کلمه جو
صفحه اصلی

سگ


مترادف سگ : تازی، کلب

متضاد سگ : گربه

فارسی به انگلیسی

dog, bowwow, canine

dog


canine, dog


مترادف و متضاد

tike (اسم)
کودک، سگ، ادم خام دست و بی تجربه

doggy (اسم)
سگک، سگ، سگ کوچولو

dog (اسم)
گیره، سگ، سگ نر، میله قلابدار

tyke (اسم)
کودک، طفل، سگ، بچه شیطان و موذی، ادم خام دست و بی تجربه، ادم خام دست

تازی، کلب ≠ گربه


فرهنگ فارسی

۱ - پستانداریست از راسته گوشتخواران که سر دسته تیره خاصی به نام تیره سگ سانان میباشد . این جانور اهلی و دارای دندانهای آسیای قوی است ولی برخلاف گربه چنگالهایش کند و همیشه آشکار است . سگ دارای نژادهای مختلف است و تا کنون در حدود ۲٠٠ نژاد آن شناخته شده که در کارهای مختلف خدمات ذی قیمتی به انسان میکنند . شامه وی بسیار قوی است و از رد پا و بویی که شکار از خود باقی میگذارد محل شکار را پیدا میکند . به مناسبت استفاده هایی که انسان از وجود سگ مینماید تقسیماتی برای وی قایل شده از قبیل : سگ گله سگ پاسبان سگ شکاری سگ پلیس و سگ خانوادگی که جهت حفاظت و گاهی به عنوان تجمل نگهداری میشوند کلب. ترکیبات اسمی : یا سگ آبی . بیدستر آش بچگان . یا سگ آز . حریص سگ طماع اهل دنیا . یا سگ آموخته . سگ تعلیم یافته کلب صید کلب معلم . یا سگ ابلق . دنیا یه اعتبار شب و روز . یا سگ تازی . یکی از گونه های سگ شکاری است که دراز اندام و چابک است با شکم فرو رفته و سینه بر آمده و پوزه اش تیز است ( شرایط تاخت و تاز در آن جمع است ) عیب این سگ آنست که هوشش چندان زیاد نیست و وفایش هم کمتر از سگهای دیگر است . یا سگ دریایی . ۱ - فک . ۲ - سگ آبی . یا سگ شکاری . ۱ - سگی که برای شکار تربیت کنند . ۲ - در مورد توهین به کسی گویند . یا سگ کهدانی . سگی که در کاهدان خورده و خفته و تنبل شده باشد . یا سگ نازی آبادی . ۱ - کسی که مزاحم همه شود و به هر کسی آزاری رساند . ۲ - بد عنق پر افاده . یا سگ و گربه . دو کس که با یکدیگر سازگار نباشند . یا سگ هرزه مرض . ۱ - مردم آزار . ۲ - بد عنق . ترکیبات فعلی : یا با سگ به جدال رفتن . ۱ - هم خانه شدن با مردم بد خو . ۲ - معارض شدن با هرزه گو . یا چوب به سر بزنند ... پیدا میشود ( در میاید ) . در موقعی که فراوانی و کثرت چیزی را بخواهند برسانند گویند . یا سگ کجا خانه کجا ? درباره دو چیز نامناسب گویند . یا سگ کیست ? . اهمیتی ندارد . یا مثل سگ پشیمان شدن . بسیار پشیمان گشتن .

فرهنگ معین

(سَ ) [ په . ] (اِ. ) پستانداری از راستة گوشتخواران که سردستة تیرة خاصی به نام سگ سانان می باشدو دارای نژادهای مختلف است که تاکنون ۲٠٠ نژاد از آن شناخته شده ، شامة وی بسیار قوی است و در کارهای مختلف خدمات با ارزشی به انسان می کند. ، ~ صاحبش را نشناختن کن

(سَ) [ په . ] (اِ.) پستانداری از راستة گوشتخواران که سردستة تیرة خاصی به نام سگ سانان می باشدو دارای نژادهای مختلف است که تاکنون 200 نژاد از آن شناخته شده ، شامة وی بسیار قوی است و در کارهای مختلف خدمات با ارزشی به انسان می کند. ؛ ~ صاحبش را نشناختن کنایه از: آشفتگی و شلوغی و هرج و مرج بودن . ؛ مثل ~ و گربه بودن کنایه از: دو نفر که دشمن همیشگی یکدیگر باشند و پیوسته با هم جدال کنند.


لغت نامه دهخدا

سگ . [ س َ ] (اِ) پهلوی «سک » (لغت جنوب غربی )، پارسی باستان «سکا» = ایرانی باستان «سپکا» (هرودتس «سپاخا» را در زبان مادی به معنی (سگ ) آورده است ). آریایی «سوآ-کا» سانسکریت «سون » و نیز در پهلوی «سگ » . ارمنی «شن » . کردی «سه » (سینان ) (سگ ) جمع «سان » «سئیان » . افغانی «سپی » . کاشانی «اسبه » و «اسپه » . تالشی «سیپه » و رجوع کنید به هوبشمان . گیلکی «سیگ » . سمنانی «اسپا» . سنگسری «آئسبه » «اسیه » . سرخه ای «اسبه » . لاسگردی «آئسبئه » . شهمیرزادی «سگ » .
حیوانی چارپا از پستانداران گوشت خوار که غالباً اهلی میشود و دارای انواع بسیار است . کلب (عربی ). (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). ترجمه ٔ کلب ، درنده و گزنده ازصفات اوست . (آنندراج ).
پستانداری از رسته ٔ گوشت خواران که سردسته ٔ تیره ٔ خاصی بنام تیره ٔ سگ سانان میباشد. این جانور اهلی و دارای دندانهای آسیای قوی است ولی برخلاف گربه چنگالهایش کند و همیشه آشکار است . سگ دارای نژادهای مختلف است و تاکنون در حدود دویست نژاد از آن شناخته شده و در کارهای مختلف خدمات ذیقیمتی به انسان میکنند. شامه ٔ وی بسیار قوی است و از رد پا و بویی که شکار از خود باقی میگذارد محل شکار را پیدا میکند. بمناسبت استفاده هایی که انسان از وجودسگ مینماید، تقسیماتی برای وی قایل شده از قبیل سگ گله ، سگ شکاری ، سگ پلیس و سگ خانوادگی که جهت حفاظت و گاهی بعنوان تجمل نگاهداری میشوند :
چون خر رواست پایگهت آخر
چون سگ سزاست جایگهت شله .

خفاف .


نیابند مر یکدگر را بتگ
دوان همچو نخجیر از پیش سگ .

فردوسی .


نه در سرش مغز و نه در تنش رگ
چه طوس فرومایه پیشم چه سگ .

فردوسی (شاهنامه ج 2 ص 766).


سگ دون همت استخوان جوید
بچه ٔشیر مغز جان جوید
مرد عالی همم نجوید بند
سگ بود سگ بلقمه ای خرسند.

سنایی .


ندانم مرکبی کایام در وی
ردیف هر سگ آهویی ندارد.

خاقانی .


قارون گرفتمت که شدی در توانگری
سگ نیزبا قلاده ٔ زرین همان سگ است .

سعدی .


سگی را لقمه ای هرگز فراموش
نگردد ور زنی صد نوبتش سنگ .

سعدی .


- سگان آز ؛ کنایه از طالبان دنیا و اهل حرص . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
- سگان جیفه ٔ دنیا ؛ کنایه از طالبان دنیا. (ناظم الاطباء) (مجموعه ٔ مترادفات ص 237).
- سگ ابلق ؛ کنایه از روزگار است به اعتبار شب و روز یا نیک و بد و شادی و غم . (از برهان ) (آنندراج ). زمانه به اعتبارروز و شب . ذیل سگ . (رشیدی ).
- سگ استاد؛ کلب ِ مُعَلَّم :
سگ استاد را صیدش حلال است
ز جاهل کشتن حیوان وبال است .

ناصرخسرو.


- سگ پاسوخته ؛ کنایه از هرزه گرد و دربدر. رجوع به سگ پاسوخته شود.
- سگ در ؛ آنچه را سگ دریده باشد.
- || در تداول خانگی آنکه زود جامه کهن و پاره کند.
- امثال :
از شیخعلی خان بترسم از سگش هم بترسم .
با سگ به جوال رفتن .
بر در خانه هر سگی شیر است .
پندارم سگ خورد، یا فکر میکنم سگ خور شده است .
چشمانی سخت گیرا و جذاب داشتن .
چشمهایش سگ دارد؛ بمزاح یا محبت ،
چوب بسر سگ بزنی ... پیدا میشود، درمی آید (در موقعی که فراوانی و کثرت چیزی را بخواهند برسانند).
چو نام سگ بری چوبی به دست آر.
دهن سگ به لقمه دوخته به .
سر خردندان سگ .
سگ از درد میمیرد بی بی شکار میخواهد.
سگ استخوان سوخته را بو نمیکند.
سگ بابا نداشت حاجی عموش را میخواند.
سگ با دمش زیرپایش را جاروب میکند.
سگ باش کوچک خانه مباش .
سگ بود سگ به لقمه ای خرسند.
سگ تازی که آهوگیر گردد
بگیرد آهویش چون پیر گردد.
سگ چون چنگ کند یک پای بالا گیرد.
سگ چیست که پشمش چه باشد.
سگ در حضور به از برادر دور.
سگ حسن دله .
سگ در خانه ٔ خودش پارس میکند.
سگ در خانه ٔ صاحبش شیر است .
سگ در سایه ٔ دیوارراه میرود گمان میکند که سایه ٔ خود اوست .
سگ را به زور به شکار نتوان برد.
سگ را به مسجد چه کار.
سگ سگ است ارچه پاسبان باشد.
سگ سیر قلیه ترش .
سگ صاحبش را نمی شناسد.
سگ کجا خانه کجا؛ درباره ٔ دو چیز نامناسب گویند.
سگ کجا لانه کجا.
سگ که چاق شد قورمه اش نمیکنند.
سگ که شد منظور نجم الدین سگان را سرور است . (امیرعلی شیر).
سگ ِ کیست ؛ اهمیتی ندارد.
سگ گزنده همان به که آشنا باشد.
سگ ماده به لانه شیر نر است .
سگ نازی آباد است نه غریبه میشناسد و نه آشنا.
سگ نبود چخش کنم ، گربه نبود پیشش کنم . بادی بودآمد و رفت من چه کنم .
کاه پیش سگ و استخوان پیش خر نهادن .
مثل سگ پشیمان شدن .

سگ. [ س َ ] ( اِ ) پهلوی «سک » ( لغت جنوب غربی )، پارسی باستان «سکا» = ایرانی باستان «سپکا» ( هرودتس «سپاخا» را در زبان مادی به معنی ( سگ ) آورده است ). آریایی «سوآ-کا» سانسکریت «سون » و نیز در پهلوی «سگ » . ارمنی «شن » . کردی «سه » ( سینان ) ( سگ ) جمع «سان » «سئیان » . افغانی «سپی » . کاشانی «اسبه » و «اسپه » . تالشی «سیپه » و رجوع کنید به هوبشمان. گیلکی «سیگ » . سمنانی «اسپا» . سنگسری «آئسبه » «اسیه » . سرخه ای «اسبه » . لاسگردی «آئسبئه » . شهمیرزادی «سگ » .
حیوانی چارپا از پستانداران گوشت خوار که غالباً اهلی میشود و دارای انواع بسیار است. کلب ( عربی ). ( از حاشیه برهان قاطع چ معین ). ترجمه کلب ، درنده و گزنده ازصفات اوست. ( آنندراج ).
پستانداری از رسته گوشت خواران که سردسته تیره خاصی بنام تیره سگ سانان میباشد. این جانور اهلی و دارای دندانهای آسیای قوی است ولی برخلاف گربه چنگالهایش کند و همیشه آشکار است. سگ دارای نژادهای مختلف است و تاکنون در حدود دویست نژاد از آن شناخته شده و در کارهای مختلف خدمات ذیقیمتی به انسان میکنند. شامه وی بسیار قوی است و از رد پا و بویی که شکار از خود باقی میگذارد محل شکار را پیدا میکند. بمناسبت استفاده هایی که انسان از وجودسگ مینماید، تقسیماتی برای وی قایل شده از قبیل سگ گله ، سگ شکاری ، سگ پلیس و سگ خانوادگی که جهت حفاظت و گاهی بعنوان تجمل نگاهداری میشوند :
چون خر رواست پایگهت آخر
چون سگ سزاست جایگهت شله.
خفاف.
نیابند مر یکدگر را بتگ
دوان همچو نخجیر از پیش سگ.
فردوسی.
نه در سرش مغز و نه در تنش رگ
چه طوس فرومایه پیشم چه سگ.
فردوسی ( شاهنامه ج 2 ص 766 ).
سگ دون همت استخوان جوید
بچه ٔشیر مغز جان جوید
مرد عالی همم نجوید بند
سگ بود سگ بلقمه ای خرسند.
سنایی.
ندانم مرکبی کایام در وی
ردیف هر سگ آهویی ندارد.
خاقانی.
قارون گرفتمت که شدی در توانگری
سگ نیزبا قلاده زرین همان سگ است.
سعدی.
سگی را لقمه ای هرگز فراموش
نگردد ور زنی صد نوبتش سنگ.
سعدی.
- سگان آز ؛ کنایه از طالبان دنیا و اهل حرص. ( برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).
- سگان جیفه دنیا ؛ کنایه از طالبان دنیا. ( ناظم الاطباء ) ( مجموعه مترادفات ص 237 ).

فرهنگ عمید

پستانداری اهلی از راستۀ گوشت‌خواران با حس شنوایی و بویایی بسیار قوی که برای پاسبانی خانه، نگهبانی گله، کمک به شکارچیان و عملیات جستجو از آن استفاده می‌شود.
⟨ سگ آبی: (زیست‌شناسی) = بیدستر
⟨ سگ هرزه‌مَرَس:
۱. سگی که به همه‌کس حمله کند و همه را گاز بگیرد؛ سگ ولگرد.
۲. [مجاز] کسی که بی‌سبب با دیگران در‌بیفتد و مردم‌آزاری کند.


پستانداری اهلی از راستۀ گوشت خواران با حس شنوایی و بویایی بسیار قوی که برای پاسبانی خانه، نگهبانی گله، کمک به شکارچیان و عملیات جستجو از آن استفاده می شود.
* سگ آبی: (زیست شناسی ) = بیدستر
* سگ هرزه مَرَس:
۱. سگی که به همه کس حمله کند و همه را گاز بگیرد، سگ ولگرد.
۲. [مجاز] کسی که بی سبب با دیگران در بیفتد و مردم آزاری کند.

دانشنامه عمومی

«سگ شدن» کنایه از بداخلاق شدن و تنگ شدن خُلق.


سگ (نام علمی: Canis lupus familiaris) زیرگونهٔ اهلی گرگ ها و پستانداری از راستهٔ سگ سانان است. سگ نخستین جانوری است که به دست انسان اهلی شد. سگ ها از متنوع ترین جانوران زمین هستند که میراث چند هزار سال مداخله انسان در روند جفت گیری و پرورش این جانور است.سگ ها نقش های مختلفی را در جوامع انسانی بر عهده گرفته اند و آدمیان از ایشان برای شکار، گله داری، بارکشی، محافظت، کمک به پلیس و نیروهای نظامی، همراهی و همدمی و کمک به اشخاص دچار ناتوانی استفاده کرده اند. در بعضی فرهنگ ها از آن به عنوان یک منبع غذایی هم استفاده شده است.سگ با کاربری نظامی در حال واق واق   یک سگ در مسابقه مخصوص سگ ها   یک نوع سگ عروسکی   جویدن   خوابیدن   خمیازه کشیدن   پریدن   کندن زمین   نوشیدن   خوردن   حمل با دهان   زوزه کشیدن
سگ ها شامل صدها نژاد متفاوت می شوند که بیشتر آن ها در چندصد سال اخیر به وسیله اصلاح نژادی توسط انسان ها ایجاد شده اند. انسان ها از طریق تولید نسل از سگ های دارای صفات جسمی و رفتاری مخصوص برای انجام کارهای خاص باعث ایجاد نژادهای متفاوتی از سگ های شده اند که تفاوت های ظاهری قابل توجهی با یکدیگر دارند. ارتفاع انواع مختلف سگ از سطح زمین تا بین دو کتف از حدود ۱۵ سانتی متر در نژاد شی هواهوا تا حدود ۷۶ سانتی متر در سگ تازی ایرلندی متغیّر است. رنگ آن ها نیز از سفید تا سیاه و از قهوه ای تیره تا روشن با طرح های مختلفی متغیر است. پوشش آن ها نیز از بسیار کوتاه تا چند سانتی متر متفاوت است، از موی خشن تا پشم صاف، مجعد یا نرم.
سگ نوع اهلی گرگ خاکستری است اما زمان و محل دقیق اهلی شدن آن مشخص نیست. آخرین بررسی ژنتیکی در سال ۲۰۱۴ نشان داده که تبار سگ ها ۲۷ تا ۴۰ هزار سال پیش از گرگ خاکستری جدا شده است اما اهلی شدن آن ها در آن زمان اتفاق نیفتاده است چون هیچ یک از جمعیت های فعلی گرگ خاکستری جد مستقیم سگ ها نیستند. این به معنی آن است که نسل سگ ها به جمعیتی از گرگ ها می رسد که نسل نوع وحشی آن ها اکنون منقرض شده است.. زمان آغاز اهلی شدن سگ حدود ۱۱ تا ۱۶ هزار سال پیش بوده که قبل از شروع دوران کشاورزی و دامپروری است و این نتیجه با مدارک باستان شناسی که نشان می دهد اهلی شدن سگ ها در جوامع شکارچی-گردآورنده انجام شده مطابقت دارد.البته فسیل هایی از سگ سانان شبیه به سگ به قدمت ۳۳ هزار سال در سیبری پیدا شده اما مشخص نیست آیا این فسیل ها اجداد سگ های امروزی هستند یا نشان دهنده تلاش های ناموفقی برای اهلی سازی یا گرگ هایی هستند که شباهت ساختاری به سگ های امروزی داشته اند. محل جغرافیایی اجداد سگ های امروزین هم نامشخص است. مدارک متفاوتی از جنوب شرق آسیا، خاورمیانه و اروپا حمایت می کند.
بررسی فسیل های باقی مانده از سگ های باستانی و بررسی تغییرات ژنتیکی آن ها نشان می دهد که سگ ها حدود هفده تا بیست و چهار هزار سال پیش از لحاظ ژنتیکی به دو شاخه شرقی و غربی تقسیم شدند. سگ های شاخه شرقی در نقاط مختلف خاور دور و سگ های شاخه غربی در بقیه آسیا، اروپا و آفریقا ساکن شدند.

س ُ گ(در گویش دماوندی):خُل (آب بینی بویژه هنگامی که روان باشد)، به کسی هم که اینگونه باشد میگویند سُگِن همانند خُلِن


دانشنامه آزاد فارسی

سگ (dog)
25183900-2.jpg
یکی از گونه های تیرۀ سگ سانان، یعنی خانوادۀ گرگ ها، شغال ها، کایوت ها، و روباه ها. سگ اهلی از گرگ منشأ گرفته است. سگ ها برای اولین بار حدود ۱۴هزار سال پیش اهلی شدند و با انسان ها به تمام کشورها مهاجرت کردند. پاهای سگ ها کشیده و پنجه رو است. پاهای جلویی پنج انگشت و پاهای عقبی چهار انگشت دارد. برعکس گربه ها، ناخن هایشان قابل جمع شدن نیست. سر آن ها کوچک و پوزه شان نوک تیز است، امّا شکل سر در نژادهای مختلف بسیار متنوع است. عمر متوسط سگ بین دَه تا چهارده سال است، ولی بعضی به ۲۰ سالگی هم می رسند. حس بویایی سگ بسیار قوی است. بسیار باهوش و به سادگی تعلیم پذیر است. بیش از ۴۰۰ نژاد متفاوت سگ در جهان وجود دارد. بنابه شواهد باستان شناسی، بقایای سگ ها در گورستان های انسانی حدود ۱۴هزار سال پیش وجود دارد. زیست شناسان امریکایی با تعیین توالی DNA میتوکندری سگ، شغال، و کایوت قادر به ردیابی چهار خط تکامل جداگانه منتهی به گرگ شدند که نشان می دهد احتمالاً سگ ها طی چندین مرحله مجزا، هزاران سال بیشتر از زمانی که قبلاً تصور می شد، از گرگ های اهلی منشأ گرفته اند. تحقیقات رابرت وین، زیست شناس امریکایی، در زمینۀ DNA میتوکندری در ۱۹۹۸ نشان می دهد که سگ ها حدود ۱۳۵هزار سال پیش از گرگ ها منشاء گرفته و اهلی شدند. سگ ها، مانند گرگ ها، از قلمرو خود در برابر سایر سگ ها دفاع می کنند. قلمرو سگ های خانگی منطقۀ اطراف منزل است. سگ ها در بیشتر این قلمرو پرسه می زنند و با مدفوع و ادرار، «ایستگاه های بو» را نشانه گذاری می کنند. سگ ها نیز مثل گرگ ها، غذای اضافی خود را در زمین دفن می کنند، به علاوه شباهت های نزدیکی نیز بین صداها و رفتارهای ارتباطی، تهاجمی، جفت گیری و نگهداری از بچه ها در این دو دیده می شود. نگهداری طولانی مدت در محیط بسته یا جداسازی طولانی منجر به رفتارهای عصبی در سگ ها می شود. دورۀ بارداری سگ ها ۶۳ روز است. معمولاً در هر وضع حمل چهار تا هشت توله به دنیا می آید. از سگ ها برای نگهداری از گله، تعقیب و جست وجوی حیوانات شکاری، استفاده می کنند. نیز برای نگهبانی ارزشمندند. در نواحی قطبی از سگ ها برای کشیدن سورتمه و سایر وسایل نقلیه بر روی برف استفاده می کنند. همچنین از سگ ها به تناوب برای نجات مردم از غرق شدن و خفگی در رانش های برف استفاده می شود. همچنین برای نامه رسانی، ردیابی خلاف کاری، ردیابی مواد مخدر، و راهنمای نابینایان از سگ استفاده می کنند. بقایای سگ ها متعلق به عصر حجر، در کنار انسان یافت شده است. بر کتیبه های معابد مصر (ح ۳۰۰۰پ م) اشکالی از سگ ها کنده کاری شده است. یهودی ها سگ را نجس می دانند. این امر احتمالاً واکنش دربرابر پرستش سگ ها توسط قبایل مصری و سریانی بوده است. یونانی ها از سگ ها در جنگ ها و شکار استفاده می کردند. رومی های باستان سگ ها را در سه گروه طبقه بندی می کردند: سگ های شکاری؛ سگ های گله؛ و سگ های نگهبان. سگ در ایران باستان و آیین زردشتی حیوانی مقدس بوده است. سگ در اسلام نجس دانسته شده است، هرچند که فقها استفاده از سگ گله، سگ نگهبان و سگ شکار را بلامانع می دانند و در ادبیات و فرهنگ اسلامی نیز از وفاداری سگ سخن بسیار رفته و از سگ اصحاب کهف در قرآن یاد شده است.

نقل قول ها

سگ (نام علمی: Canis Familiaris) یکی از پستانداران از راستهٔ سگ سانان است. سگ دست کم از ۱۴٬۰۰۰ سال پیش و بنا به شواهدی تازه از ۱۵۰٬۰۰۰ سال پیش اهلی شده است.
• «از سگ جونی مثل هفت جوش است.»• «از سه چیز باید حذر کرد، دیوار شکسته، سگ درنده، زن سلیطه.»• «استخوان، قوم و خویش سگ است و سگ، قوم وخویش استخوان.»• «بستن سنگ و گشودن سگ.»• «به بهلول گفتند: ریش تو بهتر است یا دم سگ؟ گفت: اگر از پل جستم ریش من و گرنه دم سگ.»• «به نفرین سگ، نان در تنور نمی افتد.»• «تازی که پیر شد، از آهو حساب می برد.»• «حرف او و چاقوی جیب سگ یکی است»• «خرگوش هرمزد را سگ هرمزد گیرد.»• «دستی که از من بریده شد می خواهد سگ بخورد، می خواهد گربه.»• «دلم خوشه زن بگم (بیگ) اگر چه کمتر از سگم.»• «دیگی که واسه ما نمی جوشه سر سگ توش بجوشه.»• «زن سلیطه، سگ بی قلاده است.»• «سر سگ بودن بهتر از دم شیر بودن است»• «سگ اخته می کند.»• «سگ است آن که با سگ رود در جوال.»• «سگ استخوان سوخته را بو نمی کند.»• «سگان از ناتوانی مهربانند وگرنه سگ کجا و مهربانی.»• «سگ بابا نداشت سراغ حاج عموش را می گرفت.»• «سگ بادمش زیر پاشو جارو می کنه.»• «سگ باش، کوچک خونه نباش.»• «سگ باقلاده شکار نمی کند.»• «سگ بعد از شستن نجس تر است.»• «سگ پاچه صاحبش را نمی گیره.»• «سگ واق واق می کند و خرس (بی خیال) می گذرد.» -> ضرب المثل رومانی
• «سگ چیه که پشمش چی باشه.»• «سگ در حضور به از برادر دور.»• «سگ در خانهٔ صاحبش واق واق می کند.»• «سگ در خانهٔ صاحبش شیره.»• «سگ داد و سگ توله گرفت.»• «سگ دستش نمیشه داد که اخته کنه.»• «سگ را پیش یوز ادب می کند»• «سگ را چو در تنگی بگیرند بگزد»• «سگ را که چاق کنند هار می شه.»• «سگ را می زند که شیر هوای کار خود را داشته باشد.»• «سگ زرد برادر شغاله.»• «سگ، زرد و سیاه ندارد.»• «سگ زنده بهتر از شیر مرده است»• «سگ سفید ضرر پنبه فروشه.»• «سگ، سگ را ندرد»• «سگ سوزن خورده.»• «سگ سیر دنبال کسی نمی ره.»• «سگ سیر قلیه ترش»• «سگش بهتر از خودشه.»• «سگ صاحبش را نمی شناسد.» (کنایه از شلوغ بودن جایی)• «سگ که چاق شد گوشتش خوراکی نمی شه.»• «سگ که سیر شد سرکش می شود»• «سگ گر و قلاده زر؟»• «سگ، گوشت سگ را نمی خورد.» -> ضرب المثل ارمنی
• «سگ لاید و کاروان گذرد»• «سگ لاینده گیرنده نباشد.»• «سگ ماده در لانه، شیر است.»• «سگ نازی آباده، نه خودی می شناسه نه غریبه.»• «سگ نمک شناس به از آدم ناسپاس.»• «سگ هم سرمایه می خواهد.»• «سگی به بامی جسته، گردش به ما نشسته.»• «سگی که برای خودش پشم نمی کند برای دیگران کشک نخواهد کرد.»• «سگی که پاچه از قصاب خونه بدزده، نون خودش را بریده.»• «سگی که صدا کنه، نمی گیره.»• «سگی که واق واق می کند گاز نمی گیرد.»• «شغال بیشه مازندران را نگیرد جز سگ مازندرانی»• «کاه را پیش سگ و استخوان را پیش خر می ریزد.»• «کله پز برخاست سگ جایش نشست»• «مثل سگ پشیمونه.»• «مثل سگ و گربه»• «مثل سگ هفت جان دارد»• «مرگ خر عروسی سگ است.»• «مواظب باش سگ پاچه ات را نگیرد.»• «نه خود خورد، نه کس دهد؛ گـَنده شود، به سگ دهد.»• «از پدر مرده ملاف ای جوان// گرنه سگی چون خوشی از استخوان» -> امیر خسرو
• «اگر برکه ای پر کنند از گلاب// سگی در وی افتاد کند منجلاب» -> ناشناس
• «با بداندیش هم نکویی کن// دهن سگ به لقمه دوخته به» -> سعدی
• «بترس از سگی کو کند روبهی» -> ادیب پیشاوری
• «بخت بد با کسی که یار بود// سگ گزدش ار شتر سوار بود» -> ناشناس
• «چه خطر بود سگی را که قدم زند به جایی// که پلنگ در وی الا ز ره خطر نیاید» -> خاقانی
• «چه خوش گفت آن نهاوندی به طوسی// که مرگ خر بود سگ را عروسی» -> نظامی
• «زان همه بانگ و علالای سگان// هیچ واماند ز راهی کاروان؟» -> مولوی
• «سگ آن به که خواهندهٔ نان بود// چو سیرش کنی دشمن جان بود» -> سعدی
• «سگ اصحاب کهف روزی چند// پی نیکان گرفت مردم شد» -> سعدی
• «سگ بر آن آدمی شرف دارد// که چو خر دیده بر علف دارد» -> نظامی
• «سگ به دریای هفتگانه مشوی// که چو تر شد پلیدتر باشد» -> سعدی
• «سگ تازی که آهوگیر گردد// بگیرد آهویش، چون پیر گردد» -> نظامی
• «سگ گیرنده چون دندان کند باز// تو حالی استخوانی پیشش انداز» -> سعدی
• «سگ و یوز در پیش شاهین و باز// همی راند بر دشت روز دراز» -> فردوسی
• «سگ هماره حمله بر مسکین کند// تا تواند زخم بر مسکین زند» -> مولوی
• «شبان بره آن به که دارد نگاه// از آن سگ که با گرگ شد آشنا» -> ابن یمین
• «شیر اگر مفلوج باشد همچنان از سگ به است» -> سعدی
• «طمع کی گربه در انبان فروشد// که بخل امروز با سگ در جوال است» -> انوری
• «که خرگوش هر مرز را بی شگفت// سگ آن ولایت تواند گرفت» -> نظامی
• «که سگ را به خانه دلیری بود// چو بیگانه شد، بانگ او کم شود» -> فردوسی
• «مرد عالی همم نخواهد بند// سگ بود، سگ به لقمه ای خرسند» -> سنایی
• «مر سگان را عید باشد مرگ اسب// روزی وافر بود بی جهد و کسب» -> مولوی
• «مهتاب که نور پاک دارد// از بانگ سگی چه باک دارد» -> مولوی
• «مه فشاند نور و سگ عوعو کند// هرکسی بر خلقت خود می تند» -> مولوی
• «کی شود دریا به پوز سگ نجس// کی شود خورشید از پف منطمس» -> مولوی
• «ملک او از طعنه دشمن کجا یابد خلل// آب دریا از دهان سگ کجا گردد پلید» -> معزی
• «مه نور می فشاند و سگ بانگ می زند// مه را چه جرم؟ خاصیت سگ چنین بود» -> مولوی
• «نخورد شیر نیم خورده سگ// ور به سختی بمیرد اندر غار» -> سعدی
• «نهادست این گنبد تیزتک// پی موش، گربه؛ پی گربه، سگ// مپندار صیاد کز دام جست// که صیاد را نیزِ صیاد هست» -> ادیب پیشاوری

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] سگ یکی از حیوانات معروف است که دارای انواع مختلف می باشد. عنوان یاد شده در بابهای طهارت، صلات، حج، تجارت، اجاره، وقف، وصیت، اطعمه و اشربه، لقطه، قصاص و دیات به کار رفته است.
همه انواع سگ- جز نوع دریایی آن حتی اجزای فاقد حیات آن همچون مو و ناخن و نیز رطوبتهای بدنش از قبیل آب دهان و بینی نجس و غیر قابل تطهیر و تذکیه است. سگ دریایی بنابر قول مشهور پاک است.
پاک کردن ظرفی که سگ لیسیده
برای تطهیر ظرفی که سگ آن را لیسیده یا از آن، آب یا مایعی دیگر خورده، بنابر مشهور باید ابتدا آن را خاک مالی کرد و سپس دو مرتبه با آب شست.
← مورد لزوم خاک مالی
برخورد کردن لباس با سگ، در صورتی که هر دو خشک باشند، موجب نجاست لباس نمی شود؛ هرچند به قول مشهور، پاشیدن مقداری آب روی آن مستحب است.
حرمت گوشت سگ
...

گویش اصفهانی

تکیه ای: kuya
طاری: köva
طامه ای: kuɹa / kuɹe / kuwa
طرقی: köya
کشه ای: köva
نطنزی: kuya


گویش بختیاری

سگ.


واژه نامه بختیاریکا

جَم خَوس؛ نُها میمُو رَو؛ سَی ناس؛ هووه پا

جدول کلمات

کلب

پیشنهاد کاربران

داگ ( dag )

ابن بقیع. [ اِ ن ُ ب ُ ق َ ] ( ع اِ مرکب ) سگ. ( المزهر ) .

ام زارع. [ اُم ْ م ِ رِ ] ( ع اِ مرکب ) سگ ماده. ( از المرصع ) .

Dog

سگی با پای کوتاه = گورکی

تلفظ در زبان اهالی زاگرس مرکزی و جنوبی
سگ::سی. سه. سگو. کوتو

سگ، سگا، سیت سپه، سرباز جنگی، سپه جنگی، نیروی جنگی بی رحم، نام قومی جنگ جو،
این واژه متشابه با واژه ی سگ که یک جانوراست و ربطی از نظر معنی به هم ندارند.
سگوند نام بزرگترین طایفه ی لرستان وشمال خوزستان بازمانده ازسگا گذشته است.

خانم غنچه این گورکی نیست بلکه کورگی که یکی از نژاد های معروف جهان به حساب میاد به نام نژاد ولش کورگی من چندین سال در رشتهی نژاد شناسی حیوانات تحقیق کردم

پارسی باستان: سکا، اِسپان
پارسی پهلوی: سک
پارسی نوین: سگ
در پارسی باستان سگ را "سکا" می گفتند که این واژه از دو بخش س ( بیرون ) و کا ( خانه، مکان ) ساخته شده است و به معنی نگهبان بیرون از خانه می باشد. سکا نام ایرانیان شمال آسیا نیز بود که بخاطر شیوه زندگی کوچ رو و یکجانشین نبودن سکا یا آسکاس به معنی بیرون از خانه نامیده می شدند.
در زبان پارسی باستان به سگ "اِسپا" یا "اِسپان" نیز گفته میشد که این واژه همچنان در برخی از گویش های بومی ایران مانند تاتی و تالشی به کار می رود. واژه اِسپان نیز از دو بخش اس ( بیرون ) و پان ( نگهبان، پاییدن ) می آید و به معنی نگهبان بیرون خانه است. نام همسر چوپانی که "کوروش" را به او سپرده بودند تا بکشد اما او مانع شد و کوروش را مانند فرزند خودش بزرگ کرد نیز "سپاکو" بود از ریشه "اسپا" و به معنی "نگهدار" و "پرستار".
نام کشور اسپانیا نیز ریشه در واژه پارسی باستان "اِسپان" دارد که این واژه پیشتر از زبان پارسی باستان به زبان پانَکی ( فنیقی ) راه یافته بود و پانَکی ها وقتی از راه دریای مدیترانه به ایبریا رسیدند خرگوش های وحشی آن سرزمین را که برایشان ناشناخته بود سگ یا همان "اِسپان" نامیدند. درست مانند اروپایی ها که وقتی "هلو" را دیدند آن را سیب پارسی ( Persicum malum ) نامیدند. در اوستا واژه "اِسپان" در حالت جمع به ریخت spana آمده و نام کشور اسپانیا نیز در زبان اسپانیایی Espa�a گفته می شود. جالب است بدانید نام "جزایر قناری" در اوقیانوس اتلس که بخشی از کشور اسپانیا به شمار می آید، به معنی "جزیره سگان" است. واژه قناری یا canary از واژه لاتین canis به معنی سگ آمده که خود واژه canis هم از واژه پارسی باستان "سکان" گرفته شده است. در زیر کاربرد واژه پارسی "اِسپان" به معنی "سگ" را در زبان های دیگر می بینید:
پارسی: spā, spān, spāna
کروات: pas
چکی: pes
لهستانی: pies
روسی: sobokā
تورکی: k�pek
آذری: k�pək


سگ:یک نوع حیوان چهار پا
انگلیسی:dog
Dog is an animal
Thanks🙏❤


سگ، سک، سواک، سوا، ساک، پاس، اسپاس
عمل محافظت کردن از چیزی و دسته بندی و جدا کردن و فاصله انداختن.
کلمه ساک یا سگ در این کلمات مشاهده میشود و نقش محافظ کننده دارند .
کوشکیعنی کتابخانه و محافظت از کتابها.
کیسه یعنی سوا و جدا کننده و محافظ آنچه که داخلش است.
آرساک یا آرشاک احتمالا اولین کسی که سگ را اهلی کرده است
مشک آب ماء شاک به معنی پوسته آب یا کیسه آب است.

سگ

سگ یک واژه پارسی سره است که از هر دو سو خوانده میشود و معنی میدهد.
سگ 🔄 گس Guess
سگ = گس کننده
سگ = حس کننده

کلب . . . تازی. . . .

بنام خدا
باسلام، چرا سگ در اسلام نجس العین یا ناپاک است؟ در روده سگ کرم کوچکی به طول ۴ میلی متر بنام تینیا ایکینو سکوس وجود دارد زمانیکه سگ محتویات روده خود را دفع میکند مقادیر زیادی از تخمهای ان کرم به اطراف دهانه مقعد میچسبد و سگ با زبان خود انها را به نقاط دیگر بدن منتشر میکند کافیست یکعدد از ان تخمها وارد معده انسان شود که باعث بیماریهای مختلف و حتی مرگ شود . سگ دوستی در بین غیر مسلمین جایگاه ویژه ای دارد جهت نگهداری ان ناخنهای ان رااز ریشه میکشند، اخته میکنند و جهت جلوگیری از پا س کردن قلاده مجهز به شوکر به گردن ان نصب میکنند تا اگر پارس کرد به ان شوک وارد شود لذا مسیله شرطی شده و سگ از ترس شوک پارس نمیکند ، ایا این انسانیت هست که با یک حیوان بدین نحو برخورد شود متاسفانه چند سال هست این سگ دوستی که برخی انرا کلاس میدانند به ایران نیز سرایت کرده و بایستی جمع شود. با تشکر


کلمات دیگر: