کلمه جو
صفحه اصلی

احتراق


مترادف احتراق : آتش گرفتن، اشتعال، سوختن، سوزانیدن

برابر پارسی : آتش سوزی، آتش گرفتن، سوختن

فارسی به انگلیسی

combustion, ignition, burning, explosion, oxidation, exptosion

burning, combustion, oxidation, exptosion


combustion, ignition


فارسی به عربی

احتراق , اضاءة , التهاب , ایقاد

عربی به فارسی

سوختن , سوخت , اشتعال , احتراق


مترادف و متضاد

inflammation (اسم)
سوزش، التهاب، احتراق، اماس، سام، شعله ور سازی

combustion (اسم)
احتراق، اشتعال، سوخت

ignition (اسم)
هیجان، احتراق، اشتعال، سیستم جرقه، اتش گیری

lighting (اسم)
احتراق، اشتعال، روشنایی، سایه روشن، نور افکنی

آتش‌گرفتن، اشتعال، سوختن، سوختن، سوزانیدن


فرهنگ فارسی

سوختن، سوخته شدن، آتش گرفتن
( مصدر ) ۱ - سوختن سوخته شدن آتش گرفتن . ۲ - جمع شدن آفتاب است با یکی از پنج ستار. زحل و مشتری و مریخ و زهره و عطارد در یک درجه و دقیقه ( بلکه در یک نقطه ) از فلک البروج نهان شدن یکی از پنج اختر با در زیر شعاع خورشید بسبب باهم شدن در یک برج . یا احتراق کواکب . سوختن ستاره قرار گرفتن ستاره ( یکی از پنج ستار. زحل مشتری مریخ زهره و عطارد ) با خورشید در یک برج .

فرهنگ معین

(اِ تِ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - سوختن ، آتش گرفتن . ۲ - محو شدن یکی از پنج سیارة «زحل ، مشتری ، مریخ ، زهره ، عطارد» در زیر شعاع خورشید، یا مقارنة خورشید با یکی از آن ها.

لغت نامه دهخدا

احتراق. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) سوختن. سوخته شدن. ( منتهی الارب ). آتش گرفتن :
تو درون خانه از بغض و نفاق
می نبینی حال من در احتراق.
مولوی.
|| احتراق فرس در عَدو؛ سرعت کردن اسب در تک و دویدن. || ( اصطلاح نجوم ) مؤلف کشاف اصطلاحات الفنون آرد که : احتراق نزد منجمان اجتماع آفتاب است با یکی از خمسه متحیره در یک درجه ای از فلک البروج. و آن ازانواع نظر باشد چنانکه بیان آن بیاید - انتهی. نهان شدن یکی از پنج ستاره سیاره سوای قمر در زیر شعاع خورشید بسبب با هم شدن در برج واحد. ( غیاث از منتخب ). مقارنه شمس است با یکی از خمسه متحیره یعنی زحل و مشتری و مریخ و زهره و عطارد. در فلک معنی احتراق آن است که کوکب مقارن آفتاب باشد و میان آن دو بیش از دقایق تصمیم. ( مفاتیح العلوم ) :
گویمش این احتراق نه از قران خیزدی
که نیست با آفتاب رای تو کرده قران.
مسعودسعد.
دلم همچو زهره ست در احتراق
تنم همچو خورشید اندر سفر.
مسعودسعد.
حامی تیر ار شود کلکت ، نترسد ز احتراق
بگذرد از قرص خور چون از هدف پیکان تیر.
سوزنی.
- احتراق پذیر ؛ سوختنی. قابل سوختن.
- احتراق ناپذیر ؛ ناسوختنی.

فرهنگ عمید

۱. آتش گرفتن، سوختن.
۲. (نجوم ) [قدیمی] نهان شدن یکی از سیارات زحل، مشتری، مریخ، زهره، و عطارد در زیر شعاع خورشید یا مقارنۀ خورشید با یکی از آن پنج سیاره.

دانشنامه عمومی

احتراق یا سوختن (به انگلیسی: Combustion یا burning) نتیجهٔ یک فرایند شیمیایی گرمازا میان یک مادهٔ سوختنی و عامل اکسیدکننده است که با تولید گرما و تغییر شیمیایی مواد اولیه همراه می شود. آزاد کردن گرما می تواند با تولید نور به صورت شعله یا درخشش باشد. مواد سوختنی پر کاربرد معمولاً از ترکیب های آلی (به ویژه هیدروکربن ها) به صورت گازی، مایع یا جامد درست شده اند.همان طور که گفته شد، سوختن یک نوع واکنش اکسایش است؛ اما به خاطر سرعت بالای واکنش -که منجر به تولید گرمای زیاد در زمان اندک و بالا رفتن دمای محیط واکنش و ایجاد نور و شعله می شود- در دسته ای خاص قرار می گیرد.
سوختن واکنشی است که در آن ماده ای با سرعت زیاد با اکسیژن ترکیب شده و علاوه بر تولید ترکیب های اکسیژن دار گرما، نور نیز تولید می کند.
در یک فرایند کامل سوختن، یک مادهٔ سوختنی با یک عامل اکسیدکننده مانند اکسیژن یا فلوئور وارد واکنش می شود. نتیجهٔ واکنش موادی است که از هر دو عامل مادهٔ سوختنی و اکسیدکننده تشکیل شده اند. برای نمونه:
ساده ترین نمونهٔ سوختن، واکنش میان هیدروژن و اکسیژن است. این واکنش در موتور راکت بسیار اتفاق می افتد:

دانشنامه آزاد فارسی

اِحتراق (combustion)
سوختن. در شیمی، ترکیب شدنِ سریعِ ماده ای با اکسیژن، همراه با آزاد شدن گرما، و معمولاً نور. آرام سوختن شعلۀ شمع و انفجار مخلوطی از بخار بنزین و هوا دو مثال بسیار متفاوتِ احتراق اند. احتراق به سبب آزادکردن انرژی گرمایی، واکنشی گرمازاست.

فرهنگ فارسی ساره

آتش سوزی، آتش گرفتن


فرهنگستان زبان و ادب

[شیمی] ← سوختن
{combustion} [قطعات و مجموعه های خودرو] سوختن سریع مخلوط سوخت و هوا در محفظۀ احتراق برای تولید توان

دانشنامه اسلامی


پیشنهاد کاربران

سوزش

احتراق در علوم به معنی سوختن است برای مثال در علوم نهم mg با اکسیژن واکنش احتراق انجام میدهد


کلمات دیگر: