مترادف استنشاق : استشمام، تنفس، دم وبازدم، نفس کشیدن برابر پارسی : بوییدن
فارسی به انگلیسی
draft, inhalation, sniff
inhalation, snuffing, drawing up through the nostrils
inhalation, snuff, sniff, draft, snuffing, drawing up through the nostrils
فارسی به عربی
استنشاق , الهام , تطلع , هواء
عربی به فارسی
استنشاق , شهيق
مترادف و متضاد
استشمام، تنفس، دموبازدم، نفسکشیدن
inspiration(اسم)
تشویق، الهام، استنشاق، شهیق، گرایش، القاء، وحی، نفس عمیق
imbibition(اسم)
جذب، استنشاق، درک، اشباع
air(اسم)
هوا، باد، جریان هوا، فضا، نسیم، استنشاق، هر چیز شبیه هوا، نفس، شهیق، سیما، اوازه، اواز، اهنگ، نما
inhalation(اسم)
استنشاق، شهیق
aspiration(اسم)
اه، استنشاق، شهیق، ارزو، تنفس، دم زنی
فرهنگ فارسی
هوارادربینی وریه خودفروبردن، آب یامایع دیگربه بینی کشیدن، داخل کردن هوایاگازیاماده دارویی به درون ریه ازطریق تنفس ( مصدر ) ۱ - به بینی کشیدن چیز یا مایع : استشاق آب . ۲ - بوی کردن چیزی را بوییدن. جمع : استنشاقات . بوی کردن چیزی را
فرهنگ معین
(اِ تِ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - آب یا مایع دیگری را به بینی کشیدن . ۲ - چیزی را بو کردن .
لغت نامه دهخدا
استنشاق. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) به بینی کشیدن چیز مایع که بسیار سائل باشد. ( تحفه حکیم مؤمن ). آب و جز آن در بینی کردن : استنشاق آب. || بوی کردن چیزی را. بوئیدن : استنشاق بخور.
فرهنگ عمید
۱. هوا را به بینی و ریۀ خود فروبردن. ۲. [قدیمی] به بینی کشیدن آب یا مایع دیگر.
فرهنگ فارسی ساره
بوییدن
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] آب به بینی کشیدن را استنشاق می گویند که احکام آن در باب طهارت آمده است. استحباب استنشاق هنگام وضو و غسل، سه بار تکرار آن، خواندن دعاهای وارد شده هنگام استنشاق و مبالغه در آن به رساندن آب به بالای بینی از احکام آن است. در اشتراط تقدیم مضمضه بر استنشاق اختلاف است.