کلمه جو
صفحه اصلی

طوفان


مترادف طوفان : توفان، بادوبوران، تندباد، کولاک ، غوغا، هیاهو، سروصدا، سیل، سیلاب، بلا، مصیبت، کار فوق العاده، شاهکار

متضاد طوفان : نسیم

برابر پارسی : توفان، تندباد

فارسی به انگلیسی

storm, deluge, flood, tempest

storm


deluge, flood, storm, tempest


فارسی به عربی

اعصار , عاصفة , فیضان , کارثة

فرهنگ اسم ها

(تلفظ: tufān) (معرب از یونانی) (= توفان) جریان هوای بسیار شدید و معمولاً همراه با بارش باران ، برف ، تگرگ یا رعد و برق ؛ (به مجاز) غوغا ، هیاهو ؛ (درقدیم) آب بسیار چنان که همه جا را


اسم: طوفان (پسر) (عربی، آرامی) (طبیعت، مذهبی و قرآنی) (تلفظ: tufān) (فارسی: طوفان) (انگلیسی: tufan)
معنی: جریان هوای بسیار شدید، ( به مجاز ) غوغا، هیاهو، ( = توفان )، جریان هوای بسیار شدید و معمولاً همراه با بارش باران، برف، تگرگ یا رعد و برق، ( درقدیم ) آب بسیار چنان که همه جا را فرا بگیرد، سیل، ن، ک، توفان، ( درقدیم ) آب بسیار چنان که همه جا را، معرب از آرامی، هیاهو و غوغا

مترادف و متضاد

۱. توفان، بادوبوران، تندباد، کولاک ≠ نسیم
۲. غوغا، هیاهو، سروصدا
۳. سیل، سیلاب
۴. بلا، مصیبت
۵. کار فوقالعاده، شاهکار


gale (اسم)
باد، طوفان

storm (اسم)
کولاک، طوفان، توفان، باد شدید، طوفان مستقیم، تغییر ناگهانی هوا

flood (اسم)
دریا، سیل، طوفان، رود

typhoon (اسم)
گردباد، طوفان، توفان سخت دریای چین

hurricane (اسم)
گردباد، طوفان، تندباد، طوفان شدید

deluge (اسم)
سیل، طوفان

توفان، بادوبوران، تندباد، کولاک ≠ نسیم


فرهنگ فارسی

وجود طوفانی عالمگیر در داستانهای بسیاری از ملل قدیم آمده. اقوامی مانند سومریان و بابلیان در این باب روایاتی داشته اند که بعدها در تورات منعکس گردیده : یکی از مشهورترین روایتها در باب طوفان [ طوفان نوح ] است که در سفر پیدایش ( تورات ) آمده . طبق این روایت اراده الهی بر آن قرار گرفت که بشر را - که گناهکار بود نابود کند. پیش از حدوث طوفان بنوح امر شد تا کشتیی بسازد و خود با ۸ تن از کسانش و از هر جانور یک جفت در آن نشینند. طوفان بر پا شد و ۱۵٠ روز آب از زمین و آسمان جاری بود تا از قله کوهها در گذشت . همه مردمان و جانوران - جز آنها که در کشتی نوح بودند - هلاک شدند . عاقبت طوفان آرام یافت و آبها خشک شد و کشتی نوح بر یکی از قله های جودی ( آرارات ) قرار گرفت . نوح کلاغی را از کشتی رها کرد که بازنگشت و سپس کبوتری را فرستاد و او با برگ سبزی از درخت زیتون مراجعت کرد. نوح دریافت که طوفان بپایان رسیده و بخشکی در آمدند . همین داستان با اندک تفاوتی در قر آن مجید آمده. از سوی دیگر اقوام هند و اروپایی نیز درین باب روایاتی دارند . داستان [ دوکالسیون ] شکل شاعرانه ایست از این قصه و او در اساطیر یونانی معادل نوح است در روایات سامی . در داستانهای هندی [ مانو ] جای نوح را میگیرد و بعنایت رب النوع [ ویشنو ] رهایی می یابد. اما در داستانهای ایران باستان آنچه قصه طوفان را بخاطر میاورد داستان [ چم و باغ ور] است این داستان که در فر گرددوم و ندیداد بتفصیل نقل شده نظیر [ طوفان بابل ] بشمار می آید اما تفاوتی که با آن دارد درین نکته است که در داستان جم بجای طوفان و باران از سرما و زمستان صحبت شده و بجای کشتی جم باغی آراسته میسازد جانوران و گیاهان و مردم را در آن باغ که [ ور] نام دارد از گزند سرما و زمستان محفوظ میدارد.
( اسم ) ۱ - باران سخت . ۲ - آب بسیار که همه رابپوشد و غرق کند . ۳ - باد شدید و ناگهانی که موجی خسارت و خرابی بسیار ابنیه و ساختمان ها شود و سبب تشکیل امواج سهمگین و مخرب گردد و خطر عظیمی جهت کشتی ها دارد . ۴ - هر چیز بسیار که همه را فرا گیرد مانند طوفان آتش طوفان باد .
طوف گرد و پیرامون کعبه گشتن

فرهنگ معین

[ معر. ] (اِ. ) ۱ - باران فراوان و شدید. ۲ - باد سخت . ۳ - هر چیز شدید و بسیار.

لغت نامه دهخدا

طوفان . [ طَ وَ ] (ع مص ) طوف . گرد و پیرامون کعبه گشتن . (منتهی الارب ). گرد ورآمدن . (زوزنی ). گرد برآمدن . (تاج المصادر). گرد چیزی گشتن . (منتخب اللغات ).


طوفان. ( ع اِ )انقلاب سخت هوا. || باران سخت. ( منتهی الارب ) ( منتخب اللغات ). باران که همه جا رسد. ( مهذب الاسماء ). || آب بسیار که همه را بپوشد. ( منتهی الارب ). آب که همه چیز را فراگیرد. آب که از زمین برآید و همه را غرق کند. سیل غرق کننده. ( منتخب اللغات ). سیل یا آب که از زمین برآید و همه را غرق کند. و منه : فاخذهم الطوفان و قیل الغرق و قیل کثرة الماء و قیل العذاب. ( منتهی الارب ). || هر چیز بسیار که احاطه کند تمام جماعت را. ( منتهی الارب ). هر چیزی که بسیار و غالب باشد و همه را فروگیرد. ( منتخب اللغات ). هر چیز بسیار و غالب باشد و همه را فروگیرد، چون طوفان باد و طوفان آتش و غیر آن. ( آنندراج ). شدت باد تند. ( غیاث ): طوفان دریا؛ آشوب آن :
علی بر جان جباران عالم
ببارید از سر صمصام طوفان.
ناصرخسرو.
بسا شیران گردن کش بسا پیلان گردون وش
همه کوشنده چون آتش همه جوشنده چون طوفان.
عبدالواسع جبلی.
هر دلی کز قبل شادی او شاد بود
گرْش طوفان غمان بارد غمگین نکند.
سوزنی.
حج ما آدینه و ما غرق طوفان کرم
خود بعهد نوح هم آدینه طوفان دیده اند.
خاقانی.
در تنور آن جای طوفان دیده وَاندر چشم دل
هم تنور غصه هم طوفان احزان دیده اند.
خاقانی.
معصوم کی شوند ز طوفان لفظ من
کز نوح عصمت الا فرزند و زن نیند.
خاقانی.
روز و شب بر خشک کشتی رانده ام
گرچه دایم غرق طوفان می زیم.
عطار.
هرکه با نوح نشیند چه غم از طوفانش.
سعدی.
غرقه در بحر چه اندیشه کند طوفان را.
سعدی.
بود قطره آب طوفان مور.
امیرخسرو.
ما که دادیم دل و دیده بطوفان بلا
گو بیا سیل غم و خانه ز بنیاد ببر.
حافظ.
طوفان بچشم من نگر از این و آن مپرس
با دیده اعتبار نباشد شنفته را.
قاآنی.
|| مرگ شتاب و سریع. ( منتهی الارب ). مردن.( منتخب اللغات ). مرگی سخت. ( مهذب الاسماء ). قتل زود.( منتهی الارب ). کشتن. ( منتخب اللغات ). || سختی و تاریکی شب. ( مهذب الاسماء ). شب. شب بسیار تاریک. ( منتهی الارب ).
طوفان خروش و طوفان خیز و طوفان دیده و طوفان رسیده و طوفان زای و طوفان زده و طوفان طرازو طوفان کده از ترکیبات اوست. ( آنندراج ) :

طوفان . (ع اِ)انقلاب سخت هوا. || باران سخت . (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). باران که همه جا رسد. (مهذب الاسماء). || آب بسیار که همه را بپوشد. (منتهی الارب ). آب که همه چیز را فراگیرد. آب که از زمین برآید و همه را غرق کند. سیل غرق کننده . (منتخب اللغات ). سیل یا آب که از زمین برآید و همه را غرق کند. و منه : فاخذهم الطوفان و قیل الغرق و قیل کثرة الماء و قیل العذاب . (منتهی الارب ). || هر چیز بسیار که احاطه کند تمام جماعت را. (منتهی الارب ). هر چیزی که بسیار و غالب باشد و همه را فروگیرد. (منتخب اللغات ). هر چیز بسیار و غالب باشد و همه را فروگیرد، چون طوفان باد و طوفان آتش و غیر آن . (آنندراج ). شدت باد تند. (غیاث ): طوفان دریا؛ آشوب آن :
علی بر جان جباران عالم
ببارید از سر صمصام طوفان .

ناصرخسرو.


بسا شیران گردن کش بسا پیلان گردون وش
همه کوشنده چون آتش همه جوشنده چون طوفان .

عبدالواسع جبلی .


هر دلی کز قبل شادی او شاد بود
گرْش طوفان غمان بارد غمگین نکند.

سوزنی .


حج ما آدینه و ما غرق طوفان کرم
خود بعهد نوح هم آدینه طوفان دیده اند.

خاقانی .


در تنور آن جای طوفان دیده وَاندر چشم دل
هم تنور غصه هم طوفان احزان دیده اند.

خاقانی .


معصوم کی شوند ز طوفان لفظ من
کز نوح عصمت الا فرزند و زن نیند.

خاقانی .


روز و شب بر خشک کشتی رانده ام
گرچه دایم غرق طوفان می زیم .

عطار.


هرکه با نوح نشیند چه غم از طوفانش .

سعدی .


غرقه در بحر چه اندیشه کند طوفان را.

سعدی .


بود قطره ٔ آب طوفان مور.

امیرخسرو.


ما که دادیم دل و دیده بطوفان بلا
گو بیا سیل غم و خانه ز بنیاد ببر.

حافظ.


طوفان بچشم من نگر از این و آن مپرس
با دیده اعتبار نباشد شنفته را.

قاآنی .


|| مرگ شتاب و سریع. (منتهی الارب ). مردن .(منتخب اللغات ). مرگی سخت . (مهذب الاسماء). قتل زود.(منتهی الارب ). کشتن . (منتخب اللغات ). || سختی و تاریکی شب . (مهذب الاسماء). شب . شب بسیار تاریک . (منتهی الارب ).
طوفان خروش و طوفان خیز و طوفان دیده و طوفان رسیده و طوفان زای و طوفان زده و طوفان طرازو طوفان کده از ترکیبات اوست . (آنندراج ) :
یک لحظه نیست کاین مژه طوفان طراز نیست
وین دل چو شمع طعمه ٔ سوز و گداز نیست .

طالب آملی .


دیده را سامان یک شبنم کلیم اول نبود
این زمانش موج حسن یار طوفان خیز کرد.

کلیم .


زابراهیم ادهم پرس قدر ملک درویشی
که طوفان دیده از آسایش ساحل خبر دارد.

صائب .


از ما حدیث زلف و رخ دلستان مپرس
طوفان رسیده را ز کنار و میان مپرس .

صائب .


طاقت کجاست روی عرقناک دیده را
آرام نیست کشتی طوفان رسیده را.

صائب .


داغ ناسور است نقش ماهی دریای عشق
تیغ سیراب است موج بحر طوفان زای عشق .

صائب .


منم آن سیل که دریا نکند خاموشم
کوه را کشتی طوفان زده سازد جوشم .

صائب .


چون کشتی طوفان زده آرام ندارم
هرچند که عاشق بشکیبائی من نیست .

صائب .


کیفیت طوفان کده ٔ گریه مپرسید
از هر غم اشکم بنظر عالم آب است .

بیدل .


- طوفان کردن ؛ کنایه از کار بزرگ کردن . (آنندراج ) :
فیض مردان در زمان بیخودی افزونتر است
تیغ چون گردید عریان بیشتر طوفان کند.

صائب .


میتوان دیدن ز کشتی اضطراب بحر را
حسن طوفان بیشتر در خانه ٔ زین میکند.

صائب .


مگر آن خرمن گل تنگ خود را در بغل دارد
که طوفان میکند در مغز ما بوی گلاب امشب .

صائب .



فرهنگ عمید

۱. (هواشناسی ) جریان شدید هوا، باد سخت و تند.
۲. [مجاز] هر نوع اتفاق ناخوشایند.
۳. [مجاز] همهمه.
۴. [قدیمی] آب فراوان یا سیل شدید که ناگهان مساحت زیادی از زمین را فراگیرد و غرق کند.

دانشنامه عمومی

طوفان با نگارش دیگر توفان اشتباه نشود(که به معنی توپیدن است)، عبارت است از آشفتگی شدید جوّی و اختلال شدید فشار هوا. گاه بر اثر برخورد دو جبهه هوای سرد و گرم، توفانی به وقوع می پیوندد که می تواند موجب قطع درختان، خرابی ساختمان ها و شکستن شیشه ها شود. گردباد در نقاط مختلف به صورت تندباد، گردباد دریایی یا گردباد خشکی ظاهر می شوند. وقوع طوفان اغلب با باران های شدید و سیل آسا همراه است. توفان های عظیم و گردبادهای دریایی معمولاً در عرض های نزدیک به استوا رخ می دهند و از قدرت تخریب زیادی برخوردارند.
طوفان شن در شرایطی رخ می دهد که شرایط اقلیمیِ توفان در مناطقی به وجود آید که از پوشش گیاهیِ مناسب برخوردار نبوده و کانون بحران طوفان، حساس به فرسایش باد باشد.
طوفان درچیو طوفانی است با باد گرم که برخلاف سایر طوفان ها معمولاً مسیر مستقیمی را طی می کند.
طوفان آیک که همراه با سیل و آب گرفتگی بوده و خسارات زیادی وارد کرده است.
طوفان کاترینا از فاجعه بارترین توفان های تاریخ آمریکا بوده است.
طوفان گنو که منطقهٔ ساحلی را در شمال شرق اقیانوس هند و دریای عمان درنوردید.
طوفان گوستاو از توفان های شدید در آمریکا بود.
طوفان مغناطیسی پدیده ای نجومی است. طوفان های خورشیدی، طوفان های زحلی و طوفان های مریخی از نوع این پدیده هستند.
طوفان موسمی یا مانسون، طوفانی است که هر سال از خردادماه تا مهرماه در هندوستان و هندوچین جریان دارد.
طوفان مایکل از جمله طوفان های بزرگ آمریکا است.
بنا بر آنچه در لغتنامه دهخدا یاد شده، «طوفان» در لغت به معنی انقلابات سخت هوا و باران سخت است. همچنین به هرچیزی که بسیار بزرگ و غالب باشد و همه را فراگیرد گفته می شود. واژهٔ «طوفان» معرب از ریشهٔ یونانی است.
واژهٔ «توفان»، در معنای واژهٔ فارسی شدهٔ «طوفان»، امروز در زبان فارسی جا افتاده است. این واژه از واژگان مصوب در فرهنگ واژه های مصوّب فرهنگستان زبان و ادب فارسی است که به عنوان برابرنهاده ای برای واژهٔ storm برگزیده شده است و در توضیح آن آمده است: «حالت آشفتگی در جوّ که بر سطح زمین تأثیر بگذارد و نشان دهندهٔ هوای نامساعد و احتمالاً مخرب باشد» در فرهنگ نام ها، «توفان» جریان هوایی بسیار شدید معمولاً همراه باران، برف، تگرگ یا رعد و برق؛ و نیز «غوغا، هیاهو» تعریف شده است. در فرهنگ عمید، با اشاره به ریشه شناسی آن از واژگان یونانی مترداف با «طوفان» معرفی شده است. همچنین در برابر این سرواژه در فرهنگ معین آمده است: ۱- باد سخت؛ ۲- جوش وخروش.در فرهنگ معین سرواژهٔ دیگری برای «توفان» نیز وجود دارد که اصل آن از زبان فارسی و صفت فاعلی از مصدر «توفیدن» است، به معنی شور و غوغا کننده، فریادکننده و غُرّان.
برخی متخصصین زبان فارسی نوشتن «طوفان» را به صورت «توفان» مصداق فارسی زدگی بیش از حد دانسته و این نگارش را صحیح نمی دانند.

دانشنامه آزاد فارسی

نشریۀ سیاسی، خبری، چاپ تهران. به صاحب امتیازی محمد فرخی یزدی و مدیرمسئولی موسوی زاده، از فاصلۀ ۱۳۰۰ تا ۱۳۰۷ش، سه شماره در هفته و جمعاً ۱۲۳ شماره منتشر شده است. نشریه ای انقلابی بود و به طرفداری از کارگران منتشر می شده است. در طول مدت انتشار، بیش از ۱۵ بار توقیف شد. مقاله های تند آن، به قلم فرخی یزدی، در انتقاد به مسائل سیاسی داخلی و خارجی بوده است.

فرهنگ فارسی ساره

توفان


دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی طُّوفَانَ: طوفان (هر حادثهای است که انسان را احاطه کند ، و لیکن بیشتر متعارف شده که در آب بسیار زیاد استعمال شود . و در مجمع البحرین میگوید : این کلمه به معنای سیلی است که زمین را در خود غرق کند ، و اصل آن ، ماده طوف است که به معنای طواف و دور زدن میباشد . )
معنی قَاصِفاً: بادی کشنده در دریا - طوفان دریایی
معنی حَاصِباً: بادی است که سنگریزهها را از جای بکند - باد کشندهای که در بیابان برخیزد - طوفان بیابانی
تکرار در قرآن: ۲(بار)
«طوفان» از مادّه «طوف» (بر وزن خوف) به معنای موجود گردنده و طواف کننده است; سپس به هر حادثه ای که انسان را احاطه کند، طوفان گفته شده. ولی در لغت عرب، بیشتر به سیلاب ها و امواج گردنده و کوبنده ای گفته می شود که خانه ها را ویران می کند و درختان را از ریشه برمی کند (اگر چه در زبان فارسی امروز، طوفان، بیشتر به بادهای شدید و کوبنده اطلاق می گردد).
هر حادثه محیط به انسان ولی در آبی که به حد اعلای کثرت رسیده، متعارف شده است زیرا طوفانی که قوم نوح را فرا گرفت آب بود (مفردات) لذا است که آن در اقرب الموارد: باران شدید، آب غالب که هر چیز را فرا می‏گیرد شدت تاریکی شب، مرگ عمومی، قتل عام، سیل غرق کننده و... آمده است قول مجمع میز نظیر اقرب است. . غرض از طوفان طغیان آب و طوفان حضرت نوح علیه السلام است درباره این طوفان در «نوح» صحبت خواهد شد. * مراد از طوفانی که فرعونیان را گرفت چیست؟ آن را سیل، مرگ عمومی، طاعون، آبله: گفته‏اند در المنار از عایشه از رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم نقل شده که مراد از طوفان مرگ است و گوید: حدیث عایشه ضعیف است و با آن قول مخالف لغت ثابت نمی‏شود نگارنده گوید: ما بعد آیه صریح است در اینکه پس از بلیّه پیش موسی آمده خواهش دعا می‏کردند آن مرگ چگونه جمع می‏شود؟ ظاهراً مراد از طوفان آب و سیل باشد چنانکه قول اول است در مجمع در روایتی که از صادقین علیهما السلام نیز نقل شده آن را آب فرموده‏اند که دیار و مساکن فرعونیان را خراب کرد تا به بیابان پناه برده چادرها به پا داشتند. در تورات فعلی سفر خروج باب نهم آن را تگرگ توأم با رعد و اتش گفته است که بر مصریان بارید تا به موسی الحاح کردند در اثر دعای موسی آن بلا رفع شد. در این باره به (ضفدع - جراد - تسع) مراجعه شود. لفظ طوفان فقط دو بار در قرآن مجید آمده است.

[ویکی فقه] طوفان (قرآن). طوفان در لغت آبى است که همه جا را فراگیرد و یا باران بسیارى است که از کثرتش غرق شوند،
••• نیایش خالصانه انسان به درگاه الهى، هنگام طوفانى شدن دریا:... وَ جاءَهُمُ الْمَوْجُ مِنْ کُلِّ مَکانٍ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ أُحِیطَ بِهِمْ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ ....
یونس/سوره۱۰، آیه۲۲.
••• عذاب نازل شده بر فرعونیان، به صورت طوفان، از آیات الهى:وَ لَقَدْ أَخَذْنا آلَ فِرْعَوْنَ ... فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمُ الطُّوفانَ ... آیاتٍ مُفَصَّلاتٍ ....
اعراف/سوره۷، آیه۱۳۰.
••• کشتیهاى بادبانى، آسیب پذیر در برابر طوفان دریا:۱. ... إِذا کُنْتُمْ فِی الْفُلْکِ وَ جَرَیْنَ بِهِمْ بِرِیحٍ طَیِّبَةٍ وَ فَرِحُوا بِها جاءَتْها رِیحٌ عاصِفٌ وَ جاءَهُمُ الْمَوْجُ مِنْ کُلِّ مَکانٍ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ أُحِیطَ بِهِمْ ....
یونس/سوره۱۰، آیه۲۲.
...

گویش اصفهانی

تکیه ای: tifun
طاری: tifun
طامه ای: tufân
طرقی: tifun
کشه ای: tifun
نطنزی: tufân


واژه نامه بختیاریکا

توف او؛ بادِ رووِه چَوقُو؛ باد هُروفِه

پیشنهاد کاربران

باد و باران بسیار سخت و شدید که موجب خسارت شود، تُندباد، گِردباد!
ولی فرق دارد با توفان: از مصدر توفیدن - صدا، فریاد - شور و غوغا، هیاهو - آشوب، فتنه، انقلاب!

طوفان = در زبان ایل عرب فارس و همچنین فارس زبانان گاها طیفان به کار میرود
طیفانهم جرینه = دمار از روزگارشان در آوردیم

طوفان به معنای فاجعه که برفو بارانو تگرگو رعدوبرقو باهم جمع میکنه به قلب من فرو میکنه 😔 این اسم همونیه که من هرروزوشب سرزبونمو نمیتونم حتی معنی دیگه ای براش پیداکنم این پسر تمام زندگی من و این اسم زیباترین و قدرتمندترین اسم خلقته
خدایا اونو برام برش گردون به این اذانت قسم تا ابد به پاش میشینم لعنتی از شدت دلتنگی فقط میتونم اسمشو سرچ کنم❤😪

طوفان علاوه بر یه لغت یه اسمم هست
به عنوان اسم پسر به کار میره و به معنی جریان هوای شدیده
به مجاز میشه قدرتمند

صفت=طوفان زندگی

شگفت زده میشم از این همه نادانی هر کس که سخنی می گوید باید استدلالی داشته باشد نه اینجور یه چیز رو هوا بگه چون ح ص ض ع ذ ط ظ برای عربی هستش و واژه های ترکی را با این حروف می نویسن این آذری است!!!!
این همه نادانی نوبر هستش و هرجا هم اینو میگی هیچ دلیلی دیگه هم نداره آخه یکم مغزت رو بکار بنداز هرگاه چیزی بگو بر پیش از اون یه پژوهش کن که طوفان از فعل توفیدن اومده
آخه باران آذری هستش بار به مانای توشه هستش و پسوند جمع ان میشه باران یکم بیاندیش
آخه آباد آذری هستش آباد که به صورت آپات یا آپاته در پهلوی جالبه حتی ترکان برای واژه خواری دست به ساختن واژهی جعلی که کاربردی در آذری نداشته است دست می زنند ( ابادانیق )
باد فعل دعایی هستش و بود آذری هستش!!!!!!!!!!!!
چون خیلی واژهی پارسی تو آذری هستش و برخی آذران نمی توانند چیکار کنن میگویند آذری است

حق با شما است آقای پویا


کلمات دیگر: