rose water, slush
گلاب
فارسی به انگلیسی
mire, marsh
rose - water
فرهنگ اسم ها
(تلفظ: golāb) مایع خوشبویی که از تقطیر گل سرخ و آب حاصل میشود ؛ (در عربی) ماءالورد .
معنی: مایع خوشبویی که از تقطیر گل سرخ و آب به دست می آید، مایع خوشبویی که از تقطیر گل سرخ و آب حاصل می شود، ( در عربی ) ماءالورد
مترادف و متضاد
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - آبی که از گل سرخ استخراج کنند و معطر است : گل در میان کوزه بسی درد سر کشید تا بهر دفع دردسر آخر گلاب شد . ( مرزبان نامه ) توضیح بعضی در شعر ذیل از خاقانی : از نوح. جغد الحق ماییم بدردسر از دیده گلابی کن درد سرما بنشان . ( خاقانی ) گلاب بکسر اول خوانند . بیتی که در بالا از مرزبان نامه نقل شد و شواهد بسیار دیگر موید آنست که گلاب بضم درین مورد صحیح است . ۲ - آبی که از هر نوع گل استخراج کنند : گلاب کسنج . یا گلاب چشم . اشک سرشک . یا گلاب شکر . نوعی شیرینی که در درون آن شربتی معطر بگلاب کنند .
دهی است از دهستان میمند بخش شهر بابک شهرستان یزد .
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
گلاب . [ گ ِ ] (اِ مرکب ) آب با گل آمیخته . (ناظم الاطباء).
گلاب . [ گ ُ ] (اِ مرکب ) نوعی از نیلوفریان که دارای گلهای رنگین است و در برکه ها میروید.
چو بان و چو کافور و چون مشک ناب
چو عود و چو عنبر چو روشن گلاب.
به هر جای جوی روان چون گلاب.
بگسترد مشک از بر جای خواب.
وآن گلاب آورد سوی مرغزار از کوهسار.
در شیشه عطار بدو در خم خمار.
جوی است بدیدار و خلیج است بکردار.
گرد عبیر است و لعابم گلاب.
خاک صحرا را به بوی عنبر اذفر کنی.
چون شوی تشنه جلاب و گلاب.
چون نگردد بگندد از تف و تاب.
شناور شده ماغ در روی آب.
دردسر روزگار برد به بوی گلاب.
بهر گلاب طرب فزای صفاهان.
سر نافه شیشه را کرده باز.
گلابی بر گل بادام میریخت.
گه از خنده طبرزد ریختندی.
چو گل ریزد گلابی چون نریزد.
گلابی تلخ بر شیرین فشاندن.
باده گلرنگ چون گلاب درافکن.
گلاب . [ گ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میمند بخش شهربابک شهرستان یزد، واقع در 36هزارگزی شمال خاور شهربابک و 11500گزی راه فرعی فیض آباد به شهربابک . هوای آن معتدل و دارای 122 تن سکنه است . آب آن از قنات و محصول آن غلات است . شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان قالی و کرباس بافی است .راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
چو بان و چو کافور و چون مشک ناب
چو عود و چو عنبر چو روشن گلاب .
فردوسی .
ندید از درخت اندر او آفتاب
به هر جای جوی روان چون گلاب .
فردوسی .
نهادند کافور و مشک و گلاب
بگسترد مشک از بر جای خواب .
فردوسی .
این یکی گل برد سوی کوهسار ازمرغزار
وآن گلاب آورد سوی مرغزار از کوهسار.
منوچهری .
زین پیش گلاب و عرق و باده ٔ احمر
در شیشه ٔ عطار بدو در خم خمار.
منوچهری .
گویی که همه جوی گلاب است و رحیق است
جوی است بدیدار و خلیج است بکردار.
منوچهری .
از شرف مدح تو در کام من
گرد عبیر است و لعابم گلاب .
ناصرخسرو.
آب دریا را گلاب ناب گردانی به عدل
خاک صحرا را به بوی عنبر اذفر کنی .
ناصرخسرو.
اندرین ره ز شعر حجت جوی
چون شوی تشنه ٔ جلاب و گلاب .
ناصرخسرو.
آب در گشتن است همچو گلاب
چون نگردد بگندد از تف و تاب .
سنایی .
به هر سو یکی آبدان چون گلاب
شناور شده ماغ در روی آب .
؟ (از کلیله و دمنه ).
ما به تو آورده ایم دردسر ارچه بهار
دردسر روزگار برد به بوی گلاب .
خاقانی .
ایمه نه بغداد جای شیشه گران است
بهر گلاب طرب فزای صفاهان .
خاقانی .
گلاب صفاهان و مشک طراز
سر نافه ٔ شیشه را کرده باز.
نظامی .
ز بادام تر آب گل برانگیخت
گلابی بر گل بادام میریخت .
نظامی .
گه از گلها گلاب انگیختندی
گه از خنده طبرزد ریختندی .
نظامی .
چه گریی کز غم گل خون نریزد
چو گل ریزد گلابی چون نریزد.
نظامی .
در این افسانه شرط است اشک راندن
گلابی تلخ بر شیرین فشاندن .
نظامی .
ای پسر این رخ به آفتاب درافکن
باده ٔ گلرنگ چون گلاب درافکن .
عطار.
اگر برکه ای پرکنند از گلاب
سگی در وی افتد شود منجلاب .
سعدی (گلستان ).
بیار زآن می گلرنگ مشکبو جامی
شرار رشک و حسد در دل گلاب انداز.
حافظ.
در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود
کآن شاهد بازاری وین پرده نشین باشد.
حافظ.
گر چرد در چمن خلق تو زنبور عسل
چه عجب گر ز گل شمع بگیرند گلاب .
سنجر کاشی (از آنندراج ).
ز بس گریسته ام گل فتاد در چشمم
کنون به حسرت از آن گل گلاب میگیرم .
طالب آملی (از آنندراج ).
گل شو و منما به چشم مردم دنیا گلاب
کی به هوش آید مزن بر صورت دیبا گلاب .
ملا قاسم مشهدی (از آنندراج ).
ز گریه عاقبت کار گل فتاد به چشم
ز گل گلاب کشیدم گل از گلاب گرفتم .
صائب (ازآنندراج ).
به تدبیر دگر از خواب غفلت برنمی خیزم
ز هم پاشیدن اعضا مگر باشد گلاب من .
بیدل (از آنندراج ).
فرهنگ عمید
۲. عرقی که از یک قسم گل، معروف به گل محمدی یا گل گلاب می گیرند.
دانشنامه عمومی
«اسانس گل سرخ یا رز یا محمدی گرانترین اسانس دنیا است و هرکیلو اسانس یا همان عطر خالص گل محمدی حدود ۸ هزار دلار قیمت دارد.»
امروزه شهرستان کاشان در استان اصفهان با تولید ۱۵ هزار تن گلاب بزرگترین تولیدکننده این محصول در جهان است و پس از کاشان شهر میمند در استان فارس با ۱۲ هزار تن تولید گلاب دومین تولیدکننده بزرگ این محصول در جهان است و شهر اسپارتای در ترکیه با۸۵۰۰ تن سومین تولیدکننده گلاب جهان است.
مطالعه تاریخ نشان می دهد که ایرانیان از نخستین تولیدکنندگان گلاب و عطر در جهان هستند که این کار در سرزمین پارس صورت می گرفته است.قدیم ترین ذکر نام این صنعت نشان دهنده آن است که مهد و آغاز تولید گلاب از میمند فارس بوده است،قدیمی ترین سند تاریخی در کتاب کتاب صورالاقلیم نوشته ابوزید سهل بلخی (۳۲۲ هـ ق) است که چنین آورده است:
گلاب در بانک اطلاعات اینترنتی فیلم ها (IMDb)
این فیلم که به پیامدهای انتخابات ریاست جمهوری دهم ایران می پردازد داستان مازیار بهاری خبرنگار بی بی سی است که به ایران می آید و به دلایلی دستگیر می شود.
گائل گارسیا برنال در این فیلم در نقش مازیار بهاری است؛ روزنامه نگاری که بیش از ۱۱۸ روز در ایران شکنجه و بازجویی شد.
فیلمبرداری گلاب از ژوئن تا نیمه های اوت ۲۰۱۳ به طول انجامید. بودجه این کار رقمی بالغ بر ۱۰ میلیون دلار شد. جی. جی. آبرامز استوارت را در نوشت بخش هایی از فیلمنامه کمک کرد.
دانشنامه آزاد فارسی
واژه نامه بختیاریکا
جدول کلمات
پیشنهاد کاربران
( ( چو بان و چو کافور و چون مشک ناب
چو عود و چو عنبر چو روشن گلاب ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 269. )