کلمه جو
صفحه اصلی

هرنگ

فرهنگ اسم ها

اسم: هرنگ (پسر) (لری) (تلفظ: herang) (فارسی: هرنگ) (انگلیسی: herang)
معنی: آرامش و قوت قلب

فرهنگ فارسی

ده دهستان حومه بخش بستک شهرستان لار. در ۱۳ کیلومتری جنوب خاور بستک کنار شوسه بستک به لنگه . جلگه گرمسیر . ۱۶۴۴ تن سکنه دارد . محصولش غلات خرما.
دهی است از دهستان حومه بخش بستک شهرستان لار واقع در ۱۳ گزی جنوب خاوری بستک و کناره راه شوسه بستک به لنگه . جلگه ایست گرمسیر و دارای ۱۶۴۴ تن سکنه . از چاه مشروب میشود . محصول عمده اش غله خرما صیفی و کار مردم زراعت است .

لغت نامه دهخدا

هرنگ. [ هَِ رَ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان حومه بخش بستک شهرستان لار واقع در 13 هزارگزی جنوب خاوری بستک و کنار راه شوسه بستک به لنگه. جلگه ای است گرمسیر و دارای 1644 تن سکنه. از چاه مشروب میشود. محصول عمده اش غله ، خرما، صیفی و کار مردم زراعت است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ).

دانشنامه عمومی

هِرَنگ روستایی تاریخی در بخش کوخرد هرنگ شهرستان بستک استان هرمزگان ایران است.هِرَنگ در ۱۸ کیلومتری شهر بستک واقع شده است. واژه هرنگ در لری بختیاری و لکی به معنی نیرو و توانایی است. جاده اسفالته بستک به بندر لنگه از میان روستای هرنگ گذر می کند. این دهستان در 16 کیلومتری شرق شهر یستک قرار دارد.
شاعر احمد علاءالدین یکی از شعراء معروف منطقهٔ بستک از این دهستان است، وی در دهستان هرنگ زاده شد و بعدها به کشور بحرین مهاجرت کرد. او اشعاری به لهجه محلی سروده که قسمتی از آنها در سدهٔ گذشته بر صفحهٔ گرامافون در بحرین ضبط گردیده است.
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ جمعیت این مکان 4745 نفر (۱٬۱۵۸خانوار) بوده است.
هرنگ دارای برق، لوله کشی آب، دبستان پسرانه، دبستان دخترانه، مدرسه راهنمایی و دبیرستان است. دهستان هرنگ همچنین ۱۲ باب مسجد و ۷۷ باب آب انبار برکه یک کتابخانه و یک درمانگاه دارد. شرکت گچ صدف هرنگ نیز در این دهستان است که از معدن سنگ گچ هرنگ واقع در شهر جناح استفاده می کند. ارده طلایی و ناب هرنگ و بقیه محصولات سوغات سرای هرنگ و سوغات ناب هرنگ نیز شهرت جهانی دارد.
از شمال کوه ناخ، از جنوب رودخانه مهران، از مغرب صحرای خلوص، و از سمت مشرق به دهستان کوخرد محدود می گردد.

واژه نامه بختیاریکا

( هِرِنگ ) توان؛ رمق؛ نیرو

پیشنهاد کاربران

اسم لری به معنی آرامش دل یا عزیز دل

( با کسره «ه» و فتحه «ر» ) قوت قلب، کسی که باعث آرامش دل می شود. این کلمه به زبان لکی است که بار عاطفی و احساسی بالایی دارد. و معمولا به کسی که بسیار عزیز و دوست داشتنی و در عین حال تکیه گاه است اطلاق می شود.


کلمات دیگر: