری صیغه ی برادری خواند. او در تمامی غزوات پیامبر چون بدر، احد و خندق شرکت کرد و دوشادوش مسلمانان با قریش جنگید. در جنگ بدر، امیه بن خلف را که روزگاری شکنجه اش می کرد دید و به اشاره او مسلمانان، امیه را با شمشیر از پای درآوردند.
بلال نخستین مسلمانی بود که در مدینه اذان گفت. پس از بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به دین اسلام گروید و از پیشگامان اسلام و از صحابه پیامبر به شمار آمد. در بدر و اُحُد و خندق و سایر مشاهد با حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم بوده و نقل شده که (شین) را (سین) می گفت و در روایت است که (سین) بلال نزد حق تعالی (شین) است.
موقعیت و شهرت او میان مسلمانان نیز از روزگاری آغاز شد که وی به دستور رسول خدا صلی الله به مقام موذنی مفتخر شد. بلال در روز فتح مکه بر بالای بام کعبه رفت و اذان گفت.
و از حضرت امام صادق علیه السلام مروی است که فرمود: خدا رحمت کند بلال را که ما اهل بیت را دوست می داشت و او بنده صالح بود و گفت اذان نمی گویم برای اَحَدی بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم پس از آن روز ترک شد «حیَّ علی خیرالْعملِ» و شیخ ما در (نفس الرحمن) نقل کرده که چون بلال از حبشه آمد در مدح حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم خواند:
                      

[ویکی فقه] بلال (ابهام زدایی). بلال ممکن است اسم برای اشخاص ذیل باشد: • بلال حبشی، از نخستین گروندگان به اسلام ، اولین مؤذن ، خادم و صحابی پیامبر (صلی الله علیه و آله)• بلال بن حارث مزنی، ابوعبدالرحمان بلال بن حارث مُزَنی، صحابی و محدث
...

[ویکی فقه] بلال (قرآن). بلال بن ریاح حبشی، صحابی بزرگ، مؤذن و خزانه دار پیامبر صلی الله علیه و آله وسلّم بود.
براساس یک نقل، شان نزول آیه ۲۱۲ بقره: «زندگی دنیا برای کافران زینت داده شده است، از این رو افراد باایمان را (که گاهی دستشان تهی است)، مسخره می کنند؛ در حالی که پرهیزگاران در قیامت، بالاتر از آنان هستند؛ (چرا که ارزشهای حقیقی در آنجا آشکار می گردد، و صورت عینی به خود می گیرد؛) و خداوند، هر کس را بخواهد بدون حساب روزی می دهد». به مسخره کردن برخی اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله وسلّم از جمله بلال از سوی مشرکان مربوط است.
تمسخر کفار
و برخی مفسران، نزول آیه ۱۱ احقاف: را در پاسخ به ریشخند و سخن سران قریش دانسته اند که می گفتند: اگر در اسلام خیری بود کسانی چون بلال در گرایش به آن بر ما پیشی نمی گرفتند.«کافران درباره مؤ منان چنین گفتند: اگر (اسلام) چیز خوبی بود هرگز آنها بر ما پیشی نمی گرفتند! و چون خودشان به وسیله آن هدایت نشدند می گویند این یک دروغ قدیمی است!». همچنین نزول آیات ۴۹ اعراف: و ۶۲ و ۶۳ ص: «و آنها که آیات ما را تکذیب کردند، عذاب (پروردگار) بخاطر نافرمانی ها به آنان می رسد. آنها می گویند: «چرا مردانی را که ما از اشرار می شمردیم (در اینجا، در آتش دوزخ) نمی بینیم؟! آیا ما آنان را به مسخره گرفتیم یا (به اندازه ای حقیرند که) چشم ها آنها را نمی بیند؟!». درباره فرجام بد سران شرک دانسته شده که بلال و دیگر مسلمانان را مسخره می کردند.
نهی از بد اخلاقی
براساس نقل مفسران، نزول آیه ۱۳ حجرات: «ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم، و تیره ها و قبیله ها قرار دادیم، تا یکدیگر را بشناسید، ولی گرامیترین شما نزد خداوند باتقواترین شماست، خداوند دانا و خبیر است». در پی عیب جویی گروهی از مردم مکه درباره بلال به هنگام اذان وی در روز فتح مکه دانسته شده که خداوند، آنان را از ناسزا گفتن، عیب جویی و فخرفروشی به نسب و ثروت باز داشت.
تحقیر فقراء
...

واژه نامه بختیاریکا

( بَلال ) از گونه های درختان
( بَلال ) آواز؛ آواز خوش؛ یک گونه سبک آوازی در موسیقی بختیاری ( کاک ویلا؛ دُندال؛ ودوالالی هم از سبک های موسیقی هستند که از لحاظ لغوی تقریبا مشابه واژه بلال هستند. )

پیشنهاد کاربران

بلال نام نوعی آواز در قوم لر است و ایل بختیاری بلال ، دی بلال

بلال با کسره حرف ب ، اسم خاص، نام مردانه، نام مؤذن بزرگوار حضرت رسول خاتم ( ص ) ؛ به ترکی هم بلال است ولی در گویش بیلال گفته می شود. البته اعراب نیز کسره را به صورت ی کوتاه و مانند ترکی تلفظ می نمایند. این قاعده در چند کلمه فارسی هم به کار می رود. مثال: پیاز = پییاز، بیا = بییا
در زبان ترکی کسره همیشه بصورت ی کوتاه و مانند اعراب گفته نمی شود و در بسیاری از کلمات نیز با صدای فارسی آن تلفظ می گردد. مثال: کلمه بِش به معنی پنج که در نگارش ترکی بئش نوشته می شود و بِش خوانده می شود و هر گز بیش تلفظ نمی شود.
بلال با فتح حرف ب ، به معنی ذرت بو داده شده که دانه هایش شکافته، بزرگتر شده و سفیدی درون آنها نمایان است. به ترکی مَکَه ( بدون تشدید ) گفته می شود. به ذرت خام نیز مَکَه می گویند.

بَلال یا دِی بلال یا دای بلال، نام کهن ترین نوع آواز در قوم لر بویژه لرهای بختیاری است. واژه بَلال در زبان لری به معنی سوخته و سوخته دل می باشد و دی یا دای نیز به معنی مادر است.
عبارات "دی بلالوم دی بلال. . . " که توسط خواننده در ابتدا و میان آواز به تناوب تکرار میشود به معنی ای مادر، من سوخته ام[از عشق]، ای مادر، دلسوخته ام و. . . می باشد.
ابیات آواز بلال دارای مضامین عاشقانه بوده و در بعضی ابیات کنایه ها و تشبیهات ظریف و به ندرت اروتیک در توصیف معشوق استفاده میشود که زیبایی دلنشینی به این آواز می دهد. جوانان بختیاری با سوز و گدازی خاص به خوانش این ابیات در وصف معشوق می پردازند.
آواز بلال گاهی به همراه نوازنده نی اجرا میشود و گاهی نیز بدون نی و بصورت تکصدایی. اما در میان قوم بختیاری مرحوم سوزوار ( سبزوار ) حسنوند گُندائی مشهور است که خود به تنهایی هم نی مینواخته و هم همزمان بلال میخوانده است. در حال حاضر "عبده قلی" اهل شهرستان مسجدسلیمان و منطقه بازُفت از قدیمی ترین بلال خوانان بختیاری است که در قید حیات میباشد. از مشهورترین نوازندگان نی بلال نیز "فیض الله" بوده که نوای دلنشین نی او هنوز در گوش مردمان بختیاری زاگرس طنین انداز است. امروزه علاوه بر نی، از ساز کَرنای بختیاری، سُرنا، سه تار، تار و حتی ویولون و پیانو نیز برای ضبط آوازهای بلال استفاده میشود که در جای خود زیبایی بیش از پیش به این آواز کهن داده است.
در آواز بلال سبک های خوانش وجود دارد که مخصوص یک خواننده با تجربه و صاحب سبک است و بقیه خوانندگان بلال معمولا آوازهای خود را به یکی از آن سبکها می خوانند. بعنوان مثال می گویند سبک خواندن فلان خواننده به سبک عبده قلی است، یا فلان خواننده به سبک سوزوار می خواند و یا دیگری به سبک غُنجَل ( یکی از خوانندگان قدیمی ) میخواند.
علاوه بر اشخاص صاحب سبک، ممکن است تقسیم بندی سبکها بر اساس گویش طوایف نیز بیان شود. هر کدام از طوایف به نوبه خود خوانندگان قدیمی و گاهی صاحب سبک دارند. لرهای بهمئی و کهگیلویه نیز سبک بلال مخصوص دارند که شباهت زیادی به بلال بختیاری دارد و تفاوتهای جزئی در لهجه و لحن و سرعت خواندن ممکن است وجود داشته باشد.
هرچند که آواز بلال همچنان ریشه دار ترین و محبوب ترین سبک آواز در بین لرهای بختیاری به شمار می آید اما تاکنون هیچگونه همایش یا جشنواره ی درخور و قابل توجه برای زنده نگاه داشتن این سبک آواز باستانی و کهن زاگرس برگزار نشده است.

عربی: الذره
پارسی: Blāl
همریشه با فرانسه: Bl�

Corn on the cob


کلمات دیگر: