کلمه جو
صفحه اصلی

مفصل


مترادف مفصل : باتفصیل، به تفصیل، بشرح، طولانی، مبسوط، مشروح | بند، پیوندگاه، مفصل ها

متضاد مفصل : به ایجاذ، موجز، مجمل، مختصر |

برابر پارسی : گسترده، پردامنه، فراوان، بند اندام، پیوندگاه، بلند، بند، بندگاه | ( مَفصل ) بندگاه | ( مُفصل ) پردامنه

فارسی به انگلیسی

detailed, lengthy


joint


detailed, lengthy, full, mentioned in detail, expansive, circumstantial, arthro-, comprehensive, extensive, heartily, hinge, joint, skinful

arthro-, circumstantial, comprehensive, detailed, expansive, extensive, heartily, hinge


فارسی به عربی

کافی , مظهر , مفصل , مفصلة , مقیة , واسع

عربی به فارسی

درزه , بند گاه , بند , مفصل , پيوندگاه , زانويي , جاي کشيدن ترياک با استعمال نوشابه , لولا , مشترک , توام , شرکتي , مشاع , شريک , متصل , کردن , خرد کردن , بند بند کردن , مساعي مشترک , بند انگشت (مخصوصا برامدگي پنج انگشت) , قوزک پا يا پس زانوي چهار پايان , برامدگي يا گره گياه , قرحه روده , تن در دادن به , تسليم شدن , مشت زدن


پر جزءيات , بتفصيل


مترادف و متضاد

باتفصیل، به‌تفصیل، بشرح، طولانی، مبسوط، مشروح ≠ به‌ایجاذ، موجز، مجمل، مختصر


بند، پیوندگاه، مفصل‌ها


articulation (اسم)
تلفظ، مفصل، بند، مفصل بندی، طرز گفتار، تلفظ شمرده، بند جنبنده، مفصل متحرک

joint (اسم)
شریک، خط اتصال، مفصل، بند، لولا، زانویی، پاتوغ، درزه، بند گاه

juncture (اسم)
اتصال، خط اتصال، الحاق، پیوستگی، مفصل، ربط، درزگاه

hinge (اسم)
مفصل، بند، لولا، مدار

fulsome (صفت)
زشت، فراوان، زننده، مفصل، شهوانی، زیاد، پلید، اغراق امیز، تهوع اور

fully-described (صفت)
مفصل

full (صفت)
مطلق، کامل، انباشته، بالغ، تمام، مفصل، پر، لبریز، رسیده، سیر، مملو، اکنده

detailed (صفت)
دقیق، مفصل، مشروح، پر جزئیات، بتفصیل، مطول

long (صفت)
دیر، ژرف، متوالی، طولانی، بلند، مفصل، مدید، کشیده، طویل، دراز

lengthy (صفت)
طولانی، مفصل، طویل، دراز

voluminous (صفت)
فراوان، بزرگ، انبوه، مفصل، جسیم، حجیم

ample (صفت)
وسیع، فراوان، مفصل، فراخ، بیش از اندازه، پر، پهناور، چیز عزیز و پربها

spacious (صفت)
وسیع، جامع، مفصل، فراخ، گشاد، جادار، فضادار

فرهنگ فارسی

کتابی است در نحو تالیف جارالله زمخشری این کتاب از جمله کتب مشهور علم نحو است و بر آن شروح فراوان نوشته شده است.
بند، بنداستخوان، محل اتصال دواستخوان دربدن، مفاصل جمع، فصل فصل شده، ازهم جداشده، باشرح وبسط، خلاف مجمل
( اسم ) تفصیل دهنده شرح دهنده شارح
آنکه بیان می کند و فصل فصل می سازد و جزئ جزئ می نماید .

محل اتصال دو یا چند استخوان بدن که عملکرد اصلی آن ایجاد حرکت و انعطاف‌پذیری سازۀ بدن است متـ . بند 3


فرهنگ معین

(مَ صَ ) [ ع . ] (اِ. ) بند، محل اتصال دو استخوان . ج . مفاصل .
(مُ فَ صَّ ) [ ع . ] (اِمف . ) ۱ - از هم جدا شده . ۲ - با شرح و بسط .

(مَ صَ) [ ع . ] (اِ.) بند، محل اتصال دو استخوان . ج . مفاصل .


(مُ فَ صَّ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - از هم جدا شده . 2 - با شرح و بسط .


لغت نامه دهخدا

مفصل . [ م َ ص ِ ] (ع اِ) بند اندام و هر جای پیوستگی دو استخوان . ج ، مفاصل . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). پیوندگاه اندام . (غیاث ). بندگاه . (ذخیره ٔخوارزمشاهی ). بند. پیوند. ملتقای دو استخوان از تن حیوان . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). محل اتصال دو یا چند استخوان به یکدیگر .محلی که دو سر استخوان به هم مربوط شوند. تعداد مفاصل در بدن انسان زیاد است و مهمترین آنها عبارتند از: مفصلهای شانه ، آرنج ، مچ دست ، خاصره ٔ رانی ، گیجگاهی فکی و غیره . مفصلها بر سه قسمند: مفصلهای ثابت مثل استخوانهای جمجمه ، مفصلهای نیمه متحرک ، مثل مهره های ستون فقرات و مفصلهای کاملاً متحرک مثل شانه و آرنج .
- مفصل آرنج ؛ محلی است که استخوان بازو با دو استخوان زند اعلی و زند اسفل مفصل می شود. این مفصل از مفاصل متحرک است و حرکت تا شدن و باز شدن را به خوبی انجام می دهد، ولی حرکت عقبی و دورانی را ندارد.
- مفصل ثابت ؛ مفصلی را گویند که محل ارتباط دو قطعه استخوان به یکدیگر هیچگونه حرکتی نداشته باشد، مثل مفصل استخوانهای جمجمه . مفصل غیرمتحرک .
- مفصل خاصره ٔ رانی ؛ محلی که حفره ٔ حقه ٔ استخوان خاصره با سر استخوان ران مفصل می شود. این مفصل بسیار قوی و محکم است ، زیرا وزن بدن بدان متکی است . مفصل مذکور دارای رباطهای قدامی و خلفی می باشد و نیز در داخل مفصل رباطی به نام رباط گرد دارد. این مفصل از مفاصل کاملاً متحرک است و حرکتش در تمام جهات است .
- مفصل زانو ؛ محلی که انتهای تحتانی استخوان ران ، با طبق استخوان درشت نی و سطح خلفی استخوان رضفه مفصل می شوند. این مفصل در راه رفتن بسیار اهمیت دارد. حرکات تا شدن و راست شدن را به خوبی انجام می دهد و حرکات طرفیش محدود است .
- مفصل سر و گردن . رجوع به ترکیب مفصل گردن و استخوان قمحدوه شود.
- مفصل شانه ؛ محلی است که استخوان کتف با استخوان بازو مفصل می شوند. سطوح مفصلی در این مفصل عبارتند از: حفره ٔ دوری استخوان کتف و سراستخوان بازو. این مفصل کاملاً متحرک است و دارای کپسول و رباطات و اوتار عضلات و غضروف بین مفصلی و پرده ٔزلالی می باشد و حرکتش از عقب به جلو و از بالایه پائین و به خارج و به داخل و حرکت دورانی است . مفصل کتفی بازویی .
- مفصل غیرمتحرک ؛ مفصل ثابت . رجوع به ترکیب مفصل ثابت شود.
- مفصل گردن و استخوان قمحدوه ؛ محلی که لقمه های استخوان قمحدوه (پشت سری ) که استخوان عقبی تحتانی جمجمه است با استخوان اطلس ، یعنی اولین مهره ٔ گردنی و بازایده ٔ دندانی استخوان محوری یعنی دومین مهره ٔ گردنی مفصل می شود. این مفصل از مفاصل کاملاً متحرک است و حرکات به جلو خم شدن و عقب رفتن و چرخیدن سر و منحرف شدن به یک طرف به وسیله ٔ این مفصل انجام داده می شود.مفصل سر و گردن .
- مفصل گیجگاهی فکی ؛ محلی که لقمه ٔ استخوان فک اسفل با لقمه و حفره ٔ دوری استخوان گیجگاه مفصل می شوند. این مفصل از مهمترین مفاصل بدن است و آسیبهای وارد بدان عمل تغذیه و تکلم را در انسان دچار اشکال می کند. در بعضی از حیوانات درنده این مفصل بسیار قوی است و وسیله ٔ شکار و دفاع آنها می باشد. حرکات مفصل مذکور بالا بردن و پایین آوردن و نیز حرکات جلو و عقب بردن فک اسفل است .
- مفصل لگن ؛ لگن خاصره از عقب دو مفصل دارد که از هر طرف با کنار استخوان خاجی مفصل می شود و به علاوه دو استخوان خاصره در جلو با هم مفصل شده ارتفاق عانه را تشکیل می دهند.
- مفصل متحرک ؛ مفصلی را گویند که در یک یا چند جهت دارای حرکت کامل باشد.
- مفصل مچ پا ؛ محلی که دو استخوان ساق پا (درشت نی و نازک نی ) با استخوان قاب (بجول ) و استخوان قاب پابا سایر خرده استخوانهای مچ پا مفصل می شوند (خرده استخوانهای مچ پا نیز با یکدیگر مفصل بندی دارند). این مفصل از مفاصل متحرک است و بسیاری از حرکات را انجام می دهد.
- مفصل مچ دست ؛ محلی است که استخوانهای مچ دست با یکدیگر و با انتهای تحتانی استخوان زند اعلی مفصل می شوند.
- مفصل نیمه متحرک ؛ مفصلی را گویند که همه ٔ حرکات را به خوبی انجام نمی دهند و دارای کمی لغزندگی بر روی هم هستند، مانند مفاصل مهره های ستون فقرات . مفصل قلیل الحرکة. (فرهنگ فارسی معین ).
|| محل اتصال قطعات اندامهای حرکتی و قسمتهای مختلف بدن شاخه ای از حیوانات غیرذی فقار که دارای پوشش کیتینی هستند در سلسله ٔ جانوری به نام شاخه ٔ بندپائیان موسومند. (فرهنگ فارسی معین ). || محل جدا شدن . حد فاصل : از غزنه بیرون آمدو روی به مدافعت او نهاد در مفصل هر دو ناحیت و مقسم هر دو ولایت بهم رسیدند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 35). || فاصله ٔ میان دو کوه و دو پشته ٔ سنگریزه ناک . ج ، مفاصل . (ناظم الاطباء). و رجوع به مفاصل شود.


مفصل . [ م ِ ص َ ] (ع اِ) زبان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).


مفصل . [ م ُ ف َص ْ ص َ ] (ع ص ) تفصیل کرده شده . (غیاث ) (آنندراج ). مشروح . مقابل مجمل و مختصر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : نسختی که تلک ... مفصل در باب خواهش خود نبشته بودبر رای امیر عرض داد. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 405).
مفصل صورت جسم است و مجمل صورت ذاتت
به هم این هردو نفس آمد سوای حکمت و عرفان .

ناصرخسرو.


یک روی و هزار آینه بیش
یک مجمل و این همه مفصل .

فخرالدین عراقی (کلیات چ نفیسی ص 222).


من از مفصل این باب مجملی گفتم
تو خود ز مجمل من رو مفصلی برخوان .

کمالی (از امثال و حکم ص 561).


آنچه تقریر رفت از عادات او انموذجی است و چیزی از وسیطی و مجملی از مفصلی و مختصری از مطولی . (جهانگشای جوینی ). و تمامت امرای لشکر و ولایتی که قهر و قسر کرده بود در آنجا مفصل نوشته . (جهانگشای جوینی چ قزوینی ج 1 ص 95).
باری نظر به خاک عزیزان رفته کن
تا مجمل وجود ببینی مفصلی .

سعدی .


- امثال :
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل . (امثال و حکم ص 561).
|| متمایز و از هم جدا شده و به فاصله قرار داده . (ناظم الاطباء). جداکرده . جداجدا شده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || فصل فصل ساخته . (ناظم الاطباء).فصل فصل شده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || عقد مفصل ؛ رشته مروارید که میان هر دو سوی وی شبه درکشیده باشند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || حدیثی که از سند او دو کس یا زیاده ساقط شده باشد، چنانکه مالک گوید: قال رسول اﷲ (ص ) کذا. و چنانکه شافعی گوید: قال ابن عمر کذا و بعضی آن را از منقطع شمرند و بعضی دیگر از مرسل و بعضی گفتند مفصل آن است که راوی گوید: بلغنی . و مفصل از قسم ضعیف است . (نفایس الفنون ). || (اِ) مفصل القرآن ؛ از حجرات تا آخر قرآن یا ازسوره ٔ جاثیه یا از قتال یا از سوره ٔ ق یا از صافات یا از صف یا از تبارک یا از انا فتحنا یا از سبح اسم ربک الاعلی یا از الضحی تا آخر قرآن و از جهت بسیاری فصول بین سوره ها یا به جهت کمی منسوخ چنین نامیده اند. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). سوره های کوتاه که پس از مثانی آیند و به جهت کثرت فصول در سوره ها یا به علت قلت منسوخ در آن چنین نامیده اند و گویند: قراء المفصل . (از اقرب الموارد). قرآن از والضحی تا آخر قرآن و گروهی گفته اند از سوره ٔ محمد تا آخر قرآن مأخوذ از گفته ٔ رسول (ص ) و فُصلت بالمفصل و برای آنش مفصل خوانند که فصل بسیار باید کردن از میان هر دوسوره به بسم اﷲ الرحمن الرحیم یا به تکبیری . (تفسیر ابوالفتوح ). نام قسمتی از قرآن که از سوره ٔ حجرات شروع شده به آخر قرآن تمام می شود و از آن رو این قسمت را مفصل گویند که فاصله ٔ بین سور بیش از سایر قسمتهاقرآن باشد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).

مفصل . [ م ُ ف َص ْ ص ِ ] (ع ص ) آنکه بیان می کند و فصل فصل می سازد و جزٔجزء می نماید. (ناظم الاطباء). و رجوع به تفصیل شود.


مفصل. [ م َ ص ِ ] ( ع اِ ) بند اندام و هر جای پیوستگی دو استخوان. ج ، مفاصل. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). پیوندگاه اندام. ( غیاث ). بندگاه. ( ذخیره ٔخوارزمشاهی ). بند. پیوند. ملتقای دو استخوان از تن حیوان. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). محل اتصال دو یا چند استخوان به یکدیگر .محلی که دو سر استخوان به هم مربوط شوند. تعداد مفاصل در بدن انسان زیاد است و مهمترین آنها عبارتند از: مفصلهای شانه ، آرنج ، مچ دست ، خاصره رانی ، گیجگاهی فکی و غیره. مفصلها بر سه قسمند: مفصلهای ثابت مثل استخوانهای جمجمه ، مفصلهای نیمه متحرک ، مثل مهره های ستون فقرات و مفصلهای کاملاً متحرک مثل شانه و آرنج.
- مفصل آرنج ؛ محلی است که استخوان بازو با دو استخوان زند اعلی و زند اسفل مفصل می شود. این مفصل از مفاصل متحرک است و حرکت تا شدن و باز شدن را به خوبی انجام می دهد، ولی حرکت عقبی و دورانی را ندارد.
- مفصل ثابت ؛ مفصلی را گویند که محل ارتباط دو قطعه استخوان به یکدیگر هیچگونه حرکتی نداشته باشد، مثل مفصل استخوانهای جمجمه. مفصل غیرمتحرک.
- مفصل خاصره رانی ؛ محلی که حفره حقه استخوان خاصره با سر استخوان ران مفصل می شود. این مفصل بسیار قوی و محکم است ، زیرا وزن بدن بدان متکی است. مفصل مذکور دارای رباطهای قدامی و خلفی می باشد و نیز در داخل مفصل رباطی به نام رباط گرد دارد. این مفصل از مفاصل کاملاً متحرک است و حرکتش در تمام جهات است.
- مفصل زانو ؛ محلی که انتهای تحتانی استخوان ران ، با طبق استخوان درشت نی و سطح خلفی استخوان رضفه مفصل می شوند. این مفصل در راه رفتن بسیار اهمیت دارد. حرکات تا شدن و راست شدن را به خوبی انجام می دهد و حرکات طرفیش محدود است.
- مفصل سر و گردن . رجوع به ترکیب مفصل گردن و استخوان قمحدوه شود.
- مفصل شانه ؛ محلی است که استخوان کتف با استخوان بازو مفصل می شوند. سطوح مفصلی در این مفصل عبارتند از: حفره دوری استخوان کتف و سراستخوان بازو. این مفصل کاملاً متحرک است و دارای کپسول و رباطات و اوتار عضلات و غضروف بین مفصلی و پرده ٔزلالی می باشد و حرکتش از عقب به جلو و از بالایه پائین و به خارج و به داخل و حرکت دورانی است. مفصل کتفی بازویی.
- مفصل غیرمتحرک ؛ مفصل ثابت. رجوع به ترکیب مفصل ثابت شود.
- مفصل گردن و استخوان قمحدوه ؛ محلی که لقمه های استخوان قمحدوه ( پشت سری ) که استخوان عقبی تحتانی جمجمه است با استخوان اطلس ، یعنی اولین مهره گردنی و بازایده دندانی استخوان محوری یعنی دومین مهره گردنی مفصل می شود. این مفصل از مفاصل کاملاً متحرک است و حرکات به جلو خم شدن و عقب رفتن و چرخیدن سر و منحرف شدن به یک طرف به وسیله این مفصل انجام داده می شود.مفصل سر و گردن.

فرهنگ عمید

۱. [مقابلِ مجمل] با ‌شرح‌ و ‌بسط.
۲. (اسم) [قدیمی] صورت تفصیلی.


۱. [مقابلِ مجمل] با شرح و بسط.
۲. (اسم ) [قدیمی] صورت تفصیلی.
محل اتصال دو یا چند استخوان در بدن، بند: مفصل آرنج، مفصل مچ، مفصل زانو.

محل اتصال دو یا چند استخوان در بدن؛ بند: مفصل آرنج، مفصل مچ، مفصل زانو.


دانشنامه عمومی

مَفصَل یا بندگاه، محل و همچنین وسیله اتصال استخوان با یک یا چند استخوان است. مفصل مجموعه ای از عناصر تشریحی است که دو یا چند استخوان مجاور را باهم متصل می سازد و برای حرکت و پشتیبانی استخوان ها ساخته شده است. گاه به این مجموعه عناصر، دستگاه مفصلی (به انگلیسی: Articular system) هم گفته می شود. مفاصل بر اساس عملکرد و ساختار تقسیم بندی می شوند.
مفصل رشته ای (لیفی)، که با بافت همبند معمولی متراکمی که الیاف کولاژن زیادی دارد پیوند یافته اند. مانند درز بین استخوان های جمجمه.
مفصل غضروفی، که با غضروف به هم پیوسته اند.
مفصل زلاله ای (سینوویال)، که مستقیماً پیوند ندارند. این مفصلها دارای حرکت بوده و از این رو فاصله اندکی بین دو استخوان موجود می باشد که فضایی به نام حفره مفصلی را تشکیل می دهد. این حفره با مایع لغزنده و چسبناکی به نام مایع زلاله ای پرشده است.
تمام حرکاتی که توسط انسان صورت می گیرد بدون وجود مفصل انجام پذیر نیست. مفصل قسمت مهمی از بدن است و اصول بسیار دقیقی در ساختار مفصل به کار رفته است تا توانایی حرکت برای انسان بوجود بیاید. توانایی یک دونده استقامت به هنگام دویدن های طولانی، توانایی یک بازیکن بسکتبال به هنگام انجام حرکت سه گام یا توانایی یک وزنه بردار به هنگام بالا بردن وزنه سنگین، و نیز انجام تمام حرکات ورزشی به دلیل ارتباط محکم بین استخوان ها و وضعیت عالی قرار گرفتن ساختار مفصلی و خصوصیات آن ها می باشد.
به طور کلی می توان مفصل ها را به دو دسته تقسیم کرد: دسته اول مفصل هایی که حرکت زیاد دارند، یعنی دو استخوان می توانند در محل اتصال تحرک زیادی داشته باشند، مانند: مفصل آرنج، زانو، مچ دستها، و پاها، دسته دوم مفصل هایی که استخوان های جمجمه، و پا حرکت بسیار مختصری دارند، مانند: مفصل های بین مهره ها، ساختمان این دو نوع مفصل با یکدیگر فرق دارد.
این دسته بندی بر پایه گونه بافت پیونددهنده ای انجام می شود که استخوان ها را به هم پیوند می دهد. در دسته بندی ساختاری سه گونه مفصل شناخته می شود:

دانشنامه آزاد فارسی

مَفْصَل (joint)
مَفْصَل
(به عربی: مَفصِل) محل حرکت یا اتصال اندام ها در جانوران دارای اسکلت. در مهره داران، مفصل محلی است که دو استخوان به هم می رسند. برخی مفاصل مثل شکاف بین استخوان های جمجمه، بی حرکت اند. برخی دیگر از مفاصل ازجمله مفاصل خاجی ـ تهی گاهیدر بخش تحتانی امکان حرکات بسیار محدودی دارند. بیشتر مفاصل دارای امکان حرکات نسبتاً آزادند. برخی مفاصل امکان حرکات لغزشی (سُر خوردن) دارند؛ از آن جمله است حرکت یک مهرۀ ستون مهره ها روی مهرۀ دیگر. برخی مفاصل نیز، مانند آرنج و زانوحرکت لولامانند دارند. (← دوسر،_ماهیچه؛ سه سر، ماهیچه). دیگر مفاصل می توانند با آرایش گوئی ـ کاسه ای در همۀ جهات حرکت کنند. مفاصل ران و شانهاز آن جمله اند. حرکات مفصل معمولاً به کمک عضلاتیایجاد می شود که با زردپی هابه استخوان متصل اند. انتهای استخوان ها را در مفاصل متحرک غضروفپوشانده است که موجب افزایش انعطاف پذیری و نرمی و سهولت حرکت می شود. این مجموعه در کیسه یا کپسولی از بافت فیبریسفید و سخت قرار می گیرد که دارای غشاییاست که مایع مفصلینرم کننده و بالشتک مانندی ترشح می کند. مفصل به کمک رباط ها، که استخوان را به استخوان مرتبط می کنند، استحکام بیشتری پیدا می کند. این گونه مفاصل را مفاصل دارای کیسۀ مفصلیمی نامند. در بی مهرگاندارای اسکلت خارجی، مفاصل در محلی قرار دارند که پوشش خارجی انعطاف پذیر یا غشای مفصلی جانشین اسکلت خارجیشده است و امکان خم شدن اندام های حرکتی یا دیگر بخش های بدن در این محل را فراهم می کند.دسته بندی مفاصل انسانی. مطالعۀ کالبدشناختی مفاصل یا مفصل بندیرا مفصل شناسیمی نامند. سه دسته مفصل در اسکلت انسان وجود دارد که هریک از آن ها ممکن است دارای دو یا چند نوع باشند. سه دسته مفصل عبارت اند از مفاصل فیبری (رشته ای)، غضروفی، و مفاصل دارای کیسۀ مفصلی. در مفاصل فیبری، دو استخوان به کمک دسته هایی از بافت فیبری متراکم به هم متصل می شوند که از سطح لخت یک استخوان به سطح دیگری کشیده شده اند. شکاف بین استخوان های مجاور در جمجمه نوعی مفصل فیبری است که در آن هیچ حرکت فعالی صورت نمی گیرد. مفاصل غضروفی به دو نوع اولیه و ثانویه تقسیم می شوند. در مفاصل غضروفی اولیه، دو قطعه استخوان با صفحۀ پیوسته ای از نوع غضروف شفاف به هم متصل می شوند که بازماندۀ مدل غضروفی اسکلت جنینی است. متداول ترین مفاصل غضروفی اولیه غضروف های اپی فیزی(غضروف های رشد) بین دیافیز(محور اصلی) و اپی فیز(انتهای استخوانی) در استخوان های بلند است. همانند شکاف های جمجمه، مفاصل اولیۀ اپی فیزی غیرمتحرک اند، اما با الحاق استخوان های مفصل قبل از ۲۵سالگی محو می شوند، در حالی که شکاف های جمجمه تا سن بالا محو نمی شود. مفاصل غضروفی ثانویهفقط در مقطع میانی (خط میانی) بدن وجود دارند و نقش آن ها اتصال دو استخوان با دیسک فیبری ـ غضروفیاست. چنین مفاصلی در ستون مهره ها وجود دارند و صفحات ضخیم فیبری ـ غضروفی سطوح مسطح مهره ها را ازهم جدا می کند. مفاصل دارای کیسۀ مفصلی به شکلی تخصصی امکان حرکات آزاد را فراهم می کنند و اکثریت آن ها در اندام های حرکتیواقع اند. در همۀ مفاصل دارای کیسۀ مفصلی، سطوح استخوانی مفصل شونده با غضروف پوشیده شده اند و کلاهک غضروفی محدب یک سطح، نزدیک بخش مقعر استخوان دیگر قرار می گیرد. گاه غضروف های مفصلی با صفحات بین مفصلیِ غضروفی ازهم جدا می شوند که این صفحات بین آن ها قرار می گیرد. در این حالت سطوح صفحۀ بین مفصلیدر مقابل غضروف های مفصلی قرار می گیرد. غضروف های هلالی مفصل زانو از جملۀ این صفحات بین مفصلی است. مفصل را غشای مفصلیدربر گرفته است و کیسۀ بسته ای تشکیل می دهد که حاوی ترشحات لغزنده ای با نام مایع مفصلی است. سطح خارجی کیسۀ مفصلی پوششی از بافت فیبری یا رباط کپسولی دارد. کیسه مفصلی متشکل از غشای مفصلی را بورسا یا کیسه مفصلیمی نامند. این کیسه در محلی قرار دارد که مفاصل در معرض فشارند. بورسای پیش کشککی مفصل زانو از این جمله است. تورم بورسا را التهاب کیسۀ مفصلیمی نامند. شکل سطوح مفصلی تنوع بسیار دارد و کروی، استوانه ای یا قرقره ای است.
انواع مفاصل دارای کیسۀ مفصلی. در حدود شش نوع مفصل دارای کیسۀ مفصلی در اسکلت انسان وجود دارد: ۱ـ گوی و کاسهدر این نوع مفصل، سطح کروی یک استخوان در داخل بخش فنجان مانند استخوان دیگر قرار دارد. در این حالت، امکان حرکت در جهات متفاوت فراهم می آید و میزان حرکت بستگی به تقعر بخش فنجان مانند دارد. در مفصل لگن، بخش فنجان مانند عمیق و میزان حرکات محدود شده است تا مفصل استحکام بیشتری پیدا کند. درمقابل، مفاصل شانهامکان حرکات وسیعی را فراهم می آورند، زیرا بخش فنجان مانند در مفصل شانه کم عمق است. ۲ـ سرخورنده (لغزنده)در چنین مفاصلی، سطوح مفصلی مسطح اند و استخوان ها در مقابل یکدیگر سُر می خورند. مفاصل مچ پا، مفاصل استخوان های مچ دست، و یکی از حرکات مفصل آرواره هاازجمله این مفاصل اند. ۳ـ مفصل لولاییمفصلی دارای سرِ تقریباً استوانه ای است که کاملاً در جایگاه مربوط به خود قرار می گیرد، اما حرکت آن محدود به حرکت در جهت عمود نسبت به محور استوانه است. مفاصل آرنج، زانو، مچ پا، و مفاصل انگشتاناز این جمله اند. اتصالات یا برآمدگی استخوانی مانع از حرکت در جهت عقب است. ۴ـ دو لولایی یا زین مانند (زینی)در این نوع مفاصل، سطح مفصلی هردو استخوان در یک سمت مقعر و با زاویه ای قائم نسبت به آن، در سمت دیگر محدب است. نمونۀ آن مفصل مچی ـ کف دستیدر قاعدۀ انگشت شستاست. ۵ـ مفصل کندیلی (قوزکی)این مفصل مانند مفصل زینی است و امکان خم شدن، کشیدن، و حرکات جانبی را فراهم می آورد، اما در آن حرکت چرخشی صورت نمی گیرد. این مفصل معمولاً ضعیف تر از دیگر مفاصل است. مفاصل مچ دست و مفاصل کف دستی ـ بندانگشتیانگشتان از این نوع اند. ۶ـ مفصل محوریمفصلی است که در آن یک استخوان دارای محور است و استخوان دیگر روی آن می چرخد یا استخوان خود را روی محورش می چرخاند و روی استخوان دیگر استراحت می کند. نمونه ای از حالت اول مفصل آسه ـ اطلسیبین مهره های گردنی اول و دوم است که زایدۀ دندانی مهرۀ آسه (دومین مهره) از بخش حلقه مانند مهره اطلس (اولین مهره) عبور می کند. چنین حالتی امکان گردش یا تکان دادن سر با زاویه ای قابل توجه را فراهم می کند. مفصل پس سری ـ اطلسیدر اولین مهرۀ گردنی، که برای حرکات چپ و راست سر به کار می رود، نوع دیگری از این مفصل هاست. حالت چرخشی استخوان روی محور خود در استخوان زند زبرین، در محل آرنج، اتفاق می افتد که دارای بخش فنجان مانند کم عمقی در نزدیکی استخوان بازو و سطحی مقعر در انتهای تحتانی است که با استخوان زند زیرین مفصل می شود. در حالت چهاردست وپا، که دست چرخیده و کف دست به سمت پایین است، زند زبریندر انتهای فوقانی روی محور خود چرخیده و در انتهای تحتانی در اطراف زند زیرینسر می خورد.

فرهنگ فارسی ساره

گسترده، بند، بندگاه، پردامنه، بلند


فرهنگستان زبان و ادب

{joint} [ارتاپزشکی] محل اتصال دو یا چند استخوان بدن که عملکرد اصلی آن ایجاد حرکت و انعطاف پذیری سازۀ بدن است متـ . بند 3

گویش اصفهانی

تکیه ای: band
طاری: mefsal / moč
طامه ای: mefsal
طرقی: mefsal
کشه ای: mefsal
نطنزی: mafsal


واژه نامه بختیاریکا

پِیوند؛ گِر؛ گِر گِر؛ گِرهَست

پیشنهاد کاربران

مَفصَل، محل اتصال دو یا چند استخوان به یکدیگر.
در گویش شهرستان بهاباد به آن قفل و بند ( قُفلُ بَند ) هم می گویند.

صحبتهای مفصل Detailed talks

مَفصَل: محل اتصال دو یا چند استخوان به هم
مُفَصَل: طولانی به تفصیل

کامل طولانی

همون مشروح میشه

با آب و تاب

مستوفی، با بند و حاشیه
پر و پیمان، فراوان، انباشته، کامل، با آب و تاب، با طول و تفصیل
- غذای مفصلی خوردیم.
- داستان را مفصل تعریف کردم.
- بابام کتک مفصلی به من زد.

واژه مِفصَل در اصفهان به گونه " چِفتَک" نیز گفته می شود، که از چفت به معنی بست، قفل گرفته شده. برای نمونه چفتک زانو

مستوفی

بندگاه . . . . . .

mofassal این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
گوکانیک، دوکانیک ( پهلوی )
دِراجو ( اوستایی: دْراجو )
ویکوژیک، ویکوژیت ( ویکوژ از اوستایی: ویکوسْر + «یک، یت» )
یک پسوند یاتیکی ( = مفعولی ) پهلوی
یت پسوند یاتیکی سنسکریت

گسترده گوی، زندگر.

پیچیده

مَفصَل به معنی محل پیوستگی استخوان

همان طور که در لغتنامه علی اکبر دهخدا که کامل ترین لغتنامه در ایران است مفصل محل اتصال۲ استخوان است

کامل ترین

معنی مفصل:طولانی هستش

مار در مار


کلمات دیگر: