کلمه جو
صفحه اصلی

ارابه


مترادف ارابه : درشکه، دلیجان، کالسکه، گاری، گردونه

فارسی به انگلیسی

caravan, kart, wagon, wain, cart

cart


caravan, kart, wagon, wain


فارسی به عربی

عربة

مترادف و متضاد

cart (اسم)
چرخ، دوچرخه، گاری، ارابه

wagon (اسم)
واگن، ارابه، بارکش

waggon (اسم)
واگن، ارابه، بارکش

chariot (اسم)
ارابه

quadriga (اسم)
ارابه، ارابه چهار اسبه رومیان قدیم

درشکه، دلیجان، کالسکه، گاری، گردونه


فرهنگ فارسی

گردونه، گاری، گاری دوچرخه که بیشتربرای حمل ونقل باربکارمیرود
گردون گردونه بارکش گاری گردونهای که از چوب سازند و بر آن بار کشند . یا ارابه جنگی . گردونه ای که در جنگ و کار زار بکارمیرود تانک زره پوش .
بگمان افکندن

فرهنگ معین

(اَ رّ بِ ) (اِ. ) گاری با دو چرخ که از چوب می ساختند و برای حمل بار از آن استفاده می کردند.

لغت نامه دهخدا

ارابه . [اَ را / اَرْ را ب َ / ب ِ ] (اِ) گردون . (برهان قاطع). گردونه . بارکش . گاری . گردون که از چوب سازند و بر آن بار کشند. صاحب بهار عجم گوید که ارابه به الف و بای موحده و عرابه به عین مهمله و بای موحده هر دو غلط است آنچه بتحقیق پیوسته صحیح عراده به عین مهمله و دال مهمله است . مؤلف غیاث اللغات گوید که چون در برهان و جهانگیری غرده به فتح غین معجمه و دال مهمله بمعنی گردون چوبی نوشته است به این دلیل غراده صحیح باشد بفتح غین معجمه مزید علیه غرده ٔ مذکور و اینچنین زیادت الف در فارسی بسیار آمده و بقول برهان که اهل لسان است دریافت میشود که ارابه بمعنی گردون لفظ علیحده است . (غیاث ):
سکندر بفرمود تا جاثلیق
بیاورد ارابه و منجنیق
بیک هفته بستد حصار بلند

(منسوب به فردوسی ).


پی فرش درگاه او با ارابه
همی آورد سنگ مرمر شکوفه .

میلی .


روزی که بر ارابه سوارند دلبران
در دلبریست از همه این شوخ پیشتر.

سیفی .



ارابة. [ اَ ب َ ] (ع مص ) ارابه . ارب . عاقل شدن . خردمند شدن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). زیرک شدن . (صراح ).


ارابة. [ اِ ب َ ] (ع مص ) کسی را بگمان افکندن . بگمانی افکندن . (تاج المصادر بیهقی ). بگمان انداختن . در شک افکندن . || شک آوردن . ریبت آوردن . || تهمت کردن . || صاحب شک وتهمت گردیدن مرد (یعنی متهم شدن )، یا کار ناپسندی کردن . || جغرات ساختن شیر را. ماست بستن .


( ارابة ) ارابة. [ اَ ب َ ] ( ع مص ) ارابه. ارب. عاقل شدن. خردمند شدن. ( زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ). زیرک شدن. ( صراح ).

ارابة. [ اِ ب َ ] ( ع مص ) کسی را بگمان افکندن. بگمانی افکندن. ( تاج المصادر بیهقی ). بگمان انداختن. در شک افکندن. || شک آوردن. ریبت آوردن. || تهمت کردن. || صاحب شک وتهمت گردیدن مرد ( یعنی متهم شدن )، یا کار ناپسندی کردن. || جغرات ساختن شیر را. ماست بستن.
ارابه. [اَ را / اَرْ را ب َ / ب ِ ] ( اِ ) گردون. ( برهان قاطع ). گردونه . بارکش. گاری . گردون که از چوب سازند و بر آن بار کشند. صاحب بهار عجم گوید که ارابه به الف و بای موحده و عرابه به عین مهمله و بای موحده هر دو غلط است آنچه بتحقیق پیوسته صحیح عراده به عین مهمله و دال مهمله است. مؤلف غیاث اللغات گوید که چون در برهان و جهانگیری غرده به فتح غین معجمه و دال مهمله بمعنی گردون چوبی نوشته است به این دلیل غراده صحیح باشد بفتح غین معجمه مزید علیه غرده مذکور و اینچنین زیادت الف در فارسی بسیار آمده و بقول برهان که اهل لسان است دریافت میشود که ارابه بمعنی گردون لفظ علیحده است. ( غیاث ):
سکندر بفرمود تا جاثلیق
بیاورد ارابه و منجنیق
بیک هفته بستد حصار بلند
( منسوب به فردوسی ).
پی فرش درگاه او با ارابه
همی آورد سنگ مرمر شکوفه.
میلی.
روزی که بر ارابه سوارند دلبران
در دلبریست از همه این شوخ پیشتر.
سیفی.

فرهنگ عمید

وسیلۀ نقلیۀ چرخ دار که بیشتر برای حمل ونقل بار به کار می رود، گردونه، گاری.
* ارابهٴ جنگی: [قدیمی] گردونه یا وسیله ای که در جنگ به کار می رود، مانند تانک، زره پوش.

وسیلۀ نقلیۀ چرخ‌دار که بیشتر برای حمل‌ونقل بار به کار می‌رود؛ گردونه؛ گاری.
⟨ ارابهٴ جنگی: [قدیمی] گردونه یا وسیله‌ای که در جنگ به کار می‌رود، مانند تانک، زره‌پوش.


دانشنامه عمومی

ریشۀ کلمۀ ارابه از زبان ترکی است که به صورت آرابا، مرکب از آرا+با تلفظ می شود. "آرا" به معنی فاصله، و "با" ضمیر و به معنی فاصله پیماست. از کلمۀ آرا بسیاری کلمات و اسم ها ساخته شده، همانند آرال، اسم دریاچه؛ و آران، اسم مکان در قفقاز جنوبی؛ و آراماغ، به معنی جستجو کردن و...


ارابه وسیله نقلیه ای است که دو چرخ دارد و معمولاً به وسیلهٔ یک یا چند حیوان (معمولاً اسب یا قاطر) کشیده می شود. تفاوت ارابه با گاری آن است که گاری چهار چرخ دارد و با دو اسب کشیده می شود.هر دوی آنها با کالسکه، که فقط برای حمل و نقل انسان ساخته شده، متفاوت اند.

دانشنامه آزاد فارسی

اَرّابِه (chariot)
اَرّابِه
وسیلۀ نقلیه ای باستانی با دو چرخ. مصریان، آشوریان، بابِلی ها، یونانیان، رومی ها، ساکنان قدیم بریتانیا، و دیگران هم در دوران جنگ و هم هنگام صلح از آن استفاده می کردند. در بناهای تاریخی و هنر باستان، انواع ارابه با کاربردهایی متفاوت ترسیم شده است. ارابۀ جنگی متداول ترین ارابه است که معمولاً دو اسب آن را می کشند. انواع دیگر آن را چهار اسب می کشیدند که پهلو به پهلو بسته می شدند. کوادریگا یا ارابه مسابقه ای و کوروس ترایامفالیس رومی ازجملۀ آن ها بودند. سرداران فاتح پس از پیروزی در جنگ، سوار بر این ارابه در رژه های نظامی شرکت می کردند. این ارابه دایره ای شکل و برخلاف اکثر ارابه ها، پشت بسته بود. طبق نوشته های یولیوس سِزار و تاکیتوس، اهالی بریتانیا در قرون اولِ قبل و بعد از میلاد در جنگ با رومی ها از ارابه استفاده می کردند. کامل ترین بقایای ارابه در بریتانیا، در لین سریگ باک، واقع در انگلسی ویلز، پیدا شده است، اما بسیاری از قطعات ارابه، همچون تشک محور و جای یراق یافت شده اند. طبق نقش هایی که بعدها در هنر یونانی جلوه گر شده، ارابه های قهرمانان داستان های هومر نسبتاً سبک بوده اند. ارابه های رومی ظاهراً سنگین تر بودند و ارابه های کشورهای شرقی از ارابه های رومی نیز سنگین تر بودند. گاهی به محور چرخ ارابه های جنگی داس وصل می کردند. نیز ← عرّاده

جدول کلمات

گاری

پیشنهاد کاربران

Caisson


کلمات دیگر: