مترادف گاری : ارابه، درشکه، کالسکه
برابر پارسی : چهارچرخه، گردونه
cart, waggon
caravan, dray, gharri, gharry, kart, wagon, wain
ارابه، درشکه، کالسکه
← گاری چوبکِش
[ هند. ] (اِ.) ارابه ، ارابه ای که با اسب کشیده می شود.
(پس .) پسوندی است که به آخر ریشة فعل ، مصدر مرخم و اسم معنی افزوده می شود و معنای حاصل مصدری می دهد. مانند: رستگاری .
(ص .) بی ثبات ، ناپایدار.
نظامی .
نظامی .
نظامی .
نظامی .
(بوستان ).
نظامی .
نظامی .
نظامی .
سعدی .
نظامی .
نظامی .
(از جهانگیری بدون ذکر نام شاعر).
گاری . (هندی ، اِ) قسمی دستگاه حمل باچرخ که اسب آن را کشد. ارابه ای که با اسب کشیده شود. این لفظ هندی است و در هندی بمعنی مطلق گردون است و در قرن اخیر داخل فارسی شده . (فرهنگ نظام از برهان قاطع چ معین ). رجوع به ارابه ، عرابه و عراده شود.