بعل
فارسی به انگلیسی
Baal
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱- شوی شوهر . ۲- مالک . ۳- رب النوع .
متحیر و ترسان و ستوه گشتن از چار. کار ٠ سرگشته شدن ٠ بعل ٠ متحیر و ترسان و بستوه آمده از چار. کار ٠ کسیکه در چار. کار متحیر و ترسان و بستوه آمده از چار. کار ٠
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
بعل . [ ب َ ] (اِخ ) نام بت قوم یونس علیه السلام . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ) (غیاث ). || نام بتی در شام که قوم الیاس علیه السلام آنرا میپرستیدند. (از غیاث ). || نام بزرگترین معبود فینیقیان . ملل سامی قدیم (کنعانیان ، کلدانیان ، آسوریان ) بعل را بر آفتاب اطلاق میکردند. و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 و حبیب السیر و ایران باستان و تاریخ گزیده و فرهنگ ایران باستان و لغات تاریخیه و جغرافیه ترکی ج 2 و دزی ج 1 ص 100 شود. ابن الندیم در شرح مذهب صابئین میگوید: بال بمعنی [ ب ِع َ / ع ِ وَ / وِ ] ستاره ٔ مشتری است . بعید نیست کلمه ٔ بعل عرب بمعنی بت معروف از همین کلمه آمده باشد. (یادداشت مؤلف ). بنا بنقل مؤلف قاموس الاعلام ترکی کلمه ٔ بال در ترکیب دو کلمه ٔ بالتازار و آنیبال از محرفات کلمه ٔ بعل است . رجوع به همان متن ذیل کلمه ٔ بعل شود. || خداوند. آقا. باید دانست که اهالی مشرق در زمان قدیم اجرام سماوی را پرستش مینمودند مثلاً اهالی فنیقیه و کنعان و سایر همسایگان ایشان آفتاب پرست و ماه پرست بودندو بعل را خدای آفتاب و عشتاروت را خدای ماده ٔ ماهتاب میدانستند. (از قاموس کتاب مقدس ). و رجوع به همان متن شود. || خداوند چیزی و مالک آن ، یقال :من بعل هذه الناقة. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب )(از ناظم الاطباء) (از آنندراج ). صاحب و مالک . (غیاث ). || گرانی عیال مرد، منه قوله علیه السلام لمن بایعه علی الجهاد: هل لک من بعل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). گرانی عیال مرد. (آنندراج ). || زن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). زن . ج ،بعلات . (مهذب الاسماء). مراءة. (از اقرب الموارد). ج ،بِعال و بُعول و بُعولَة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || شوی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد)(مهذب الاسماء) (ترجمان علامه جرجانی ص 27) (آنندراج ).شوهر. (غیاث ). زوج . (اقرب الموارد). || نام پادشاهی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
- شرف البعل ؛ کوهی در راه حجاج شام . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
بعل . [ ب َ ] (ع اِ) خدا. در آشوری ، بابلی «بَلو» عبری «بَعَل »، آرامی «بَعلا»، در لغات جنوب الجزیره و حبشه «بَعل ». (از تاریخ اللغات السامیه . چ اسرائیل ولفنسون ص 284). و رجوع به دایرة المعارف اسلام شود. (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). || بت . صنم : فی قوله تعالی : اتدعون بعلا؛ ای صنما. (مهذب الاسماء).
بعل . [ ب َ ] (ع اِ) زمین بلند که بر آن دو سال یک بار باران بارد. (منتهی الارب ). ج ، بِعال و بُعول وبُعولَة (ناظم الاطباء) (آنندراج ). آنچه (زمینی که ) از آسمان آب خورد. جوهری گوید: بَعل و عِذی یکی است . اصمعی گوید: زراعتی که بیخ آن از آسمان آب خورد. (از اقرب الموارد). || هر خرمابن و درخت و زراعت که از بیخ آب خورد بی آنکه آنرا جویی باشد یا از باران آب خورد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || پاره ای که بر آبیاری گیرند. (منتهی الارب ). پاره و رشوه که بر آبیاری گیرند. (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || خرمابن نر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
بعل . [ ب َ ع َ ] (ع مص ) متحیر و ترسان و ستوه گشتن از چاره ٔ کار. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). سرگشته شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). بَعِل . || (ص ) متحیر و ترسان و بستوه آمده از چاره ٔ کار. (منتهی الارب ). کسی که در چاره ٔ کار متحیر و ترسان باشد. (ناظم الاطباء) (آنندراج ). بَعِلَة. (منتهی الارب ). و رجوع به بعلة شود.
بعل. [ ب َ ] ( ع اِ ) خدا. در آشوری ، بابلی «بَلو» عبری «بَعَل »، آرامی «بَعلا»، در لغات جنوب الجزیره و حبشه «بَعل ». ( از تاریخ اللغات السامیه. چ اسرائیل ولفنسون ص 284 ). و رجوع به دایرة المعارف اسلام شود. ( از حاشیه برهان قاطع چ معین ). || بت. صنم : فی قوله تعالی : اتدعون بعلا؛ ای صنما. ( مهذب الاسماء ).
بعل. [ ب َ ] ( اِخ ) نام بت قوم یونس علیه السلام. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( غیاث ). || نام بتی در شام که قوم الیاس علیه السلام آنرا میپرستیدند. ( از غیاث ). || نام بزرگترین معبود فینیقیان. ملل سامی قدیم ( کنعانیان ، کلدانیان ، آسوریان ) بعل را بر آفتاب اطلاق میکردند. و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 و حبیب السیر و ایران باستان و تاریخ گزیده و فرهنگ ایران باستان و لغات تاریخیه و جغرافیه ترکی ج 2 و دزی ج 1 ص 100 شود. ابن الندیم در شرح مذهب صابئین میگوید: بال بمعنی [ ب ِع َ / ع ِ وَ / وِ ] ستاره مشتری است. بعید نیست کلمه بعل عرب بمعنی بت معروف از همین کلمه آمده باشد. ( یادداشت مؤلف ). بنا بنقل مؤلف قاموس الاعلام ترکی کلمه بال در ترکیب دو کلمه بالتازار و آنیبال از محرفات کلمه بعل است. رجوع به همان متن ذیل کلمه بعل شود. || خداوند. آقا. باید دانست که اهالی مشرق در زمان قدیم اجرام سماوی را پرستش مینمودند مثلاً اهالی فنیقیه و کنعان و سایر همسایگان ایشان آفتاب پرست و ماه پرست بودندو بعل را خدای آفتاب و عشتاروت را خدای ماده ماهتاب میدانستند. ( از قاموس کتاب مقدس ). و رجوع به همان متن شود. || خداوند چیزی و مالک آن ، یقال :من بعل هذه الناقة. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب )( از ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ). صاحب و مالک. ( غیاث ). || گرانی عیال مرد، منه قوله علیه السلام لمن بایعه علی الجهاد: هل لک من بعل. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). گرانی عیال مرد. ( آنندراج ). || زن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). زن. ج ،بعلات. ( مهذب الاسماء ). مراءة. ( از اقرب الموارد ). ج ،بِعال و بُعول و بُعولَة. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || شوی. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد )( مهذب الاسماء ) ( ترجمان علامه جرجانی ص 27 ) ( آنندراج ).شوهر. ( غیاث ). زوج. ( اقرب الموارد ). || نام پادشاهی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ).
دانشنامه عمومی
بعل، فی نفسه در مقام خداوندِ باروری گماشته شده بود و در آن حیطه، شاهزاده، ارباب زمین خوانده می شد. او را همچنین خدای باران و شبنم خطاب می کردند، دو قالبی از رطوبت که برای باروری و حاصل خیزی خاک سرزمین کنعان، لازم و حیاتی بود. در زبان اوگاریتی و در کتاب عهد عتیق عبری، بعل (בעל) که خدای طوفان لقب گرفته، بر ابرها سوار است. بعل یکی از سه خدای بزرگ که مورد پرستش همهٔ سومریان بود، خدای زمین که صورت اکدی بَعل سامی های عربی است. دو خدای دیگر آنو و اآ به ترتیب آقای آسمان و صاحب درهٔ عمیق هستند.
نام بعل در کتاب مقدس ذکر شده است. مهمترین اشاره به آن در زمانی است که پادشاهی شمال اسرائیل از پرستش یهوه فاصله گرفته و اجازه می دهد که بعل در آن سرزمین مورد پرستش قرار گیرد. کتاب الیاس که داستان الیاس نبی را بیان می کند تلاش های او را برای متقاعد کردن قوم بنی اسرائیل به بازگشت به پرستش یهوه و نابود کردن معابد بعل بیان می کند. الیاس نبی در دامنه کوه کرمل کاهنان بعل را به مبارزه می طلبد و معجزه خداوند در برابر چشمان آنان آشکار می گردد؛ ولیکن با وجود این معجزه، پادشاهی شمال اسرائیل به پرستش بعل ادامه داده و سرانجام خداوند وعده می دهد که آن را به دست آشوریان نابود گرداند.
در کتاب برنابا در فصل سی ودوم ذکر شده است:
بعل شاعریست جوان، افسار گسیخته، لذت طلب و بی بند و بار که مایل است همه خواستهای درونی خود را تا حد کمال دنبال کند و در این راه به هیچ قاعده و قانون اخلاقی و اجتماعی پایبند نیست. اما عاقبت دراین راه، همه دوستان و همراهان خود را نابود می کند و سرانجام خود نیز تنها در گوشه ای از یک جنگل سیاه و تاریک به دور از چشم همه جان می دهد.
بعل
دانشنامه آزاد فارسی
بَعْل
بَعْل
به زبان سامی خداوند یا صاحب، نام یکی از خدایان ذکور اصلی فنیقی ها، یا کنعانیان، ساکن ساحل شرقی مدیترانه حدود ۱۲۰۰ـ۳۳۲پ م. پیامبرانِ عِبرانی پرستش این خدایان را، که خدایان باروری محسوب می شدند، و متضمن آمیزش زن و مرد و بی بندوباری و تقدیس قضیب بودند، به شدت محکوم کردند. واژۀ بعل در بسیاری از اسامی سامی دیده می شود؛ مانند ایش بعل (آدمِ بعل)، هانیبال، (رحمتِ بعل)، و بعلبک. یَهُوَه پرستان متعصب بَعل را به نام های خود می افزودند تا برتری یهوه را نشان دهند؛ مانند جِروب بَعل (بعل شکن) و مرِیب بعل (بعل ستیز). نماد این خدا، پیکرۀ ابوالهول یا اسفینکس، گاو ـ مرد بالدار، بود که در هنر معماری آشور در سردر اصلی کاخ ها ساخته و نصب می شد؛ و سپس در هنر معماری تخت جمشید هم به کار رفت. بعل در قرآن به جز معناهای اصلی، به معنای شوهر نیز به کار رفته است (صافات: ۲۵).
دانشنامه اسلامی
عربی یا عجمی بودن واژه بَعْل، مورد اختلاف است. دیدگاه نخست، کاربرد متداول و فراوان آن در زبان عربی را دلیل عربی بودن آن می داند. از جمله معانی مشهور لغوی که در زبان عربی برای بعل گفته اند عبارت است از: خدا و رب ، مالک ، بت (یا نام بتی از طلا) و زوج. معانی دیگری نیز برای بعل گفته اند که به اختلاف موارد فرق می کند. برخی در جمع معانی یاد شده، بعل را چیزی قائم به ذات دانسته اند که نسبت به همنوعان خود برتر و از آن ها بی نیاز است، بر این اساس به رغم وجود این معنای مشترک در همه کاربردها، بعل در موارد گوناگون مصداق و معنای متفاوتی دارد؛ مثلاً بعلِ زن به معنای شوهر او، بعل در مورد درخت خرما به معنای نخل بی نیاز از آبیاری، بعلِ یک قبیله به معنای بتِ آنان، بعل یک چیز به معنای مالک و صاحب آن و بعل یک مکان به معنای بخش مرتفع آن است. در مقابل، شماری دیگر از صاحب نظران بعل را از واژگان دخیل می دانند، با این تفاوت که برخی آن را حبشی یا سریانی و به معنای «ربّ» و برخی دیگر آن را در اصل لغتی بابلی و همان «بال» به معنای خدای بین النهرین دانسته اند.
← بعل در زبان عبری
۱. ↑ مفردات، ص ۱۳۵، «بعل».
مرکز دائرة المعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله «بعل».
...
بت قوم الیاس در بعلبک لبنان.
عربی یا عجمی بودن واژه بَعْل، مورد اختلاف است. دیدگاه نخست، کاربرد متداول و فراوان آن در زبان عربی را دلیل عربی بودن آن می داند. از جمله معانی مشهور لغوی که در زبان عربی برای بعل گفته اند عبارت است از: خدا و ربّ، مالک، بت (یا نام بتی از طلا) و زوج.
معانی دیگری نیز برای بعل گفته اند که به اختلاف موارد فرق می کند. برخی در جمع معانی یاد شده، بعل را چیزی قائم به ذات دانسته اند که نسبت به همنوعان خود برتر و از آنها بی نیاز است، بر این اساس به رغم وجود این معنای مشترک در همه کاربردها، بعل در موارد گوناگون مصداق و معنای متفاوتی دارد؛ مثلاً بعلِ زن به معنای شوهر او، بعل در مورد درخت خرما به معنای نخل بی نیاز از آبیاری، بعلِ یک قبیله به معنای بتِ آنان، بعل یک چیز به معنای مالک و صاحب آن و بعل یک مکان به معنای بخش مرتفع آن است.
در مقابل، شماری دیگر از صاحب نظران بعل را از واژگان دخیل می دانند، با این تفاوت که برخی آن را حبشی یا سریانی و به معنای «ربّ» و برخی دیگر آن را در اصل لغتی بابلی و همان «بال» به معنای خدای بین النهرین دانسته اند.
در زبان عبری این واژه به معنای رب النوع (خداوند یا آقا) آمده است؛ اما در اصطلاح فرهنگ اسلامی بعل اسم عَلَم برای بتی است که در شهر «بعلبک» لبنان، بنی اسرائیل آن را می پرستیده اند تا این که الیاس پیامبر برای هدایت آنان مبعوث شد. گویند: نام این شهر نیز برگرفته از نام همان بت است.
هر چند اظهارنظر قطعی درباره سابقه پیدایش بعل به عنوان رب النوع مردمان آسیای غربی دشوار است؛ اما در این که این بت قرنها پیش از میلاد مسیح، پرستیده می شد، تردیدی نیست.
ظاهراً فینیقی ها (از ساکنان لبنان امروزی و مناطق همجوار) از نخستین اقوامی بودند که به پرستش آن روی آوردند. آنها برای بعل قربانگاه هایی ساخته و محافظان بسیاری بر آن گمارده بودند و در برپایی جشن ها به قربانی کردن انسان نیز می پرداختند. هر شهر «بعل» یا «شهر خدا»ی خاصی داشته و همانند پدر، بزرگِ شاهان و سرچشمه حاصلخیزی زمین پنداشته می شده است.
معنی بَعْلِهَا: شوهرش(کلمه بعل به معنای شوهر و یا به عبارتی دیگر همسر زن است و معنای اصلی این کلمه کسی است که قائم به امری بوده و در آن امر بی نیاز از غیر باشد ، مثلا به درخت خرمایی که بی نیاز از آبیاری با آب نهر و چشمه است و به آب باران اکتفاء میکند بعل میگویند و ن...
معنی بَعْلِی: شوهرم(کلمه بعل به معنای شوهر و یا به عبارتی دیگر همسر زن است و معنای اصلی این کلمه کسی است که قائم به امری بوده و در آن امر بی نیاز از غیر باشد ، مثلا به درخت خرمایی که بی نیاز از آبیاری با آب نهر و چشمه است و به آب باران اکتفاء میکند بعل میگویند و ن...
تکرار در قرآن: ۷(بار)
شوهر. ، من پیر زنم و این شوهرم پیر است مثل . ، گفتهاند بعل نام بتی بود در بعلبک، رجوع شود به «الیاس». نا گفته نماند در بَعل معنی استعلا است و آن از معنای اصلی آن که شوهر است و یک نوع تفّق بر زن دارد ملحوظ شده است. راغب گوید به درختی که بزرگ شده و رطوبت زمین را به وسیله ریشه هایش جذب میکند بجهة استعلا بَعل گفتهاند. قهراً باید گیاهان که رطوبت جذب میکنند نیز چنین باشند در وسائل ج 6 ص 125 از امام صادق «علیه السلام» نقل است «فی الصدقة فیما سَقَتِ السّماءُ و الانهار اذا کانت سیحاً او بعلا العُشر»: در زکوة در آنچه آسمان و نهرها آن را آبیاری کرده هر گاه به وسیله ریشه باشد ده یک است. راغب گوید: عرب به معبود خود که بوسیله آن به خدا تقرب میجوید، بعل میگوید. علی هذا ممکن است معنی آیه فوق: چنین باشد: آیا معبود نکرهای میخوانید و احسن الخالقین را ترک میکنید؟. در این صورت مفرد آن اشاره به واحد نا معلوم از خدایان آنهاست.
عربی یا عجمی بودن واژه بَعْل، مورد اختلاف است. دیدگاه نخست، کاربرد متداول و فراوان آن در زبان عربی را دلیل عربی بودن آن می داند.
← بعل در زبان عبری
واژه بعل، سه بار در قرآن آمده است: در آیه ۱۲۸ نساء و ۷۲ هود معنای شوهر و در آیه ۱۲۵ صافات معنای بت دارد:«و اِنَّ اِلیاسَ لَمِنَ المُرسَلین • اِذ قالَ لِقَومِهِ اَلا تَتَّقون • اَتَدعونَ بَعلاً و تَذَرونَ اَحسَنَ الخلِقین». مفسران در معنا و مصداق بعل در آیه ۱۲۵ صافّات اختلاف کرده اند. برخی چون عکرمه ، مجاهد ، قتاده و سدی آن را واژه ای یمنی به معنای رب دانسته اند. ابن اسحاق بعل را نام زنی دانسته است که پرستیده می شده؛ اما آلوسی و برخی دیگر از مفسران این قول را نپذیرفته اند. مطابق قول ابن عباس ، حسن ، ضحاک و ابن زید که از شهرت برخوردار است ، مراد از بعل بتی به همین نام در بعلبک بوده و نام این شهر برگرفته از همان بت است. منابع تفسیری و لغوی در بیان ویژگیهای بت بعل، آن را از طلا ، توخالی، چهارروی، دارای ارتفاع ۲۰ ذراعی و دو یاقوت بزرگ در چشم ، مانند انسانی نشسته بر صندلی در حال خوردن چیزی وصف کرده اند که شیطان با سخن گفتن از درون آن، مردم را به گمراهی می کشانده است. البته داستان پردازی مربوط به ورود شیطان به درون بت را شماری از مفسران نقد کرده و آن را از اسرائیلیات و قادح معجزات پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) برشمرده اند. تصویر بتی با این ویژگیها در موزه لوور پاریس موجود است.