ابن حزم
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
ابن حزم . [ اِ ن ُ ح َ ] (اِخ ) ابوالولید محمدبن یحیی . از شعرای اندلس ، عمزاده ٔ ابن حزم ابومحمد. تاریخ ولادت و وفات او معلوم نیست .
ابن حزم . [ اِ ن ُ ح َ ] (اِخ ) ابومحمد علی بن احمدبن سعیدبن حزم اموی اندلسی . اصل او از فارس است . جد اعلای او از موالی یزیدبن ابی سفیان برادر معاویه بود و از اینرو او را اموی گفتندی . پدرش احمدبن سعید وزیر ابومنصور از سلاطین عامری بود و پس از ابومنصور وزارت پسرش مظفر داشت و در سال 402 هَ .ق . درگذشته است . ابن حزم صاحب ترجمه در شهر قرطبه به سال 384 هَ .ق . متولد شد و بدانجا مانند پدر خویش جاهی عریض یافت و وزیر عبدالرحمن مستظهر باﷲ هشام بن عبدالجباربن عبدالرحمن الناصر گردید، پس از چندی شغل وزارت را ترک گفت و بکار علم گرایید و وقت خویش به علوم شرعی حصر کرد و از علم بدان جایگاه رسید که در اندلس کس پیش از وی نرسیده بود. و مصنفات بسیار کرد بوفق مذهب خویش و آن مذهب داودبن علی اصبهانی ظاهری بود. فرزند وی ابورافعفضل گوید مؤلَّفات پدرش ابومحمد در فقه و حدیث و ادب و غیر آن بچهارصد جلد میرسید، نزدیک هشتادهزار ورقه . و از نحو و لغت و شعر و خطابت بهره ای وافر داشت . وفات او456 بوده است . و از کتب اوست : الفصل بین اهل الاهواء و النحل . جمهرةالانساب . الاًحکام فی اصول الأحکام . الایصال الی فهم الخصال . طوق الحمامه . نقطالعروس . الاخلاق و السیر فی مداواة النفوس . و کتاب فی المنطق .
ابن حزم. [ اِ ن ُ ح َ ] ( اِخ ) ابوالولید محمدبن یحیی. از شعرای اندلس ، عمزاده ابن حزم ابومحمد. تاریخ ولادت و وفات او معلوم نیست.
دانشنامه عمومی
ابو حامد غزالی می گوید: دربارهٔ اسماء خداوند -تعالی- کتابی را یافتم که ابومحمد بن حزم اندلسی آن را نگاشته و نشانهٔ قدررت بالای حفظ و حضور ذهن بسیار او است.
صاعد اندلسی می گوید: ابن حزم در بین همهٔ اهالی اندلس علوم اسلامی را بیشتر در خود گردآورده بود و علوم سخنوری او وسیع تر از همگان بود و در علم بلاغت و شعر ذوق زیادی داشت و دارای شناخت فراوانی بر زندگی نامه ها و اخبار گذشتگان بود. پسر او دربارهٔ چهارصد تألیف پدرش، ابومحمد، به من خبر داد که بالغ بر هشت هزار صفحه بود.
ابوعبدالله حمیدی می گفت ابن حزم حافظ حدیث و فقه بود و احکام را از کتاب و سنت استنباط می نمود، در انواع علوم خود را مشغول می داشت، به علم خویش عمل می کرد، کسی را مانند او ندیده ام که هوش، سرعت حفظ، تقوا و دینداری همه را با هم داشته باشد. در ادبیات و شعر شایستگی و ذوقی سرشار داشت، هرگز کسی را ندیده ام که مانند وی با چنان سرعتی به صورت فی البداهه شعر بسراید. شعرهای بسیاری دارد که آن ها را بر اساس حروف الفبا جمع کرده است.
ابومحمد نیز در همان جوانی به وزارت منصوب گشت. در همان ابتدا در ادبیات و اخبار گذشتگان و شعر، در منطق و اجزاء فلسفه به استادی رسید و تأثیری بر وی نهاد، این علم وی را در نگارش کتاب هایی مساعدت کرد که در آن رویکرد قابل توجهی به علم منطق، که آن را بر دیگر علوم برتر می دانست، داشت. او علم منطق را در رأس علوم اسلامی می دانست و رنج های بسیاری را به خاطر آن متحمل گشت. در علوم نقلی تبحر فراوانی یافت.
او ابتدا بر اساس فقه شافعی عمل می نمود و سپس اجتهادش او را به این اندیشه رسانید که بطور کامل قیاس را؛ چه آشکار و چه پنهان، نفی کند و تنها ظاهر نص و عموم کتاب و حدیث را قبول داشته باشد و معتقد به برائت اصلی و استصحاب حال باشد و در این زمینه کتاب های بسیار نوشت و بر این عقید مناظره ها نمود و درشت گویی و قلمفرسایی ها کرد و در ارتباط با امامان مذاهب ادب و احترام را کنار نهاد و درعوض به عبارات ناخوشایند و ناسزا و سخنان ناروا دربارهٔ ایشان پرداخت،
بر پایه نوشته های خود ابن حزم و گزارش های تاریخ نگاران، بی گمان می توان گفت که وی از لحاظ روان شناسی فردی، مردی ویژه بوده و برخی از این ویژگی های وجودیش، در دوران زندگانی وی انگیزه رنج ها و ناآرامی های گوناگون برای او شده بوده است. ابن حزم از یک سو دارای روحی بسیار حساس، طبعی شاعرانه و در دوستیهایش با انسان های همگون خود بسیار استوار و وفادار بوده و از سوی دیگر در باورها و اندیشه هایش سخت تعصب می ورزیده است. ابن حزم خود دربارهٔ خلقیات خویش می نویسد: من در سرشت خود دو طبیعت دارم که زندگی من با آن ها هرگز گوارا نیست؛ و گرد آمدن آن ها مرا از زندگانی بیزار می کند و گاه آرزو می کنم که از خویش گریزان شوم، تا از رنجی که به خاطر آن ها می کشم، آزاد شوم: یکی وفاداری است که هیچ تلونی بدان آمیخته نیست و در حضور و غیاب و نهان و آشکار یکسان است، و زاییده الفتی است که نمی گذارد روحم از آنچه به آن خو گرفته است، روی گردان شود، و نیز نمی گذارد که از دست دادن کسانی را که با ایشان مصاحب بوده ام، از خاطر بگذرانم؛ و دیگری عزت نفسی است که به ستم تن نمی دهد، و مرا به کمترین دگرگونی در رفتار آشنایانم حساس می کند، چنان که مرگ را بر آن رجحان می دهم. هر یک از این دو سجیّه مرا به سوی خود می کشد. من جفا می بینم و بر خود همواره می سازم، بسیار شکیبایی می کنم و انتظار می کشم، که دشوار کسی توانایی آن را دارد.بدین سان شگفتی ندارد که گفته اند وی در تبلیغ عقاید و نظریات خود و دفاع از آن ها سخت بی پروا بوده و از این رهگذر دشمن تراشی می کرده و رنج های فراوان متحمل می شده است. با توجه به خصلت وفاداری وی می توان هواداری استوار و حتی تعصب آمیز او را در برابر فرمانروایان اموی توجیه کرده، و از همین روست که ناگواری ها، رنج ها، تبعیدها و در به دریهایی که در آن دوران آشفتگی و فروپاشی سیاسی - اجتماعی اندلس نصیب وی شده بود.
دانشنامه اسلامی
ابن حزم پیرامون مسائل اقتصادی زمانه خود به طور کلی به چهار حوزه پرداخته و آنها را مورد بررسی قرار داده است؛ آنها عبارتند از:
← نیازهای اساسی و فقر
غزالی، عیدیت، اندیشه های اقتصادی ابن حزم، از کتاب عقاید اقتصادی اندیشمندان مسلمان، ص ۱۳۶-۱۳۷، ترجمه احمد شیبانی، تهران، دانشگاه امام صادق، چاپ اول، ۱۳۸۵.
همانند سوسیالیست ها، لیبرالیست ها هم مدعی اند که ابن حزم طرفدار دکترین لیبرال ها بوده و دلایل آنها به شرح زیر است:۱. مخالفت ابن حزم با وضع هر نوع مالیات استثماری؛۲. مخالفت وی با وضع مالیات هایی که در شریعت نامی از آنها نیامده است؛۳. مخالفت وی با وضع مالیات بر کالاها؛ زیرا باعث کاهش نرخ فروش و کاهش اثرات ضریب فزاینده خواهد شد.با دقت در این دلایل می توان به راحتی دریافت که چرا این گونه قضاوت های نادرست در مورد ابن حزم صورت می گیرد. به عنوان مثال مخالفت های ابن حزم با مالیات ها به دلیل پایبندی وی به مسائل شریعت است؛ نه عقاید لیبرالیستی و روح سرمایه داری. همچنین نگرانی های وی در مورد رفاه کارگران و صنعت گران و تجار نیز به دلیل دیدگاه وی در زمینه عدالت است نه اندیشه های لیبرالی.
غزالی، عیدیت، اندیشه های اقتصادی ابن حزم، از کتاب عقاید اقتصادی اندیشمندان مسلمان، ص۱۳۷-۱۳۸، ترجمه احمد شیبانی، تهران، دانشگاه امام صادق، چاپ اول، ۱۳۸۵.
...
پیشنهاد کاربران
مشهورترین فرد این خاندان ، ابومحمد على بن احمد بن سعید معروف به ابن حزم قرطبى است که یکى از درخشان ترین چهره های فرهنگ اسلامى در اندلس بوده است ( نک: ه د ) . دیگر افراد شناخته شده و بنام این خاندان عبارتند از:
1. ابوعمر، احمد بن سعید بن حزم ، وزیر، کاتب ، ادیب و لغوی که در محلى به نام زاویه واقع در غرب اندلس دیده به جهان گشود و دوران کودکى و نوجوانى را در همانجا سپری کرد ( مقری ، 2/83 ) . از ابتدای زندگى او اطلاع چندانى در دست نیست . قبل از او خانوادة ابن حزم از شهرت و معروفیت چندانى برخوردار نبودند و او بود که سبب شهرت آنان گردید ( یاقوت ، 12/250، 251 ) . در 381ق /991م منصور بن ابى عامر، مؤسس دولت عامریان در اندلس ( حک 366 - 393ق /977 - 1003م ) او را به مقام وزارت برگزید. و به زودی چنان اعتمادی نسبت به وی پیدا کرد که هرگاه به قصد جنگ یا به مناسبتى دیگر از قرطبه خارج مى شد، او را جانشین خود قرار مى داد ( ابن حزم ، 20 ) . ابوعمر مدت 12 سال در مقام وزارت منصور باقى ماند. پس از مرگ وی که در 393ق اتفاق افتاد، در دربار پسر و جانشین او، مظفر ( حک 393 - 399ق /1003 - 1009م ) نیز مقامات معتبر گوناگونى داشت ( یاقوت ، 12/237 ) . وی در شرق قرطبه در قصر مجلل خود که به کاخ الزاهرة منصور متصل بود، با کمال قدرت و حسن تدبیر به ادارة امور مى پرداخت ( ابن حزم ، 21 ) تا اینکه اغتشاشات و دگرگونیهای سیاسى قرطبه در 399ق ( ابن عذاری ، 3/83 ) که سرآغاز جنگهای داخلى اندلس بود، او را بالاجبار از سیاست برکنار کرد و به انزوا کشانید. به دنبال آن ابن حزم قصر خود را رها نمود و در قسمت غربى قرطبه در محله ای به نام بِلاط مغیث سکنى گزید ( ابن حزم ، 207 ) تا اینکه در ذیقعدة 402ق /1012م در گوشة عزلت زندگى را بدرود گفت ( ابن بشکوال ، 31 ) .
وی علاوه بر سیاست در علم و ادب و مخصوصاً علوم بلاغت دست توانایى داشت ( حمیدی ، 2/199 ) . بعضى از شعرا در مدح او اشعاری سروده اند ( همو، 2/322، 464 ) .
2. ابوبکر بن احمد بن حزم : پسر ارشد احمد بن سعید که در 379ق /989م در قرطبه چشم به جهان گشود و با دختری به نام عاتکه که پدرش در زمان منصور، حاکم ثغراعلى بود، ازدواج کرد و در 401ق / 1011م در 22 سالگى در شیوع طاعون قرطبه که تلفات بسیار داشت درگذشت ( ابن حزم ، 215 ) . از زندگى او اطلاع زیادی در دست نیست . برخى ( نک: پلا، 35، 54، 95؛ قس : 2 EI ) به اشتباه وی را همان کسى پنداشته اند که ابن شهید رسالة التوابع و الزوابع خود را به او اهدا کرده است ، در صورتى که بنا به تصریح صاحب جذوة المقتبس ( حمیدی ، 2/597 ) کسى که رسالة التوابع و الزوابع به او اهدا شده ابوبکر یحیى بن حزم است که به دودمان دیگری تعلق دارد.
3. ابورافع فضل بن على ، وزیر، ادیب ، کاتب ، اهل قرطبه . وی پسر على بن احمد است و ابتدا نزد پدر و ابوعمر بن عبدالبر، فقیه معروف ، به تحصیل علم پرداخت ( ابن بشکوال ، 2/440 ) و از آنجا که دارای هوش و فراستى سرشار بود به زودی در زمرة بزرگان عصر خود درآمد و معتمدبن عبّادحاکم اشبیلیه ( حک 431 - 479ق /1040 - 1086م ) او را به وزارت برگزید. عموی معتمد، ابوطالب عبدالجبار بن محمد، زندگى خود را مدیون وی مى دانست ، زیرا یک بار معتمد به علت قیام ابوطالب بر ضد خود، قصد کشتن وی را داشت که ابن حزم با گفتار سنجیدة خود معتمد را نسبت به او نرم کرد و از قتل وی منصرف ساخت ( ابن خلکان ، 3/329 ) . ابورافع که خود از ذوق و استعداد شعری بى بهره نبود مورد ستایش و مدح شعرایى چون جَهْوَر بن محمد و دیگران قرار گرفت ( حمیدی ، 1/291، 450 ) . وی به همراه مخدوم خود معتمد در 479ق در نبرد زلاقه به قتل رسید ( ابن خلکان ، همانجا ) . ابن ابار کتابى به نام الهادی الى معرفة النسب العبّادی به او نسبت داده است ( 2/34 ) .
4. ابوالمغیرة، عبدالوهاب بن احمد بن عبدالرحمان بن سعید، وزیر، شاعر، ادیب ، کاتب ، برادرزادة احمد بن سعید و پسر عموی على بن احمد از تاریخ و محل ولادت او اطلاعى در دست نیست . وی به گفتة مقری ( 1/617 ) ندیم منصور بن ابى عامر ( د 393ق /1003م ) بوده است .
مستظهر، عبدالرحمان بن هشام ( حک رمضان تا ذیعقعدة 414/ نوامبر 1023 - ژانویة 1024 ) عده ای از علما و ادبای بنام ، از جمله ابوالمغیرة و پسر عمویش على بن احمد و ابن شُهَید اندلسى را به خود نزدیک ساخت ( مقری ، 1/488، 489 ) . مستظهر که خود در شعر و ادب و علوم بلاغت دستى توانا داشت ، در مسائل علمى و ادبى ، مخصوصاً در سرودن شعر با آنان به مباحثه و مناقشه مى پرداخت . این امر باعث برانگیختن حقد و کینه در میان وزیران و بزرگان دربار شد و ناخرسندیهای بسیار به دنبال داشت ( مقری ، 1/489 ) . مستظهر پس از 47 روز خلافت به دست شورشیان به قتل رسید و جانشین او المستکفى بالله ، ابوالمغیرة و پسر عمویش را به زندان انداخت ( ابن سعید، 1/54 - 55 ) . ابوالمغیرة پس از رهایى از زندان ، راهى بلاد ثغر شد و از آنجا که در علم و ادب ، مخصوصاً در نظم و نثر به مقام والایى دست یافته بود، در زمرة ک . . .