larva
نوزاد
فارسی به انگلیسی
babe, baby, infant, neonate, newborn, tad, tot, young
فارسی به عربی
مترادف و متضاد
فرهنگ فارسی
نوزادتازه زاییده شده، کودک تازه بدنیا آمده
( صفت ) نوزاده : (( نه پیر است و نه نوزاد میان این و آن . ) )
دهی است از دهستان مومن آباد بخش در میان شهرستان بیرجند در ۱۶ هزار گزی شمال غربی درمیان در دامن. معتدل هوائی واقع است و آبش از قنات محصولش غلات شغل مردمش زراعت و قالی بافی است .
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
نوزاد. [ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان عربخانه ٔ بخش خوسف شهرستان بیرجند، در 27 هزارگزی شمال غربی شوسف و 8 هزارگزی جنوب غربی جاده ٔ مشهد به زاهدان ، در منطقه ٔ کوهستانی معتدل هوائی واقع است و 301 تن سکنه دارد. آبش از قنات ، محصولش غلات و لبنیات ، شغل مردمش زراعت است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
نوزاد. [ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مؤمن آباد بخش درمیان شهرستان بیرجند، در 16 هزارگزی شمال غربی درمیان در دامنه ٔ معتدل هوائی واقع است و 916 تن سکنه دارد. آبش از قنات ، محصولش غلات ، شغل مردمش زراعت و قالی بافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
به گوش آمد آواز نوزاد من
وز آن شادتر شد دل شاد من .
نظامی .
نوزاد.[ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گلمکان بخش طرقبه ٔ شهرستان مشهد، در 29 هزارگزی شمال غربی طرقبه در دامنه ٔ معتدل هوائی واقع است و 158 تن سکنه دارد. آبش ازقنات ، محصولش غلات و بنشن و سیب زمینی و میوه ها، شغل مردمش زراعت است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
به گوش آمد آواز نوزاد من
وز آن شادتر شد دل شاد من.
نوزاد.[ ن َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان گلمکان بخش طرقبه شهرستان مشهد، در 29 هزارگزی شمال غربی طرقبه در دامنه معتدل هوائی واقع است و 158 تن سکنه دارد. آبش ازقنات ، محصولش غلات و بنشن و سیب زمینی و میوه ها، شغل مردمش زراعت است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).
نوزاد. [ ن َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش حومه شهرستان کاشمر، در 3 هزارگزی جنوب غربی کاشمر و 2 هزارگزی جنوب جاده کاشمر به بردسکن ، در جلگه معتدل هوائی واقع است و 300 تن سکنه دارد. آبش از قنات ، محصولش غلات و پنبه و زیره و انار و انگور، شغل مردمش زراعت است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).
نوزاد. [ ن َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان عربخانه بخش خوسف شهرستان بیرجند، در 27 هزارگزی شمال غربی شوسف و 8 هزارگزی جنوب غربی جاده مشهد به زاهدان ، در منطقه کوهستانی معتدل هوائی واقع است و 301 تن سکنه دارد. آبش از قنات ، محصولش غلات و لبنیات ، شغل مردمش زراعت است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).
نوزاد. [ ن َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان مؤمن آباد بخش درمیان شهرستان بیرجند، در 16 هزارگزی شمال غربی درمیان در دامنه معتدل هوائی واقع است و 916 تن سکنه دارد. آبش از قنات ، محصولش غلات ، شغل مردمش زراعت و قالی بافی است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).
نوزاد. [ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش حومه ٔ شهرستان کاشمر، در 3 هزارگزی جنوب غربی کاشمر و 2 هزارگزی جنوب جاده ٔ کاشمر به بردسکن ، در جلگه ٔ معتدل هوائی واقع است و 300 تن سکنه دارد. آبش از قنات ، محصولش غلات و پنبه و زیره و انار و انگور، شغل مردمش زراعت است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
فرهنگ عمید
دانشنامه عمومی
در پزشکی، نوزاد به شیرخواری گفته می شود که در ۲۸ روز اول زندگی (از بدو تولد تا ۴ هفته پس از تولد، کمتر از یک ماهه) باشد. کلمه «نوزاد» شامل نوزاد زودرس، نوزادان دیررس (از ۱ هفتگی تا ۹ ماهگی) و نوزاد کامل تازه به دنیا آمده می شود. واژهٔ نوزاد از واژه های «نو» و «زاد» گرفته شده که «نو» به معنای جدید و «زاد» به معنی زاده شده می باشد.
در لغتنامه دهخدا نوزاد اینطور تعریف شده: "کودک . (ص) کوچک. صغیر. (فرهنگ فارسی معین). پهلوی، کوتک ۞ بمعنی صغیر. (از حاشیهٔ برهان چ معین). صورت دیگر آن کوچک است. (اِ) طفل و بچه خواه پسر باشد یا دختر. (ناظم الاطباء). فرزندی که به حد بلوغ نرسیده (پسر یا دختر). طفل. ج، کودکان. (فرهنگ فارسی معین). ولید. صبی. (ترجمان القرآن). طفل. بچه؛ ولید. صبی (پسر). صبیه (دختر)." در اصطلاح عام به نوزاد یا کودک نی نی نیز می گویند.
کلمهٔ انگلیسی آن، Infant از infans کلمه لاتین، به معنی «ناتوان به صحبت نمودن» یا «لال» مشتق شده است. این به طور معمول به کودکانی بین سنین ۱ تا ۱۲ ماه اعمال می شود؛ با این حال، تعاریف بین تولد و ۳ سالگی متفاوت است.
فرهنگستان زبان و ادب
{neonate} [علوم سلامت] کودک، از تولد تا چهارهفتگی
گویش اصفهانی
تکیه ای: vačaširi
طاری: vačaširi
طامه ای: vačaširi
طرقی: vačaširi
کشه ای: vačaširi
نطنزی: vačaširi