کلمه جو
صفحه اصلی

کاکا


مترادف کاکا : اخوی، برادر، داداش، تنقلات، خشکبار، اتابیک، لله، مربی، خانه زاد، غلام

فارسی به انگلیسی

brother, (old) slave

brother


(old) slave


فارسی به عربی

زنجی

مترادف و متضاد

اتابیک، لله، مربی


خانه‌زاد، غلام


negro (اسم)
سیاه پوست، زنگی، کاکا

۱. اخوی، برادر، داداش
۲. تنقلات، خشکبار
۳. اتابیک، لله، مربی
۴. خانهزاد، غلام


اخوی، برادر، داداش


تنقلات، خشکبار


فرهنگ فارسی

برادر، برادربزرگتربه معنی غلام نیزمیگویند
( اسم ) ۱ - مربی خانزاد گان لل. بزرگزاد گان اتابیک . ۲ - غلامی قدیمی که در خانه پیر شده باشد .
دهی است از دهستان آلان بخش سردشت شهرستان مهاباد

فرهنگ معین

(اِ. ) ۱ - برادر بزرگتر. ۲ - غلام .
(اِ. ) ۱ - مربی خان زادگان ، للة بزرگ - زادگان ، اتابیک . ۲ - غلامی قدیمی که در خانه پیر شده باشد.

(اِ.) 1 - مربی خان زادگان ، للة بزرگ - زادگان ، اتابیک . 2 - غلامی قدیمی که در خانه پیر شده باشد.


(اِ.) 1 - برادر بزرگتر. 2 - غلام .


لغت نامه دهخدا

کاکا. (اِ) میوه ٔ خشک . تنقلات . که بیشتر به اطفال دهند تا به مکتب شایق شود. (برهان ) (آنندراج ). قاقا. قاقالی لی :
گر نخواهد بخواه زود دوال
گوشهایش بگیر و سخت بمال .
در کنارش نه آن زمان کاکا
تا شود سرخ چهره اش چو لکا.

سنائی .


هله کاکای تست هین بشتاب
به دو رکعت بهشت را دریاب .

سنائی .



کاکا. (اِخ ) از شعرای دوره ٔ صفویه است . (تاریخ ادبیات ادوارد براون ص 88).


کاکا. (اِخ ) دهی است از دهستان آلان بخش سردشت شهرستان مهاباد که در 23 هزارگزی جنوب باختری سردشت و 22 هزارگزی جنوب باختری راه ارابه رو و بیوران به سردشت واقع است . کوهستانی و جنگلی ، آب و هوایش معتدل و مالاریایی است و سکنه ٔ آن در حدود75 نفر است آبش از رودخانه ٔ سردشت تأمین میشود. محصولاتش غلات ، توتون ، مازوج ، گلوان . شغل اهالی آن زراعت و گله داری است از صنایع دستی جاجیم بافی معمول است راههایش مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).


کاکا. ( اِ ) میوه خشک. تنقلات. که بیشتر به اطفال دهند تا به مکتب شایق شود. ( برهان ) ( آنندراج ). قاقا. قاقالی لی :
گر نخواهد بخواه زود دوال
گوشهایش بگیر و سخت بمال.
در کنارش نه آن زمان کاکا
تا شود سرخ چهره اش چو لکا.
سنائی.
هله کاکای تست هین بشتاب
به دو رکعت بهشت را دریاب.
سنائی.

کاکا. ( اِ ) برادر کلان را گویند. || غلام قدیمی که در خانه پیر شده باشد. ( برهان ) ( غیاث ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). شیرازیان کاکا سیاه گویند. ( آنندراج ). || مرد حبشی. مرد زنگی. || بنده حبشی نرینه. || شاید از کلمه کاک بمعنی مرد آمده و آن نشانه خطاب باشد. || بمزاح ، یک تن از مردم شیراز.
- کاکای حاج محمد زمان است بجای آقایش هم قسم میخورد. ( امثال و حکم دهخدا ) ؛ کنایه از عجب و تکبر است.
- مثل کاکا سیاه ها، آشفته مو ؛ با لبی ستبر. ژکان و دنان. ( امثال و حکم دهخدا ج 3 ).
- مثل کاکای حاج محمد زمان ؛ لندلندان. ( امثال و حکم دهخدا ج 3 ).
- امثال :
حساب حساب است کاکا برادر ؛ در سودا خویشاوندی و دوستی به کار نیست. برادری بجا بزغاله یکی هفتصد دینار. ( امثال و حکم دهخدا ج 2 ).
کاکای امیر اعظم است عاشق است به هر کس که شما صلاح بدانید. ( امثال و حکم دهخدا ج 3 ).
|| به هندی عمو باشد که برادر پدر است. ( برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). به افغانی هم برادر پدر را گویند. ( غیاث ) ( آنن__دراج ). || در ت-داول م-ردم شیراز برادر را گویند. ( حاشیه برهان چ معین ).

کاکا. ( اِخ ) از شعرای دوره صفویه است. ( تاریخ ادبیات ادوارد براون ص 88 ).

کاکا. ( اِخ ) دهی است از دهستان انگوران بخش ماه نشان شهرستان زنجان که در 48 هزارگزی جنوب باختری ماه نشان سر راه عمومی افشار به زنجان واقع، کوهستانی و سردسیر است ، سکنه آن در حدود 475 نفر است آبش از چشمه و رودخانه امیرآباد تأمین میشود، محصول آن عبارت از غلات ، لبنیات و عسل است. شغل اهالی آن زراعت و گله داری است ، از صنایع دستی جاجیم بافی معمول است و راههای آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2 ).

کاکا. ( اِخ ) دهی است از دهستان آتابای بخش مرکزی شهرستان گنبد قابوس که در 12هزارگزی جنوب باختری گنبد واقع است زمینش دشت و آب و هوای آن معتدل و مرطوب و مالاریایی است. سکنه آن در حدود 720 نفر است آبش از رودخانه نوده تأمین میشود، محصولش غلات ، صیفی ، حبوبات و شغل اهالی آن زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان قالیچه بافی است ، راه فرعی به گنبد دارد، اهالی آن بیشتر چادرنشین هستند و تغییر مکان میدهند. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3 ).

کاکا. (اِ) برادر کلان را گویند. || غلام قدیمی که در خانه پیر شده باشد. (برهان ) (غیاث ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). شیرازیان کاکا سیاه گویند. (آنندراج ). || مرد حبشی . مرد زنگی . || بنده ٔ حبشی نرینه . || شاید از کلمه ٔ کاک بمعنی مرد آمده و آن نشانه ٔ خطاب باشد. || بمزاح ، یک تن از مردم شیراز.
- کاکای حاج محمد زمان است بجای آقایش هم قسم میخورد. (امثال و حکم دهخدا) ؛ کنایه از عجب و تکبر است .
- مثل کاکا سیاه ها، آشفته مو ؛ با لبی ستبر. ژکان و دنان . (امثال و حکم دهخدا ج 3).
- مثل کاکای حاج محمد زمان ؛ لندلندان . (امثال و حکم دهخدا ج 3).
- امثال :
حساب حساب است کاکا برادر ؛ در سودا خویشاوندی و دوستی به کار نیست . برادری بجا بزغاله یکی هفتصد دینار. (امثال و حکم دهخدا ج 2).
کاکای امیر اعظم است عاشق است به هر کس که شما صلاح بدانید . (امثال و حکم دهخدا ج 3).
|| به هندی عمو باشد که برادر پدر است . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). به افغانی هم برادر پدر را گویند. (غیاث ) (آنن__دراج ). || در ت-داول م-ردم شیراز برادر را گویند. (حاشیه ٔ برهان چ معین ).


کاکا. (اِخ ) دهی است از دهستان آتابای بخش مرکزی شهرستان گنبد قابوس که در 12هزارگزی جنوب باختری گنبد واقع است زمینش دشت و آب و هوای آن معتدل و مرطوب و مالاریایی است . سکنه ٔ آن در حدود 720 نفر است آبش از رودخانه ٔ نوده تأمین میشود، محصولش غلات ، صیفی ، حبوبات و شغل اهالی آن زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان قالیچه بافی است ، راه فرعی به گنبد دارد، اهالی آن بیشتر چادرنشین هستند و تغییر مکان میدهند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).


کاکا. (اِخ ) دهی است از دهستان انگوران بخش ماه نشان شهرستان زنجان که در 48 هزارگزی جنوب باختری ماه نشان سر راه عمومی افشار به زنجان واقع، کوهستانی و سردسیر است ، سکنه ٔ آن در حدود 475 نفر است آبش از چشمه و رودخانه ٔ امیرآباد تأمین میشود، محصول آن عبارت از غلات ، لبنیات و عسل است . شغل اهالی آن زراعت و گله داری است ، از صنایع دستی جاجیم بافی معمول است و راههای آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2).


فرهنگ عمید

۱. [عامیانه] برادر، برادر بزرگ تر.
۲. [منسوخ] غلام.

دانشنامه عمومی

کاکا ممکن است به موارد زیر اشاره داشته باشد
نسبت های خانوادگی که به زبان فارسی دری
برادر بزرگتر هر فرد یا عمو.
کاکا، نام دیگر شیرینی خاکاره دبیج شیرینی سنتی استان گیلان است.
کاکا (بازیکن فوتبال)، فوتبالیست برزیلی و سفیر افتخاری سازمان ملل متحد در امور انسان دوستانه.
کاکا (بازیکن فوتبال زاده ۱۹۸۱)
کاکا (بازیکن فوتبال، زاده ژانویه ۱۹۹۱)
کاکا (بازیکن فوتبال، زاده می ۱۹۹۱)
کاکاسیاه، عبارتی است که در زبان فارسی به بردگان سیاه پوست گفته می شود.
روستای کاکا در شهرستان گنبد کاووس در استان گلستان ایران.

عمو - برادر پدر


گویش مازنی

/kaa kaa/ سینه سرخ – نام پرنده ای است

گویش بختیاری

برادر بزرگتر، داداش، گاهى براى احترام به بزرگترهاى غیرخویشاوند نیز گویند.


واژه نامه بختیاریکا

از قرن 8 بزرگترین واحد ایل بختیاری از تیره تبدیل به طایفه گردید. چهارلنگ و هفت لنگ تعریف شد و از آن تاریخ تحولات زیادی در زمینه جغرافیا، تقسیمات بصورت مداوم بوجود آمد. بدین سبب هنوز اجماعی بر روی چارت بختیاری وجود ندارد. برآیند نظریات متعدد از میان کتب و ماخذ شفاهی بدین گونه می باشد. ( شاخه ) ؛ بابادی عالی انور؛ با فامیل رحیمی

پیشنهاد کاربران

کاکا= کا - کا
کا= کو /گو / کا / گا / کاو / گاو
کا= گاو نر بزرگ آسمانی
کاکا = گاو نر کوچک منظر جنس نر انسان مرد یا پدر ان ما

برادر . داداش

کاکا*برار*در زبان لری به برادر می گویند
کاکات هونیه::برادرت خانه است
طایفه کاکاوند لر ساکن در لرستان. اندیمشک. همدان.
قزوین. مازندران. فارس

در زبان لری بختیاری به معنی

برادر
Kaka
طایفه کاکاوند لر در لرستان
. قزوین. خوزستان. فارس
. همدان

در زبان ترکی می شود

آتا::پدر
آنا::مادر
باجی::خواهر
قارداش::برادر

****



کاکا یک لغت ترکی قشقایی است در زمان حکومت صفوی توسط این قوم در جنوب ایران در مقابل اکا در زبان ترکی ازبکی و ارکا در زبان ترکی عثمانی که جنبه مذهبی داشته بکار برده می شده در این دو زبان ترکی عثمانی واوزبکی برادر بزرگ قرداش برادر کوچک داداش برادر وسط اینی اقا وتمام برادران را اکا و ارکاگفته می شده مثل اکا قرداش اکا داداش اکا ایناقا و ارکاداش وارکا داداش ولی در زبان قوم قشقایی که در مقابل این حکومت ها بودند لغت کاکا برده می شده مثل کاکا قرداش کاکا داداش کاکا اینا قا واین لغت نفوذ فرهنگی واعتقادی شیعی این قوم را در جنوب ایران در بین لر ها فارس ها و عرب ها و. . . رامی رساند


کاکا یک کلمه لری به معنی برادر است

ایل ترک قشقایی یک اتحادیه ی ایلی
است از اقوام ( . افشار. بیات. کرد. لر
. عرب. آذری. ازبک. لک. زند. فیلی. بختیاری . )

اقوام ترک ( افشار. ازبک. بیات. آذری. . . . )

اقوام لر ( فیلی. شول. لک. بختیاری. ممسنی
. بهمئی. بویراحمد. زند. زنگنه. شبانکاره. )

طایفه کاکاوند ایل لر لک ساکن لرستان . ایلام. خوزستان. . . . .


بیش از 50 تیره از قوم لر در ایل قشقایی زندگی می کنند
شامل::
مال احمدی
لک
لک نیازی
لر
فیلی
فیلوند
گشتاسبی
صفی خانی
طیبی
وند
وندا
آردکپان
زیلابی
زنگنه
چهاربنیچه
گنجه ای
لر بیگدلی
اردشیری
چگنی
لشنی
زندی
. .
. .
. .
. .


آیین چوبازی لری بختیاری آریایی در بین سایراقوام
عرب و ترک رواج پیدا کرده


پوشیدن
لباس چوقای مردان ایل لر ممسنی و ایل بویر احمد و ایل لیراوی
در بین اقوام ساکن فارس رایج است


لباس چوقای ایل لر بختیاری


کلاه نمدی مخصوص اقوام لر است ( کلاه خسروی )

قوم لر از نسل قوم پارس آریایی


کوروش کبیر در شهر انشان سوسنکا ( مسجدسلیمان ) متولد شد
او پس از متحد کردن اقوام پارس و ماد
نام شهر را پارسوماش ( پارسوماد ) گذاشت

منطقه سوسن اندکا در شهرستان مسجدسلیمان



در زبان ترکی جنوب کاکا . برادر دینی قرداش برادر بزرگ داداش برادر کوچک اینی کاکا برادر میانه، مادر انا، پدر اتا، پدر بزرگ بویا، جد باخاجا ، نیای کد بویا، مادر بزرگ نه نه، عمو بی، دایی تاق ، برادر زن حالو اد، همریش باجناق ، خواهر زن بالدوز ، عبای ترکان درسطح چوق قایی، عبای ترکان در بلندی چوخ خا، قبا ارخال اق، کلاه نمدبه معنی بورک کلاه بلونی قمی کلاه نمد صاف بلند کری کلاه خمیده قری کلاه لب برگشته دورک ضمنن تیره های غیر تورک در بین قشقایی ها حدود دودرصد این قوم راتشکیل میدهند

در گویش کرمانی ، برادر یا داداش

در زبان اچمی کاکا یا کاکَی به معناى برادر بزرگتر هست

کاکا در زبان ترکمنی یعنی:پدربزرگ یعنی:پدرپدرت

در افغانستان بجای عمو "کاکا" میگویند

در گویش بختیاری به معنی برادر هستش ، برادری که جایگاه بالایی داره و نائب پدرِ ، یعنی در نبود پدر اختیار

کاکا که واژه ایرانی اصیل هست، همانند آن برای خواهر چه هست؟ در مناطقی که ایرانیان اصیل در آنها زندگی می کنند که از واژه کاکا برای برادر استفاده می شود، به خواهر چه می گویند؟ با سپاس

در زبان ترکی معادل واژه کاکا می شود قاقا .
در زبان ترکی ما به به برادر " قاقا " می گوییم . که معال کاکا هست .

کاکا یک کلمه ایرانی اصیل هست که در هر زبانی چه ترکی. چه قشقایی و چه بختیاری و لری و هر زبان دیگری به نام برادر یا برادر بزرگتر و یا برادر دینی گفته میشود. مثلا کلمه شب که در هر زبانی معنی میدهد وفقط طرز گویشش فرق داره که در لری مشود شو. در قشقای میشود شب یا در هر زبانی دیگر. مثل دوم مثل خواهر یا آبجی هست که در هر قومیتی به معنی خواهر هست. البته نا گفته نماند که مثلا گاکا یا شب یا خواهر یا از این دست کلمات در هر زبانی کلمات هم معنی دیگری هم هست. مثلا کاکا در بختیاری و لری کلمه برار هم معنی کاکا هست و یا در ترکی قارداش هم معنی کاکا هست و یا در زبان عربی کلمه اخوی هم معنی کلمه کاکا هست

کاکا نام تیره ای ارزشمند از طایفه بزرگ عالی انور بابادی با فامیلی رحیمی بابادی میباشد. گرمسیر آنها سیکوند و بنه امیر در لالی و سردسیرشان فانی آباد و محمد آباد میباشد.

در زبان دری یعنی عمو برادر پدر

کاکا در زبان سیستانی با گویش زابلی در سیستان و بلوچستان به شوهر عمه و شوهر خاله گفته می شود

کاکا در زبان و گویش محلی سیستان شهرستان زابل به شوهر عمه و شوهر خاله گفته می شود


کلمات دیگر: