ابن قلام از بقایای عمالقه در جاهلیت است .
اوس
فرهنگ فارسی
ابن قلام از بقایای عمالقه در جاهلیت است .
لغت نامه دهخدا
به اوس و اوزجند از تو خبر شد
که ساده شکّری ّ و ناب قندی .
سوزنی .
اوس . (رومی ، اِ) امیر و بزرگ . (برهان ) (ناظم الاطباء).
اوس . [ اَ ] (اِ) امید. || (حامص ) امیدواری . رجا. || (مص ) خرامیدن . || سبقت گرفتن . (برهان ) (ناظم الاطباء).
اوس . [ اَ ] (اِخ ) ابن ثابت بن المنذربن حرام انصاری یکی از صحابیان است که در عقبه ٔ ثانی و بدر حضور داشت و در وقعه ٔ احدسوم هجری برابر 625 م . بقتل رسید. حسان درباره ٔ او گفته است : و منا قتیل الشعب اوس بن ثابت . (الاعلام زرکلی ج 1 والاصابة ج 1 ص 80).
اوس. [ اَ ] ( اِ ) امید. || ( حامص ) امیدواری. رجا. || ( مص ) خرامیدن. || سبقت گرفتن. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ).
اوس. ( رومی ، اِ ) امیر و بزرگ. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ).
اوس. ( اِخ ) نام یکی از شهرهای فرغانه. ( یادداشت مؤلف ) :
به اوس و اوزجند از تو خبر شد
که ساده شکّری و ناب قندی.
اوس. [ اَ ] ( اِخ ) ابن ثابت بن المنذربن حرام انصاری یکی از صحابیان است که در عقبه ثانی و بدر حضور داشت و در وقعه احدسوم هجری برابر 625 م. بقتل رسید. حسان درباره او گفته است : و منا قتیل الشعب اوس بن ثابت. ( الاعلام زرکلی ج 1 والاصابة ج 1 ص 80 ).
اوس. [ اَ ] ( اِخ ) ابن حارثةبن ثعلبةبن عمرو مزیقیأبن عامرماءالسمأبن حارثة الغطریف بن امرؤ القیس البطریق بن ثعلبةبن مازن بن ازد. نام قبیله ای است بزرگ از قبایل قحطانی. اوسی ها خود را بنی حارثه نمی گفتند بلکه خود را به قیله که مادر آنهاست منسوب میکردند و بنی قیله مینامیدند. در تاریخ اسلام غالباً نام این قبیله و قبیله خزرج که با یکدیگر مناسبات و معارضاتی داشته اندبا هم می آید و گاهی هر دو قبیله را بنام خزرج ذکر کرده اند. موطن اصلی این قبیله یمن بوده است و سپس بمدینه هجرت کرده و مدتها با قبایل یهود مدینه و قبیله ٔخزرج در این شهر زندگی کرده اند و میان آنها و قبیله خزرج جنگهایی روی داده است که بیش از ده سال دوام داشت. از جنگهای معروف آنها یوم بعاث و یوم الربیع وغیره است. قبیله اوس در جاهلیت منات را می پرستیدندو چون پیغمبر اسلام بمدینه هجرت کرد اوس و خزرج بیاری او برخاستند و در پیشرفت اسلام کوشش کردند و بنام انصار معروف شدند. ( دایرةالمعارف فارسی ) :
دو قبیله کاوس و خزرج نام داشت
یک ز دیگر جان خون آشام داشت.
اوس. [ اَ ] ( اِخ ) ابن حجربن مالک تمیمی شاعری است از تمیمیان در دوره جاهلیت که عمری طولانی داشت ولی اسلام را ادراک نکرد. در اشعار وی حکمت و لطفی است. وی صاحب اشعار معروفی است که با این مطلع آغاز میگردد:
ایتهاالنفس اجملی جزعاً.
وی در حدود دو سال قبل از هجرت وفات کرد. (الاعلام زرکلی ). زندگی نامه ٔ وی روشن نیست . آنچه مسلم است اینکه وی معاصر عمروبن هند امیر حیره و ملازم دربار او بوده . دیوان او را ابن السکیت شرح کرده است و این شرح تا اوایل قرن 13 م . موجود بوده است . امتیاز اشعار اوس بواسطه ٔ تغزل و وصف شکار و جنگ و سلاح و بخصوص کمان و غیره است . مجموعه ای ازاشعار او با ترجمه ٔ آلمانی در 1892م . در وین و مجموعه ٔ مفصل تر بعنوان دیوان اوس بن حجر در بیروت طبع شده است . (1960):
آنگاه که شعر تازی آغازی
همتای لبید و اوس بن حجری .
منوچهری .
و رجوع به قاموس الاعلام ترکی و طبقات الشعراء ابن قتیبه و دایرةالمعارف فارسی شود.
اوس . [ اَ ] (اِخ ) ابن قلام از بقایای عمالقه در جاهلیت است . شاپور دوم شاهنشاه ایران او را بر حیره و منضمات آن پس از وفات عمرو لخمی دوم فرمانروایی داد. اوس مدت درازی در حدود پنجاه سال فرمانروایی کرد. بنی لخم بر وی شورش کردند و او را بقتل رسانیدند (در حدود سنه ٔ 233 قبل از هجرت برابر 382 م .). (الاعلام زرکلی ). ششمین از ملوک معد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
اوس . [ اَ ] (ع مص ) عطا دادن . || عوض دادن از چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || (اِ) گرگ درنده . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). گرگ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || عطا. (منتهی الارب ). || غنیمت . || فرصت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
دو قبیله کاوس و خزرج نام داشت
یک ز دیگر جان خون آشام داشت .
مولوی .
و رجوع به صبح الاعشی ج 1 ص 419و کامل ابن اثیر و الاعلام زرکلی ج 1 و سبائک الذهب ص 67 شود.
دانشنامه عمومی
واژهٔ الأوس به معنی نعمت* است که کوتاه شدهٔ أوس مناة (به معنی نعمتی که از جانب منات است) می باشد که این نام پس از اسلام به أوس الله تغییر یافت.
طبق گزارش ابن سعد نسب اوس چنین است: الأوس بن ثعلبة بن عمرو (مُزیْقیاء) بن عامر (ماءالسماء) بن حارثة بن إمرئ (القیس) بن ثعلبة بن مازِن بن الأزد بن الغوث بن نبت بن مالک بن زید بن کهلان بن سبأ بن یشجُب بن یعرُب بن قحطان.
تبارٔ ایشان چنین است:
فهرست شهرهای هلند
اوس ۷ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.
دانشنامه آزاد فارسی
طایفۀ معروف عرب قحطانی، از طوایف اَزْد، مرکّب از چندین تیرۀ کوچک و بزرگ. این مردم در اواخر جاهلیت از یمن به یثرب مهاجرت کردند و به طایفۀ خزرج پیوستند و پس از مدتی دشمن یکدیگر شدند. نام بعضی از ایام معروف عربان دورۀ جاهلی از نبردهای این دو طایفه برگرفته شده است. طوایف یهودی بنی قُریَظه و بنی نضیر هم پیمانان اوس بودند. طایفۀ اوس در جاهلیت، الهۀ منات را می پرستیدند. اختلافات و مبارزات طوایف اوس و خزرج سرانجام با مداخلۀ پیامبر اسلام (ص) و اسلام آوردن شان برطرف شد. این طوایف پس از هجرت پیامبر (ص)، به انصار معروف شدند. جنگجویان اوس، ازجملۀ اولین اعراب مسلمان بودند که در جنگ برضد ساسانیان شرکت داشتند. بعضی از این مردم طرفدار حضرت علی (ع) بودند و درشمار شیعیان قرار داشتند. در طول قرون اسلامی گروه هایی از طایفۀ اوس به خوزستان مهاجرت کردند. بقایای این مردم همچنان در خوزستان به سر می برند و درشمار طایفۀ باوی قرار دارند. نیز ← خزرج
دانشنامه اسلامی
اوس یکی از دو قبیله بزرگ قحطانی ساکن در یثرب و از دعوت کنندگان پیامبر صلی الله علیه و آله برای هجرت به مدینه بودند.
بر اساس برخی روایات، فردی یهودی با یادآوری جنگ های خونین بین اوس و خزرج درصدد تحریک ایشان برآمده، آتش فتنه را در میان آن ها برافروخت. خداوند با نزول آیات 100 تا 103 سوره آل عمران(3) ضمن اشاره به پیامدهای مرگ بار تفرقه و اختلاف، آنان را به اتحاد و الفت دعوت کرد.
برخی مفسّران مقصود از «انصار» در آیه 14 سوره صف(61) و «طائفتان» در آیات 122 سوره آل عمران(3) و 9 سوره حجرات(49) را اوس و خزرج دانسته اند. مفسران در ذیل آیاتی دیگر نیز از آنان یاد کرده اند.
البته مسیحیت کم و بیش و نیز بت پرستی هم جزء آیین اوسیان به شمار می رفت. اوسیان بت پرست، منات را عبادت می کردند و به اوس منات شهرت داشتند که بعد از اسلام آوردن از طرف پیامبر(ص) اوس الله نام گرفتند. آنان مناسک حج مخصوصی متأثر از آیین ابراهیمی داشتند و برای منات طواف و قربانی انجام می دادند.
عده ای از اوسیان به ترتیب با دو پیمان عقبه اول و دوم به اسلام گرویدند و بعد از پیمان عقبه دوم که زمینه ساز هجرت پیامبر(ص) بود، بقیه اوسیان مسلمان شدند. پدیده نفاق در اوائل حکومت نبوی در میان قبایل اوس و خزرج رواج داشت و نمود آن در غزوه تبوک و خندق و امتناع از شرکت در جنگ، ماجرای مسجد ضرار و ... بیشتر بود.
...
مهاجرت کلان قبیله ازد از جنوب یمن به شمال آن، به رهبری جد دوم اوس، عمرو ملقب به مزیقیاء حاکم منطقه سبا و رئیس قبیله ازد ، صورت گرفت. در پی او پسرش ثعلبه ملقب به عنقاء، رهبری ازد را بر عهده گرفت و در دوران او مهاجرت ازد از حاشیه دریای سرخ تا شام ادامه یافت. در پی ثعلبه، پسرش حارثه به عنوان رهبر قبایل مهاجر که در این هنگام به غسان شهره بودند، برگزیده شد. وی در آغاز رویارویی هایی را در شام بر ضد روم رهبری کرد؛ اما به مرور زیر تاثیر عموی خود جفنه، در حاشیه قرار گرفت و سپس همراه خاندانش به یثرب آمد و پس از بستن پیمانی با حاکمان آن جا، در حومه آن شهر اقامت کرد. از هنگام دقیق مهاجرت اوس به یثرب آگاهی در دست نیست. شاید بتوان با بررسی نسب انصاریان معاصر با پیامبر که یازده تا هفده واسطه میان آنان و اوس وجود داشت، به هنگام تقریبی این مهاجرت دست یافت. بر این اساس، با عنایت به میانگین سی سال برای هر نسل، می توان سکونت اوس در یثرب را تا ظهور پیامبر صلی الله علیه و آله وسلّم از حدود ۳۳۰ تا ۵۰۰ سال دانست.به تدریج و با افزایش جمعیت، اوسیان توانستند در یثرب برای خود جایگاهی بیابند. از این زمان تا مدتی دور، از اوس و خزرج که با هم نسب مشترک داشتند و به فرزندان قیله، دختر ارقم بن عمرو بن جفنه)، مشهور بودند، آگاهی چندان در دست نیست. گویا جمعیت اوس در این زمان، نسبت به خزرج کمتر افزایش یافته بود. آنان مدتی را نیز زیر سلطه یهودیان یثرب سپری کردند.
شاخه های اصلی اوس و سران آن
در آستانه ظهور اسلام، اوس به یک قبیله بزرگ با زیر شاخه های گوناگون تبدیل شده بود. نسب شناسان برای اوس تنها یک فرزند به نام مالک نام برده اند که پنج پسر داشت و طوایف اوسی همگی از آن ها ریشه گرفته اند. عوف یکی از آن پسران بود که از نسل او تیره های گوناگون از بنی عمرو بن عوف ، بنی ضبیعة بن زید ، بنی امیة بن زید ، بنی عبید بن زید ، بنی جحجبا بن کلفه، بنی سمیع (بنی لوذان بن عمرو بن عوف) و بنی معاویه پدید آمدند. جز بنی معاویه که به دلیل اختلاف درونی از آن ها جدا شدند، دیگر طوایف منشعب از نخستین شاخه اوس یعنی «عوف» در یثرب بالا (عوالی) و به صورت مشخص در قبا ساکن بودند.
← احیحة بن جلاح
منابع از رواج آیین یهود در میان یثربیان حکایت دارد. در ریشه یابی روابط آن ها با یهود، نشانه هایی از ارتباط نیاکان اوس با کاهنان یهود یمن دیده می شود. نخستین و جامع ترین سند درباره یهودیان اوس، عهدنامه ای است که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلّم در آغاز ورود خود به مدینه میان تیره های گوناگون بست که در آن به یهودیان اوس تصریح شده است.
← عامل گرایش اوسیان به یهود
...
← ایجاد فتنه و اختلاف
۱. ↑ حمیری، عبدالملک بن هشام، سیره ابن هشام، ج۱، ص۹.
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۵، ص۳۰۴، برگرفته از مقاله «اوس ».
...
گویش مازنی
۱آبستن ۲معنی کنایی کم تحرک