کلمه جو
صفحه اصلی

لاک


مترادف لاک : پوسته، پوشش، جلد، سرخ، قرمز، تغار، لاوک، پست، حقیر، دنی، زبون، فرومایه

فارسی به انگلیسی

sealing-wax, lac


wooden cup, shell carapace


sealing-wax, lac, shell, wooden cup, carapace of a tortoise, carapace, chitin, shell carapace

lac, shell


مترادف و متضاد

پوسته، پوشش، جلد


۱. پوسته، پوشش، جلد
۲. سرخ، قرمز
۳. تغار، لاوک
۴. پست، حقیر، دنی، زبون، فرومایه


تغار، لاوک


پست، حقیر، دنی، زبون، فرومایه


lac (اسم)
لاک، لاک الکل، چیز لاک و الکل زده


فرهنگ فارسی

مادۀ پوششی شفاف و بی‌رنگ و گاه رنگی که براثر تبخیر حلاّل و یا واکنش شیمیایی خشک می‌شود


جان فیلسوف انگلیسی ( و . رینگتون ۱۶۳۲ ف. ۱۷٠۴ م . ) . وی موجد مکتب تجربه نوینی در علم و فلسفه بود . عقایدش مبنی بر ارزش و اهمیت حس و تعقل و اساس آن بر تجربه را تنها اساس معرفت شناخت . از جانب دیگر معتقد شد که ما حقیقت اشیائ را در نمی یابیم و تصور ما با خود اشیائ مغایرت دارد . وی معتقد است که همه مباحثات فلاسفه درباره لفظ و نام اشیائ است . از اینرو لاک را [ طرفدار فلسفه اصالت نام ] شمرده اند . وی در مسایل اخلاقی و تربیتی و اقتصادی رساله های چندی نوشت ولی مهمترین تصنیف او کتاب فلسفه اوست بنام : [ تحقیق در عقل و فهم انسانی ] . لاک از نظر عقیده سیاسی لیبرال و آزاد اندیش بود .
( اسم ) ۱- نام صمغی غالبا سرخ رنگ و گاهی خرمایی و یا قهوه یی که از برخی گیاهان از قبیل گونه های کاکتوس و عناب و برخی گونه های غبیرا بدست میاید . لاک دارای بویی مطبوع و شکستنش ناصاف و در محل شکستن براق است و در صورت گرم شدن از دیاد حجم مییابد و در برابر شعله میسوزد . از نوع سرخ رنگ لاک برخی رنگها تهیه میکنند که با زاج بر روی الیاف پارچه ها و نخهای پشمی ثابت میشود : همی گفت و پیچید بر خشک خاک ز خون دلش خاک همرنگ لاک . ( عنصری لغ. ) ۲- برخی اکسیدهای فلزی از قبیل اکسید روی و اکسید قلع و اکسید آلومینیوم ( آلومین ) با مواد رنگی گیاهی ترکیبات رنگی ثابتی بوجود میاوردند . رنگهای ثابت مذکور که در رنگ کردن پارچه ها و نخهای شمی بکار میرود اصطلاحا بنام لاک یا رنگ لاک?ی خوانده میشود . ۳- محفظه ای که پوشش خارجی بدن لاک پشتان را بوجود میاورد و جهت حفظ بدن آنها در برابر خطرات احتمالی خارجی بکار میرود . یا لاک والکل . ۱- لاک توام با الکل تقلیبی . ۲- رنگ حاصل از اختلاط لاک و الکل تقلیبی . ۴- مایع سرخ رنگی که زنان امروزه ناخن را بدان رنگ کنند . یا لاک ناخن . یکی از لوازم آرایش بانوان و آن لاکی است برنگهای مختلف ( غالبا از فروع رنگ سرخ ) که بدان ناخنهارا رنگ کنند .
مخفف لکن

فرهنگ معین

(اِ.) لاوک ، تغار، کاسة چوبی که در آن آرد را خمیر می کردند.


(ص .) = لک . لکات : زبون ، فرومایه ، پست .


[ فر. ] (اِ. ) ۱ - مادة شیمیایی رنگی که زنان برای تزیین به ناخن های بلند خود می زنند. ۲ - مایع سفید رنگی که برای پوشاندن روی نوشته ها در غلط گیری به کار می رود. ۳ - ماده ای که از ترکیب بعضی از اکسیدهای فلزی با مواد رنگی گیاهی به وجود می آید.
(اِ. ) لاوک ، تغار، کاسة چوبی که در آن آرد را خمیر می کردند.
(ص . ) = لک . لکات : زبون ، فرومایه ، پست .

[ فر. ] (اِ.) 1 - مادة شیمیایی رنگی که زنان برای تزیین به ناخن های بلند خود می زنند. 2 - مایع سفید رنگی که برای پوشاندن روی نوشته ها در غلط گیری به کار می رود. 3 - ماده ای که از ترکیب بعضی از اکسیدهای فلزی با مواد رنگی گیاهی به وجود می آید.


لغت نامه دهخدا

لاک. ( اِ ) تغار چوبین که آرد سرشند در آن. نقیر. تغار. کاسه و کاسه چوبین. ( برهان ) ( آنندراج ). لاوَک. ظرف چوبی که با چرخهای آبی میتراشند و یک پارچه میباشد. ( در گیلان ) :
گل و شکر ( گاه ساختن گل انگبین ) بطشتی یا لاکی چوبین یا تغاری سفالین کنند. ( ذخیره خوارزمشاهی ).
شیوه مستان چالاک است هین
برکف ما نه لبالب لاک می.
نزاری.
مالشم دادند در لاک فلک
شد مگس ران ِ سر خوانم ملک.
بسحاق اطعمه.
در شهر بسی روی سپید آمد خرما
زان ماست که در لاک شبان دوش بده بست.
بسحاق اطعمه.
و رجوع به لاوک شود. || جلد خزفی بعض جانوران . ذَبل سنگ پشت . کاسه پشت ِ لاک پشت. || توسعاً لاک پشت. سنگ پشت. کاسه پشت. ( برهان ). کشف. سلحفاة. رجوع به لاک پشت شود :
لاک کژدم به پشت خویش گرفت
بعد از آن راه بحر پیش گرفت.
سنائی.
|| لکا. لک. رنگی سرخ که نقاشان بکار دارند. ( فرهنگ اسدی ). اسم فارسی لک است.( فهرست مخزن الادویه ) ( و این کلمه فارسی است بقول لاروس ) و آن را تیانج سرخ اسمرست. سغّذ سرخی اسمر که به صورت مایع از بسیاری از درختان هند بیرون آید و آن را چون رنگ بکار برند. و صاحب برهان گوید: نام رنگی است مشهور که در هندوستان بهم میرسد و بدان چیزها رنگ کنند و آن شبنمی باشد که بر شاخهای درخت کنار و درختهای دیگر نشیند و منجمد گردد آن را بگیرند و بکوبند و بپزند از آن رنگ سرخی حاصل گردد که جامه ها را بدان رنگ کنند و رنگ آن قراری باشد ( یعنی ثابت ) و به شستن زایل نگردد و مصوران و نقاشان هم کار کنند و غازه زنان را نیز از آن سازند و نخاله آن مانند صمغ باشد و بدان کارد و شمشیر و خنجر و امثال آن را در دسته محکم کنند و به کارهای دیگر نیز می آید. ( برهان ).گلی سرخ باشد که بدان پوست و جامه رنگ کنند. ( اوبهی ) :
همی گفت و پیچید و بر خشک خاک
ز خون دلش خاک همرنگ لاک.
عنصری.
سرخ زاید ز شهد امن تو موم ( که طبعاً زرد است ).
زرد روید ز کان خوف تو لاک ( که طبعاً سرخ است ).
ابوالفرج رونی.
زین سپس عکس خون ز کره خاک
آسمان را کند به سرخی لاک.
سنائی.
|| مایع سرخ رنگی که زنان امروزه ناخن بدان اندایند بدل ِ حنّا. || ( ص ) ناچیز. ضایع زبون. ( برهان ). خس. فرومایه. لک.لکات. ( آنندراج ) :

لاک .(ع حرف ربط) مخفف لکن . شمس قیس در المعجم آرد: «لاک »و «لکن » و «ولی » هر سه مستعمل است . «لکن » به اتفاق لفظی تازی است [ در اصل ] نون لکن مشدد [ است ] و تخفیف را ساکن در لفظ می آرند و ضرورت شعر را نیز، و نون اسقاط میکنند و لاک میگویند چنانک شعر :
و لاک اسقنی ان کان ماؤک ذافضل ؛ به معنی ولکن اسقنی . (المعجم چ تهران ص 234).


لاک . (اِ) تغار چوبین که آرد سرشند در آن . نقیر. تغار. کاسه و کاسه ٔ چوبین . (برهان ) (آنندراج ). لاوَک . ظرف چوبی که با چرخهای آبی میتراشند و یک پارچه میباشد. (در گیلان ) :
گل و شکر (گاه ساختن گل انگبین ) بطشتی یا لاکی چوبین یا تغاری سفالین کنند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
شیوه ٔ مستان چالاک است هین
برکف ما نه لبالب لاک می .

نزاری .


مالشم دادند در لاک فلک
شد مگس ران ِ سر خوانم ملک .

بسحاق اطعمه .


در شهر بسی روی سپید آمد خرما
زان ماست که در لاک شبان دوش بده بست .

بسحاق اطعمه .


و رجوع به لاوک شود. || جلد خزفی بعض جانوران . ذَبل سنگ پشت . کاسه ٔ پشت ِ لاک پشت . || توسعاً لاک پشت . سنگ پشت . کاسه پشت . (برهان ). کشف . سلحفاة. رجوع به لاک پشت شود :
لاک کژدم به پشت خویش گرفت
بعد از آن راه بحر پیش گرفت .

سنائی .


|| لکا. لک . رنگی سرخ که نقاشان بکار دارند. (فرهنگ اسدی ). اسم فارسی لک است .(فهرست مخزن الادویه ) (و این کلمه ٔ فارسی است بقول لاروس ) و آن را تیانج سرخ اسمرست . سغّذ سرخی اسمر که به صورت مایع از بسیاری از درختان هند بیرون آید و آن را چون رنگ بکار برند. و صاحب برهان گوید: نام رنگی است مشهور که در هندوستان بهم میرسد و بدان چیزها رنگ کنند و آن شبنمی باشد که بر شاخهای درخت کنار و درختهای دیگر نشیند و منجمد گردد آن را بگیرند و بکوبند و بپزند از آن رنگ سرخی حاصل گردد که جامه ها را بدان رنگ کنند و رنگ آن قراری باشد (یعنی ثابت ) و به شستن زایل نگردد و مصوران و نقاشان هم کار کنند و غازه ٔ زنان را نیز از آن سازند و نخاله ٔ آن مانند صمغ باشد و بدان کارد و شمشیر و خنجر و امثال آن را در دسته محکم کنند و به کارهای دیگر نیز می آید. (برهان ).گلی سرخ باشد که بدان پوست و جامه رنگ کنند. (اوبهی ) :
همی گفت و پیچید و بر خشک خاک
ز خون دلش خاک همرنگ لاک .

عنصری .


سرخ زاید ز شهد امن تو موم (که طبعاً زرد است ).
زرد روید ز کان خوف تو لاک (که طبعاً سرخ است ).

ابوالفرج رونی .


زین سپس عکس خون ز کره ٔ خاک
آسمان را کند به سرخی لاک .

سنائی .


|| مایع سرخ رنگی که زنان امروزه ناخن بدان اندایند بدل ِ حنّا. || (ص ) ناچیز. ضایع زبون . (برهان ). خس . فرومایه . لک .لکات . (آنندراج ) :
ندانستی تو ای خر غمر کبج لاک پالانی
که با خرسنگ برناید سروزن گاو ترخانی .

ابوالعباس .


با مردم لک تا بتوانی بمیامیز
زیرا که جز از عار نیاید ز لک و لاک .

عیوقی (از حاشیه ٔ فرهنگ اسدی ).


هر یکی همچو سگ لاک دوان از پس بوی
آفت نقل و هلاک قدح و مرگ سبوی .

سوزنی .


|| در عربی به معنی خائیدن و جاویدن باشد. (برهان ) (آنندراج ) .

فرهنگ عمید

۱. صمغی سرخ رنگ که از بعضی درختان به دست می آید و غالباً مانند شیره از سر شاخه می تراود و منعقد می گردد و گاهی به درشتی لیمو می شود، لک: همی گفت و پیچید بر خشک خاک / ز خون دلش خاک همرنگِ لاک (عنصری: ۳۵۸ ).
۲. جسمی که از ترکیب محلول کربنات سود، قرمزدانه، و زاج ساخته می شود.
۳. مادۀ شیمیایی به رنگ های مختلف که با آن ناخن ها را رنگ می کنند.
۴. صمغ یا مادۀ چسب ناکی که برای چسباندن دو چیز، مانندِ نگین به انگشتر، کاربرد دارد، لک.
۱. پوشش محکمی که از بدن برخی جانوران مانندِ لاک پشت محافظت می کند.
۲. [قدیمی] = لاک پشت
تغار، کاسۀ چوبی.

۱. صمغی سرخ‌رنگ که از بعضی درختان به‌دست می‌آید و غالباً مانند شیره از سر‌شاخه می‌تراود و منعقد می‌گردد و گاهی به‌ درشتی لیمو می‌شود؛ لک: ◻︎ همی‌گفت و پیچید بر خشک‌خاک / ز خون دلش خاک همرنگِ لاک (عنصری: ۳۵۸).
۲. جسمی که از ترکیب محلول کربنات‌سود، قرمزدانه، و زاج ساخته می‌شود.
۳. مادۀ شیمیایی به رنگ‌های مختلف که با آن ناخن‌ها را رنگ می‌کنند.
۴. صمغ یا مادۀ چسب‌ناکی که برای چسباندن دو چیز، مانندِ نگین به انگشتر، کاربرد دارد؛ لک.


تغار؛ کاسۀ چوبی.


۱. پوشش محکمی که از بدن برخی جانوران مانندِ لاک‌پشت محافظت می‌کند.
۲. [قدیمی] = لاک‌پشت


دانشنامه عمومی

لاک چند معنی دارد:
لاک (زیست): پوسته سخت جانوران مانند لاک پشت.
لاک (لوازم تحریر): ماده ای برای پوشاندن متن ها.
لاک ناخن: محصولی آرایشی در مانیکور.
لاک و مهر: لاک ماده ای برای مهر کردن به کار می رفت.
قرمز لاکی: نام درجه ای از رنگ قرمز.

دانشنامه آزاد فارسی

لاک (carapace)
(یا: سخت پوسته) پوشش محافظ بسیاری از جانوران، به ویژه صفحۀ استخوانی کمانی شکل، مختص راستۀ لاک پشتان (لاک پشت های خشکی، لاک پشت خوراکی و لاک پشت های آبی). لاک همچنین پوششی است که از قسمت های جلویی سخت پوستان، نظیر خرچنگ ها، محافظت می کند.

فرهنگستان زبان و ادب

{lacquer} [شیمی، مهندسی بسپار علوم و فنّاورى رنگ] مادۀ پوششی شفاف و بی رنگ و گاه رنگی که براثر تبخیر حلاّل و یا واکنش شیمیایی خشک می شود

نقل قول ها


گویش مازنی

ظرف چوبی گالشیلاوک


/laak/ ظرف چوبی گالشیلاوک & تشت و کاسه ی بزرگ چوبی که به عنوان سازی کوبه ای در رقص محلی مازندران مورد استفاده قرار می گرفته استدر برهان قاطع و فرهنگ آنندراج به معنی تغار، کاسه، کاسه ی چوبین آمده است - تغاری چوبی که جهت بوجار کردن غلات، حبوبات و برنج مورد استفاده قرار می گیرد

۱تشت و کاسه ی بزرگ چوبی که به عنوان سازی کوبه ای در رقص محلی ...


گویش دزفولی

پلاستیک


پیشنهاد کاربران

61. در Wu lu نوشته چان پو ( Čan Po ) در سر آغازهای سده چهارم، متن زیر درباره موضوع ’’مورچه لاک‘‘ ) ( yi tsi آمده است:8 ’’در سرزمین کو ـ فون ( Kü - fun ) ( در کیو ـ چن Kiu - čen ، تون ـ کینگ / Ton - king ) 1 مورچه هایی هست که روی گیاهان خزنده زمخت زندگی می کنند. مردم با بررسی داخل خاک پس از مشاهده خاکی که تازه شکافته شده باشد به وجود این مورچه ها پی می برند؛ آنها شاخه های درخت را در این نقاط فرو می کنند و مورچه ها از روی آنها بالا می آیند و لاکی تولید می کنند که به توده ای جامد بدل می شود. " اگر یادداشتهای واهی و خیالپردازانه آئلیان را نادیده بگیریم، 2 این کهن ترین اشاره به حشره مولد لاک است که آن را در زبان آنامی con môi، در زبان خمری kandîer، در زبان چامی mū، mur ، یا muor می نامند. 3 گفته نیمه افسانه ای چینی ها4 با آنچه گارسیا از دانسته های تجربی خاورزمینیان درباره این شگفتی طبیعت گزارش کرده است سخت همخوانی دارد: ’’مدتها بر خطا بودم. آخر به من گفته بودند در پگو ( Pegu ) رودها رسوباتی از گل ولای بر جای می گذارند و مردم ترکه ها را در این گِل فرو می کنند. روی این ترکه ها مورچه های بالدار بسیار بزرگ به وجود می آیند و آن طور که می گویند این مورچه ها مقادیر فراوانی لاک ( Lacre ) 5 روی شاخه ها به جای می گذارند. از کسانی که این اطلاعات را در اختیار من گذاشتند پرسیدم آیا به چشم خود این را دیده اند. از آنجا که درآمدشان ازخرید یاقوت و فروش پارچه های پالئام ( Paleam ) و بنگال بود، پاسخ دادند تا بدین پایه بیکار بیکار نیستند که وقت خود را صرف چنین اموری کنند؛ وانگهی همه می گویند که چنین است. بعدتر با مردی محترم که ذهنی جستجو گر داشت گفتگو کردم و او به من گفت درخت مولد لاک درختی است بزرگ با برگهایی شبیه به درخت آلو، و مورچه های بزرگ بر شاخه های کوچک آن لاک باقی می گذارند. این مورچه ها در گل ولای یا درجای دیگر به وجود می آیند. آنها شاخه ها را غرق در ماده ژد می کنند، همانطور که زنبورعسل سازد، و این عین حقیقت است. شاخه ها را از درخت جدا می کنند و در سایه می گذارند تا خشک شود، سپس ژد را از شاخه می کنند و در بندهای خیزران می گذارند؛ بعضی مواقع ساقه را همراه با لاک کار گیرند. "6
در Yu yan tsa tsu7 چنـــــــــــین آمــــــــده اســـــــت:’’زیستگاه درخـــــــــــــت tse - kun 8 کامبوج ( چن ـ لا/ Čen - la ) است و در آنجا آن را lo - k‛ia ، *lak - ka ( یعنی lakka ، lac ) می نامند. 1 این مـــاده در پو ـ سه نیز تولید می شود. بلندای درخت به بیش از سه متر می رسد، و شاخه های آن انبوه و پربار است. برگهایش به برگ مرکبات ماند و در زمستان می ریزد. در ماه سوم سال گل می آورد شکوفه ها سفید رنگ اند میوه نمی آورد. وقتی مه غلیظ، شبنم، و باران شاخه ها را مرطوب می کند، tse - kun تولید می شود: گفته های فرستادگان سرزمین پو ـ سه، به نامهای وو ـ هایی ( Wu - hai ) و شا ـ لی ـ شن ( Ša - li - šen ) با گفته های فرستادگان سرزمین کامبوج، کــــه عبارت بودند از یک če č‛un tu wei 2 و چــــــــــــرامانایِ ( çramana )
شی ـ شا ـ نی ـ پا ـ تو ( Ši - ša - ni - pa - t‛o ) ( چیچانی بادرا Çiçanibhadra؟ ) ، می خواند. اینان گفتند: ’مورچه ها خاک را به پای این درخت کشیده در آن برای خود لانه می سازند؛ وقتی این تپه مورچه ها از باران و شبنم نم گیرد شود سخت شده به tse - kun تبدیل می شود. 3 tse - kun سرزمین کون ـ لون عالیترین کیفیت را دارد و tse - kun سرزمین پو ـ سه در مرتبه دوم قرار می گیرد. ‘"4
در اینجا بحث درباره لاکِ رزینی یا لاک باتومی Gummi lacca ) ؛ در فرانسوی، ( laque en bâtons است که آن را کینو ( kino ) نیز می گویند و حشره ای بنام کوکوس ( Coccus ) یا Tachardia lacca آن را تولید می کند که بر درختان گوناگون می زید و در چینی آن را یا tse - kun یا tse - ken می گویند. چو تا ـ کوان در رسوم کامبوج این لاک را با نام دوم آورده؛2 و در Pen ts‛ao yen i از آن با نام نخست یاد شده است. 3 در روزگاری پیشتر از این، در T‛an hui yao در یادداشت مربوط به پیائو ( P‛iao ) ( برمه ) ، از لاک با نام یاد و گفته شده که در آن سرزمین تالارهای نیایشگاهها را با آن می پوشانند. بسا که این واژه آوانگاشت واژه ای بیگانه باشد؛ لی شی ـ چن آن را به بربرهای جنوب نسبت می دهد.
نمی توان گفت پو ـ سه ای که در متن Yu yan tsa tsu آمده، ایران است؛ گواه این مدعا همین بس که فرستادگان سرزمینهای پو ـ سه و کامبوج با هم بار می یابند، و محصول پو ـ سه با کون ـ لون ( K‛un - lun ) مالایا برابر هم گذارده می شود. بس روشن است که در اینجا مراد پو ـ سه مالایاست. خود محصول نیز از ایران نیست و حشره لاک را در ایران نمی شناسند. 4 باید این را نیز افزود که در Yu yan tsa tsu این محصولِ پو ـ سه همراه گیاهان پو ـ سه ایرانی که در صفحات پیش بحث شده شرح داده شده؛ و هیچ نشانه ای نیست که نویسنده، کوان چن ـ شی، تمایزی میان این دو نام هماوا قائل بوده است. 1 از کتاب در دست انتشار مرکز نشر دانشگاهی، به شناخت دو سویه ایران و چین باستان، ، بـــــرگردان فارسی مهرداد وحدتی دانشمند از ساینو - ایرانیکا اثر جــــــاوید برتولد لوفر، آمریکائی آلمانی تبار.

لک، لاک
Lac Seed
به فارسی لاک نامند؛ صمغ نباتی است که در مملکت هند و بنکاله به هم می رسد و از سر شاخه های بعضی اشجار بر می آید و منعقد می گردد و سرخرنگ شبیه به توت سرخ بعضی حب های آن تا به قدر لیموئی و نارنج می باشد و قوت آن تا ده سال باقی می ماند.
طبیعت آن در دوم گرم و در سوم خشک و در اول گرم و در دوم خشک نیز گفته اند و مغسول آن الطف و غیر مغسول آن اقوی
خواص : باز کننده و پاک کننده و حل کننده و تمیز کننده اخلاط است. مصرف آن برای علاج فلج و سرفه و آسم و خفقان و تقویت معده و کبد و احشاء و بازکردن گرفتگیهای مجاری کبد و طحال رافع و استسقای گوشتی و یرقان و ضعف کلیه و تمیز نمودن اخلاط سرد و درد کبد و حل کردن تورمهای داخلی بدن و برای طحال مضر است و مصلح آن مصطکی است و مقدار مصرف آن تا یک مثقال تجویز شده است
افعال و خواص دیگر آن: جلادهنده و محلل و پاک کننده اخلاط و حبس کننده، آشامیدن آن جهت فالج و نفث الدم[1] و سرفه و ربو و خفقان[2] و تقویت معده و جگر و احشا و گشاد شدن سده کبد و طحال و استسقای لحمی[3] و زقی[4] و یرقان و ضعف کلیه و سایر اعضا و پاک کردن اخلاط سرد و درد کبد و تحلیل اورام باطنیه نافع و آشامیدن یک دانگ تا دو دانگ مغسول آن با شیر بز تازه دوشیده به قدر سی مثقال جهت حبس نفث الدم مجرب.
[1] خونی که ظاهر شود در دهان.
[2] تپش دل
[3] آماسی باشد رخو در پلکها و اطراف و انثیان و روی و تن سفید و املس گردد.
[4] بیماری است که شکم بیاسامد و ناف بیرون جهد و چون بیمار حرکت کند آواز غلغل آب شنیده شود.
قرابادین کبیر، تألیف مرحوم سید محمد حسین عقیلی علوی خراسانی شیرازی

Nail polish

لاک ( Lock ) :[ اصطلاح توییتر]وقتی توییتر حساب کاربری شما را بنا به دلایل مختلفی ( غیبت طولانی مدت، فالو کردن پشت سر هم و… ) غیرفعال کند، به این عمل لاک می گویند. معمولاً هم وقتی حساب کاربری شما از لاک خارج می شود، دو سه روز طول می کشد تا فالوئینگ های شما مجدداً بارگذاری شود. مثلاً: �حساب کاربریم لاک شده بود، کسی رو آنفالو نکردم. �

لاک lak: [اصطلاح صنایع دستی] چوبی ویژه ی خمیرگیری و آب کردنِ کشک یا مالش دادنِ چای
شانه سازی


حشره لاک آن قدر فراوان یافت می شود که شاخه های درختان را از شیره بدن خود خیس خیس می کنند. برای جمع آوری شیره ها، در ماه اول و آخر تابستان، این شاخه ها را در حالی که حشره های لاک همچنان بر آن ها چسبیده اند، از تنه درخت می برند. سپس آن ها را تکه تکه کرده با آب گرم طوری می شـویند که هر گونه مواد رنگی از آن ها فرو بریزند. بعد هم از پارچه های صـافی عبورشان می دهند و آن چه به دست می آید در جایی می گسترند تا به صورت ورقه های نازکی، خشک شود.
دراین هنگام دیگر لاک صدفی آماده شده؛ منتهی هنوز به رنگ نارنجی می باشد. سپس با افزودن ماده سفید کننده می توان از آن لاک سفیدی به دست آورد.
پیـش از مصرف، لاک صدفی را در الکل حل می کنند. چون آن را بر روی چیزی می مالند پس از اندک زمانی الکل پریده، لاک باقی می ماند و جلا و درخششی به آن می دهد.
لاک صدفی را بر کف اتاق و بر روی مبل و صندلی هم می مالند. خشک شدن لاک بر اثر تبخیر آن است و این کار بسیار سریع انجام می گیرد. خشک شدن سریع لاک، یکی از امتیازها و دلیل مرغـوبیت آن است و به همین جهت مصرف بسیاری پیدا کرده است.
لاک صدفی نسبت به سایر لاک ها به راحتی سنباده می خورد و شفاف می گردد. منظور ما از دیگر لاک ها « روغن جلا » می باشد.
روغن جلا نوعی رنگ معمولی است ولی هیچ گونه رنگیزه ای، نه سفید و نه دیگر، در بر ندارد. این را از حرارت دادن مخلوط رزین های سخت، همراه با یکی از روغن های خشک شونده، به دست می آورند.
آب، الکل، صابون و سایر مواد پاک کننده بر روی لاک صـدفی لکه می اندازند. زیرا که این نوع لاک هرگز مانند روغن جلا مقاوم و آسیب ناپذیر نمی باشد.
این لاک همان shellac انگلیسی است . پوست سخت حشره ایست که در هندوستان و کشور های دیگر آنرا پرورش میدهند و خواهان بسیاری دارد . خیلی از ساخته های چوبی با این ماده پوشانده میشود . به خود حشره لاک و پوست سخت آنرا در انگلیسی shellac میگویند که میشود shel+lac یا به فارسی صدف یا پوست لاک. این پوست خشک را جمع آوری میکنند و یکی از صادرات کشور هند را شامل میشود .
این پوست در الکل اتیلیک یا اتانل حل میشود و وقتی به چوب یا ماده خوراکی پاشیده شود الکل موجود در آن فورا متصاعد شده و پوسته نازکی از آن روی چوب یا ماده خوراکی میگذارد . شیرینی های دارای شکر زیاد مثل آب نبات و بسیاری دیگر از شیرینیجات را برای
اینکه رطوبت هوا به شکر نرسد و آنرا چسبناک و بد نما نکند با کمی شلاک میپوشانند. پاشیدن این ماده روی چوب رنگ طبیعی چوب را نمایان میسازد و آنرا درخشان میکند و با فرسوده شدن لاک و الکل دیگر زیبایی چوب را نمیبینید مگر اینکه مجددا آنرا لاک و الکل کنید . خیلی از فراورده هایی که از کشور هند میاید با این ماده پوشیده شده و در بعضی اوقات مقدار زیادی از آنرا روی اشیایی مانند سبد بافته شده برای براق کردنش ممکن است ببینید . این ماده دهها مورد استفاده دارد.


کلمات دیگر: