کلمه جو
صفحه اصلی

هرا

فرهنگ فارسی

نام شهری در خراسان قدیم که امروز در شمال غربی افغانستان در کنار رود هری ( هریرود ) واقع است . پس از اسلام کانون نشر معارف اسلامی بود و در عهد پسران تیمور پایتخت گردید .در حدود ۱۵٠٠٠٠ تن سکنه دارد . محصولش قالی و گلاب است . هرات مولد خواجه عبدالله انصاری معروف به شیخ الاسلام عارف مشهور است .
(اسم ) ترس بیم .

فرهنگ معین

(هَ رّ ) (اِ. ) ۱ - ساز و برگ اسب ، مانند سینه بند و لگام . ۲ - گلوله های زرُین و سیمین که به زین ، لگام و سینه بند اسب می بستند.
(هُ رّ ) (اِ. ) صدای مهیب ، فریاد سهمناک .
(هُ ) (اِ. ) ترس ، بیم .

(هَ رّ) (اِ.) 1 - ساز و برگ اسب ، مانند سینه بند و لگام . 2 - گلوله های زرُین و سیمین که به زین ، لگام و سینه بند اسب می بستند.


(هُ رّ) (اِ.) صدای مهیب ، فریاد سهمناک .


(هُ) (اِ.) ترس ، بیم .


لغت نامه دهخدا

هرا. [ هََ ] (اِخ ) هرات . (برهان ). رجوع به هرات شود.


هرا. [ هََ رْ را ] (اِ) هلیله را گویند و آن دوایی است معروف و بهترین آن کابلی باشد. (برهان ). به هندی اسم هلیله است .(فهرست مخزن الادویه ). || گلوله های طلا و نقره را نیز گویند که در زین و یراق اسب به کار برند اعم از لجام و سینه بند و غیره . (برهان ) :
که آمد نبرده سواری دلیر
به هرای زرین سیاهی به زیر.

فردوسی .


از فراوان دیدن هرای زر امروزگشت
دیده اندر چشم هر بیننده ای زرّ عیار.

فرخی .


سلطان یک سواره ٔ گردون به جنگ وی
بر چرمه تنگ بندد و هرا برافکند.

خاقانی .


نصرت که دهد به بدسگالت
هرا که برافکند خران را.

خاقانی .


ز حد بیستون تا طاق کسرا
جنیبتها روان با طوق و هرا.

نظامی .


تکاور ده اسب مرصع فسار
همه زیر هرای گوهرنگار.

نظامی .


به هرا یکی مرکبش درکشید
ز سر تا کفل زیر زر ناپدید.

نظامی .


|| آواز مهیب مانند آواز سباع و وحوش . (برهان ) :
ز هرای اسبان و آواز کوس
همی آسمان بر زمین داد بوس .

فردوسی .


نه آوای مرغ و نه هرای دد
زمانه زبان بسته از نیک و بد.

فردوسی .


مرا بیدار مانده چشم و گوش و دل که چون یابم
به چشم از صبح برقی یا بگوش از وحش هرایی .

ناصرخسرو.


بر در مرقد سلطان هری ز ابلق چرخ
مرکب داشته را ناله ٔ هرا شنوند.

خاقانی .



هرا. [ هَِ ] (اِ) فروریختن و آواز و صدای فروریختن . (برهان ).


هرا. [ هَِ ] (اِخ ) به عقیده ٔ یونانیها ربةالنوع زمین بوده . (ایران باستان پیرنیا، حاشیه ٔ ص 594). هرا بزرگترین ربةالنوع های المپی است . وی دختر ارشد کرونوس ورئا و بنابر این خواهر زئوس می باشد که مانند تمام خواهران و برادرانش - بجز زئوس - بوسیله ٔ کرونوس بلعیده شد ولی بر اثر حیله های متیس و قدرت زئوس به زندگی بازگشت و در نقطه ٔ دوری بوسیله ٔ اوسیان و تتیس پرورش یافت . سپس وی به همسری زئوس درآمد و چهار فرزند بوجود آورد. هرا که زن رسمی بزرگترین خدایان بود حمایت زن ها و شوهرها را به عهده داشت و در عین حال به سختگیری و انتقام جویی مشهور بود بطوری که حتی زئوس می بایست فرزندان خود را از دسترس او دور نگهدارد تا از خشم او در امان باشند. وی در مسابقه ٔ زیبایی از آفرودیت و آتنا شکست خورد. (از فرهنگ اساطیر یونان و روم صص 372 - 375). این زن در افسانه های یونان کهن شهرت بسزایی دارد. رجوع به مأخذ شود.


هرا. [ هَُ رْ را ] (اِ) درخشیدن . || ترس و بیم . (برهان ). مانند هُرِه دردلهره . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). || آواز مهیب مانند آواز وحوش و سباع در افغانی هورا و هرابه فتح اول . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ) :
نه آوای مرغ و نه هرای دد
زمانه زبان بسته از نیک و بد.

فردوسی .


مرا بیدار مانده چشم و گوش و دل که چون یابم
به چشم از صبح برقی یا بگوش از وحش هرایی .

ناصرخسرو.



هرا. [ هََ رْ را ] ( اِ ) هلیله را گویند و آن دوایی است معروف و بهترین آن کابلی باشد. ( برهان ). به هندی اسم هلیله است.( فهرست مخزن الادویه ). || گلوله های طلا و نقره را نیز گویند که در زین و یراق اسب به کار برند اعم از لجام و سینه بند و غیره. ( برهان ) :
که آمد نبرده سواری دلیر
به هرای زرین سیاهی به زیر.
فردوسی.
از فراوان دیدن هرای زر امروزگشت
دیده اندر چشم هر بیننده ای زرّ عیار.
فرخی.
سلطان یک سواره گردون به جنگ وی
بر چرمه تنگ بندد و هرا برافکند.
خاقانی.
نصرت که دهد به بدسگالت
هرا که برافکند خران را.
خاقانی.
ز حد بیستون تا طاق کسرا
جنیبتها روان با طوق و هرا.
نظامی.
تکاور ده اسب مرصع فسار
همه زیر هرای گوهرنگار.
نظامی.
به هرا یکی مرکبش درکشید
ز سر تا کفل زیر زر ناپدید.
نظامی.
|| آواز مهیب مانند آواز سباع و وحوش. ( برهان ) :
ز هرای اسبان و آواز کوس
همی آسمان بر زمین داد بوس.
فردوسی.
نه آوای مرغ و نه هرای دد
زمانه زبان بسته از نیک و بد.
فردوسی.
مرا بیدار مانده چشم و گوش و دل که چون یابم
به چشم از صبح برقی یا بگوش از وحش هرایی.
ناصرخسرو.
بر در مرقد سلطان هری ز ابلق چرخ
مرکب داشته را ناله هرا شنوند.
خاقانی.

هرا. [ هَُ رْ را ] ( اِ ) درخشیدن. || ترس و بیم. ( برهان ). مانند هُرِه دردلهره. ( از حاشیه برهان چ معین ). || آواز مهیب مانند آواز وحوش و سباع در افغانی هورا و هرابه فتح اول. ( از حاشیه برهان چ معین ) :
نه آوای مرغ و نه هرای دد
زمانه زبان بسته از نیک و بد.
فردوسی.
مرا بیدار مانده چشم و گوش و دل که چون یابم
به چشم از صبح برقی یا بگوش از وحش هرایی.
ناصرخسرو.

هرا. [ هَِ ] ( اِ ) فروریختن و آواز و صدای فروریختن. ( برهان ).

هرا. [ هََ ] ( اِخ ) هرات. ( برهان ). رجوع به هرات شود.

هرا. [ هَِ ] ( اِخ ) به عقیده یونانیها ربةالنوع زمین بوده. ( ایران باستان پیرنیا، حاشیه ص 594 ). هرا بزرگترین ربةالنوع های المپی است. وی دختر ارشد کرونوس ورئا و بنابر این خواهر زئوس می باشد که مانند تمام خواهران و برادرانش - بجز زئوس - بوسیله کرونوس بلعیده شد ولی بر اثر حیله های متیس و قدرت زئوس به زندگی بازگشت و در نقطه دوری بوسیله اوسیان و تتیس پرورش یافت. سپس وی به همسری زئوس درآمد و چهار فرزند بوجود آورد. هرا که زن رسمی بزرگترین خدایان بود حمایت زن ها و شوهرها را به عهده داشت و در عین حال به سختگیری و انتقام جویی مشهور بود بطوری که حتی زئوس می بایست فرزندان خود را از دسترس او دور نگهدارد تا از خشم او در امان باشند. وی در مسابقه زیبایی از آفرودیت و آتنا شکست خورد. ( از فرهنگ اساطیر یونان و روم صص 372 - 375 ). این زن در افسانه های یونان کهن شهرت بسزایی دارد. رجوع به مأخذ شود.

فرهنگ عمید

گلوله ها و میخ های طلا و نقره که در زین و برگ اسب به کار ببرند: از بهر جنیبتان بالا / نی طوق آید ز من نه هرا (خاقانی۱: ۲۷ )، ز حدّ بیستون تا طاق گرا / جنیبت ها روان با طوق و هرا (نظامی۲: ۳۰۲ ).
۱. بانگ و آواز مهیب، فریاد سهمناک.
۲. بانگ جانور درنده: نه آوای مرغ و نه هرای دد / زمانه زبان بسته از نیک و بد (فردوسی: ۳/۳۰۴ ).

گلوله‌ها و میخ‌های طلا و نقره که در زین و برگ اسب به‌ کار ببرند: ◻︎ از بهر جنیبتان بالا / نی طوق آید ز من نه هرا (خاقانی۱: ۲۷)، ◻︎ ز حدّ بیستون تا طاق گرا / جنیبت‌ها روان با طوق و هرا (نظامی۲: ۳۰۲).


۱. بانگ و آواز مهیب؛ فریاد سهمناک.
۲. بانگ جانور درنده: ◻︎ نه آوای مرغ و نه هرای دد / زمانه زبان بسته از نیک و بد (فردوسی: ۳/۳۰۴).


دانشنامه عمومی

بانگ مهیب جانوران درنده


فریاد بلند؛ فریاد مهیب.


هفائستوس: خدای صنعت و آتش است. او هنگامی که به دنیا آمد، زشت و لنگ بود و مادرش، هرا او را به داخل اقیانوس انداخت اما دختر اقیانوس، او را نجات داد. هفائستوس نه سال بعد زمانی که صنعتگر ماهری شده بود، برای گرفتن انتقام از هرا تختی از طلا ساخت که شاهکار صنعت و هنر بود؛ سپس آن را به صورت ناشناس به المپ فرستاد. هرا که مجذوب تخت طلائی شده بود، بر روی آن نشست اما هر چه تلاش کرد دیگر نتوانست از روی آن بلند شود و این گونه بود که هفائیستوس به المپ آورده شد و با شرط ازدواج با آفرودیته حاضر به آزاد کردن هرا شد. چندی بعد زمانی که در دعوای زئوس و هرا، از هرا طرفداری کرد، زئوس خشمگین پای او را گرفت و از المپ به پایین پرت کرد و پای دیگرش نیز لنگ شد. هفائیستوس که از المپ دل زده شده بود، به همراه آفرودیته بر روی زمین به زندگی اش ادامه داد؛ تا اینکه برادرش آرس و آفرودیته به او خیانت کردند و دستشان رو شد آفرودیت خیانتکار گریخت و به جزیرهٔ قبرس رفت.
آرس: یا مارس، خدای جنگ و خشونت بود و بی رحمیش او را نزد خدایان و مردم خدایی منفور کرده بود، به طوری که حتی پدرش زئوس هم او را ناهنجار می نامید.
هرا (به یونانی: Ἥρα) بانوی قدرت، حامی زنان و ملکهٔ آسمان ها بود که در غار کوه دیکته به دنیا آمد. هرا تا حدی زیبا بود که آوازه اش به گوش برادرش رسید و همین مسئله باعث شد زئوس برای دیدار با هرا به جزیرهٔ «اوبه» سفر کند و با یک نگاه دلباختهٔ خواهر خویش شود. زئوس خود را به فاخته تبدیل کرد و طی دستوری که به طوفان داد، هوا آنچنان نامساعد و سرد شد که هرا دلش به حال این پرندهٔ کوچک به رحم آمد و او را در آغوش کشید، زئوس در همین حین به چهرهٔ اصلی خود تبدیل شد و سپس با یکدیگر ازدواج کردند. زئوس هرا را دوست داشت اما هوس بازی های او باعث خشم و ناراحتی هرا شد و همین امر موجب شد او با کمک خدایان تاتار و گایا، تایفون را برای انتقام از زئوس به وجود آورد.
آابپتجچخدرزژسشفکگلمنوهی
هفائستوس، آرس، هبه و ایلی ثیا فرزندان هرا و زئوس بودند. هفائستوس چون زشت و لنگ به دنیا آمده بود و توسط مادر خود به دریا انداخته شده بود، کینه ای در دل می پروراند و منتظر انتقام از هرا بود؛ او تخت طلایی برای هرا ساخت، هرا که مجذوب تخت شده بود برآن نشست و دیگر موفق نشد بلند شود. هفائستوس به المپ بازگشت تا برای نجات هرا از این ماجرا شرطی بگذارد. او آفرودیته را در مقابل رهایی هرا از تخت طلایی طلب کرد. هفائستوس به آفرودیته رسید، اما این عشق نتیجه ای در برنداشت و همسرش با برادرش، آرس به او خیانت کردند.

دانشنامه آزاد فارسی

هِرا (Hera)
هِرا
(در یونانی، به معنای بانو) در اساطیر یونان، ایزدبانوی زنان و ازدواج، معادل یونو در اساطیر روم؛ خواهر و همسر زئوسو مادر هفایستوس، خدای آتش و صنایع فلزی، نیز مادر آرِس، خدای جنگ و هبه، ساقی اصلی خدایان. طاووس برایش مقدس بود و نقطه های چشم مانندِ دمِ طاووس همان صد چشم خادمش آرگوس بودند که چون ایو، معشوقۀ زئوس، را پاییده بودند، به دستور هرا از سر او جدا شدند.داستان. کرونوس و رئا، پدر و مادر هرا، از تیتان ها بودند؛ پدرش او و برادرانش، پوسیدون و پلوتو، و خواهرانش، هستیا و دمتر، را هنگام تولدشان بلعیده بود، اما زئوس که از مهلکه جان به در برده بود، هِرا را نجات داد. زئوس که خود را به صورت فاخته درآورده بود، از هرا، که میلی به او نداشت، خواستگاری کرد؛ گایا، مادر زمین، سیب های زرین جاودانگی را که بعدها هسپریدها از آن ها مراقبت می کردند، در روز عروسی به او تقدیم کرد. به روایت هومر، هرا حسود و نزاع طلب بود و خشمش غالباً برای خدایان و آدمیان فاجعه به بار می آورد؛ او معشوقه های زئوس و فرزندانشان را آزار می داد، به ویژه هرکول را که در کودکی با مار به او حمله کرده بود. هرکول از آن پس نیز در سراسر عمر خود از آزارهای هرا در امان نماند؛ همچنین سِمِله را با نیرنگ از پای درآورد؛ هرا فرزند، دیونوسوس/دیونیز، خدای شراب، را نیز به جنون مبتلا کرد. هرا پس از آن که پاریس، آفرودیت را به منزلۀ زیباترین الهه برگزید، از یونانیان در جنگ تروا حمایت کرد.
پرستش. هرا در دوران پیش از تمدن یونان، ایزدبانوی اصلی مردم آرگوس در بخش جنوبی یونان بود و احتمالاً در ابتدا آیین های او را در مقام تجسمی از باروری زمین گرامی داشتند. یونانیان نیز احتمالاً او را خدایی مقتدر می انگاشتند و ازدواج او با زئوس، خدای خدایشان، را مایۀ افتخار می دانستند. گفته اند که خصلت انتقام جویی او احتمالاً از تعارض پرستش او و پرستش زئوس در مراحل بعد ناشی شده است. پرستشگاه اصلی اش، جایگاه هرایوم، که معبد و محراب او بود، در آرگوس قرار داشت، اما آیین او در ساموس و سایر نقاط یونان پیروانی یافت.

جدول کلمات

بانگ و آواز مهیب

پیشنهاد کاربران

فریاد شادی

در گویش تاتی هرّا به فریاد بلند گفته میشود.

هرا [هَ ر ر ا] یا [هُ ر ر ا] فریاد و غوغا، هورا، های و هوی
مثال از فردوسی:
ز هرای درندگان چنگ دیو
شده سست از خشم کیهان خدیو

صدا و غوغا/اواز مهیب

بانوی قدرت، حامی زنان و ملکهٔ آسمان ها بود که در غار کوه دیکته به دنیا آمد. هرا تا حدی زیبا بود که آوازه اش به گوش برادرش رسید و همین مسئله باعث شد زئوس برای دیدار با هرا به جزیرهٔ او به سفر کند و با یک نگاه دلباختهٔ خواهر خویش شود. زئوس خود را به فاخته تبدیل کرد و طی دستوری که به طوفان داد، هوا آنچنان نامساعد و سرد شد که هرا دلش به حال این پرندهٔ کوچک به رحم آمد و او را در آغوش کشید، زئوس در همین حین به چهرهٔ اصلی خود تبدیل شد و سپس با یکدیگر ازدواج کردند. زئوس هرا را دوست داشت اما هوس بازی های او باعث خشم و ناراحتی هرا شد و همین امر موجب شد او با کمک خدایان تاتار و گایا، تایفون را برای انتقام از زئوس به وجود آورد.

صدا وغوغا، آواز مهیب

غوغا_صدای بلند

هُرّا: به معنی خروش و غریو ددان است . می تواند بود که این واژه از نامْ آواها باشد و برآمده از آوای درندگان .
( ( ز هُرّای درندگان ، چنگ دیو
شده سست ؛ وز خشمِ گیهان ْخدیو. ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 248. )


الهه ازدواج
الهه عشق
زن زیبا روی


کلمات دیگر: