کلمه جو
صفحه اصلی

یرقان


برابر پارسی : زرد روی، زردکان

فارسی به انگلیسی

jaundice, blight or mildew

blight or mildew


فارسی به عربی

یرقان

عربی به فارسی

زردي , يرقان , دچار يرقان کردن , برشک و حسد در افتادن


مترادف و متضاد

jaundice (اسم)
زردی، یرقان

icterus (اسم)
زردی، یرقان

فرهنگ فارسی

(اسم ) عارضهای که در اثر ضایعات کبد و ختلال عمل آن پدیدار میشود و بعلت ورود مقادیر زیاد مواد رنگی صفراوی در خون و جذب آن بوسیل. بافت ها و انساج رنگ بدن بزردی میگراید و خصوصااین زردی در صلبی. چشم و نسج ملتحمه بیشترنمایان است در این عارضه مقدار بیلی روبین خون افزایش مییابد وهمچنین مقادیری بیلی روبین بوسیل. انساج حتی انساج داخلی جذب میشود از روی عواملی که یرقان را موجب میشوند معمولا سه نوع یرقان تشخیص میدهند. ۱- یرقان انسدادی این نوع یرقان در موقعی است که راه عبور از مجاری صفراوی بدرون اثنی عشر مسدود میگردد و بالنتیجه مجاری صفراوی متسع شده و در درون آنها رکود صفراوی پدید می آید و بالمال مقادیری ترکیبات صفراوی به درون خون بر میگردد. عواملی که موجب انسداد مجاری صفراوی میشوند متعددند وشایع ترین آنها مسدودشدن مجرای کلودوک توسط سنگ یا سرطان سر لوزالمعدهاست . ۲- یرقان همولتیک دراین نوع یرقان انهدام بیش ازحد گلبول های قرمز سبب افزایش بیلی روبین میشود کبد تاحداکثر توانائیش بیلی روبین های تشکیل شده وابدرون روده دفع میکند و باقی ماند. بیلی روبین درخون جمع میشود. ۳- یرقان سمی این نوع یرقان وقتی عارض میشود که مقادیری مواد سمی از قبیل قارچهای سمی وعصار. سرخس نر و کلروفرم واردبدن شوند. ۴- یرقان عفونی این نوع یرقان درموقعی عارض میشودکه سلولهای کبد دراثر عوامل عفونی ازقبیل ویروس هپاتیت ویاعامل تب زرد ویا سپتی سمی ها عفونی و آزردهشوند ودرنتیجه میزان انتقال بیلی روبین ازخون به مجاری صفراوی کاهش یابد

فرهنگ معین

(یَ رَ ) [ ع . ] (اِ. ) بیماری زردی ، نوعی بیماری که در اثر اختلالات کبد به وجود می آید.

لغت نامه دهخدا

یرقان . [ ی َ رَ ] (ع اِ) در اصطلاح پزشکان بیماریی است که به واسطه ٔ آن رنگ بدن به زردی یا به سیاهی تبدیل یابد بر اثر جریان خلط زرد یا خلط سیاه به سوی پوست بدن و آنچه مجاور پوست باشد، و فاقد عفونت است . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). زردی چشم و بدن ، و به سکون راء نیز آید. (از غیاث ). تغییری است فاحش در رنگ بدن به سیاهی و زردی . (بحر الجواهر). علتی است که هرگاه مردم را آن راه که در میان جگر و زهره است بسته شود و آن صفرا که می باید به زهره اندر شود با خون اندر همه ٔ تن بدود و پوست مردم و سفیدی چشم ها زرد شود و مردم لاغر شوند و اگر تدبیر و علاج آن نکنند هروقت که از آن صفرا فزونتر به دل رسد بمیرد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). زریر. (دهار). صفر. بیماری زریر. زردی . مرض زردی . صفار. ارقان ، و آن بیماریی باشد که رنگ چشم و تن زرد شود. بیماری زرده : فلانی یرقان گرفته است . (یادداشت مؤلف ). نام علتی که بدن را زرد کند خاصه چشمان را. (آنندراج ) :
یک نیمه رخش زرد و دگر نیمه رخش سرخ
این را هیجان دم و آن را یرقان است .

منوچهری .


از ناصیه ٔ کاهربا گرچه طبیعی است
سعی تو فروشوید رنگ یرقان را.

انوری .


چشم نرگس به دشمنت نگریست
گشت مأخوذ علت یرقان .

مسعودسعد.


ور به بد بنگرد بر او گردد
چشم او چشم نرگس از یرقان .

مسعودسعد.


در یرقان چو نرگسی در خفقان چو لاله ای
نرگس چاک جامه ای لاله ٔ خاک بستری .

خاقانی .


گر چو نرگس یرقان دارم باز
گل خندان شوم ان شأاﷲ.

خاقانی .


تا که ترنج را خزان شکل جذام داده بر
در یرقان شده ست رز همچو ترنج زا صفری .

خاقانی .


آخشیجان ز کفش چشم خوش نرگس را
یرقان برده و کحل بصر آمیخته اند.

خاقانی .


زرد می شد به لون ، برگ خزان
تا ز حیرت فتاد در یرقان .

بسحاق اطعمه .


و رجوع به ارقان شود.
- یرقان زدن ؛ مرض یرقان گرفتن . از یرقان زرد گشتن :
زرد است چشم نرگس یرقان زده ست گویی
زین هولهای منکرزین رطلهای هایل .

کمال اسماعیل (از آنندراج ).


- یرقان سیاه ؛ قسمی از یرقان است که رنگ روی زرد شود و سپس به سیاهی گراید. (یادداشت مؤلف ).
- یرقان طحالی ؛ قسمی یرقان که از بیماری طحال افتد. (یادداشت مؤلف ).
|| زردی که در کشت افتد و به فارسی سیک نامند. (ناظم الاطباء). زردی که در کشت افتد. سیک . زنگ . زنگار. (یادداشت مؤلف ) : تأمل حالی فقد وقع الیرقان علی غلّتی فافسدها... اندیشه کن در حال من به حقیقت که زنگار در غله ٔ من افتاد و آن را تباه گردانید. (ترجمه ٔتاریخ قم ص 163). || نوعی سنگ . سنگ عور : در جمله ٔ تحف کمری بود از سنگ عور که سنگ یرقان نیز خوانند مرصع کرده و آن استعمال و تصنیف کورکوز بود و آن را اعتبار و قیمتی نباشد چون قاآن بدیداستطراف را برمیان بست . اتفاق را در کمرگاه قاآن امتلایی بوده است به صحت بدل شده است آن را به فال نیک گرفت و فرمود که مثل این دیگر بسازد. (تاریخ جهانگشاچ لیدن ج 2 ص 233).

یرقان. [ ی َ رَ ] ( ع اِ ) در اصطلاح پزشکان بیماریی است که به واسطه آن رنگ بدن به زردی یا به سیاهی تبدیل یابد بر اثر جریان خلط زرد یا خلط سیاه به سوی پوست بدن و آنچه مجاور پوست باشد، و فاقد عفونت است. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). زردی چشم و بدن ، و به سکون راء نیز آید. ( از غیاث ). تغییری است فاحش در رنگ بدن به سیاهی و زردی. ( بحر الجواهر ). علتی است که هرگاه مردم را آن راه که در میان جگر و زهره است بسته شود و آن صفرا که می باید به زهره اندر شود با خون اندر همه تن بدود و پوست مردم و سفیدی چشم ها زرد شود و مردم لاغر شوند و اگر تدبیر و علاج آن نکنند هروقت که از آن صفرا فزونتر به دل رسد بمیرد. ( ذخیره خوارزمشاهی ). زریر. ( دهار ). صفر. بیماری زریر. زردی. مرض زردی. صفار. ارقان ، و آن بیماریی باشد که رنگ چشم و تن زرد شود. بیماری زرده : فلانی یرقان گرفته است. ( یادداشت مؤلف ). نام علتی که بدن را زرد کند خاصه چشمان را. ( آنندراج ) :
یک نیمه رخش زرد و دگر نیمه رخش سرخ
این را هیجان دم و آن را یرقان است.
منوچهری.
از ناصیه کاهربا گرچه طبیعی است
سعی تو فروشوید رنگ یرقان را.
انوری.
چشم نرگس به دشمنت نگریست
گشت مأخوذ علت یرقان.
مسعودسعد.
ور به بد بنگرد بر او گردد
چشم او چشم نرگس از یرقان.
مسعودسعد.
در یرقان چو نرگسی در خفقان چو لاله ای
نرگس چاک جامه ای لاله خاک بستری.
خاقانی.
گر چو نرگس یرقان دارم باز
گل خندان شوم ان شأاﷲ.
خاقانی.
تا که ترنج را خزان شکل جذام داده بر
در یرقان شده ست رز همچو ترنج زا صفری.
خاقانی.
آخشیجان ز کفش چشم خوش نرگس را
یرقان برده و کحل بصر آمیخته اند.
خاقانی.
زرد می شد به لون ، برگ خزان
تا ز حیرت فتاد در یرقان.
بسحاق اطعمه.
و رجوع به ارقان شود.
- یرقان زدن ؛ مرض یرقان گرفتن. از یرقان زرد گشتن :
زرد است چشم نرگس یرقان زده ست گویی
زین هولهای منکرزین رطلهای هایل.
کمال اسماعیل ( از آنندراج ).
- یرقان سیاه ؛ قسمی از یرقان است که رنگ روی زرد شود و سپس به سیاهی گراید. ( یادداشت مؤلف ).
- یرقان طحالی ؛ قسمی یرقان که از بیماری طحال افتد. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ عمید

بیماری ناشی از اختلال عمل کبد که با علائمی نظیر زرد شدن پوست بدن بروز می کند، زردی، کاخر، کاخه.
* یرقان نوزادان: (پزشکی ) عارضه ای که در هفتۀ اول تولد نوزاد و بر اثر از بین رفتن هموگلوبین بروز می کند.

بیماری ناشی از اختلال عمل کبد که با علائمی نظیر زرد شدن پوست بدن بروز می‌کند؛ زردی؛ کاخر؛ کاخه.
⟨ یرقان نوزادان: (پزشکی) عارضه‌ای که در هفتۀ اول تولد نوزاد و بر اثر از بین رفتن هموگلوبین بروز می‌کند.


دانشنامه عمومی

سعی تو فروشوید رنگ یرقان را کنایه است از » غیر ممکن را ممکن کردن »


یرقان یا زردی (به انگلیسی: Icterus یا Jaundice) به معنی تغییر رنگ و زرد شدن پوست، صلبیه و غشاهای مخاطی ناشی از بالا رفتن بیلی روبین خون است. بالا رفتن غلظت پلاسمایی بیلی روبین اغلب ناشی از بیماری های پیش کبدی، کبدی (مانند هپاتیت) و پس کبدی (مانند سنگ کیسهٔ صفرا) است. کیسه صفرا وظیفه دفع بیلی روبین که ماده ای حاصل از تخریب گلبول های قرمز است را دارد با داشتن رژیم غذایی چرب کلسترول در صفرا افزایش میابد و رسوب می کند در نهایت سنگ صفرا ایجاد می شود و بیلی روبین به وسیله کیسه صفرا نمی تواند دفع شود.
/ˈdʒɔ:ndɪs/
زردی نوزادی ناشی از بالا رفتن بیلی روبین مستقیم یا غیرمستقیم است، که نوع غیرمستقیم می تواند به کرن ایکتروس بینجامد و لذا خطرناک است. این حالت بر اثر شروع نشدن فعالیت آنزیم های مؤثر بر روی بیلی روبین، در هنگام تولد روی می دهد. پس از تولد و با گذشت چند روز، این آنزیم ها معمولاً فعال می شوند و حالت یرقان برطرف می گردد.
زردی در کودکان شامل بی رنگ یا زرد شدن پوست بدن و چشم ها می شود. بی رنگی و زردی پوست و چشم بر اثر افزایش میزان مادهٔ زردرنگی به نام بیلی روبین در خون است و باعث تجمع این ماده در زیر پوست و زرد شدن آن می شود که بیشتر این زردی تا بالای قفسهٔ سینه ادامه پیدا می کند. شستن بدن نوزاد با عرق کاسنی همراه با آب ولرم نیز در درمان زردی مؤثر است.
یکی از بیماری هایی که گاهی به طور جدی نوزاد و پدر و مادر او را دچار مشکل می کند، زردی است. به طورکلی، بیش از ۷۰ درصد نوزادان، در روزهای نخستینِ پس از تولد با این بیماری مواجه می شوند که بیانگر شایع بودن آن در نوزادان است و این آمار در نوزادانی که پیش از موعد متولد شده اند به حدود ۸۰ درصد می رسد.

دانشنامه آزاد فارسی

یَرَقان
رجوع شود به:زردی

واژه نامه بختیاریکا

زردی؛ زردی گرمی

جدول کلمات

زردی

پیشنهاد کاربران

کلروز

زردی، زردکان

یرقان: ( chlorosis ) ) [امراض نباتی]به از بین رفتن جزئی یا کلی رنگ سبز اندام های نباتی دراثر کمبود موادغذایی یا حمله ی پتوجن ها با وجود نور کافی گفته می شود. کلروسز با برطرف شدن عامل آن محو شده ونبات رنگ طبیعی خود را به دست می آورد.

زردوکی، hapatitid
گویش فارسی جیرفت


کلمات دیگر: