کلمه جو
صفحه اصلی

تکوین


مترادف تکوین : آفرینش، ایجاد، پیدایش، تشکیل، خلقت، آفریدن، ایجاد کردن، خلق کردن، هستی بخشیدن

برابر پارسی : بوددهی، هستایش

فارسی به انگلیسی

conception, emergence, formation, incubation, bringing into existence, creation, genesis, bringinto existence

bringinto existence, creation, genesis


conception, emergence, formation, incubation


مترادف و متضاد

genesis (اسم)
ریشه، پیدایش، سنخیت، منشاء، تولید، تکوین، سفر پیدایش، طرز تشکیل، پسوند به معنی ایجاد کننده

آفرینش، ایجاد، پیدایش، تشکیل، خلقت


آفریدن، ایجاد کردن، خلق کردن، هستی بخشیدن


۱. آفرینش، ایجاد، پیدایش، تشکیل، خلقت
۲. آفریدن، ایجاد کردن، خلق کردن، هستی بخشیدن


فرهنگ فارسی

بوجود آوردن، هستی دادن، آفریدن، احداث کردن
۱ -( مصدر ) هست کردن بهستی آوردن هستی دادن . ۲ - ( اسم ) ایجاد . جمع : تکوینات .
کتاب تکوین سفر تکوین

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) آفریدن ، به وجود آوردن .

لغت نامه دهخدا

تکوین. [ ت َ ] ( ع مص ) هست کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). هست کردن و نو بیرون آوردن چیزی را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). هست نمودن و در وجود آوردن و پیدا کردن و... اصل آن کون بمعنی بودن است. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). احداث. ( اقرب الموارد ). ایجاد چیزی که مسبوق به ماده باشد. ( از تعریفات جرجانی ). آفریدن خدای تعالی موجودات را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). کون الاشیاء؛ ای اوجدها. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) :
اگر تکوین به آلت شد حوالت
چه آلت بود در تکوین آلت.
نظامی.

تکوین. [ ت َ] ( اِخ ) کتاب تکوین. سفر تکوین. سفر پیدایش. نام نخستین کتاب عهد عتیق. رجوع به پیدایش ( سفر... ) شود.

تکوین . [ ت َ] (اِخ ) کتاب تکوین . سفر تکوین . سفر پیدایش . نام نخستین کتاب عهد عتیق . رجوع به پیدایش (سفر...) شود.


تکوین . [ ت َ ] (ع مص ) هست کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). هست کردن و نو بیرون آوردن چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). هست نمودن و در وجود آوردن و پیدا کردن و... اصل آن کون بمعنی بودن است . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). احداث . (اقرب الموارد). ایجاد چیزی که مسبوق به ماده باشد. (از تعریفات جرجانی ). آفریدن خدای تعالی موجودات را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). کون الاشیاء؛ ای اوجدها. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) :
اگر تکوین به آلت شد حوالت
چه آلت بود در تکوین آلت .

نظامی .



فرهنگ عمید

به وجود آوردن، هستی دادن، آفریدن، احداث کردن.

دانشنامه آزاد فارسی

تَکْوین (development)
در زیست شناسی، فرآیندی که طی آن، موجود زنده خود را از شکل یاخته ای منفرد به جانداران پریاخته ای و پیچیده ، با ساختارهایی مانند اندام های حرکتی و اعمالی مانند تنفس، تبدیل می کند. ساختارهای حاصل قادرند در ارتباط با یکدیگر کار کنند. بیشتر جزئیات این فرآیند ناشناخته، و فقط برخی از ویژگی های اساسی آن دانسته است. جز یاخته های جنسی (گامت ها)، هر یاخته در جاندار دقیقاً رمز وراثتی یکسانی دارد. بنابراین، تکوین یاخته به شکل یاختۀ جگری یا مغزی به ژن های موجود بستگی ندارد، بلکه وابسته به ژن هایی است در آن بیان می شوند. تکوین شکل ها و الگوهای جاندار و تولید یاخته های متفاوتِ بسیار تخصص یافته مسئله ای کنترلی است که طی آن، ژن ها بسته به مرحلۀ تکوین موجود زنده فعال (روشن) یا غیرفعال (خاموش) می شوند.

فرهنگ فارسی ساره

بوددهی، هستایش


دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تَکْوین، در فلسفه به معنی به وجود آمدن از ماده می باشد.
این اصطلاح در اصل به معنی یکی از مراتب وجود یافتنِ جهان در فلسفۀ مشائی است که به دیگر نظامهای فلسفی نیز راه یافته است. در این مکتبِ فلسفی، زمین و موجوداتِ زمینی نسبت به مراتبِ بالاترِ موجودات، در واپسین مرحله به وجود می آیند و تکوینِ آنها با هستی یافتنِ ماده، به عنوان قابل برای کون وفساد، آغاز می گردد. اصطلاح تکوین به این معنا، همانند احداث، در برابر ابداع قرار می گیرد. هریک از این دو از جهتی با ابداع تقابل دارند، احداث از جهت مسبوق بودن به زمان ، و تکوین از جهت مسبوق بودن به ماده؛ حال آن که ابداع مسبوق به هیچ یک نیست.
وجوه مورد مطالعه در تکوین
در بحث از تکوین، دو وجه جهان شناختی ـ متافیزیکی و طبیعی قابل بررسی است.
وجه متافیزیکی
۱. تکوین از دیدگاه جهان شناسانه و متافیزیکی: در نظامِ کیهان شناختیِ مشائی، جهانِ هستی به ترتیبِ عقل، نفس، فلک، عناصر و مرکبات توضیح داده می شود. آن گاه که اجسام فلکی یا کرات آسمانی به تمامی به وجود آمدند، ایجادِ عالمِ زیر ماه که همان جهانِ زمینی است، آغاز می گردد .
نظرارسطو
...

گویش مازنی

/tek vin/ دهان بین - بی اراده

پیشنهاد کاربران

Development


کلمات دیگر: