کلمه جو
صفحه اصلی

یوزباشی

فارسی به انگلیسی

centurion, the head of a hundred, [obs.] centurion

centurion


فارسی به عربی

قائد رومانی

مترادف و متضاد

centurion (اسم)
یوزباشی، رئیس دسته صد نفر

فرهنگ فارسی

فراشباشی، فراشی که سردسته صدنفرباشد
رئیس صدتن . توضیح این کلمه اصلا اصطلاح نظامی است به معنی درجهداری که فرمانده صد نفر باشد و نظیر آن است ده باشی مین باشی ینجه باشی و نظایر آن ... ولی اکنون به صورت لغتی تحقیر آمیز و سبک کننده ممکن است بکاررود وکسی رادرمقام تحقیرو استخفاف یوزباشی بخوانند: فلانکس بااین دک و پوزش یوز باشی خوش آب و هوا هم هست .

فرهنگ معین

[ تر. ] (اِ. ) فراشباشی ، فراشی که سر دستة صد نفر بود.

لغت نامه دهخدا

یوزباشی . (اِخ ) دهی است از دهستان قشلاقات افشار بخش قیدار شهرستان زنجان ، واقع در 40000گزی جنوب باختری قیدار و 28000گزی راه مالرو عمومی ، با 177 تن سکنه . آب آن از چشمه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).


یوزباشی . (ترکی ، ص مرکب ، اِ مرکب ) کلمه ٔ ترکی است (از: یوز، صد + باش ، رئیس و سر + ی ) و معنی ترکیبی آن سردار و رئیس صد نفر است . رئیس صد تن . قائد صده . (یادداشت مؤلف ). سردار صد کس . (آنندراج ) : در زمان شاه عباس ماضی صد نفر از غلامان گرجی سفید را خواجه نموده یکی که از همه معتبرتر بودیوزباشی ایشان نموده اند و یوزباشی دیگر به جهت خواجه سرایان سیاه تعیین و به او نیز صد نفر تابین از خواجه های سیاه داده تا زمان شاه سلطان حسین یوزباشی آقایان سفید، ابراهیم آقا، و یوزباشی آقایان سیاه ، الیاس بوده . هریک از یوزباشیان در دور حرم محترم عمارت و دستگاهی و... داشتند. (از تذکرةالملوک چ دبیرسیاقی ص 19). و رجوع به تذکرةالملوک ص 9، 13، 30، 37، 40 شود.
- یوزباشی گری ؛ عمل و شغل یوزباشی : مشارالیه عمده ترین امراء ارکان دولت باهره ... و خدمت ایالت و حکومت و سلطنت و یوزباشی گری و تیول و مواجب قاطبه ٔ قورچیان برطبق عرض قورچی باشی و تعلیقه ٔ وزراء اعظم شفقت می شده . (از تذکرةالملوک ص 7).
|| در دوره ٔ قاجاریه منصبی بود بی عده ٔ معلوم رؤسای فراشان را و پس از آن دهباشی بود. (یادداشت مؤلف ).


یوزباشی. ( ترکی ، ص مرکب ، اِ مرکب ) کلمه ترکی است ( از: یوز، صد + باش ، رئیس و سر + ی ) و معنی ترکیبی آن سردار و رئیس صد نفر است. رئیس صد تن. قائد صده. ( یادداشت مؤلف ). سردار صد کس. ( آنندراج ) : در زمان شاه عباس ماضی صد نفر از غلامان گرجی سفید را خواجه نموده یکی که از همه معتبرتر بودیوزباشی ایشان نموده اند و یوزباشی دیگر به جهت خواجه سرایان سیاه تعیین و به او نیز صد نفر تابین از خواجه های سیاه داده تا زمان شاه سلطان حسین یوزباشی آقایان سفید، ابراهیم آقا، و یوزباشی آقایان سیاه ، الیاس بوده. هریک از یوزباشیان در دور حرم محترم عمارت و دستگاهی و... داشتند. ( از تذکرةالملوک چ دبیرسیاقی ص 19 ). و رجوع به تذکرةالملوک ص 9، 13، 30، 37، 40 شود.
- یوزباشی گری ؛ عمل و شغل یوزباشی : مشارالیه عمده ترین امراء ارکان دولت باهره... و خدمت ایالت و حکومت و سلطنت و یوزباشی گری و تیول و مواجب قاطبه قورچیان برطبق عرض قورچی باشی و تعلیقه وزراء اعظم شفقت می شده. ( از تذکرةالملوک ص 7 ).
|| در دوره قاجاریه منصبی بود بی عده معلوم رؤسای فراشان را و پس از آن دهباشی بود. ( یادداشت مؤلف ).

یوزباشی. ( اِخ ) دهی است از دهستان قشلاقات افشار بخش قیدار شهرستان زنجان ، واقع در 40000گزی جنوب باختری قیدار و 28000گزی راه مالرو عمومی ، با 177 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ).

فرهنگ عمید

فراشی که سردستۀ صد نفر باشد، فراش باشی.

دانشنامه عمومی

مختصات: ۳۵°۵۵′۲۹″شمالی ۴۸°۱۶′۰۴″شرقی / ۳۵٫۹۲۴۸۳°شمالی ۴۸٫۲۶۷۹۱°شرقی / 35.92483; 48.26791
یوزباشی (خدابنده)، روستایی از توابع بخش افشار شهرستان خدابنده در استان زنجان ایران است.
این روستا در دهستان شیوانات قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۸۵ نفر (۱۹خانوار) بوده است.
یوزباشی: در زبانهای ترکی، «یوز» معنی صد، و «باش» معنی سر را دارند. یوزباشی عنوانی نظامی و ارتشی است که معنی اش فرمانده یک گروه صد نفری بوده واین عنوان تا اواخر دوره قاجار در ارتش ایران بکار می رفته است.به همین ترتیب اون باشی فرمانده یک گروه ده نفره و مین باشی فرمانده یک گروه هزار نفری است.

پیشنهاد کاربران

فراشی که سردستۀ صد نفر باشد، فراش باشی، سردستهٔ پیشخدمتان


کلمات دیگر: