کلمه جو
صفحه اصلی

گربه


مترادف گربه : پیشی، سنور

فارسی به انگلیسی

puss, tabby, cat, moggy

Cat


puss, tabby


فارسی به عربی

قط , قطة , هرة

مترادف و متضاد

pussy (اسم)
پیشی، گربه، دخترک

puss (اسم)
لب، گربه، دخترک، چهره، زن جوان

cat (اسم)
گربه

grimalkin (اسم)
گربه، پیر زن، گربه ماده

پیشی، سنور


فرهنگ فارسی

حیوانی است کوچک وگوشتخوار، دارای پوزه کوتاه وسبیل های درازوموهای نرم وچنگال های تیز
( اسم ) ۱ - پستانداریست از راست. گوشتخواران که سر دست. تیر. گربه ها میباشد ( در این تیره شیر و ببر و پلنگ و گرب. وحشی نیز قرار دارند ) . گربه ها و هم. گوشتخواران دیگر تیر. گربه پنجه رو و دارای ناخنهای تیز بسیار قوی هستند که در حالت عادی و استراحت دنباله ای از پوست روی آنها را می پوشاند بقسمی که در این موقع بزمین نمیرسند ولی بهنگام حمله از غلاف خارج شده وسیل. دفاعی و شکار حیوان را تشکیل میدهند . گرب. اهلی که در منازل میزید از بقایای اغذیه تغذیه میکند و چون دشمن موش است مفید میباشد . گرب. ماده سالی دوبار قادر بزاییدن است ( اوایل بهار و اوایل پاییز ) و هر بار بین ۲ تا ۵ نوزاد تولید میکند . گربه دارای نژاد های مختلف است که معروفترین آنها گرب. ایرانی گرب. آنقره و گرب. هندی است جمع : گربگان : ( سلطان محمد خوارزمشاه ) بزیارت مشهد طوس رفت و در دهلیز آن دو گربه یکی سپید و دیگری سیاه دید در جنگ . یا ترکیبات اسمی : گرب. آنقره . نژادی از گرب. اهلی که دارای مو های بلند لطیف است . این نژاد دارای لبهای سرخ است و رنگ مو هایش عموما سفید یا خاکستری نقره یی است گرب. براق . یا گرب. اهلی . گرب. معمولی که در منازل زندگی میکند و با انسان مانوس است گرب. خانگی . یا گرب. باتلاقی ( باطلاقی ) . نوعی گربه . یا گرب. براق نوعی گربه که مو های بدنش نسبت بگربه های دیگر بلند و براق است : حریف شاهسواری که میتواند شد که هست شیر فلک گرب. براق او را ? یا گرب. خانگی . گرب. اهلی . گرب. خلاف . گربه بید بید مشک : گر پادشاه نامیه را تقویت کند خون پلنگ چرخ خورد گرب. خلاف . ( رکنای مسیح ) یا گرب. دشتی . ۱ - گورگیا یا گرب. روس ( روسی ) . گرب. خانگی زیرا در سابق گرب. روسی را در ایران می پروردند . یا گرب. عابد . آنکه تظاهر بزهد میکند : ای کبک خوشخرام . که خوش میروی بایست غره مشو که گرب. عابد نماز کرد . ( حافظ ) یا گرب. کور . ۱ - گربه ای که اعمی باشد ۲ - محیل مکار فریبنده . یا گرب. مرتضی علی . کسی که نان را بنرخ روز خورد ابن الوقت . یا گرب. وحشی . گونه ای گربه که در صحرا ها و جنگلها و کوهستانهای اکثر نقاط دنیا ( از جمله ایران ) میزید . نژاد های مختلف این حیوان عبارتند از : گرب. صحرایی که در نواحی کویر میزید گرب. باتلاقی که در نواحی باتلاقی مازندران و گیلان نیز مشاهده میشود گرب. کوهی که در نقاط کوهستانی میزید . چو گربه خویشتن تا کی پرستی ? رها کن گربه از دامان که رستی . ( نظامی ) یا گربه از بغل افکندن ( فکندن ) . ترک مکر و حیله کردن : عزولی اش را ازل گربه فکنده از بغل عمر عدوش را اجل گرگ فکنده در گله . ( فلکی شروانی ) یا گربه بشانه کردن . فریفتن حیله بکار بردن : چگونه شود پارسا مرد جاهل همی خیره گربه کنی تو بشانه . ( ناصر خسرو ) یا گربه در انبان داشتن . مکر کردن حیله ورزیدن : شد آنکه دشمن تو داشت گربه در انبان کنون گهی است که با سگ فرو شود بجوال . ( انوری ) یا گربه در بغل افکندن ( داشتن ) . ۱ - گربه را در آغوش گرفتن . ۲ - مکر کردن حیله ورزیدن ( ابهام بدو معنی ) : بیدار نه سر خلاف دارد از بهر چه گربه در بغل میدارد ? ( کمال اسماعیل ) یا گربه در زندان کردن . بسیار بخیل بودن ( یعنی از غایت بخل گربه را محبوس میکند تا طمع در خوراکیهای وی نکند ) . یا گربه در شلوار و تنبان کردن . رسوا کردن مفتضح ساختن . یا گرب. کسی بانبان فرو شدن . کامیابی کامل یافتن او . یا گربه شاخت نزند ( نزنه ) . کوچکترین صدمه ای نبینی : زلزله ها فکنده یی بکوه و دشت و دامنه آهسته بیا آ هسته برو که گربه شاخت نزنه ( اشرف الدین حسینی نسیم شمال ) گرب. روده چون زنم شانه ? بر ره سیل چون کنم خانه ? ( حدیقه ) ۲ - گرب. وحشی ۳ - گربه بید ۴ - گرپا

فرهنگ معین

(گُ بِ ) [ په . ] (اِ. ) حیوانی است پستان دار و گوشت خوار از تیرة گربه سانان ، دارای جثه ای نسبتاً کوچک ، سرِ گرد، سبیل های حساس ، گوش های راست و متحرک و پنجه ها و دندان هایی تیز. این حیوان به بی صفتی و نمک نشناسی معروف است . ، ~را دم حجله کشتن کنایه از

(گُ بِ) [ په . ] (اِ.) حیوانی است پستان دار و گوشت خوار از تیرة گربه سانان ، دارای جثه ای نسبتاً کوچک ، سرِ گرد، سبیل های حساس ، گوش های راست و متحرک و پنجه ها و دندان هایی تیز. این حیوان به بی صفتی و نمک نشناسی معروف است . ؛ ~را دم حجله کشتن کنایه از: ترساندن ، زهرچشم گرفتن .


لغت نامه دهخدا

گربه . [ گ ُ ب َ ] (اِخ ) در چهارفرسخی کمتر شمال احمدحسین است . (فارسنامه ٔ ناصری ص 280).


گربه . [ گ ُ ب َ / ب ِ ] (اِ)در پهلوی گوربک . جانوری است از تیره ٔ گربه از رسته ٔ گوشتخواران که در غالب خانه ها هست . چنگالها، دندانها و نیش بسیار تیز دارد در هر آرواره ای دارای شش دندان پیشین ، دو نیش و نیش آسیاست . (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). نام حیوانی است معروف و به عربی سنور خوانند. (برهان ) (آنندراج ).هِرّ. هِرّه . دَله . دلق . خیطل . پوشک . قط. ابوغزوان .(دهار). ابوشماخ . ابوعروان . ابوالهیثم . ام خداش . (المرصع). پیچا. (در تداول دیلمان و گیلان ) :
به گربه ده و بغلبه سپرز و خیم همه
وگر یتیم بدزدد بزنش و تاوان کن .

کسائی .


همی گفت اگر ناودانی بجای
ببینم وگر گربه ای در سرای ...

فردوسی .


همی گربه از خانه بیرون کند
یکایک همه ناودان برکند.

فردوسی .


چون گربه جز که فرزند چیزی دگرش خور نیست
آنراست نیکبختی کو را چنین پدر نیست .

ناصرخسرو.


گربه گرچه بزیر بنشیند
موش را سر بگردد اندر جنگ .

ناصرخسرو.


طمع کی گربه در انبان فروشد
که بخل امروز با سگ در جوال است .

انوری .


تو کشان زلف و من چو گربه بر آن
سنبل دلنوازمی غلطم .

خاقانی .


زاده ٔ طبع منند اینان که خصمان منند
آری آری گربه هست از عطسه ٔ شیر ژیان .

خاقانی .


من جسته چو باغبان پس این
نبشته چو گربه در پی آن .

خاقانی .


از پی گربه دویدند و گریخت
کودک از ترس عتابش رنگ ریخت .

مولوی .


یکی گربه در خانه ٔ زال بود
که برگشته ایام و بدحال بود.

سعدی .


گربه ٔ مسکین اگر پر داشتی
تخم گنجشک از زمین برداشتی .

سعدی (صاحبیه ).


مژدگانی که گربه عابد شد
عابد و زاهد و مسلمانا.

عبید زاکانی .


ج ، گربگان :
وز آن پس همه گربگان را بکشت
دل کدخدیان از او شد درشت .

فردوسی .


ترکیب ها:
- پنجه گربه . تره گربه . شترگربه . کله گربه (لقمه ٔ بزرگ ). گه گربه . مخمل گربه (نوعی مخمل با پود دراز).
|| نام گیاهی است . (برهان ).
- امثال :
به دعای گربه ٔ سیاه باران نمی آید .
به گربه گفتند فضله ات درمان است به خاک کرد .
گربه آمد و دنبه ربود .
گربه ٔ خانه هم باید مقبول باشد .
گربه در دکان شیشه گر :
در سینه ٔ عدوی تو کینت بتر بود
زآن گربه ای که شیشه گر اندر دکان بود.

عمادی شهریاری (از امثال و حکم دهخدا).


گربه دستش به دنبه نرسید گفت گَنده است .
گربه ٔ دنبه دیده . (جامع التمثیل ).
گربه را بر موش کی بوده ست مهر مادری .

سنایی .


گربه را در حجله باید کشت (یا) گربه را پای حجله کشند.
گربه را سه تکه اندازه ٔ گوشش .
گربه روغن میخورد و بی بی دهان مرا بو میکند.
گربه که به تنگنا افتد چشم آدمی را برآرد.
گربه گشنیز خورد گرسنه همه چیز. (شاهد صادق ).
گربه هفت بار جای بچه هایش را عوض میکند.
گربه هفت جان دارد.
گربه همه شب به خواب بیند دنبه :
گفت در ره موسیم آمد به پیش
گربه بیند دنبه اندر خواب خویش .

مولوی .


مثل گربه به روی کسی بُراق شدن .
مثل گربه ٔ دزد.
مثل گربه عزیز بی جهت .
مثل گربه کوره .
مثل گربه ٔ مرتضی علی از هر دست بیندازندش با پا به زمین می آید.
مثل گربه ٔ نوروزی .
مثل موش وگربه .
همه شب گربه موش را به خواب بیند.

گربه. [ گ ُ ب َ / ب ِ ] ( اِ )در پهلوی گوربک . جانوری است از تیره گربه از رسته گوشتخواران که در غالب خانه ها هست. چنگالها، دندانها و نیش بسیار تیز دارد در هر آرواره ای دارای شش دندان پیشین ، دو نیش و نیش آسیاست. ( از حاشیه برهان قاطع چ معین ). نام حیوانی است معروف و به عربی سنور خوانند. ( برهان ) ( آنندراج ).هِرّ. هِرّه. دَله. دلق. خیطل. پوشک. قط. ابوغزوان.( دهار ). ابوشماخ. ابوعروان. ابوالهیثم. ام خداش. ( المرصع ). پیچا. ( در تداول دیلمان و گیلان ) :
به گربه ده و بغلبه سپرز و خیم همه
وگر یتیم بدزدد بزنش و تاوان کن.
کسائی.
همی گفت اگر ناودانی بجای
ببینم وگر گربه ای در سرای...
فردوسی.
همی گربه از خانه بیرون کند
یکایک همه ناودان برکند.
فردوسی.
چون گربه جز که فرزند چیزی دگرش خور نیست
آنراست نیکبختی کو را چنین پدر نیست.
ناصرخسرو.
گربه گرچه بزیر بنشیند
موش را سر بگردد اندر جنگ.
ناصرخسرو.
طمع کی گربه در انبان فروشد
که بخل امروز با سگ در جوال است.
انوری.
تو کشان زلف و من چو گربه بر آن
سنبل دلنوازمی غلطم.
خاقانی.
زاده طبع منند اینان که خصمان منند
آری آری گربه هست از عطسه شیر ژیان.
خاقانی.
من جسته چو باغبان پس این
نبشته چو گربه در پی آن.
خاقانی.
از پی گربه دویدند و گریخت
کودک از ترس عتابش رنگ ریخت.
مولوی.
یکی گربه در خانه زال بود
که برگشته ایام و بدحال بود.
سعدی.
گربه مسکین اگر پر داشتی
تخم گنجشک از زمین برداشتی.
سعدی ( صاحبیه ).
مژدگانی که گربه عابد شد
عابد و زاهد و مسلمانا.
عبید زاکانی.
ج ، گربگان :
وز آن پس همه گربگان را بکشت
دل کدخدیان از او شد درشت.
فردوسی.
ترکیب ها:
- پنجه گربه . تره گربه. شترگربه. کله گربه ( لقمه بزرگ ). گه گربه. مخمل گربه ( نوعی مخمل با پود دراز ).
|| نام گیاهی است. ( برهان ).
- امثال :
به دعای گربه سیاه باران نمی آید.
به گربه گفتند فضله ات درمان است به خاک کرد.
گربه آمد و دنبه ربود.
گربه خانه هم باید مقبول باشد.

گربه . [ گ ُ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان لیراوی بخش دیلم شهرستان بوشهر که در 34000گزی جنوب خاور دیلم و کنار راه فرعی گناوه به هندیجان و دیلم واقع شده است . منطقه ای گرمسیر و مالاریائی و دارای 326 تن جمعیت است . آب آن از چاه تأمین میشود و محصول آن غلات ، سبزیجات و شغل اهالی آنجا زراعت است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).


فرهنگ عمید

پستانداری کوچک، گوشت خوار، و بسیار چالاک، با پوزۀ کوتاه، سبیل های دراز، موهای نرم، و چنگال های تیز که جانوران کوچک مانند موش، گنجشک، و ماهی را شکار می کند و غالباً شب ها به شکار و دزدی می پردازد. چشم هایش در تاریکی می درخشد و مردمک آن در تاریکی گِرد و در روشنایی روز شبیه خط عمودی باریکی می شود.
* گربهٴ وحشی: (زیست شناسی ) نوعی گربۀ بیابانی که جثه اش از گربۀ خانگی بزرگ تر است.

پستانداری کوچک، گوشت‌خوار، و بسیار چالاک، با پوزۀ کوتاه، سبیل‌های دراز، موهای نرم، و چنگال‌های تیز که جانوران کوچک مانند موش، گنجشک، و ماهی را شکار می‌کند و غالباً شب‌ها به ‌شکار و دزدی می‌پردازد. چشم‌هایش در تاریکی می‌درخشد و مردمک آن در تاریکی گِرد و در روشنایی روز شبیه ‌خط عمودی باریکی می‌شود.
⟨ گربهٴ وحشی: (زیست‌شناسی) نوعی گربۀ بیابانی که جثه‌اش از گربۀ خانگی بزرگ‌تر است.


دانشنامه عمومی

Felis lybica
فهرست نژاد گربه ها
گربه ایرانی
گربه بنگال
گربه آنقره
گربه سیامی
گربه حبشی
گربه برمه ای
گربه آشرا
گربه ساوانا
گربه یک پستاندار کوچک گوشتخوار با بدن معمولاً پوشده از خز است؛ وقتی گربه به عنوان حیوان خانگی نگهداری شود آن را گربه خانگی می نامند. این حیوان به جهت ارتباطی که با انسان برقرار می کند و شکار برخی آفت ها برای انسان ارزشمند است. در حال حاضر ۷۰ گونه مختلف گربه به ثبت رسیده است.
گربه ها از نظر فیزیولوژی با بدنی قوی و منعطف، واکنش های سریع، دندان های تیز و پنجه های جمع شده که مناسب کشتن طعمه هایند شبیه دیگر گربه ایان هستند.
گربه در زبان پارسی میانه که نیای پارسی امروزین است "گوربک" نامیده می شده و در فارسی افغانستان و فرارود به آن "پِشَک" هم گفته می شود و در زبان کردی و برخی از زبان های ترکی تبار دیگر نیز به این حیوان "پشک یا "پیشیک" گفته می شود. در زبان عامیانه پارسی هم گربه را «پیشی» می نامند. این نام برگرفته از صدای «پیش» یا «پیشی» است که برای ارتباط با دیگر گربه ها از آن استفاده می شود. در اصطلاح، به گربه هایی با پشم های بلند «گربه بُراق» گفته می شود.هم چنین در زبان گیلکی به گربه «پیچا» و به بچهٔ گربه «پیچا کوته» اطلاق می شود. در زبان گلکی (مازندرانی) نیز به گربه «بامشی» و به بچهٔ گربه «بامشی کوته» گفته می شود.

دانشنامه آزاد فارسی

گُربه (cat)
گُربه
پستانداری کوچک، اهلی، و گوشتخوار با نام Felis catus. اغلب به صورت جانور دست آموز یا برای گرفتن موجودات مضر، ازجمله جوندگان کوچک، نگهداری می شود. رنگ هایی متنوع دارد و ممکن است موهایش کوتاه، بلند، یا بدون مو باشد. عموماً ظاهر و اندازۀ عمومی این جانوران ثابت است. گربه های بالغ بین ۵۱ تا۷۱ سانتی متر طول دارند. گربه ها پوزه ای کوتاه، اندام های حرکتی قوی، و ستون فقراتی انعطاف پذیری دارند و می توانند پائین بپرند و بالا بروند. همگی روی بالشتک انگشتان پا راه می روند و پنجه روند. چنگال هایی قابل جمع شدن دارند، به طوری که قادرند شکارشان را بی صدا شکار کنند. گربه ها چشم هایی بزرگ و حس شنوایی قوی دارند. دندان های نیششان بلند است. این دندان ها به خوبی نمو کرده و برای پاره کردن مناسب اند.منشاء. گربه های اهلی جد مشترکی، با نام گربه وحشی افریقایی، دارند که در سراسر افریقا و عربستان یافت می شود. این نمونه بسیار شبیه گربۀ وحشی اروپایی است. گربه های اهلی قادرند با هر کدام از این وابستگان وحشی هم آوری (زاد و ولد) کنند. گونه های متنوع دیگری از گربۀ وحشی کوچک در همۀ قاره ها، به جز جنوبگانو استرالیا، زندگی می کنند. گربه های بزرگ مثل شیر، ببر، پلنگ، پوما و جگوار نیز به خانوادۀ گربه سانان تعلق دارند. در اروپا جمعیت گربه های اسکاتلندی خالص ترین نژاد گربه ها است.
تاریخچه. گربه ها بیش از ۳هزار سال پیش در مصر شناسایی، پرستش، و پس از مرگ مومیایی و در تابوت به خاک سپرده می شدند. این جانوران بیش از ۲هزار سال پیش در هند، و سپس در چین و ژاپن شناخته شدند. رومی ها آن ها را به بریتانیا آوردند. این جانوران در بریتانیا ارزشمند بودند. در قرن ۱۰م، قوانینی برای محافظت از آن ها وضع شد، اما در قرون وسطا چون آن ها را عامل سحر و جادو می دانستند در معرض خطر قرار گرفتند. در دوران ویکتوریا دوباره به آن ها توجه شد و در بسیاری از منازل برای گرفتن موش نگهداری شدند.
انواع گربه ها. بیش از ۵۰ نژاد متنوعِ گربه وجود دارد که در سه گروه قرار می گیرند: موبلند یا ایرانی، موکوتاه، و سیامی. گربه های موبلند سری بزرگ و گرد، گوش هایی کوچک، بدنی حجیم، پاهایی کوتاه و کلفت، و دمی کوتاه و ضخیم دارند. در میان گربه های موبلند چین چیلاها با موهای سفید نوک سیاه، و گربۀ دودی، با موهای زیرین سفید و موهای پوشش سطحی سیاه قابل توجه اند. گربه های موکوتاه بریتانیایی سری گرد، گوش هایی به نسبت کوچک، بدنی تنومند و پاهایی متناسب، و دمی با طول متوسط دارند. انواع گربه های موکوتاه دیگر سری به نسبت دراز، گوش هایی بزرگ، بدنی برازنده و کشیده، و دمی به نسبت بلند دارند. گربه های سیامی سری گُوه ای شکل، بدنی باریک و کشیده، پاهایی بلند، و دمی بلند و نوک باریک دارند. گربه مانکس دم ندارد. نیز ← کاراکال
بچه گربه ها. گربۀ اهلی هر سال حدود سه توله می آورد. دوران بارداری این جانور حدود ۶۵ روز است. تعداد متوسط بچه گربه ها چهار یا پنج توله است. توله ها کور متولد، و چشم هایشان بعد از حدود دَه روز باز می شوند. همۀ چشم ها در ابتدا آبی رنگ اند، اما رنگ آن ها طی هفته های اول، بسته به نوع گربه، تغییر می کند. برخی، مثل گربه های سیامی و برمه ای، رنگ چشمشان آبی باقی می ماند.
بیماری ها. بد ترین بیماری گربه ها بیماری رودۀ عفونی مخصوص گربه و مرگ آفرین است و باید همۀ بچه گربه ها در مقابل آن مایه کوبی شوند. همچنین برخی بیماری های تنفسی، ازجمله «آنفولانزای گربه»، ممکن است موجب مرگ شود. معالجۀ دامپزشکیِ سریع معمولاً در این موارد مؤثر است.

نقل قول ها

گُربه سرسلسله گربه سانان است.
• «تفاوت اساسی بین یک گربه و یک دروغ در این است که گربه نه تا جان دارد.» -> مارک تواین
• زمانی که با گربه ها صرف شود بیهوده نگذشته است.• «گربه شیر کوتوله ای است که موش دوست دارد، از سگ متنفرست و از انسان ها طرفداری می کند.»الیوور هرفورد بدون منبع• «رفتار ما با گربه ها این پایین موقعیت ما را در بهشت مشخص می کند.»• «شاید خدا گربه را برای این آفریده که انسان بتواند لذت نوازش ببر را تجربه کند...»• «آهسته برو، آهسته بیا که گربه شاخت نزند!»• «از تاب ناعلاجی به گربه گفتم خانم باجی!»• «به ات نشون میدم، کجا گربه تخم می کند!»• «به دعای گربهٔ سیاه باران نمی آید.»• «به دعای گربه کوره طاق مبال پایین نمی آید.»• «به گربه گفتند: گهت درمان است، خاک رویش ریخت.»• «به گربه گفتند فضله ات درمان است، به خاک کرد.»• «چوب را که برداری گربهٔ دزد می گریزد.»• «در دیزی باز است، حیای گربه کجاست؟»• «دست که به چوب بردی گربهٔ دزد حساب کار خودش را می کند.»• «دستی که از من بریده شد می خواهد سگ بخورد، می خواهد گربه.»• «دعای گربه در آسمان رخنه نکند.» -> ضرب المثل آلمانی
• «زنگوله را کی به گردن گربه می بندد (می اندازد)؟»• «شب، گربه سمور می نماید، هندوبچه حور می نماید.»• «مبادا یکی موش و دو گربه تنها// مبادا دو زن در یکی خانه باهم» -> ضرب المثل هلندی
• «گربه آمد و دنبه ربود.»• «گربه، بی چشم و رو است.»• «گربه تنبل را موش طبابت می کند.»• «گربه خانه هم باید مقبول باشد.»• «گربه خودش زشت، معوش هم زشت.»• «گربه خونه آدم هم باید خوشگل باشه.»• «گربه در انبان فروختن.»• «گربه در دکان شیشه گر.»• «گربه در راه خدا موش نمی گیرد.»• «گربه دستش به گوشت نمی رسه، می گه بو می ده.»• «گربه دنبه خواب بیند.»• «گربه را باید دم حجله کشت!»• «گربه را سه تکه اندازه گوشش.»• «گربه را مجال گذر نیست!»• «گربه سر دیگ را باز ببیند شرم می کند.»• «گربه که به تنگنا افتد چشم آدمی را برآرد.»• «گربه گشنیز خورد گرسنه همه چیز.»• «گربه مرتضی علی است، پشتش به زمین نمی آید!»• «گربه هفت بار جای بچه هایش را عوض می کند»• «گربه هفت تا جان دارد!»• «گربه همه شب به خواب بیند دنبه»• «گربه همه شب موش در خواب بیند.»• «گوشت را به گربه سپردن!»• «مثل سگ و گربه!»• «مثل گربه از هر دست بیندازنداش، با پا به زمین می آید.»• «مثل گربه به روی کسی براق شدن»• «مثل گربه عزیز بی جهت»• «مثل گربه کور!» (نمک نشناس)• «مثل گربه نوروزی»• «موش موشک آسه بیا، آسه برو که گربه شاخت نزنه.»• «مثل موش و گربه»• «موش و گربه که باهم ساختند، دکان بقالی خراب است.»• «موش و گربه که باهم کنار آمدند، وای به حال بقال!»• «هرچه صرفه کنی گربه برد!»• «همه شب گربه موش را به خواب بیند»• «آن گربه مصاحب بابا از آن تو// وان قاطر چموش لگدزن از آن من» -> وحشی بافقی
• «از پی گربه دویدند و گریخت// کودک از ترس عتابش رنگ ریخت» -> مولوی
• «از صلح میان گربه و موش// برباد رود دکان بقال» -> ایرج میرزا
• «ای کبک خوش خرام که خوش میروی به ناز// غره مشو که گربه عابد نماز کرد» -> حافظ
• «مگر بار گران بودیم و مشت استخوان ما // پدر را پشت خم می کرد اگر شوهر نمی کردم• -> ژاله قائم مقامی
• «به مَشمُر تو این چرخ گردان به کس// که نفروخت بی گربه، انبان به کس» -> ادیب پیشاوری
• «تا بود گربه در کمان و کمین// موش را گلشن است زیر زمین» -> سنایی
• «تا همی گربه ناب دارد و چنگ// موش را چیست به ز خانه تنگ» -> سنایی
• «تو کشان زلف و من چو گربه بر آن سنبل دلنواز می غلطم» -> خاقانی
• «چون حریص خوردنی، زن خواه زود// ورنه آمد گربه و دنبه ربود» -> مولوی
• «چون گربه جز که فرزند چیزی دگرش خور نیست// آن راست نیکبختی کو را چنین پدر نیست» -> ناصرخسرو
• «زاده طبع منند اینان که خصمان منند// آری آری گربه هست از عطسه شیر ژیان» -> خاقانی
• «شدن گربه را بسته چنگال و پوز// بود موش را خرمی شام و روز» -> ادیب پیشاوری
• «طمع کی گربه در انبان فروشد// که بخل امروز با سگ در جوال است» -> انوری
• «گربه را بر موش کی بوده ست مهر مادری» -> سنایی
• «گربه گرچه بزیر بنشیند// موش را سر بگردد اندر جنگ» -> ناصرخسرو
• «گربه مسکین اگر پر داشتی// تخم گنجشک از زمین برداشتی» -> سعدی
• «گربه شیر است در گرفتن موش// لیک موش است در مصاف پلنگ» -> سعدی
• «گرگ را با میش کردن قهرمان باشد زجهل// گربه را با پیه کردن پاسبان باشد خطا» -> سنایی
• «گفت در ره موسی ام آمد به پیش// گربه بیند دنبه اندر خواب خویش» -> مولوی
• «مژدگانی که گربه عابد شد// عابد و زاهد و مسلمانا» -> عبید زاکانی
• «نبینی که چون گربه عاجز شود// برآرد به چنگال چشم پلنگ» -> سعدی
• «نهادست این گنبد تیزتک// پی موش، گربه؛ پی گربه، سگ// مپندار صیاد کز دام جست// که صیاد را نیزِ صیاد هست» -> ادیب پیشاوری
• «وز آن پس همه گربگان را بکشت// دل کدخدایان از او شد درشت» -> فردوسی
• «همی گربه از خانه بیرون کند// یکایک همه ناودان برکند» -> فردوسی
• «یکی گربه در خانه زال بود// که برگشته ایام و بدحال بود» -> سعدی

گویش اصفهانی

تکیه ای: mali
طاری: meli
طامه ای: meli
طرقی: meli
کشه ای: meli
نطنزی: mali


جدول کلمات

سنور, هر

پیشنهاد کاربران

هر _ سنور _ پیشی

پیشی

سنور

حیوانات خوبی هستند گربه ها.

بنام خدا
با سلام، ناپلیون بنا پارت با انهمه شجاعت و کشور گشایی به شدت از گربه وحشت داشت. با تشکر.

لری آن می شود :
پشو

گربه به ترکی: " پیشیک "

گربه : در گویش محلی چهارمحالی چُریدن به معنای ربودن یا قاپیدن چیزی می باشد همین کلمه را در لهجه همدانی قُر زدن می گویند که قدیمی ترین تلفظ آن گُر می باشد پس اگر گُر به معنای قاپیدن باشد و ( به ) پسوند آن پس گربه به معنای رباینده طعمه بوده است.

kiten
تلفظ
کیتن

در لری کهگیلویه و بویراحمدی و مناطق و بخش هایی از استانهای خوزستان . اصفهان . فارس به گربه "گِلو" میگویند

گربه

گربه = گر ، به
گر = خانه
به = خوب
گربه = خوبی خانه

این زبان پارسی در زادش زبان سانسکریت شکسته و یا سانسکریت پیشرفته میباشد.
گر = خانه
گر 🔄 رگ
به 🔄 هب/حب

گربه = خوبی خانه

در گویش شهرستان بهاباد به بچه گربه، گُربیسو/gorbisu/ گفته می شود.


کلمات دیگر: