کلمه جو
صفحه اصلی

مشایخ


مترادف مشایخ : شیخ ها، مشیخه ها، شیوخ، علماء، دانشمندان، بزرگان، پیران، مرشدان، پیران طریقت

برابر پارسی : ریش سپیدان، پیرسالاران

فارسی به انگلیسی

elders, sheiks, learned men, chiefs, shiiks

elders, shiiks, learned men


مترادف و متضاد

شیخ‌ها، مشیخه‌ها، شیوخ


علماء، دانشمندان


بزرگان


پیران


مرشدان، پیران طریقت


۱. شیخها، مشیخهها، شیوخ
۲. علماء، دانشمندان
۳. بزرگان
۴. پیران
۵. مرشدان، پیران طریقت


فرهنگ فارسی

دهی از دهستان دشمن زیادی بخش فهلیان و ممسنی شهرستان کازرون . کوهستانی معتدل . دارای ۹۸۸ تن سکنه . محصول : غلات و برنج . صنایع دستی : قالیبافی و گلیم بافی .
جمع الجمع شیخ، و جمع مشیخه
( اسم ) جمع مشیخه جمع الجمع شیخ : ۱ - پیران : ... و سایر مستحقان غریب و شهری و متوطن و طاری از مردان و زنان و مشایخ و اطفال میرسد . ۲- علمای دین . ۳- مرشدان ( تصوف ) : ابنالبرقی از بزرگان مشایخ مصر بود .
پیران

فرهنگ معین

(مَ یِ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ شیخ و مشیخه .

لغت نامه دهخدا

مشایخ . [ م َ ی ِ ] (ع اِ) پیران . این جمع شیخ است خلاف القیاس ... و نیز... مشایخ جمع مشیخه است و مشیخه جمع شیخ ، پس از این ثابت شد که مشایخ جمعالجمع شیخ است عجب که در عرف ، مشایخ را بر شخص واحد اطلاق کنند و برای جمع الف و نون زائد کرده و مشایخان گویند. (از غیاث ) (از آنندراج ). ج ِ مَشیخة و جج ِ شیخ . (ناظم الاطباء). مردمان پیر و مردمان صاحب رای صائب و دانشمند و مرشدو پیر در عقاید. ج ، مشایخان . (ناظم الاطباء). ج ِ شیخ . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و این جمع مشیخة است و مشیخة جمع شیخ است و گویند اسم جمع است . (از اقرب الموارد). جج ِ شیخ . (المنجد) : مشایخ هر دو دولت در تشبیک اسباب عصمت ... به وساطت و سفارت بایستادند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 320).
مریدان بقوت ز طفلان کمند
مشایخ چو دیوار مستحکمند.

سعدی .


پیش یکی از مشایخ گله کردم . (گلستان ). گفت علم من قرآن است و حدیث و گفتار مشایخ . (گلستان ). یکی [را] از مشایخ شام پرسیدند که حقیقت تصوف چیست ؟ (گلستان سعدی چ یوسفی ص 96). ارواح طیبه ٔ مشایخ طریقت و کبراء حقیقت قدس اﷲ ارواحهم . (انیس الطالبین ص 33).

مشائخ. [ م َ ءِ ] ( ع ص ، اِ ) رجوع به مشایخ شود.

مشایخ. [ م َ ی ِ ] ( ع اِ ) پیران. این جمع شیخ است خلاف القیاس... و نیز... مشایخ جمع مشیخه است و مشیخه جمع شیخ ، پس از این ثابت شد که مشایخ جمعالجمع شیخ است عجب که در عرف ، مشایخ را بر شخص واحد اطلاق کنند و برای جمع الف و نون زائد کرده و مشایخان گویند. ( از غیاث ) ( از آنندراج ). ج ِ مَشیخة و جج ِ شیخ. ( ناظم الاطباء ). مردمان پیر و مردمان صاحب رای صائب و دانشمند و مرشدو پیر در عقاید. ج ، مشایخان. ( ناظم الاطباء ). ج ِ شیخ. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). و این جمع مشیخة است و مشیخة جمع شیخ است و گویند اسم جمع است. ( از اقرب الموارد ). جج ِ شیخ. ( المنجد ) : مشایخ هر دو دولت در تشبیک اسباب عصمت... به وساطت و سفارت بایستادند. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 320 ).
مریدان بقوت ز طفلان کمند
مشایخ چو دیوار مستحکمند.
سعدی.
پیش یکی از مشایخ گله کردم. ( گلستان ). گفت علم من قرآن است و حدیث و گفتار مشایخ. ( گلستان ). یکی [را] از مشایخ شام پرسیدند که حقیقت تصوف چیست ؟ ( گلستان سعدی چ یوسفی ص 96 ). ارواح طیبه مشایخ طریقت و کبراء حقیقت قدس اﷲ ارواحهم. ( انیس الطالبین ص 33 ).

مشایخ. [ م َ ی ِ ] ( اِخ ) دهی از دهستان دشمن زیاری است که در بخش فهلیان و ممسنی شهرستان کازرون واقع است و 988 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ).


فرهنگ عمید

= شیخ

شیخ#NAME?


دانشنامه عمومی

مشایخ ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
مشایخ (کازرون)
مشایخ (ممسنی)

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] مشایخ حدیث ، محل انتشار و اخذ روایات بودند. راویان به طریق گوناگون حدیث را از مشایخ دریافت می کردند.
مشایخ حدیث، محل انتشار و اخذ روایات بودند. راویان به طریق گوناگون حدیث را از مشایخ دریافت می کردند. تحمل حدیث راویان از مشایخ گاه به صورت مشافهه ، گاه به صورت املاء شیخ بر شاگرد و در مواقعی نیز از طریق اجازه ای بوده که شیخ به شاگرد خود برای نقل روایات صادر می کرده است. وصیت (شیخ برای شخصی وصیت می کند که وی از کتاب معینی از جانب شیخ روایت کند.) ، کتابت (استاد روایات در خواستی شاگردش را برای او بنویسد یا دستور بدهد تا برای او بنویسند.) ، اعلام (شیخ به شاگردش بگوید که این حدیث، از روایتها یا از شنیده های من از فلانی است؛ بدون اینکه تصریح به اجازه روایت آن داده باشد.) ، و مناوله (شیخ به شاگردش کتاب، یا حدیث نوشته شده ای را بدهد، تا شاگرد آن را از جانب او روایت کند، که نوعا با اجازه توام است.) نیز انواعی دیگر از طریق تحمل حدیث راویان از مشایخ می باشند.
تعبیر مشایخ از حیث رجالی
تعبیر مشایخ از حیث رجالی در مورد اساتید حدیث به خودی خود هیچ دلالتی بر مدح یا قبح شخصی ندارد یعنی شیخ حدیث با غیر، هیچ فرقی ندارد. اما راجع به شیخ اجازه (استادی که از نظر علمی مشهور هست و برای راویان اجازه روایت کتب و احادیث را صادر می کند) جمعی از صاحب نظران بر آنند که اشاره به مدح است، بلکه برخی دیگر نیز می گویند اشاره به وثاقت شیخ حدیث می باشد.
دیدگاه ها درباره دلالت مشایخ بر مدح و ذم
...

[ویکی اهل البیت] مشایخ جمع شیخ و در لغت به مردی که سن او زیاد باشد یا از پنجاه گذشته تا هشتاد سالگی و به صورت کلی آن که در چهره او آثار پیری هویدا شود، اطلاق می گردد.
شیخ در دانش درایة الحدیث بر معنای واحدی دلالت می کنند و به معنی استاد روایت و کسی است که از وی حدیث را فرامی گیرند گفته می شود ولی معمولاً بر کسانی اطلاق می شود که در این علم مرجعیت علمی حدیث به دلیل کثرت محفوظات روایی و رقت در ضبط و نقل حدیث باشند.
مشایخ حدیث، محل انتشار و اخذ روایات بودند. راویان به طریق گوناگون حدیث را از مشایخ دریافت می کردند. تحمل حدیث راویان از مشایخ گاه به صورت مشافهه، گاه به صورت املاء شیخ بر شاگرد و در مواقعی نیز از طریق اجازه ای بوده که شیخ به شاگرد خود برای نقل روایات صادر می کرده است. وصیت، کتابت، اعلام، و مناوله نیز انواعی دیگر از طریق تحمل حدیث راویان از مشایخ می باشند.
تعبیر مشایخ از حیث رجالی در مورد اساتید حدیث به خودی خود هیچ دلالتی بر مدح یا قبح شخصی ندارد یعنی شیخ حدیث با غیر هیچ فرقی ندارد. اما راجع به شیخ اجازه (استادی که از نظر علمی مشهور هست و برای راویان اجازه روایت کتب و احادیث را صادر می کند) جمعی از صاحب نظران برآنند که اشاره به مدح است، بلکه برخی دیگر نیز می گویند اشاره به وثاقت شیخ حدیث می باشد.
شیخ بهایی و ابوعلی حائری در مقدمه منتهی المقال این قاعده را از الفاظ دال بر مدح و تعدیل روای و آن را موجب نقل روایت وی دانسته اند. علامه بحرالعلوم نیز شیوخیت اجازه را از راههای توفیق راوی می داند وی درباره سهل بن زیاد می گوید: بدان که نقل روایت از سهیل بن زیاد صحیح است زیرا او از مشایخ اجازه است به جهت این که در طبقه آنها واقع شده پس به صحت روایت ضرر نمی رساند. شهید ثانی نیز، محمد بن اسماعیل نیشابوری را از مشایخ اجازه دانسته و معتقد است که در مورد آنها نیازی بر نص تزکیه نیست. علامه سید محمد مجاهد نیز آن را نپذیرفته و معتقدند اگر ثابت شود که «مستجیز» (کسی که از شیخ خود اجازه حدیث طلب می کند از ضعفا روایت نمی کند و کسانی را که از ضعفاء روایت می کند طعن می زند) شیوخیت این گونه اشخاص، قطعاً بر توثیق دلالت می کند. خصوصاً زمانی که شیخ اجازه از عالمان مشهور باشد.
ولی در عین حال بعضی از فقها قانون فوق را منکر شده اند و تصریح کرده اند که شیخوخیت اجازه بر توثیق و مدح دلالت نمی کند. چنانکه آیت الله خویی به نقد این قاعده پرداخته است و معتقدند که شیخوخیت اجازه بر وثاقت و مدح راوی دلالت نمی کند. و بر همین اساس نیز روایات «عبدالواحد بن عدوس» و «محمد بن قتیبه» را رد کرده اند.
قاعده شیوخیت اجازه، از عصر شهید اول مورد توجه فقهاء قرار گرفت و نوعاً نیز آن را مفید توثیق دانسته اند. به طور کل می توان گفت شیخ اجازه دارای مقامی است که راویان از چنین مقامی برخوردار نیستند.

پیشنهاد کاربران

جمع شیخ . . . شیخان. . . . جمیع شیخ ها . . . . . 2


کلمات دیگر: