کلمه جو
صفحه اصلی

بودا

فارسی به انگلیسی

Buddha


buddha

فرهنگ فارسی

سیدارته گوتمه مشهور به ساکیامونی ( حکیم قبیله ساکیا ) یا ساکیاسینها دو نام اخیر نامهای خانوادگی او بوده ولی گوتمه اسمی است ماخوذ از نام نژادی که خاندان وی بدان تعلق داشتند پدر او سودودنه و مادرش مایا دوی نام داشت . سودودنه راجه بود بر قبیله ساکیا در کاپیله وستو ( جنوب غربی نپال در هند شمالی ) حکومت می کرد و مادر بودا نیز دختر راجه بود و بنابرین بودا از طبقه ( نجبا و امرا ) بود وی در حدود ۵۶٠ ق . م . متولد شد ودر ۸٠ سالگی بدرود زندگی گفت . او موسس آیین بودایی است ٠

لغت نامه دهخدا

بودا. ( اِخ ) این لغت از سانسکریت «بودها» ( بمعنی بیدار، آگاه ، باهوش ، زرنگ ، خردمند ) نام وی سیدارتمه گوتمه و مشهور است به ساکیامونی ( حکیم قبیله ساکیا ) یا ساکیاسینها ( و دو نام اخیر نام خانوادگی او بوده )، ولی گویا اسمی است مأخوذ از نام نژادی که خاندان وی بدان تعلق داشت. پدر او سود دنه و مادر وی مایا دوی نام داشت.سود دنه ، راجه بود و بر قبیله ساکیا در کاپیله وستو ( جنوب غربی نپال در هند شمالی ) حکومت میکرد و مادر بودا نیز دختر راجه سو پرابودها بود. بنابراین بودا از طبقه کاشتریا ( نجبا و امرا ) است و او در حدود 560 ق. م. ( بقول ویلیامز حدود 500 ق. م. ) متولدشد. وی مؤسس آیین بودایی است. و این آیین مبتنی است بر اینکه : حیات رنج است و رنج از هوس زاید و ترک نفس ، تنها وسیله رهایی از هوی و هوس است. کمال مطلوب بودایی عبارت است از: وصول به «نیروانا» یا فنای کل. مرگ بودا در هشتادسالگی اتفاق افتاد. امروزه در حدود پانصد میلیون تن در هند و بیرمانی و سراندیب و تبت و چین و ژاپن پیرو آیین بودایی هستند. ( از حاشیه برهان قاطع چ معین ). بمعنی بیدار، آگاه خردمند و روشن است. شهرت «گاوتمه یا گوتمه سدهارته » مؤسس آیین بودا. سرگذشت بودا توأم با افسانه ها است. تاریخ تولد او را حدود 563 ق. م. و وفاتش را در 483 ق. م. گفته اند. پدرش از قبیله ساکیا و مردی ثروتمند و فرمانروای ناحیه نزدیک نپال در شمال بنارس کنونی بود. بودا در رفاه میزیست و ازدواج کرد و صاحب پسری شد ولی در 29 سالگی بدبختی نوع بشر را دریافت و بدنیا پشت پا زد و زاهد شد. سرانجام در بوده گایا در زیر یک درخت بو، یا انجیر معبد، اشراق عظیم بر وی تابید. و اصول آیین بودا را به او الهام کرد، نزدیک محلی که بر طبق روایات مولد او بوده است. در 1896 م. یک استل و در 1898 م. ظرفی پیدا شد که هر دو پیش از 250 ق. م. است و گویند آن ظرف محتوی بقایای او است. آئین بودا، یا دین بودایی ، یکی از ادیان بزرگ جهان است که مجموعه اصول فلسفی و اخلاقی بودا است. در آغاز شبیه آئین برهمایی بود و با آن ارتباط نزدیک داشت ولی ظاهرپردازی آن کمتر بود. و بترک نفس و ترحم بیشتر توجه میکرد. چهار اصل مهم بودا این است : زندگی رنج است. منشاء رنج آرزوی نفس است. چون آرزوی نفس زایل شود، رنج بپایان میرسد. راه زائل ساختن آرزوی نفس ، سلوک در«طریقت » است. ارکان هشتگانه طریقت عبارتند از: اعتقاد درست ، اراده درست ، کوشش درست ، اندیشه درست ، و فلسفه و حال درست. غایت مرد دین دار آن است که از وجود به نیروانا [ سانسکریت نابودی ] یا عدم سعادت آمیز پناه ببرد. فرد انسانی مرکب از عناصری است که قبل ازاو بوده است و هنگام مرگش از هم جدا میشوند ولی بازممکن است بنحو مشابه بیکدیگر بپیوندند. انسان میتواند از این سلسله وجود بوسیله زندگی دینی رهایی یابد. این تعالیم را رهبانان بودایی بسرعت انتشار دادند، و آن در زمان آشوکا قرن سوم قبل از میلاد در هندوستان به اوج ترقی رسید ولی بعد در آنجا از میان رفت و در سیلان و برمه بشکل اولیه و ساده تر و پاکتر خود که هینیانه نام دارد، باقی ماند. در قرن اول بعد از میلاد به چین رسید و از آنجا از راه کره ، ژاپن را فراگرفت. در اینجا تغییر صورت داد. و بنام مهایانه بسیاری از جنبه های ادیان محلی و خدایان آنها را اقتباس کرد.در تبت بشکل مذهب لاماپرستی درآمد. فرقه ها و جنبشهای متعددی در دین بودایی پدید گشت که اهم آنها فرقه بودایی زِن است که در ژاپن رشد بسیار کرد. در سال 1956 م. گروهی قریب 250000 تن از «نجسهای » هندی یکجا به آئین بودایی گرویدند. تعداد پیروان آیین بودا بر طبق نشریات سال 1962 م. 651810000 تن تخمین زده شده است. ( از دایرة المعارف فارسی ). رجوع به بوداسپ شود.

دانشنامه عمومی

بودا لقبی است که در آیین بودایی به هر کسی که به «روشنی» (بودهی) رسیده باشد اطلاق می شود گرچه از آن بیشتر برای اشاره به سیذارتا گوتاما بودا، بنیانگذار آیین بودا استفاده می شود.واژه بودا یعنی بیدار شده یا به عبارت دیگر، کسی که به روشنی رسیده است.در بسیاری از منابع وقتی صحبت از «بودا» می شود منظور همان «گوتاما بودا»، بنیانگذار مذهب بودایی است و همین به این باور غلط که منظور از لفظ «بودا» تنها همان «گوتاما بودا» است دامن زده است. اما به باور بوداییان، بسیاری دیگر نیز به «مقام بودایی» رسیده اند.
شبکه بودا

دانشنامه آزاد فارسی

بودا (ح ۵۶۳ـ۴۸۳پ م)(Buddha)
تندیس (در سانسکریت به معنی «بیدارشده» یا «به اشراق رسیده») شهرت شاهزاده گائوتَمَه سیّدارتَه ، بنیادگذار آیین بودا. سرگذشتش با افسانه درآمیخته است. در لومبینی نپال به دنیا آمد و در کاخ پدرش در کَپیلَوَستو پرورش یافت. در ۲۹سالگی همسر و پسر و زندگی مجللش را به قصد یافتن پاسخ برای رازهای هستی رها کرد. شش سال ریاضت کشید، اما سرانجام راه میانۀ مراقبه را برگزید. در بیهار هند زیر درخت بو یا بُدهی در اطراف بوده گایا نور معرفت بر دلش تابید و بیدار شد. در وارانسی از شهرهای اوتار پرداش به تدریس پرداخت و سَنگهه، جرگه راهبان، را بنیاد نهاد. بقیۀ عمرش را به سفر در شمال هند گذراند و در کوشینگره درگذشت. بودا را خدا نمی دانند. تعالیم بودا در چهار حقیقت شریف خلاصه می شود: انسان رنج می برد؛ رنج علتی دارد؛ می توان به رنج پایان داد؛ با پیروی از طریقت درست هشتگانهـ باور، اراده، گفتار، کردار، معاش، تلاش، مراقبت، و تمرکز که همگی باید متصف به درستی باشند ـ رنج پایان می یابد و سرانجامِ آن وصول به نیروانا، یا اطفای همۀ هواهای نفسانی و رهایی از چرخۀ باززایی خواهد بود.ولادت بودا. روایت های گوناگونی از زندگی بودا در دست است و قصه های جدیدتر بیشتر اسطوره ای اند. قرن ها زائران در کوه پایه های هیمالیا درپی زادگاه بودا بودند. اختلاف بر سر محل آن در ۱۹۹۶ به پایان رسید؛ باستان شناسان در زیر معبد کهنسالی در لومبینی، ۳۲۰کیلومتری جنوب غربی کاتماندو، پایتخت نپال، سنگی یافتند که محل تولد او را نشان می داد. دربارۀ تاریخ ولادت او نظر غالب بر ۵۶۳پ م است. پدر بودا رئیس ایل شاکیا در شمال شرق هند و مقر حکومت او در کَپیلَوَستو بود. پسرش را به دلیل نسبتش با ایل شاکیا گاهی شاکیامونی (حکیم قبیلۀ شاکیا) هم نامیده اند. می گویند مادرش در دورۀ بارداری به خواب دید که فیل سفیدی (نشانۀ خوشبختی) از پهلوی راست وارد شکمش شد. روزی برای دیدار از والدینش راه میان بری از میان باغ های اطراف لومبینی را در پیش گرفت و بین راه کودک از پهلوی او به دنیا آمد. چند روز بعد مادر مُرد و بچه را بستگانش در کاخ پدر در کپیلَوَستو بزرگ کردند. حکیمی رهگذر به نام اَسیتا، او را دید و پیشگویی کرد که یا مرد دین خواهد شد یا فرمانروایی بزرگ.
زندگی در کاخ. کودک، سیدارتا، در ناز و نعمت بود و همچون دیگر شاهزادگان فنون جنگاوری آموخت. پدرش می خواست سیدارتَه جانشینی او را در حکومت برعهده بگیرد، از این رو کوشید از همۀ شداید زندگی برکنار بماند. پدرش از آن بیم داشت که سیدارته با پی بردن به حقایق زندگی به افکار مذهبی روی آورد. برخی روایت ها می گویند سیدارته ازدواج کرد و صاحب پسری شد، تا این که تقریباً در ۲۹سالگی روزی با ارابه رانش از کاخ بیرون رفت و یک پیرمرد، یک بیمار، یک جنازه، و یک روحانی دید. از ارابه رانش دربارۀ آنان پرسید و واقعیت رنج را در عالم دریافت. سخت پریشان شد و تصمیم به ترک کاخ گرفت تا چاره ای برای ناکامی هایی که به چشم دیده بود، جست وجو کند.
اشراق. سیدارته سلوک خود را با همراهی پنج روحانی مرتاض آغاز کرد. آنان تشنگی و گرسنگی را نادیده می گرفتند و یکسره در حال مراقبه بودند. سیدارته در طریق ریاضت چندان کوشید که جز پوست و استخوانی از او برجای نماند، ولی راهی نیافت که رنج را پایان بخشد. برای همین خوردن از سر گرفت و پنج مرتاض پنداشتند که اراده اش سست شده است و ترکش کردند. سپس به درس آموزی از محضر دو معلم مراقبۀ متفاوت پرداخت، اما باز پاسخش را نگرفت. سرانجام در شامگاهی زیر درختی نشست و بر آن شد که مراقبه ای را که در کودکی آموخته بود از سر بگیرد و برنخیزد تا پاسخ را بیابد. بامدادان به اشراق رسید و بودا (بیدار) شد. بودا را تَتهاگَته، به معنی «چنین رفته»، نیز نامیده اند. در روایت هایی از این داستان آمده است که در لحظۀ بیداری دست بر زمین سایید تا شاهدش باشد. از آن پس آن درخت به بُدهی، درخت «معرفت» یا «بیداری»، مشهور شد.
سَنگهه. آن گاه بودا به وارانَسی رفت تا به ترویج دهارما بپردازد، که مشتمل است بر شرح قانون عالم (چهار حقیقت شریف) و طریقت هشتگانه، که راه چیرگی بر نادانی و آرزومندی و رنج است. این راه را بودا میانه روی (راه میانه) نامید، زیرا بین ترک نفس و التداذ نفسانی است. پنج روحانی ای که او را ترک کرده بودند به نزدش بازگشتند و به اتفاق سنگهه را تشکیل دادند. ۴۰ سال بعد را بودا به سفر، تدریس، و تشویق مردم به پیوستن به سنگهه گذراند.وفات. گویند بودا در ۸۰سالگی مرگ خود را پیش بینی کرد و به شاگردش آناندا خبر داد که سه ماه بعد خواهد مرد. درست در موعد پیش بینی شده در راه کوشینگره به خواست خود از خوراکی به جز خوراک همراهانش خورد و از سمی که در غذا بود جان سپرد. بودایی های پیرو مذهب تِراوادا معتقدند که روز ولادت، اشراق، و وفات او یک روز، ولی در سال های متفاوت است؛ و این وقایع را در عید وِساک (آوریل/می) گرامی می دارند. جسد بودا را سوزاندند و خاکسترش را هشت قسمت کردند و به طوایف مختلف دادند و برای نگهداری اش هر طایفه استوپایی(معبدی گنبدی شکل) ساخت که به مراکز زیارتی بوداییان تبدیل شدند.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] بودا، لقب بنیانگذار آیین بودای در سانسکریت به معنای کسی است که به روشن بینی و اشراق رسیده است.
بودا، لقب گوتَمَه یا گاوتَمَه سیدهارتَه بنیانگذار آیین بودایی که شیوه زندگی و آیین او در فرهنگ و تمدن اسلامی بویژه در مناطقی که سابقه بودایی داشته اند، تأثیراتی نهاده است.واژه بودا در سانسکریت به معنای کسی است که به روشن بینی و اشراق رسیده است.بودا در شهر قدیمی کاپیلاواستو در جنوب نپال متولد شد.تاریخ تولد و مرگ او دقیقاً روشن نیست، اما احتمالاً وی در حدود قرن ششم تا چهارم قبل از میلاد می زیسته است.زندگی بودا با افسانه آمیخته است.گفته شده که از طبقه کشتریه (طبقه سلحشوران و جنگجویان) بود و پدرش بر قبیله ساکیا/ شاکیا فرمان می راند.ازینرو، او را ساکیامونی/ شاکیامونی (فرزانه قبیله شاکیا) نامیده اند.
← چگونگی پیدیش بودا
بودایی به پیرو مکتب بودا می گویند. بوداییان از اصناف کفار می باشند.

پیشنهاد کاربران

بودا= بو دا =پدرومادر
بو= پدر/بابا/ابا/ابو . . . .
دا=مادر/دایه/دادا

خردمند
دانا
حکیم
استاد
همه چیز دان
کسی که به حقیقت رسیده
کسی که به نور رسیده
کسی که کامل شده
آواتار


کلمات دیگر: