کلمه جو
صفحه اصلی

کلوچه

فارسی به انگلیسی

cake, cookie

cookie


فارسی به عربی

کوکی

مترادف و متضاد

cookie (اسم)
شیرینی، بیسکویت، شیرینی خشک، کلوچه

cooky (اسم)
شیرینی، بیسکویت، شیرینی خشک، کلوچه

pancake (اسم)
کلوچه، نان شیرین و پهن، نان ساجی

فرهنگ فارسی

نوعی ازشیرینی که با آردگندم وروغن وشکردرست میکنند، گرده نان، کلیچه
( اسم ) ۱ - نان روغنی بزرگ . ۲ - نوعی نان شیرینی و آن انواع دارد . طرز تهی. قسم متداول آن چنین است : یک کیلو آرد سفید خوب را در ظرفی ریزند و میانش را گود کنند و نیم کیلو کر. صاف شده و ۴ عدد تخم مرغ و اندکی نمک با یک استکان آب در آن ریزند و بهم زده مشت و مال دهند تا خوب خمیر بعمل آید . سپس آنرا در ظرفی نهند و دوساعت بحال خود گذارند تا ور آید .

فرهنگ معین

(کُ چِ ) (اِ. ) نوعی نان شیرینی که با آرد گندم و روغن و شکر می سازند. کلیچه هم گفته می شود.

لغت نامه دهخدا

کلوچه. [ ک ُ چ َ / چ ِ ] ( اِ ) کلوچ. کلیچه. کلیجه. نان روغنی بزرگ. ( فرهنگ فارسی معین ). کلیچه. قرص. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || نوعی نان شیرینی و آن انواع دارد. طرز تهیه متداول آن چنین است : یک کیلو آرد سفید خوب را درظرفی ریزند و میانش را گود کنند و نیم کیلو کره صاف شده و 4 عدد تخم مرغ و اندکی نمک با یک استکان آب در آن ریزند و بهم زده مشت و مال دهند تا خوب خمیر بعمل آید سپس آن را در ظرفی نهند و دو ساعت به حال خودگذارند تا ور آید. ( فرهنگ فارسی معین ) :
کاک و کلوچه نسبتش گر به دو ماه کرده ام
سهل مبین که فکر آن من به دو ماه کرده ام.
بسحاق اطعمه.
- کلوچه قندی ؛ نوعی از شیرینی که از شکرو آرد گندم کنند. قسمی نان شکرین. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

کلوچه. [ ک ُ چ ِ ] ( اِخ ) دهی از دهستان کاوبازه است که در شهرستان بیجار واقع است و 380 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).

کلوچه. [ ک ُ چ ِ ] ( اِخ ) دهی از دهستان میاندربند است که در بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان واقع است و 150 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).

کلوچه . [ ک ُ چ َ / چ ِ ] (اِ) کلوچ . کلیچه . کلیجه . نان روغنی بزرگ . (فرهنگ فارسی معین ). کلیچه . قرص . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || نوعی نان شیرینی و آن انواع دارد. طرز تهیه متداول آن چنین است : یک کیلو آرد سفید خوب را درظرفی ریزند و میانش را گود کنند و نیم کیلو کره ٔ صاف شده و 4 عدد تخم مرغ و اندکی نمک با یک استکان آب در آن ریزند و بهم زده مشت و مال دهند تا خوب خمیر بعمل آید سپس آن را در ظرفی نهند و دو ساعت به حال خودگذارند تا ور آید. (فرهنگ فارسی معین ) :
کاک و کلوچه نسبتش گر به دو ماه کرده ام
سهل مبین که فکر آن من به دو ماه کرده ام .

بسحاق اطعمه .


- کلوچه قندی ؛ نوعی از شیرینی که از شکرو آرد گندم کنند. قسمی نان شکرین . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).


کلوچه . [ ک ُ چ ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان میاندربند است که در بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان واقع است و 150 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).


فرهنگ عمید

۱. نوعی شیرینی که با آرد گندم، روغن، و شکر تهیه می شود.
۲. گردۀ نان.

دانشنامه عمومی

کلوچه نوعی نان شیرینی است که از آرد گندم، شکر و روغن تهیه می شود. با اضافه کردن پودر نارگیل یا شکلات به خمیر کلوچه می توان کلوچه نارگیلی یا شکلات تهیه کرد.
کلوچه فومن
کلوچه نخود
کلوچه زابلی
کلوچه خرمایی سیستانیکلوچه خرمایی سیستان، از ترکیب آرد، روغن، خمیرمایه، سیاه دانه، رازیانه و خرما است.کلوچه خرمایی یکی از شیرینی های مخصوص و محلی مردم سیستان (زابل) است که از سال های قدیم تا به امروز پخت آن در بین سیستانی ها رواج داشته است. به عنوان یک میان وعدهٔ مغذی خصوصاً برای کودکان بسیار مفید است.کلوچه خرمایی تمامی خواص مفید خرما را دارد؛ منبع مناسبی از املاح آهن، پتاسیم و منیزیم است که برای عمل ماهیچه های ارادی لازم است. کلوچه خرمایی شامل ویتامین های B1،B2 ،A، بیوتین، اسید فولیک و ویتامین C است.
اولین بار در جهان کلوچه در قرن هفتم میلادی در ایران، سیستان پخته شد.
گویا واژه «کلوچه» در زبان فارسی با واژه های مشابه خود در دیگر زبان های هندواروپایی از یک ریشه است؛ قیاس کنید با روسی: Кулич (کولیچ) و یونانی: κόλλιξ (کولیکس). این واژه در شعر (کاک و کلوچه نسبتش گر به دو ماه کرده ام---سهل مبین که فکر آن من به دو ماه کرده ام) که سروده شاعر طنزگوی قرن نهم هجری قمری، بُسحاق اطعمه است، به کار رفته است. در فرهنگ بزرگ سخن، لغت نامه دهخدا، فرهنگ فارسی معین و عمید این واژه را فارسی دانسته اند.

دانشنامه آزاد فارسی

کُلوچه
نوعی کیک تخت کوچک که می توان آن را به قدری پخت تا کاملاً برشته شود یا تا حدی پخت که نرم باقی بماند. مدت زمان پخت آن به نوع کلوچه بستگی دارد. کلوچه انواع متفاوتی دارد. می توان از انواع مرباها و ژله ها در وسط آن استفاده کرد یا به خمیر آن مواد مختلف افزود؛ مثلاً کلوچۀ نارگیلی با اضافه کردن پودر نارگیل و کلوچۀ کاکائویی با افزودن پودر کاکائو تهیه می شوند. البته انواع کلوچه های محلی نیز در هر منطقه وجود دارد، مانند کلوچه های فومنی که در ناحیۀ فومن تهیه می شوند.

گویش مازنی

/kel vache/ کلید در خانه

واژه نامه بختیاریکا

کِلیچِه

پیشنهاد کاربران

کلوچه انرژیه
زندگیه
همه چیز خوب باخودش میاره.
کلمه کلوچه بمن زندگی داده

waffle

کلیچه یا فارسی کلوچه لباسی که قدیم بوسیله پارچه مخمل و پنپه زنان ان موقع مورد استفاده قرار می گرفت مخصوصا در فصل زمستان


کلمات دیگر: