مترادف کشف : انکشاف، شهود، پیدا کردن، یافتن
برابر پارسی : پیداکردن، پی بردن، آشکارساختن، هویدا کردن، پی برد، یافته، نویابی، یابش، یافتن
discovery, detection
فاش سازي , افشاء , بي پرده گويي
انکشاف
شهود
پیدا کردن، یافتن
۱. انکشاف
۲. شهود
۳. پیدا کردن، یافتن
(کَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) آشکار ساختن ، پیدا کردن . 2 - (اِمص .) پیدایی .
(کَ شَ) (اِ.) 1 - لاک پشت ، سنگ پشت . 2 - بُرج خرچنگ ، سرطان . 3 - کوزة آبخوری سرپهن .
رودکی .
(از حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ).
ابوالفرج رونی .
مسعودسعد.
عبدالواسع جبلی .
عبدالواسع جبلی .
عبدالواسع جبلی .
عبدالواسع جبلی .
عبدالواسع جبلی .
سوزنی .
سوزنی .
انوری .
اثیرالدین اخسیکتی .
خاقانی .
خاقانی .
خاقانی .
خاقانی .
خاقانی .
نظامی .
نظامی .
کمال الدین اسماعیل .
سیف اسفرنگ .
فردوسی .
کشف . [ ک َ ش َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میان ولایت بخش حومه ٔ شهرستان مشهد. واقع در 11هزارگزی شمال باختری مشهد و یک هزارگزی جنب کشف رود. این دهکده در جلگه قرار دارد با آب و هوای معتدل و دارای 153 تن سکنه است . آب آن از قنات و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و مالداری و راه اتومبیل رو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
کشف . [ ک َ ش َ ] (ع مص ) شکست خوردن . (منتهی الارب ).
کشف . [ ک َ ش َ] (ع اِمص ، اِ) از عیوب خلقی در اسب . عصل . (صبح الاعشی ج 2 ص 26). || موهای پیشانی بالارسته . (منتهی الارب ). || برگشتگی مویهای پیشانی چندان که به دایره ماند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || پیچیدگی دمغزه ٔ اسب . (منتهی الارب ).
کشف . [ ک ُ] (اِ) سیم و نقره ٔ سوخته . || سواد زرگری . || زفت . (از برهان ) (از ناظم الاطباء).
مولوی .
مولوی .
جامی .
خاقانی .
۱. آشکار ساختن؛ پیدا کردن.
۲. برهنه کردن.
۳. پی بردن به چیزی که پیش از آن مجهول بوده.
۴. (تصوف) ظهور حقایق غیبی بر سالک.
۱. (زیستشناسی) =لاکپشت: ◻︎ بست به صد مهر بر اطراف شط / عقد محبت کشفی با دو بط (جامی۱: ۵۲۰).
۲. برج چهارم از دوازده برج فلکی؛ سرطان.
۳. کوزۀ بزرگ دهانگشاد؛ یخدان.
یابش، یافت، یافتگی، دریافت، دریافتگی
پیبرد، یافتن، یافته، پی برد، نویاب