[ویکی فقه] اجازه به معنی اظهار رضایت و صدور جواز انجام عمل یا روی دادن حالتی می باشد. جایگاه اصلی عنوان یاد شده در باب تجارت بحث بیع فضولی است، لیکن به تناسب در دیگر باب های عقود و ایقاعات نیز از آن سخن رفته است.
به ابراز رضایت از جانب کسی که رضایت او از نظر شرع، در تأثیر عقد یا ایقاع بعد از وقوع آن دو، شرط است، اجازه و به اجازه دهنده، مجیز گفته می شود.
[ویکی حج] اجازه منصبی در روزگار جاهلیت که صاحب آن منصب به حاجیان اذن می داد تا از مشاعر مختلف کوچ کنند. موقف عرفات و مزدلفه ازجمله این مشاعر است که بدون اذن صاحب منصب، حاجیانِ پیش از اسلام از این مواقف خارج نمی شدند. برطبق منابع، صوفه شخصی بود که این منصب را در اختیار داشت و پس از وی این منصب به فرزندانش یا خاندان زید بن عدوان انتقال یافت. این منصب تا نزدیکی زمان ظهور اسلام باقی بود و سپس برچیده شد.
اجازه به معنای اذن دادن یا به راه انداختن است. در گزارش های تاریخی، اجازه مقامی تشریفاتی در روزگار جاهلیت به شمار می رفته که کسانی خاص عهده دار آن بودند و بر پایه آداب جاهلی، حاجیان برخی از مناسک حج را پیش از صاحب اجازه، آغاز نمی کردند.
برخی منابع تاریخی، کوچ از موقف عرفات را وابسته به اجازه دانسته و تأسیس آن را به زمان حکومت جُرْهم بر مکه نسبت داده اند. بر پایه این سنت، حاجیان پس از ورود به عرفات، نخستین موقف در حج، در روز نهم ذی حجه برای کوچ به مزدلفه، منتظر اجازه صوفه (غوث بن مُر بن اد بن طابخة بن الیاس بن مُضَر و پس از او تبارش) می ماندند. در علت نام گذاری صوفه گفته شده: روزی خواهر غوث، تکمه، وی را که به خدمت گزاری کعبه می پرداخت، به سبب شدت گرما در وضعی آشفته دید و او را به صوفه (پشم) همانند دانست و سپس وی بدین نام خوانده شد.
[ویکی فقه] اجازه (ابهام زدایی). واژه اجازه ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • اجازه (فقه)، به معنی اظهار رضایت و صدور جواز انجام عمل یا روی دادن حالتی و دارای کاربرد در ابواب مختلف فقه• اجازه (حدیث)، یکی از اصطلاحات به کار رفته در علم حدیث، به معنای اجازه شیخ به راوی برای نقل حدیث از وی یا از کتاب وی
...
[ویکی شیعه] اجازه (ابهام زدایی). اجازه ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
[ویکی فقه] اجازه (حدیث). اجازه، از اصطلاحات علم حدیث بوده و به این معناست که شیخ به راوی اجازه و اذن دهد تا شنیده، یا کتاب روایی او را نقل کند.
«اجازه» مصدر افعال از ریشه «جواز الماء» (=عبور آب) به معنای عبور دادن آب است و از آنجا که بر علم از باب استعاره آب اطلاق می شود، اجازه به معنای عبور دادن دانش بکار رفته است. گویا شیخ با اجازه دادن، زمینه عبور و جریان یافتن دانش را فراهم ساخته است.
تعریف اجازه
اجازه در اصطلاح به این معناست که شیخ به راوی اجازه و اذن دهد تا شنیده، یا کتاب روایی او را نقل کند و از آنجا که چنین اجازه ای به منزله آن است که شیخ تمام روایات خود، یا روایات کتابش را برای راوی نقل کرده باشد. آن را از شیوه های تحمل حدیث دانسته و بر جواز آن تاکید کرده اند.
اقسام اجازه
اجازه می تواند گفتاری صریح، هم چون «اجزت لک روایة الحدیث الفلانی»، یا گفتار غیر صریح، نظیر پاسخ آری دادن در پرسش این که آیا به فلانی اجازه دادی؟ یا با اشاره یا با کتابت انجام گیرد. هم چنین اجازه را از نظر مشخص بودن، یا نبودن مخاطب، یا موضوع اجازه به اقسامی تقسیم کرده اند. با توجه به آن که اجازه به صورت کلی انجام می گیرد به مراتب از اعتبار کمتری نسبت به سماع و قرائت بر شیخ برخوردار است و به نظر می رسد که این شیوه بیشتر در میان متاخران و به ویژه در زمانی که فرصت کافی برای دریافت آحاد احادیث نبوده، انجام می گرقته است.از سوی دیگر دانستنی است که سنت اجازه پس از تدوین در جوامع روایی به عنوان تیمن و تبرک استمرار یافته است. به عنوان مثال علامه مجلسی از مشایخ حدیثی ای؛ هم چون آقا حسین خوانساری، شیخ حر عاملی اجازه روایت دریافت کرد، چنان که چهره هایی؛ هم چون شیخ عباس قمی، یا شیخ آقابزرگ تهرانی از اساتید حدیث خود اجازه روایی گرفته اند. چنین اجازاتی به معنای عدم اعتبار روایات نقل شده بدون اجازه نامه ها و اعتبار آنها با وجود این اجازات نیست، بلکه از باب تیمن و تبرک هم چنان استمرار یافته است.
ترجیح اجازه بر سماع
...
[ویکی فقه] اجازه (شعر). یکی از آرایه های ادبی که در
ادبیات فارسی بالاخص شعر فارسی، کاربرد فراوان دارد اجازه در شعر می باشد. بدین معنا که شعر ناتمام شاعری را شاعر دیگری تمام کند.
اجازه در شعر آن است که شاعر مصراعی را که دیگری گفته است تمام کند؛ یعنی برای آن مصراع دومی بیاورد، تا بیتی ساخته شود.نمونۀ اجازه آن است که شاعری نزد صائب تبریزی این مصراعِ مهمل را عرضه کرد:از شیشۀ بی می، می بی شیشه طلب کن •••• (و صائب بی درنگ گفت:)حقّ را زدلِ خالی از اندیشه طلب کنو آن مصراع مهمل را به بیتی پر معنی بدل کرد.
اجازه در علم قافیه
در علم قافیه نیز، عنوان یکی از عیب های موسیقایی قافیه است.۱) خواجه نصیرالدّین طوسی «اجازه» را اختلافِ حرفِ رَویّ دانسته به شرط آن که دو حرفِ روی مختلف دارای مخرجی یگانه یا متقارب باشند.مانند:رو به جای آر اندر این کار احتیاط •••• زآن که جز بر تو ندارم اعـــــتمادکه در قافیۀ مصراع اوّل (احتیاط) حرف «طاء» و در قافیۀ مصراع بعد (اعتماد) حرف «دال» در محلّ رَوی واقع شده است. ۲) برخی دیگر اختلافِ حرکتِ حرف پیش از روی مقید را اجازه نامیده اند.مانند:از غــصّۀ هـــــجران تو دل پُر دارم •••• پیوسته از آن دیده به خون تر دارمو اختلاف دو روی قریب المخرج را «اِجازه» نامیده اند.
دانش نامه زبان و ادب فارسی، سعادت، اسماعیل، تهران، سازمان انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۴، ج۱، ص۲۱۰.
۱. ↑ دانش نامه زبان و ادب فارسی، سعادت، اسماعیل، تهران، سازمان انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۴، ج۱، ص۲۱۰.
منبع
...
[ویکی اهل البیت] اجازه (علم الحدیث). اجازه به معنای اذن استاد به شاگرد در نقل مسموعات یا مؤلفات خویش است، گرچه شاگرد از استاد سماع نکرده باشد. اجازه در اصطلاح محدثان یکی از طرق تحمل حدیث است.
اجازه در اصطلاح محدثان عبارت است از: اذن شفاهی یا کتبی به کسی در نقل حدیث که شخص اجازه دهنده، استاد (شیخ) اجازه گیرنده محسوب می شود. بدین معنا که افراد از ناحیه اساتید خود رسماً اجازه گزارش حدیث می گرفتند. این اجازه نامه ها معمولاً به صورت کتبی بوده است و استاد به شاگردش اجازه می داد که آنچه را که از او شنیده یا بر او خوانده یا در کتاب های حدیثی آمده است، نقل کند.
اجازه بر چند قسم می باشد:
کسانی که این گونه اجازه را کافی نمی دانند، می بایست فقط روایاتی را که شیخ هنگام اجازه به تلمیذ، سماع نموده است از او نقل کنند.
تنبیه 1. ابن عبدالبر فرموده است: شایسته است در مورد اجازه کتبی به کسی، لفظی را که نوشته نیز به زبان آورد یا لااقل هنگام نوشتن اجازه برای تلمیذ، آنچه را می نویسد در دل بگذارند.
تنبیه 2. ابن حزم اصولاً اجازه را در تمام اقسامی که یاد شده بدعت شمرده و جایز نمی داند، زیرا (به عقیده وی) دلیلی از شرع بر نقل آنچه را نشنیده نداریم.
در ابتدای کار، گزارش از معصومین علیهم السلام، نیازی به داشتن اجازه از استاد و معصوم علیه السلام نبوده است چه این گزارش از معصومین علیهم السلام نقل شود یا از دیگر گزارشگران حدیث و یا از کتاب حدیث. اما آن گونه که شواهد
تاریخی نشان می دهد اجازه در نیمه دوم قرن سوم و قرن چهارم متداول بوده است. محدث نوری در خاتمه مستدرک الوسایل از تلعکبری نقل می کند که پدرش در سال 313 هجری از محمد بن اشعث کوفی که ساکن مصر بود اجازه روایت کتاب او را که اشعثیان نام داشت گرفته بود. کار اجازه تا مدت ها ادامه داشت تا این که پس از ثبت احادیث توسط بزرگان حدیث شیعه در کتاب ها و جوامع حدیثی و نسخه برداری های متعدد از آن ها و امکان گزارش حدیث از آن جوامع و شناخته شدن احادیث آن جوامع ضرورت اجازه نقل روایت کم کم از بین رفته و بیشتر به یک عمل تبرّکی و تیمّنی درآمد.
[ویکی فقه] اجازه (فقه). اجازه به معنی اظهار رضایت و صدور جواز انجام عمل یا روی دادن حالتی می باشد. جایگاه اصلی عنوان یاد شده در باب تجارت بحث بیع فضولی است، لیکن به تناسب در دیگر باب های عقود و ایقاعات نیز از آن سخن رفته است.
به ابراز رضایت از جانب کسی که رضایت او از نظر شرع، در تأثیر عقد یا ایقاع بعد از وقوع آن دو، شرط است، اجازه و به اجازه دهنده، مجیز گفته می شود.
تفاوت اجازه و اذن
تفاوت میان اجازه و اذن این است که اجازه اظهار رضایت بعد از وقوع عقد یا ایقاع است، اما اذن، ابراز رضایت قبل از وقوع آن می باشد.
ناقله یا کاشفه بودن اجازه
اثرگذاری عقدی که به شکل فضولی انجام گرفته، متوقف بر اجازه کسی است که حق اجازه دادن دارد مانند مالک یا ولی که در حکم مالک است، لیکن پس از اجازه، در این که آثار عقد از زمان اجازه بر آن مترتب می شود- که از آن به «اجازه ناقله» تعبیر می شود- یا اجازه، کشف از صحت عقد از زمان وقوع آن می کند- که به آن «اجازه کاشفه» گویند- اختلاف است. نظر مشهور، قول دوم است.
← ثمره اختلاف در ناقله یا کاشفه بودن اجازه
...