کلمه جو
صفحه اصلی

نوق

فرهنگ فارسی

یکی از دهستانهای شش گانه شهرستان رفسنجان استان هشتم است . این دهستان در شمال شهرستان در جلگه واقع و هوای آن معتدل. محصولش غلات پسته پنبه و لبنیات است . این دهستان ۷٠ ده دارد و سکنه آن ۵۸٠٠ تن میباشد .
( اسم ) جمع ناقه : اشتران ماده .
نام یکی از دهستانهای شش گان. شهرستان رفسنجان است این دهستان در شمال رفسنجان در جلگه معتدل هوائی واقع شده و محدود است از شمال و شمال شرقی به دهستان بافق از مشرق به بخش زرند از جنوب به دهستان کشکوئیه و از مغرب به دهستان انار . آب دهستان از قنوات تامین میشود و لب شور است محصول عمده اش غلات و پسته و پنبه و لبنیات و شغل مردمش زراعت و گله داری است . دهستان نوق از ۷٠ قطعه آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده

لغت نامه دهخدا

نوق . (اِخ ) نام یکی ازدهستانهای شش گانه ٔ شهرستان رفسنجان است . این دهستان در شمال رفسنجان در جلگه ٔ معتدل هوایی واقع شده و محدود است از شمال و شمال شرقی به دهستان بافق ، از مشرق به بخش زرند، از جنوب به دهستان کشکوئیه و از مغرب به دهستان انار. آب دهستان از قنوات تأمین میشود و لب شور است . محصول عمده اش غلات و پسته و پنبه و لبنیات و شغل مردمش زراعت و گله داری است . دهستان نوق از 70 قطعه آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 5800 تن است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).


نوق . (ع اِ) ج ِ ناقه . رجوع به ناقه شود : چون لشکرها رسیدند با طبل و بوق و جمال و نوق صف صف از پس یکدیگر ایستاده و محاربت را آماده . (جهانگشای جوینی ).


نوق . [ ن َ وَ ] (ع اِ) سپیدی با اندکی سرخی . (منتهی الارب ). سپیدی و بیاضی که اندک رنگ سرخی در آن باشد. (از اقرب الموارد).


نوق. ( ع اِ ) ج ِ ناقه. رجوع به ناقه شود : چون لشکرها رسیدند با طبل و بوق و جمال و نوق صف صف از پس یکدیگر ایستاده و محاربت را آماده. ( جهانگشای جوینی ).

نوق. [ ن َ وَ ] ( ع اِ ) سپیدی با اندکی سرخی. ( منتهی الارب ). سپیدی و بیاضی که اندک رنگ سرخی در آن باشد. ( از اقرب الموارد ).

نوق. ( اِخ ) نام یکی ازدهستانهای شش گانه شهرستان رفسنجان است. این دهستان در شمال رفسنجان در جلگه معتدل هوایی واقع شده و محدود است از شمال و شمال شرقی به دهستان بافق ، از مشرق به بخش زرند، از جنوب به دهستان کشکوئیه و از مغرب به دهستان انار. آب دهستان از قنوات تأمین میشود و لب شور است. محصول عمده اش غلات و پسته و پنبه و لبنیات و شغل مردمش زراعت و گله داری است. دهستان نوق از 70 قطعه آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 5800 تن است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8 ).

فرهنگ عمید

= ناقه nāqe

ناقه nāqe#NAME?


دانشنامه عمومی

نوق ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
نوق (بجستان)
نوق (رشتخوار)

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۷(بار)

پیشنهاد کاربران

تعدادی شتر ماده که در یک مسیر پشت سر هم بصورت کاروانی حرکت کنند را در ادبیات عرب نوق گویند. در استان کرمان ، شهرستان رفسنجان نیز مجموعه روستاههایی وجود دارد که بصورت ردیفی و پست سر هم قرار دارند وجه تسمیه این منطقه نیز از همان مجموعه ناقه است

کلماتی که آخر آنها قاف دارد. مثل روستای نوق ( رفسنجان ) . وامق . ییلاق قیشلاق . ایرانق . زرنق . خاروانق. شور دره ق. سرین ده رق. متنق. الانق شال وار جیق . هیق . آلاچیق. قاشیق. قاتیق. تجریق. میق . منیق. ا یلانیق الن جارق . درین درق . طوق. قویجاق . قلعه جوق . مونق . آروق . ایرنق. گوکدرق. آرموداق. ایورق . یرنلیق . یرزلیق. میدان جوق . النجق . اوچ درق. خرم درق. اویلق. بیرق. ورنق. الوانق . زوارق . بوق . آونلیق . ایشلق. نشق. هلق. بافق در یزد . اویلق در ورزقان، نیارق در نمین اردبیل . فیروق در خوی. برندق در هشت جین اردبیل. خرانق در یزد. پل مردق در مراغه . الازیق در ترکیه. نیاق در قزوین، چاراویماق، اهل مرستاق ( مازندران روستای گلیرد، گول یوردی ) . دهلیق در ( ورزقان ) . آلاجیق ابریق ( تنگ های مسی که سر سفره روی تشت می گذاشتند ) ابلق ( حیوان دو رنگ ، ابلک ) پاتوق قوناق ( مهمان، خانه ی قصر مانند ) خونیق، برزندق، روستای نودوزق در میانه. . روستای کرنق ( آب سفید خلخال، آغ سو ) . . .
ارونق ( ار ونق ) غین وقاف در فارسی نیست. ارونق یک کلمه ی تورکی است. اکثر جای مکانها در تورکی به قاف ختم می شود. مثل. نودوزق. ایلانیق. ایرانق. زرنق. مته نق ( متنق ) . میه نق ( مینقی ) . بافق. زرنق. خرنق. قشلاق. ییلاق


کلمات دیگر: