رویان
فارسی به انگلیسی
embryo
child, embryo
فارسی به عربی
فرهنگ اسم ها
معنی: روینده، رویا، ( اَعلام ) ) بنا به روایات همان جائی است که آرش از آنجا تیر را به جانب مرز توران پرتاب کرد، ) نام شهری در شهرستان نور در استان مازندران که نام پیشین عَلمده بوده است
(تلفظ: ruyān) روینده ، رویا ؛ سرزمین وسیعی از کوههای طبرستان در بخش غربی مازندران ، شهر رویان شهر عمدهی سرزمین مذکور.
مترادف و متضاد
فرهنگ فارسی
۱ - ( صفت ) روینده . ۲ - ( اسم ) جنین.
ده از بخش مرکزی شهرستان شاهرود
1. جانور در مراحل اولیۀ تکوین، از زمان تقسیم تخمک بارور تا تولد؛ در انسان، از چهارمین روز تا پایان هشتمین هفتۀ باروری 2. ساختاری در دانۀ گیاهان، قبل از جوانهزنی، که از تکوین تخم به وجود میآید
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
رویان. ( نف ) روینده. ( فرهنگ فارسی معین ) ( انجمن آرا ). || ( اِ ) جنین. ( فرهنگ فارسی معین ). نخستین دوره رشته تخم . ( لغات فرهنگستان ).
رویان. ( اِخ ) شهر عمده ناحیه رویان و بزرگترین شهر جبال طبرستان به شمار می آمد. ( فرهنگ فارسی معین ). شهر بزرگی بود در جبال طبرستان و در ناحیه وسیع به همین نام قرار داشت. گویند: بزرگترین شهر جبال طبرستان رویان بود. رویان در اقلیم چهارم بود و بین آن و گیلان دوازده فرسخ مسافت بود. جبال رویان به جبال ری متصل است.( از معجم البلدان ). رجوع به سرزمینهای خلافت شرقی ص 298، تاریخ طبرستان و گیلان ، آنندراج و انجمن آرا شود.
رویان. ( اِخ ) ولایت وسیعی از کوههای طبرستان در بخش غربی مازندران. ( فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به رویان ( شهر رویان... ) شود.
رویان. ( اِخ ) دهی از بخش مرکزی شهرستان شاهرود. آب از قنات. دارای 1300 تن سکنه. محصول عمده آنجا غلات و پنبه و بنشن و انواع میوه و صیفی وراه آن فرعی است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ).
رویان . (نف ) روینده . (فرهنگ فارسی معین ) (انجمن آرا). || (اِ) جنین . (فرهنگ فارسی معین ). نخستین دوره ٔ رشته ٔ تخم . (لغات فرهنگستان ).
رویان . (اِخ ) دهی از بخش مرکزی شهرستان شاهرود. آب از قنات . دارای 1300 تن سکنه . محصول عمده ٔ آنجا غلات و پنبه و بنشن و انواع میوه و صیفی وراه آن فرعی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
رویان . (اِخ ) شهر عمده ٔ ناحیه ٔ رویان و بزرگترین شهر جبال طبرستان به شمار می آمد. (فرهنگ فارسی معین ). شهر بزرگی بود در جبال طبرستان و در ناحیه ٔ وسیع به همین نام قرار داشت . گویند: بزرگترین شهر جبال طبرستان رویان بود. رویان در اقلیم چهارم بود و بین آن و گیلان دوازده فرسخ مسافت بود. جبال رویان به جبال ری متصل است .(از معجم البلدان ). رجوع به سرزمینهای خلافت شرقی ص 298، تاریخ طبرستان و گیلان ، آنندراج و انجمن آرا شود.
فرهنگ عمید
۲. (صفت ) = روییدن
دانشنامه عمومی
امبریولوژی
حاملگی
جنین
^ واژهembryo از ریشه یونانی و به معنی درحال رویش و سبز شدن است.^ هوهسته واژه فرهنگستان زبان پارسی برای یوکاریوت
منطقه رویان کهن از نواحی غربی طبرستان بوده است که شامل شهرستان های نور، نوشهر، چالوس، کلاردشت (کلار)، عباس آباد (لنگا)، تنکابن و رامسر (سختسر) می شده است و گاهی مرز غربی آن تا رودسر (هوسم) ادامه می یافت مردم رویان کهن به زبان طبری و گویش طبری رویانی که زبان اسپهبدان طبرستان نیز بود سخن می گفتند.
در دوران باستان نام رویان به عنوان منطقه ای تحت حاکمیت گشنسب شاه طبرستان در نامه تنسر به گشنسب آمده است.ابن اسفندیار ترجمهٔ عربی عبدالله بن مُقَفّع از متن پهلوی نامهٔ «تنسر، دانای فارس، هربذ هرابذهٔ اردشیر بابک» در پاسخ به «نوشتهٔ جُشْنَسْف شاه، شاهزادهٔ طبرستان» بود را در تاریخ طبرستان نقل کرده است. در عنوان این نامه از گشنسب به عنوان شاه و شاهزاده طبرستان، فرشواذگر، جیلان، دیلمان، رویان و دنباوند یاد شده است. وی به نقل از ابن مقفع در این باره می نویسد: «چون تنسر نام شاه طبرستان بخواند جواب نبشت بر این جمله که: از گشنسف شاه و شاهزاده طبرستان و فدشوارگر و جیلان و دیلمان و رویان و دماوند نامه ای پیش تنسر هربد هرابده رسید، خواند و سلام می فرستد و سجود می کند و هر صحیح و سقیم که در نامه بود مطالعه رفت و شادمانه شد.»
بلاذری مورخ قرن دوم از رویان به عنوان یکی از هشت ناحیه طبرستان نام می برد همچنین ابن رسته مورخ قرن سوم از رویان به عنوان یکی از چهارده بخش طبرستان نام می برد. یاقوت رویان را گاهی «مدینه» و گاهی «کوره واسعه» می خواند و شهر «کجه» (کجور) را حاکم نشین رویان می داند. «شهر» یا «مدینه» خواندن رویان به اعتبار معنی قدیمی این کلمه در فارسی است، زیرا «شهر» به معنی ناحیه و مملکت هم به کار می رفته است. ناحیه رویان را بعدها، از قرن هفتم تا زمان صفویه، رستمدار هم گفته اند. احتمال می رود که رستمدار صورت دیگری از استندار باشد، زیرا این ناحیه از قرن چهارم به بعد به وسیله فرمانروایانی اداره می شد که استندار خوانده می شدند. این کلمه در زبانِ عامّه به «رستمدار»، که معروفتر و آشناتر بود، بدل گردید و بعدها این اسم نیز فراموش شد.اولیاءالله آملی در کتاب تاریخ رویان تألیف قرن هشتم دربارهٔ واژه استندار قید کرده است: و به زبان طبری استان کوه را گویند. پس معنی استندار، ملک الجبال باشد، یعنی حاکم و پادشاه کوه، همچنانکه ملوک باوند را در آن عهد ملک الجبال خوانندی، پس معنی استندار نیز همان باشد ملا شیخ علی گیلانی در کتاب تاریخ مازندران که در سال ۱۰۴۴ هجری قمری تألیف شده استندار را ناحیتی بالتمام در طبرستان قید کرده استبهاءالدین محمد بن حسن بن اسفندیار نویسنده کتاب تاریخ اسفندیار که در قرن ششم و هفتم می زیست در این زمان حدود مازندران و رویان را از دینار جاری در شرق ملاط که در نزدیکی هوسم (رودسر) قرار دارد می داند پس در این زمان حدود تنکابن جزء مازندران محسوب می شده است.ملا شیخ علی گیلانی مؤلف کتاب تاریخ مازندران که در تاریخ ۱۰۴۴ قمری و در دوران صفویه کتاب را نگاشته است، در ذکر حدود مازندران آورده است: «حد غربی طبرستان قریه ملاط گیلان است ورای هوسم که اکنون به رودسر اشتهار یافته و سامان شرقی دینار چار که اهالی آن دیار دوناچال می خوانند، قریب به شهر سارویه واقع است. استندار بالتمام داخل طبرستان است»ناتل، چالوس، رودان، کلار، شهرک هایی اند اندر کوه ها و شکستگی ها و این ناحیتی است هم از طبرستان و لکن پادشاهی دیگر است و پادشاه او را استندار خوانند. گیلان ناحیتیست جدا میان دیلمان و جبال و آذربایگان و دریاء خزران و این ناحیتیست بر صحرا نهاده میان با آبهاء روان بسیار، یکی رودیست عظیم سپید رود خوانند، میان گیلان ببرد و به دریاء خزران افتد، و این گیلان دو گروه اند، یک گروه میان دریا و این رودند و ایشان را «از این سوی رودی» خوانند و گروهی دیگر میان رود و کوهند ایشان را «از آن سوی رودی» خوانند، اما «ازین سوی رودیان» را هفت ناحیتست بزرگ چون: لافجان، میالفجان، کشکجان، برفجان، داخل، تجن، جمه؛ و اما آنک «از آن سوی رودیان» اند ایشان را یازده ناحیتست بزرگ چون حانکجان، نَنَک، کوتم، سراوان، پیلمان شهر، رشت، تولیم، دولاب، کهن روذ، استراب، خوان بلی
مختصات و بلندا
شهر رویان در سال ۱۳۹۵ دارای جمعیتی بالغ بر ۷٬۷۳۱ نفر بوده است.زبان مردم رویان زبان مازندرانی با گویش کجوری است که به گویش مردم شهرستان نور و چالوس شباهت دارد.
همچنین دو گویش طبری کجوری و طبری کلارستاقی زیر مجموعه گویش کهن طبری رویانی هستند که از شهرستان نور تا شهرستان تنکابن گویش می شود. گویش طبری رویانی زبان حکام اسپهبد رویان نیز بوده است. در گذشته منطقه رویان (طبرستان) از شهرستان نور، نوشهر، چالوس، تنکابن و گاهی مرز غربی آن تا رودسر ادامه می یافت.
دانشنامه آزاد فارسی
مرحلۀ ابتدایی تکوین جانور یا گیاه، پس از لقاحتخمک(یاخته تخم) یا فعال شدن تخمک طی فرآیند بکرزایی. اصطلاح رویانبرای توصیف هفت هفتۀ اول زندگی تخمک لقاح یافتۀ انسان در زهدان به کار می رود. از هفتۀ هشتم به بعد به رویان، جنینمی گویند. در جانوران، رویان یا درون تخمک لقاح یافته، که در آن با مواد غذایی زرده تغذیه می شود، یا در زهدانپستاندار مادر رشد می کند. در پستانداران، جز کیسه داران، جنین از طریق جفتتغذیه می شود. در گیاهان عالی، رویان داخل دانه است. رویان گیاهی گاهی فقط شامل چند یاخته است، ولی معمولاً شامل ریشه، ساقه (جوانۀ اولیه) و یک یا دو لپهاست که نشاهای در حال رشد را تغذیه می کنند.
فرهنگستان زبان و ادب
گویش مازنی
رویان،ولایت وسیعی از ناحیه ی کوهستانی تبرستان در بخش غربی ...