کلمه جو
صفحه اصلی

جوارح


مترادف جوارح : اعضا، اندام ها

فارسی به انگلیسی

members, limbs

مترادف و متضاد

اعضا، اندام‌ها


فرهنگ فارسی

جمع جارحه
( اسم ) جمع جارحه . ۱- اندامها. ۲- مرغان شکاری جانوران شکاری .

فرهنگ معین

(جَ رِ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ جارحه . ۱ - اندام ها. ۲ - مرغان شکاری .

لغت نامه دهخدا

جوارح. [ ج َ رِ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ جارحة. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). اندامها. اندام مردم که بدان کار کنند. دست و پا و دیگر اعضای آدمی. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ). || مرغان شکاری. شکاریان از مرغ و دد. جانوران شکاری. ( غیاث ) ( آنندراج ). جانوران شکاری از ددان و پرندگان و سگان. || جوان و بچه آور، گویند: هذه الناقة و الاتان من جوارح المال ؛ اسبان ماده و جوان. || کاردها. || کنایه ازمصیبت ها و گرفتاریهایی که روزان و شبان بر انسان وارد شود چنانکه طوارق بر مصائبی گفته شود که شبانگاه بسراغ آدمی آید، گویند: نعوذ باﷲ من طوارق اللیل و جوارح النهار. ( از اقرب الموارد ). رجوع به جارحة شود.

فرهنگ عمید

جارحه#NAME?


=جارحه

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] جوارح دو معنا دارد. به معنای حیوان شکاری وهمچنین به معنای اعضاء استعمال شده است.
جوارح به معنای نخست، جمع جارحه به معنای حیوان شکاری، اعم از پرنده- همچون باز، شاهین و عقاب- و غیر پرنده، مانند پلنگ و سگ به کار رفته است.عنوان جوارح در قرآن کریم نیز به کار رفته است. و فقها در مسئله حلیت شکار سگ شکاری به آن استناد کرده اند.


کلمات دیگر: