کلمه جو
صفحه اصلی

اطفال


مترادف اطفال : بچه ها، خردسالان، کودکان، نوباوگان

برابر پارسی : کودکان

فارسی به انگلیسی

children, [animal] young


مترادف و متضاد

بچه‌ها، خردسالان، کودکان، نوباوگان


فرهنگ فارسی

کودکان، خردسالان، جمع طفل
( اسم ) جمع طفل کودکان خردسالان . یا اطفال باغ . نهالهای نو رسته درختان تازه روییده .
با بچه شدن . دارای بچه خرد شدن اطفال زن و جانور ماده کودک نوزاد نهادن . یا بشبانگاه در آمدن . در شبانگاه در آمدن . در آمدن و طفل بمعنی تاریکی است . یا سرخ گردیدن آفتاب نزدیک غروب .

لغت نامه دهخدا

اطفال. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ طِفْل. ( ناظم الاطباء ). ج ِ طفل ، یعنی بچه. ( مؤیدالفضلا ). بچگان انسان : تا اطفال ایران علوم معاشیه نیاموزند ایران آباد نمی شود. ( فرهنگ نظام ). نوزادگان. ( از منتهی الارب ). کودکان. خردسالان. نوزادان. نوباوگان. کودکهای خرد و بچه ها بخصوص بچه های انسان. ( ناظم الاطباء ) :
حنجره و حلقشان ببرند ایشان
نادره باشد گلو بریدن اطفال.
منوچهری.
گفتم که نماز از چه بر اطفال و مجانین
واجب نشود تا نشود عقل مخیر.
ناصرخسرو.
نذرکردم که در مدت این فتنه و ایام این محنت جز در بیاض روز از خانه بیرون نیایم و پیش از طفل آفتاب بر سراطفال روم. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 298 ).
همیشه در کرمش بوده ایم و در نعمت
ز آستان مربی کجاروند اطفال ؟
سعدی.
اطفال عزیز نازپرورد
از دست تو دست بر خدایند.
سعدی ( صاحبیه ).
|| ج ِ طِفْل ، بمعنی صغیر از هر چیز: هو یسعی لی فی اطفال الحوائج ؛ یعنی در نیازهای خُرد و از این معنی است : الاّ ان یعرّج بی طفل ؛ یعنی نیاز اندک همچون : آتش روشن کردن یا خوردن خوراک یا برآوردن حاجت. ( از اقرب الموارد ). رجوع به طِفْل شود.

اطفال. [ اِ ] ( ع مص ) بابچه شدن. ( تاج المصادر بیهقی ). دارای بچه خرد شدن. ( از اقرب الموارد ). اطفال زن و جانور ماده ؛ کودک نوزاد نهادن. ( از متن اللغة ). || به شبانگاه درآمدن. ( منتهی الارب ).در شبانگاه درآمدن. ( ناظم الاطباء ). در طَفَل درآمدن ، و طفل بمعنی تاریکی است. ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). اطفال قوم ؛ داخل شدن آنان در طَفَل. ( از متن اللغة ). رجوع به طَفَل شود. || سرخ گردیدن آفتاب نزدیک غروب. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). اطفال شمس ؛ سرخ شدن آن نزدیک غروب. ( از اقرب الموارد ).نزدیک شدن خورشید به غروب. || اطفال سخن ؛اندیشیدن آن را. تدبر کردن در آن. ( از متن اللغة ).

اطفال . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ طِفْل . (ناظم الاطباء). ج ِ طفل ، یعنی بچه . (مؤیدالفضلا). بچگان انسان : تا اطفال ایران علوم معاشیه نیاموزند ایران آباد نمی شود. (فرهنگ نظام ). نوزادگان . (از منتهی الارب ). کودکان . خردسالان . نوزادان . نوباوگان . کودکهای خرد و بچه ها بخصوص بچه های انسان . (ناظم الاطباء) :
حنجره و حلقشان ببرند ایشان
نادره باشد گلو بریدن اطفال .

منوچهری .


گفتم که نماز از چه بر اطفال و مجانین
واجب نشود تا نشود عقل مخیر.

ناصرخسرو.


نذرکردم که در مدت این فتنه و ایام این محنت جز در بیاض روز از خانه بیرون نیایم و پیش از طفل آفتاب بر سراطفال روم . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 298).
همیشه در کرمش بوده ایم و در نعمت
ز آستان مربی کجاروند اطفال ؟

سعدی .


اطفال عزیز نازپرورد
از دست تو دست بر خدایند.

سعدی (صاحبیه ).


|| ج ِ طِفْل ، بمعنی صغیر از هر چیز: هو یسعی لی فی اطفال الحوائج ؛ یعنی در نیازهای خُرد و از این معنی است : الاّ ان یعرّج بی طفل ؛ یعنی نیاز اندک همچون : آتش روشن کردن یا خوردن خوراک یا برآوردن حاجت . (از اقرب الموارد). رجوع به طِفْل شود.

اطفال . [ اِ ] (ع مص ) بابچه شدن . (تاج المصادر بیهقی ). دارای بچه ٔ خرد شدن . (از اقرب الموارد). اطفال زن و جانور ماده ؛ کودک نوزاد نهادن . (از متن اللغة). || به شبانگاه درآمدن . (منتهی الارب ).در شبانگاه درآمدن . (ناظم الاطباء). در طَفَل درآمدن ، و طفل بمعنی تاریکی است . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). اطفال قوم ؛ داخل شدن آنان در طَفَل . (از متن اللغة). رجوع به طَفَل شود. || سرخ گردیدن آفتاب نزدیک غروب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اطفال شمس ؛ سرخ شدن آن نزدیک غروب . (از اقرب الموارد).نزدیک شدن خورشید به غروب . || اطفال سخن ؛اندیشیدن آن را. تدبر کردن در آن . (از متن اللغة).


فرهنگ عمید

طِفل#NAME?


= طِفل

فرهنگ فارسی ساره

کودکان


دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اَطْفال ، در اصطلاح کلامی ، عنوان مباحثی است درباره تعذیب کودکان که از قرن اول هجری به بعد عرصه مناقشه و گفت و گو بوده است .
پیدایش اینگونه مباحث را می توان نتیجه و پیامد سؤالاتی از این قبیل دانست : «اگر کودکان پیش از بلوغ از دنیا بروند، در آخرت چه حکمی دارند؟». بدین سان ، مسائلی از این دست از سویی با مسأله عدل الهی و از سوی دیگر با مسأله تکلیف پیوند خورده است .
رستگاری
به اجماع ِ همه متکلمان در روز قیامت اطفال مؤمنان به بهشت می روند، اما سؤال اینجاست که اطفال مشرکان که به حد تکلیف نرسیده ، و از دنیا رفته اند، چه سرنوشتی دارند؟ آیا خداوند آنان را به جهنم می برد، یا ایشان را روانه بهشت می کند؟ گرچه پیدایش اینگونه مباحث را می توان به خود اسلام و کلام اسلامی منسوب دانست ، برخی خاستگاه آن را به ادیانی مانند یهود و مسیحیت که در آن هنگام با دنیای اسلام برخورد نزدیک داشته اند، نسبت می دهند.، چرا که یهودیان در آن زمان پرسش هایی را در گفت و گوهای دینی خویش طرح می کرده اند، از جمله اینکه سرنوشت اطفال یهودیان فاسق در جهان آخرت چه خواهد بود. در حوزه مسیحیت نیز موضوع رستگاری کودکان با مسأله غسل تعمید و گناه نخستین بی ارتباط نبوده ، و لاجرم به مشاجرات کلامی کشیده است .
پیشینه
قدیم ترین مدرکی که درباره مباحث کلامی مربوط به اطفال در اسلام وجود دارد، به سده ۱ق بازمی گردد، آنجا که نجدة بن عامر خارجی مذهب ، نامه ای به شورشی هم کیش خود و سر کرده ازارقه (ه م ) نافع ابن ازرق (مق ۶۵ق /۶۸۵م ) می نویسد و از او به سبب عقیده اش درباره کشتن اطفال مشرکان انتقاد می کند و نافع نیز به آیه ای از قرآن «... وَلا یَلِدوا اِلاّ فاجِراً کَفّاراً» متوسل می شود و پاسخ می دهد.
دیدگاه خوارج
...

پیشنهاد کاربران

طفل ها

جمع طفل ها و هم خانواده : طفولیت / طفل

اطفال : کودکان ، بچه ها . . . . .

بزرگ سال


کلمات دیگر: