کلمه جو
صفحه اصلی

گرموک

لغت نامه دهخدا

گرموک . [ گ َ ] (اِخ ) ده مخروبه ای است از بخش سمیرم بالاشهرستان شهرضا. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).


گرموک . [ گ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان القورات بخش حومه شهرستان بیرجند، واقعدر 32 هزارگزی شمال خاوری بیرجند. هوای آن معتدل ، دارای 62 تن سکنه است . آب آنجا از قنات تأمین میشود.محصول آن غلات و بادام عناب و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است . مزرعه ٔ کربلائی حسن میری و چشمه گل خوارجزء این ده است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).


گرموک. [ گ َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان القورات بخش حومه شهرستان بیرجند، واقعدر 32 هزارگزی شمال خاوری بیرجند. هوای آن معتدل ، دارای 62 تن سکنه است. آب آنجا از قنات تأمین میشود.محصول آن غلات و بادام عناب و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. مزرعه کربلائی حسن میری و چشمه گل خوارجزء این ده است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).

گرموک. [ گ َ ] ( اِخ ) ده مخروبه ای است از بخش سمیرم بالاشهرستان شهرضا. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10 ).

دانشنامه عمومی



کلمات دیگر: