مترادف گیوه : پاچپله، پای پوش، چپله، کفش، ملکی
گیوه
مترادف گیوه : پاچپله، پای پوش، چپله، کفش، ملکی
فارسی به انگلیسی
light cotton summer shoes
espadrille, sneaker
مترادف و متضاد
گیوه
پاچپله، پایپوش، چپله، کفش، ملکی
فرهنگ فارسی
یکی از پهلوانان داستانی ایرانی پسر گودرز داماد رستم و پدر بیژن است . گیو در جستجوی کیخسرو بتوران رفت و پس از هفت سال او را بیافت و با فرنگیس بایران آورد ( داستان ) : [ چو گودرز و چون طوس و گیو دلیر چو گستهم و شیدوش و بهرام شیر . ] ( فردوسی )
نوعی کفش که رویه آن ازنخ یاابریشم بافته میشودوته آن ازچرم یاپارچه است
( اسم ) نوعی پای افزار که روی. آنرا از ریسمان و نخ برگ یعنی ریسمانهای پنبه یی بافته و زیره یا ته آنرا گاه از چرم و غالبا از لته های بهم فشرده و درهم کشیده سازند : الغرض بنده چون زن بیوه تا پا چارق آن دگر گیوه . ( بهار ۱۲۴ : ۲ ) یا گیو. آجده .( آجیده ) . نوعی گیوه که زیر. آن از چرم نرم است اما سطح آن به ریسمان آژده است . یا گیو. کرمانشاهی . نوعی گیو. عالی که در کرمانشاه سازند . نوک آن پهن و زیر چرم ستبر است . یا گیو. ملکی . نوعی گیوه که نوکی باریک و برگشته دارد .
صورتی از گیوست فرزند گودرز پهلوان داستانی ٠ نام پادشاه زمین خاوران است و او یکی از مبارزان شاه کیخسرو بن سیاوخش بود ٠
نوعی کفش که رویه آن ازنخ یاابریشم بافته میشودوته آن ازچرم یاپارچه است
( اسم ) نوعی پای افزار که روی. آنرا از ریسمان و نخ برگ یعنی ریسمانهای پنبه یی بافته و زیره یا ته آنرا گاه از چرم و غالبا از لته های بهم فشرده و درهم کشیده سازند : الغرض بنده چون زن بیوه تا پا چارق آن دگر گیوه . ( بهار ۱۲۴ : ۲ ) یا گیو. آجده .( آجیده ) . نوعی گیوه که زیر. آن از چرم نرم است اما سطح آن به ریسمان آژده است . یا گیو. کرمانشاهی . نوعی گیو. عالی که در کرمانشاه سازند . نوک آن پهن و زیر چرم ستبر است . یا گیو. ملکی . نوعی گیوه که نوکی باریک و برگشته دارد .
صورتی از گیوست فرزند گودرز پهلوان داستانی ٠ نام پادشاه زمین خاوران است و او یکی از مبارزان شاه کیخسرو بن سیاوخش بود ٠
فرهنگ معین
(وِ ) (اِ. ) نوعی کفش که رویة آن از نخ یا ابریشم بافته می شود. ، ~ها را ورکشیدن کنایه از: تصمیم به رفتن گرفتن و آمادة حرکت شدن .
لغت نامه دهخدا
گیوه. [گی وَ / وِ ] ( اِ ) نوعی پای افزار که رویه آن را ازریسمان و نخ پرگ یعنی ریسمانهای پنبه ای بافته و زیره یا ته آن را گاه از چرم و بیشتر از لته های بهم فشرده و درهم کشیده سازند. نوعی از کفش است و آن را کفش جامگی نیز گویند. ( برهان قاطع ). صاحب بهار عجم به نقل از فرهنگ قوسی گوید منسوب به گیو گودرز است و گیو آن را در هنگام سرگردانی در توران زمین ترتیب داد. و نیز گوید کفش نمدینی است که از ساق تا کعب پا برسد ومخصوص شبروان و عیاران است. اما این تعریف و گفته اساسی ندارد. جُمجُم. ( برهان قاطع ). پای افزاری که زیرآن از لته و بالای آن از ریسمان باشد. چم چم. ( برهان ): درویش گیوه در پا، نماز می گزارد... دزدی طمع در گیوه او بست. گفت با گیوه نماز نباشد درویش دریافت گفت اگر نماز نباشد گیوه باشد. ( منتخب لطایف عبید زاکانی چ برلن ص 160 ). شیخ گیوه ای در خانه می داشتند که چون در خانه بودندی در پای می کردند.... گیوه برمی گشت در مقابل پای ایشان. ( مزارات کرمان ص 88 ).
غیر نعلین و گیوه و موزه
غیر مسحی و کفش و پای اوزار.
چون آرزوی موزه بلغار میکنم.
- گیوه آجده ؛ که زیره آن از چرم نرم است اما سطح آن به ریسمان آژده است.
- گیوه کرمانشاهی ؛ که نوک پهن است و زیر چرم ستبر.
- گیوه ملکی ؛ گیوه ای که نوکی باریک و برگشته دارد.
گیوه. [ گی وَ ] ( اِخ ) صورتی از گیو است ، فرزند گودرز، پهلوان داستانی. نام پادشاه زمین خاوران است و او یکی از مبارزان شاه کیخسروبن سیاوخش بود. ( برهان قاطع ) ( از مؤیدالفضلا ) :
فروتر از او گیوه رزم زن
به هر کار پیروز و لشکرشکن.
غیر نعلین و گیوه و موزه
غیر مسحی و کفش و پای اوزار.
نظام قاری ( دیوان ص 23 ).
صد کفش و گیوه در طلبش بیش میدرم چون آرزوی موزه بلغار میکنم.
نظام قاری ( دیوان ص 26 ).
گیوه را اقسام است و از آن جمله :- گیوه آجده ؛ که زیره آن از چرم نرم است اما سطح آن به ریسمان آژده است.
- گیوه کرمانشاهی ؛ که نوک پهن است و زیر چرم ستبر.
- گیوه ملکی ؛ گیوه ای که نوکی باریک و برگشته دارد.
گیوه. [ گی وَ ] ( اِخ ) صورتی از گیو است ، فرزند گودرز، پهلوان داستانی. نام پادشاه زمین خاوران است و او یکی از مبارزان شاه کیخسروبن سیاوخش بود. ( برهان قاطع ) ( از مؤیدالفضلا ) :
فروتر از او گیوه رزم زن
به هر کار پیروز و لشکرشکن.
فردوسی ( از حاشیه برهان چ معین ).
رجوع به گیو شود.گیوه . [ گی وَ ] (اِخ ) صورتی از گیو است ، فرزند گودرز، پهلوان داستانی . نام پادشاه زمین خاوران است و او یکی از مبارزان شاه کیخسروبن سیاوخش بود. (برهان قاطع) (از مؤیدالفضلا) :
فروتر از او گیوه ٔ رزم زن
به هر کار پیروز و لشکرشکن .
رجوع به گیو شود.
فروتر از او گیوه ٔ رزم زن
به هر کار پیروز و لشکرشکن .
فردوسی (از حاشیه ٔ برهان چ معین ).
رجوع به گیو شود.
گیوه . [گی وَ / وِ ] (اِ) نوعی پای افزار که رویه ٔ آن را ازریسمان و نخ پرگ یعنی ریسمانهای پنبه ای بافته و زیره یا ته آن را گاه از چرم و بیشتر از لته های بهم فشرده و درهم کشیده سازند. نوعی از کفش است و آن را کفش جامگی نیز گویند. (برهان قاطع). صاحب بهار عجم به نقل از فرهنگ قوسی گوید منسوب به گیو گودرز است و گیو آن را در هنگام سرگردانی در توران زمین ترتیب داد. و نیز گوید کفش نمدینی است که از ساق تا کعب پا برسد ومخصوص شبروان و عیاران است . اما این تعریف و گفته اساسی ندارد. جُمجُم . (برهان قاطع). پای افزاری که زیرآن از لته و بالای آن از ریسمان باشد. چم چم . (برهان ): درویش گیوه در پا، نماز می گزارد... دزدی طمع در گیوه ٔ او بست . گفت با گیوه نماز نباشد درویش دریافت گفت اگر نماز نباشد گیوه باشد. (منتخب لطایف عبید زاکانی چ برلن ص 160). شیخ گیوه ای در خانه می داشتند که چون در خانه بودندی در پای می کردند.... گیوه برمی گشت در مقابل پای ایشان . (مزارات کرمان ص 88).
غیر نعلین و گیوه و موزه
غیر مسحی و کفش و پای اوزار.
صد کفش و گیوه در طلبش بیش میدرم
چون آرزوی موزه ٔ بلغار میکنم .
گیوه را اقسام است و از آن جمله :
- گیوه ٔ آجده ؛ که زیره ٔ آن از چرم نرم است اما سطح آن به ریسمان آژده است .
- گیوه ٔ کرمانشاهی ؛ که نوک پهن است و زیر چرم ستبر.
- گیوه ٔ ملکی ؛ گیوه ای که نوکی باریک و برگشته دارد.
غیر نعلین و گیوه و موزه
غیر مسحی و کفش و پای اوزار.
نظام قاری (دیوان ص 23).
صد کفش و گیوه در طلبش بیش میدرم
چون آرزوی موزه ٔ بلغار میکنم .
نظام قاری (دیوان ص 26).
گیوه را اقسام است و از آن جمله :
- گیوه ٔ آجده ؛ که زیره ٔ آن از چرم نرم است اما سطح آن به ریسمان آژده است .
- گیوه ٔ کرمانشاهی ؛ که نوک پهن است و زیر چرم ستبر.
- گیوه ٔ ملکی ؛ گیوه ای که نوکی باریک و برگشته دارد.
فرهنگ عمید
نوعی کفش که رویۀ آن از نخ یا ابریشم بافته می شود و ته آن از چرم یا پارچه است.
دانشنامه عمومی
گیوه نوعی پاپوش تابستانی، سبک، بادوام و مناسب برای راهپیمایی های طولانی، ویژه مردان روستایی و از جمله صنایع دستی مناطقی از ایران است. در استان های کردستان، ایلام چهارمحال و بختیاری، کرمانشاه و زنجان تولید گیوه رواج دارد همچنین تولید گیوه در شهر سنجان استان مرکزی نیز رواج دارد. همه مراحل تولید این پاپوش، دستی است و عموماً از نخ قالی، نخ ابریشم و کف آن از پارچه، چرم یا لاستیک است.
پوست گاو که به صورت نوارهای باریک در کف گیوه به کار می رود و از روستاهای اطراف و بخصوص «اسپریس» می آورند.
پیه برای اینکه به درفش ها یا نوارهای باریک پوست مالیده شود و ضمن کار اصطکاک را از بین ببرد.
نری گاو برای نصب در نوک و انتهای گیوه که بعد خشک شدن حالت شاخی پیدا می کند و استحکام گیوه را افزایش می دهد.
نخ تابیده شده از موی بز برای بخیه کاری دور تخت گیوه که رویه گیوه به آن بافته می شود؛ ولی چون مواد تولید شده در محل بخصوص در روستای نودشه که تولید زیاد است کفاف مصرف کار را نمی دهد، کمبود آن را از نقاط دیگر بخصوص از روستاهای اطراف و شهرهای کرمانشاه، سنندج، همدان و … تهیه می کنند.
مواد تشکیل داده گیوه نخ پنبه ای، نخ قالی و نخ ابریشم (در شهرستان آباده استان فارس اصطلاحاً تنه نامیده می شود) و ضایعات چرم است. رویه گیوه بدست زنان و توسط انواع سوزن ها (به جز سوزن خیاطی) و جوالدوز بافته می شود و قسمت کف گیوه (زیره) نام دارد که از جنس پارچه، چرم یا لاستیک می باشد.کف گیوه (زیره) از نظر جنس سه نوع می باشد:
یکی از انواع آن پارچه است که جنس پارچه باید از پنبه باشد و به غیر از پنبه، نمی توان آن را درست کرد. (تختی که از پارچه تهیه می شود، هر چه پارچه کهنه باشد تخت آن مرغوب تر است) تختی که پارچه در ساختمان آن بکار رفته در فرهنگ آباده به آن شیوه می گویند. این نوع تخت از نظر کیفیت در سطح بالایی قرار گرفته.
دومین نوع آن چرم است که کیفیت آن کمتر از پارچه است.
پوست گاو که به صورت نوارهای باریک در کف گیوه به کار می رود و از روستاهای اطراف و بخصوص «اسپریس» می آورند.
پیه برای اینکه به درفش ها یا نوارهای باریک پوست مالیده شود و ضمن کار اصطکاک را از بین ببرد.
نری گاو برای نصب در نوک و انتهای گیوه که بعد خشک شدن حالت شاخی پیدا می کند و استحکام گیوه را افزایش می دهد.
نخ تابیده شده از موی بز برای بخیه کاری دور تخت گیوه که رویه گیوه به آن بافته می شود؛ ولی چون مواد تولید شده در محل بخصوص در روستای نودشه که تولید زیاد است کفاف مصرف کار را نمی دهد، کمبود آن را از نقاط دیگر بخصوص از روستاهای اطراف و شهرهای کرمانشاه، سنندج، همدان و … تهیه می کنند.
مواد تشکیل داده گیوه نخ پنبه ای، نخ قالی و نخ ابریشم (در شهرستان آباده استان فارس اصطلاحاً تنه نامیده می شود) و ضایعات چرم است. رویه گیوه بدست زنان و توسط انواع سوزن ها (به جز سوزن خیاطی) و جوالدوز بافته می شود و قسمت کف گیوه (زیره) نام دارد که از جنس پارچه، چرم یا لاستیک می باشد.کف گیوه (زیره) از نظر جنس سه نوع می باشد:
یکی از انواع آن پارچه است که جنس پارچه باید از پنبه باشد و به غیر از پنبه، نمی توان آن را درست کرد. (تختی که از پارچه تهیه می شود، هر چه پارچه کهنه باشد تخت آن مرغوب تر است) تختی که پارچه در ساختمان آن بکار رفته در فرهنگ آباده به آن شیوه می گویند. این نوع تخت از نظر کیفیت در سطح بالایی قرار گرفته.
دومین نوع آن چرم است که کیفیت آن کمتر از پارچه است.
wiki: ترکیه که در استان سقاریه واقع شده است. جمعیت این شهر بر اساس سرشماری سال ۲۰۰۸ میلادی ۲۰٬۱۲۰ نفر و بر اساس برآوردهای سال ۲۰۰۹ میلادی ۲۰٬۴۳۸ نفر می باشد.
فهرست شهرهای ترکیه
فهرست شهرهای ترکیه
wiki: گیوه (شهر)
دانشنامه آزاد فارسی
نوعی پاپوش. از رشته های نخی به هم تافته یا پارچه های درهم تابیده درست می شود. زیرۀ گیوه ها معمولاً چرمی است و می تواند پاشنه دار یا بی پاشنه باشد. این پای افزار از قرون میانی شناخته شده است و طبقات مختلف اجتماع آن را می پوشیده اند و مورد استفاده زنان و مردان بوده است. گیوه انواع مختلفی دارد که امروزه مهم ترین آن گیوۀ ملکی و گیوۀ کرمانشاهی است. گیوه های رنگی، ابریشمی، نوک تیز، زیرۀ چرمی و سایر طرح های متنوع هنوز تولید می شود. این گیوه ها بیشتر در آباده، یزد، طبس، کرمانشاه و پاوه دوخته می شود.
wikijoo: گیوه
گویش اصفهانی
تکیه ای: giva
طاری: güva
طامه ای: giva
طرقی: göva
کشه ای: giva
نطنزی: giva
گویش مازنی
/give/ گیوه – گونه ای کفش سنتی با رویه ی نخ
گیوه – گونه ای کفش سنتی با رویه ی نخ
واژه نامه بختیاریکا
( گیوِه ) ( پ ) ؛ پوشش اصلی پای مردان و زنان بختیاری
جدول کلمات
چمچم
پیشنهاد کاربران
کفش مردان لر بختیاری
gi veh
gi veh
پای افزار و کفشی بسیار مفید و بی ضرر برای پا که هم رویه و همه کف یا تخت ان پارچه ای بود و این صنعت که میتوانست بهترین صنایع دستی امروزه به جهان ورزش خدمت کند و ورزشکاران را زیر سلطه خود در اورد بر اثر ورود تولیدات ماشینی و تقلب از رونق افتاد و هیچ وزارت خانه ای نبود که از ان حمایت کند بهترین نوع ان گیوه عبدالملکی معروف بود و شهر یزد محل تولید مرغوبترین ها بود ولی در شهرستان های دیگر هم رسوخ پیدا کرده بود که در ایام کودکی من اواخر عمر این صنعت بود که روستایی در بخش ششتمد همه در خانه ها زن و مرد به بافتن رویه از پنبه و ساختن کف ان از ًضایعات پارچه های خیاطی و بعضی ها جهت مناسب شدن قیمت لباس کهنه را فشرده و با شش تیغه استخوان که از پاشنه پا تا نوک انگشتان امتداد داشت فقد در انتها و ابتدا استخوانها که از قلم گاو و شتر بود دیده میشد والا پارچه های فشرده انرا پوشیده بودند به حدی که میخ را می بایست با چکش در ان فرو نمود از بس پارچه کف فشرده بود . ولی بعدا با تقلب به جای تخت مرغوب پارچه فشرده از لاستیک کهنه های ماشین در ان انداختند تا قیمتش مناسب شود ولی نبود کیفیت و گیوه ارزان قیمت لاستیکی که ظاهر ان گیوه بود افراد رجال و پولدار هم از صرافت مصرف گیوه باز ماندند و این صنعت بکلی نیست و نابود شد شاید هنوز عده معدودی از گیوه بافان زنده باشند اگر کسی دلسوز این صنعت باشد ولی استخراج نفت در ایران خیلی صنایع را معدوم کرد چه بسا اگر دلسوزی بود امروز کفش گران فوتبالیست ها گیوه بود چون گیوه را روز های اول می بایست بر روی علف و چمن راه بروی تا کف آن بهتر و بهتر شود و لذا هیچ آسیبی هم به چمن نمی زند خدا کند که کسی این پروژه را احیا نماید
هوالعلیم
گیوه : کفش سُنتی
گیوه : کفش سُنتی
کفش در پهلوی ساسانی:
کفش kafš
کفشَک kafšak
مُگ mog
مُک mok
موک muk
مُچَک močak
مُزَک mozak
نالین nālin
گیوَک ( گیوه ) givak
کفاش در پهلوی ساسانی:
کفشکر ( کفشگر ) kafškar
پیرس: فرهنگ فارسی به پهلوی دکتر بهرام فره وشی
کفش kafš
کفشَک kafšak
مُگ mog
مُک mok
موک muk
مُچَک močak
مُزَک mozak
نالین nālin
گیوَک ( گیوه ) givak
کفاش در پهلوی ساسانی:
کفشکر ( کفشگر ) kafškar
پیرس: فرهنگ فارسی به پهلوی دکتر بهرام فره وشی
گیوه کفش مردان کورد است و هیچ ربطی به لر های گورخر ندارد اون احمق آریا بهداروند که گفته مردان لر بختیاری می پوشند چرتی بیش نگفته البته همه می دانند لر ها بی هویت هستند و قطعا برای بدست آوردن هویت نماد های اقوام دیگر را می دزدند
کلمات دیگر: