کلمه جو
صفحه اصلی

امامی

عربی به فارسی

پيشاني , وابسته به پيشاني , وابسته بجلو , قدامي


فرهنگ فارسی

هروی رضی الدین ابو عبد الله محمد ابن ابوبکر از شاعران معروف نیمه اول قرن هفتم هجری ( ف. ۶۶۷ ه. ق . ۱۲۶۸ م . ۹ وی بمدح امیران و وزیران کرمان اشتغال داشت و در عهد خود مورد احترام شاعران و استادان بود . سخن او به سبک شاعران قرن ششم است . هم در مدح زبر دست است و هم در غزلسرایی نیکو سخن . گفتار او از عرفان چاشنی دارد .
( صفت ) ۱ - منسوب به امام ۲ - شیعی .
قاضی محمد از شاعران قرن نهم هجری بود .

لغت نامه دهخدا

امامی . [ اِ ] (ص نسبی ) منسوب به امام . رجوع به امام شود. شیعی . شیعی اثناعشری . شیعی اسماعیلی . رجوع به امامیه و شیعه شود.


امامی . [ اِ ] (اِخ ) از دانشمندان مقدم بر عهد نظامی عروضی صاحب چهارمقاله بود. عروضی در کیفیت دبیر کامل گوید: پس عادت باید کرد بخواندن کلام رب العزة... و مطالعه ٔ کتب سلف چون ترسل صاحب و صابی و قابوس و الفاظ حمادی و امامی ... (چهارمقاله چ معین چ 3 ص 22). مؤلف لغت نامه در یادداشتهای خود و دکتر معین از علامه محمد قزوینی (تعلیقات چهارمقاله ص 20) نوشته اند معلوم نشد امامی کیست ؟


امامی . [ اِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اندیکا از بخش قلعه زراس شهرستان اهواز واقع در پانزده هزارگزی خاور قلعه ٔ زراس . در جلگه واقع شده و هوایش معتدل است و 230 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و برنج و شغل اهالی زراعت است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).


امامی . [ اِ ] (اِخ ) طایفه ای از ایلات کرد ایران است که در جوانرود سکنی دارند و در حدود هفتاد خانوار هستند. (از جغرافیای سیاسی ایران ، تألیف مسعود کیهان ص 58).


امامی . [ اِ ] (اِخ ) قاضی محمد از شاعران قرن نهم هجری بود. در مجالس النفائس آمده است : مردی متدین و خوش طبع بود. قاضی القضاة خراسان شد و گاهی شعر نیز میسرود، این مطلع از اوست :
گفتمش گل گل برآمد رنگ رخسارت ز مل
غنچه ٔاو در تبسم شد که از گلها چه گل .
وفات او در شوال 838 هَ . ق . بعلت طاعون اتفاق افتاد. (از ترجمه ٔ مجالس النفائس چ تهران ص 14).


امامی. [ اِ ] ( ص نسبی ) منسوب به امام. رجوع به امام شود. شیعی. شیعی اثناعشری. شیعی اسماعیلی. رجوع به امامیه و شیعه شود.

امامی. [ اِ ] ( اِخ ) از دانشمندان مقدم بر عهد نظامی عروضی صاحب چهارمقاله بود. عروضی در کیفیت دبیر کامل گوید: پس عادت باید کرد بخواندن کلام رب العزة... و مطالعه کتب سلف چون ترسل صاحب و صابی و قابوس و الفاظ حمادی و امامی... ( چهارمقاله چ معین چ 3 ص 22 ). مؤلف لغت نامه در یادداشتهای خود و دکتر معین از علامه محمد قزوینی ( تعلیقات چهارمقاله ص 20 ) نوشته اند معلوم نشد امامی کیست ؟

امامی. [ اِ ] ( اِخ ) طایفه ای از ایلات کرد ایران است که در جوانرود سکنی دارند و در حدود هفتاد خانوار هستند. ( از جغرافیای سیاسی ایران ، تألیف مسعود کیهان ص 58 ).

امامی. [ اِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان اندیکا از بخش قلعه زراس شهرستان اهواز واقع در پانزده هزارگزی خاور قلعه زراس. در جلگه واقع شده و هوایش معتدل است و 230 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و برنج و شغل اهالی زراعت است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).

امامی. [ اِ ] ( اِخ ) قاضی محمد از شاعران قرن نهم هجری بود. در مجالس النفائس آمده است : مردی متدین و خوش طبع بود. قاضی القضاة خراسان شد و گاهی شعر نیز میسرود، این مطلع از اوست :
گفتمش گل گل برآمد رنگ رخسارت ز مل
غنچه ٔاو در تبسم شد که از گلها چه گل.
وفات او در شوال 838 هَ. ق. بعلت طاعون اتفاق افتاد. ( از ترجمه مجالس النفائس چ تهران ص 14 ).

دانشنامه عمومی

به پیروان مذهب تشیع اثنی عشری امامی یا امامیه نیز گفته می شود. امامی همچنین از نام های خانوادگی متداول در ایران است. فهرست زیر دربردارنده افرادی با این نام خانوادگی است:
سید حسن امامی حقوقدان برجسته ایرانی
طایفه امامی
ساتیار امامی
سید مرتضی امامی اولین رئیس فدراسیون شطرنج ایران پس از انقلاب اسلامی
کریم امامی
سعیدامامی
محمدرضا امامی
محمدمحسن امامی
جعفر شریف امامی
گلی امامی
محمد امامی کاشانی
علی نقی امامی
صابر امامی
غیب الله امامی
عبدالله امامی
خانه امامی کلوان
سید ضیاءالدین امامی دهکردی
خانه آقای امامی
روح الله امامی
محمد طاهر امامی
تپه تهمز امامی
خانه امامی (دوصفه)
خانه سید حسین امامی
علی رضا امامی فر

دانشنامه آزاد فارسی

تغییرمسیر به:
قمشه ای، نصرالله (قمشه ۱۲۵۷ـ همان جا ۱۳۲۴ق)

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] امامی (ابهام زدایی). امامی ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • امامی (شیعه امامیه)، پیروان امام علی (علیه السلام) و قائل به امامت امامان دوازده گانه (علیهم السلام)• امامی (حدیث)، از اصطلاحات بکار رفته در علم حدیث بوده و از الفاظ مدح راوی
...

پیشنهاد کاربران

امامی به معنای :جلو ، روبه رو، مقابل

حضرت مریم


کلمات دیگر: