کلمه جو
صفحه اصلی

کرامیه

فرهنگ فارسی

فرقه ای از مسلمانان پیرو محمد بن کرام وی از مفرط ترین معتقدان به تجسم خالق بود . به پندار او خداوند جسمی محدود است و از تحت - یعنی از جهتی که متلاقی با عرش باشد - متناهی و از فوق نامتناهی است . کرامیه میگفتند خداوند مماس بعرش خود یا متقارب به آنست و در اینکه بر همه عرش قرار گرفته است یا بر جزئی از آن در تفسیر [ الرحمن علی العرش استوی ] اختلاف داشتند .خدا را محل حوادث و اعراض میدانستند و در تفسیر [ اذاالسمائ - انفطرت ] او را بسنگینی وصف میکردند و میگفتند : انها انفطرت من ثقل الرحمن علیها . ابن کرام در کتاب خود بنام [ عذاب القبر ] بابی در کیفوفیه الله عزوجل ( یعنی در کیفیت خدا ) داشت واز مکان خدا در بعض کتب خود به [ حیثوثیه - الله تعبیر کرده . برخی از کرامیان خداوند را جسم اجسم - یعنی جسمی که از همه جسمها بزرگتر و کاملتر است - مینامیدند و ملاقات و مماسات اجسام را بر او قایل بودند و میگفتند او بصورتهای زیبا بر زمین فرود می آید . تسلط و نفوذ این فرقه مخصوصا در قرن پنجم هجری بسیار بود .
گروهیست که به جوهریت بارط و استقرار وی بر عرش اعتقاد دارند تعالی عن ذالک علوا کبیرا. جماعتی از اهل سنت که از اثبات کنندگان صفات خداوند هستند.

لغت نامه دهخدا

( کرامیة ) کرامیة. [ ک َرْ را می ی َ ] ( اِخ ) گروهی است که به جوهریت باری و استقرار وی بر عرش اعتقاد دارند، تعالی اﷲ عن ذلک علواً کبیراً. ( منتهی الارب ). فرقه ای است از مشبهة اصحاب ابی عبداﷲ محمدبن کرام.( از اقرب الموارد ). جماعتی از اهل سنت که از اثبات کنندگان صفات خداوند هستند. این گروه صفاتی بعنوان صفات ازلیه مثل علم و قدرت و حیات و اراده و سمع و بصر و کلام و جلال و اکرام وجود و عزت و عظمت اثبات می کردند و بین صفات ذات و صفات فعل فرقی نمی گذاشتند و در نتیجه صفاتی نیز بعنوان صفات خبریه مثل دست و صورت برای خدای تعالی اثبات مینمودند و معتقد بودند آیات را باید بدون تأویل و تفسیر پذیرفت و بماندن در حد ظاهر اکتفا کرد. ( خاندان نوبختی ص 118 ). رجوع به ابی عبداﷲ محمدبن کرام و ملل و نحل شهرستانی صص 64-65، غزالی نامه و حواشی سعید نفیسی بر تاریخ بیهقی ج 2 شود.

کرامیة. [ ک َرْ را می ی َ ] (اِخ ) گروهی است که به جوهریت باری و استقرار وی بر عرش اعتقاد دارند، تعالی اﷲ عن ذلک علواً کبیراً. (منتهی الارب ). فرقه ای است از مشبهة اصحاب ابی عبداﷲ محمدبن کرام .(از اقرب الموارد). جماعتی از اهل سنت که از اثبات کنندگان صفات خداوند هستند. این گروه صفاتی بعنوان صفات ازلیه مثل علم و قدرت و حیات و اراده و سمع و بصر و کلام و جلال و اکرام وجود و عزت و عظمت اثبات می کردند و بین صفات ذات و صفات فعل فرقی نمی گذاشتند و در نتیجه صفاتی نیز بعنوان صفات خبریه مثل دست و صورت برای خدای تعالی اثبات مینمودند و معتقد بودند آیات را باید بدون تأویل و تفسیر پذیرفت و بماندن در حد ظاهر اکتفا کرد. (خاندان نوبختی ص 118). رجوع به ابی عبداﷲ محمدبن کرام و ملل و نحل شهرستانی صص 64-65، غزالی نامه و حواشی سعید نفیسی بر تاریخ بیهقی ج 2 شود.


فرهنگ عمید

فرقه ای از مسلمانان پیرو محمد بن کرّام (قرن سوم هجری ) که معتقد به تجسم خالق بودند.

دانشنامه عمومی

کرامیه فرقه ای اسلامی بود که طی قرون ۱۰ تا ۱۳ میلادی در خراسان، با مرکزیت فکری نیشابور، پیروانی فراوان یافت. سردمدار این فرقه ابو عبدالله محمد بن کرام بود. کرامیان به خاطر اعتقاداتشان میان سایر فرق اسلامی بدنام و انگشت نما شدند. آنان معتقد بودند که ایمان جز اقرار و تصدیق زبانی (شهادتین) نیست. همچنین در مبحث خداشناسی معتقد به تجسیم بودند، یعنی برای خدا جسم و جهت قائل بودند و خدا را محل تمام حوادث می پنداشتند. تأکید بر ریاضت کشی در زندگی و مخالفت سرسختانه با مالکیت اقتصادی از دیگر ویژگی های کرامیان بود.

دانشنامه آزاد فارسی

کَرّامیه
پیروان ابوعبدالله محمد بن کرّام، معروف به ابن کرّام، از فِرَق سنت و جماعت با تمایلات کلامی. اینان به جسمانی بودن خداوند اعتقاد داشتند و بر آن بودند که خداوند جسم است و حد و نهایت دارد و شبیه دیگر مخلوقات است. کلام خداوند را قدیم و قول او را حادث می دانستند و میان کلام و قول فرْق قائل بودند. اهل سنت کرامیه را به همین سبب مُجَسِّمه و مُشِبّهه می دانستند و آنان را تکفیر می کردند و در اصول و عقایدی همچون ایمان، خداوند، صفات حق تعالی، امر الهی، حسن و قبح و امامت با کرامیه اختلاف داشتند و گاه مشاجره و مجادلۀ دو گروه به درگیری و زدوخورد می انجامید. این فرقه تا قرن ۵ و ۶ق در نواحی شرقی ایران، به ویژه نیشابور و خراسان، نفوذ فراوان و پیشوایان برجسته ای داشت. در قرن ۴ق خانقاه ها و مجالس کرامیه در بیت المقدس برپا بود و اندیشۀ آن در عهد غزنویان رواج داشت (قرن ۵ق). گویا از حملۀ مغول به بعد دیگر اثری از کرامیه باقی نماند (قرن ۷ق). چون کرامیان اثباتِ صفات می کردند، شهرستانی آنان را صفاتیه خوانده و به دوازده گروه تقسیم کرده اند که معروف ترین آن ها هیصمیّه است.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] بسیاری از فرق با انگیزه های ناشایست موجودیت یافتند و با همان اغراض فاسده به موجودیت خود استمرار بخشیدند. حب مقام و ریاست، طمع و ثروت اندوزی، زورگوئی و ستم و حتی اظهار زهد و تقوی می تواند از عوامل و انگیزه های موثر برای تشکیل فرقه باشد. فرقه کرامیه از جمله فرقی است که در آن ریاء و نفاق و تظاهر به زهد و عبادت باعث تشکیل و اوج گیری آن شد. در این نوشتار به معرفی این فرقه می پردازیم.
ابوعبدالله محمد بن کرام سردمدار اندیشه کرامیه است. او سجستانی بوده و از آنجا به گرجستان تبعید و مطرود شد. وی با تملق و نفاق توانست هم پیمانانی بدست آورد. چنانکه گفته اند با تظاهر به زهد و تعبد، خودش را در نظر اهالی گرجستان و اطراف آن جلوه ای دینی داد و سپس ایشان را به بدعت خویش کشاند تا اینکه با او بیعت کردند.
تبلیغ ریاکارانه
او با عده ای از هم پیمانانش در ایام ولایت محمد بن طاهر بن عبدالله حاکم مستعین در خراسان به نیشابور رفته و با تظاهر، به فریب اهل آن دیار پرداخت و در آنجا دعوت خود را علنی نمود.ثمره تبلیغات او در نیشابور به وجود آمدن سه فرقه کرامیه به نام حقاقیه، طرائقیه و اسحاقیه در خراسان شد. این سه فرقه از کرامیه به مجسمه خراسان معروف هستند.
آثار قلمی محمد بن کرام
او نویسنده کتابی به نام «عذاب قبر» است. وی در آن به تبیین اندیشه ها و افکار خود پرداخته ولی چون در آن مطالب غیر معقول بوده بعدا عده ای از همفکران او اصل کتاب را با حذف مطالب سخیف تغیر دادند تا بر اعتبار آن بیفزایند و دیگر اصل آن را افشاء ننمودند. به عنوان نمونه یکی از عقائد باطل او در این کتاب این است که به چگونگی و کیفیت خدا و همچنین مکان الله پرداخته است.
موضع گیری نویسندگان
...


کلمات دیگر: