ژول سزار (
قیصر یولیوس ) پاتریسین رومی ( و.۱٠۱ - مقت.۴۴ ق م. ) . وی یکی از افراد قبیله مشهور ژانس ژولیا بود که خود را از نسل زهره میدانست . عمه اش زن ماریوس و خود داماد سینا بود و برای مجادله با سنای رم از همه کس مناسبتر بنظر میامد . سیلا گفته بود : [[ این جوان لیاقت چنذد ماریوس را دارد.]] با اینکه سزار در ظاهر جزبعیاشی و خود آرایی و ادبیات علاقه نداشت و بی اندازه جاه طلب بود روزی او رادیدند که از خواندن ترجمه احوال اسکندر گریه میکند و میگوید :(( در سن و سال من عالم را مسخر کرد و من هنوز کاری نکرده ام . ) ) وی هوشی تند و نافذ جاذبه ای فریبنده و جالب محبت فصاحتی مقنع و در زیر ظاهر لطف آمیز و ملایم قدرتی شکست ناپذیر داشت . او میتوانست بدلخواه خود خطیب نویسنده و مرد لشکر و
کشور باشد . از روزی که پای بمیدان سیاست نهاد همه وسایل را برای ممتاز ساختن خویش و رسیدن باولین مرتبه تشخیص بکار انداخت . در سال ۶۵ ق م. که ۳۵ سال داشت و بریاست شهرداری انتخاب شد چند میلیون از کراسوس قرض کرد و برای ملت بازیهای باشکوه و جشنهای نادیده و ناشنیده ترتیب داد . پس از آن علی رغم سنا بمقام پونتیف کبیر منصوب گردید و عاقبت برای درهم شکستن مخالفت سنا با توافق نظر کراسوس مواضعه کاتیلینا را تقویت کرد . شخص اخیر از رجال معروف و فاسد و آدم کش دوره سیلا بود . او درصدد بود در صورت لزوم با قوه قهریه حکومت را بدست آورد و اقدماتی شدید کرد اما سیسرون جمهوری را نجات داد . مع هذا خطری دیگر اساس جمهوریت را تهدید میکرد . پمپئوس که بواسطه فتوحات خویش مغرور شده بود از آسیا وارد شد . سزار که در اسپانیا والی بود برم مراجعت کرد و کراسوس و پمپئوس را بهم نزدیک ساخت و هرسه برای استیلا بر حکومت جمهوری متفق گشتند و بدین طریق اولین تریومویرا ( اتحاد رجال ثلاث ) تشکیل یافت . نتیجه فوری این اتحاد انتخاب سزار بمقام کنسولی بود ( ۵۹ ق م. ) . وی در مدت زمامداری خویش مانند رئیس و صاحب یگانه حکومت میکرد و بنظامات و قوانین اساسی وقعی نمیگذاشت. روزی یکی از دشمنانش (( کاتن ) ) اصرار داشت در فروم ضد وی نطق کند حکم کرد او را از کرسی خطابه پایین کشند . سزار آنچه را میخواست بتصویب ملت رسانید : تصدیق اقدامات پمپئوس در مشرق قانون اراضی برای واگذاری زمین بکسانی که سه فرزند یا بیشتر دارند قانونی در خصوص اداره ایالات . سزار بیش از همه افتخارات نظامی و فرماندهی کل سپاهیان را آرزو داشت . بنابراین بعنوان وکالت کنسول برای مدت پنج سال ایالت جنوب آلپ و ناربنز باو مفوض گردید و قبل از حرکت از رم سزار خود را با کراسوس و پمپئوس محکمتر ساخت . پسر یکی از آنان را همراه برد و دختر خود را بدیگری داد . آنگاه سه همدست مزبور اشخاصی را که بوفاداری ایشان اطمینان داشتند بدرجه کنسولی رسانیده و کلدیوس - یکی از دوستان سزار - را برای تریبون انتخاب کردند و عاقبت برای ضعیف کردن حزب طرفدار سناکاتن را بجزیره قبرس مامور و از رم دور کردند و سیسرون ببهانه اینکه در قتل شرکای جرم کاتیلینا بصورت نامشروع و غیر قانونی عمل کرده تبعید شد . بنابرین سزار با فراغت خاطر بطرف گل حرکت کرد ( بهار سال ۵۸ ق م. ) . وی گل را تسخیر کرد و تا سال ۵۱ آن سرزمین را بکلی تحت سلطه خویش در آورد . درین زمان در روم هرج و مرج ایجاد شد . پمپئوس و کراسوس بار دیگر بسزار نزدیک شدند و ملاقاتی بین ایشان در لوک صورت گرفت و روابط خود را محکمتر کردند و قرار برین شد که پمپئوس و کراسوس در سال ۵۵ به کنسولی انتخاب شوند و تا ۵ سال حکومت اسپانیا باولی و حکومت سوریه بدومی تفویض شود همچنین حکمرانی سزار در گل ۵ سال دیگر تمدید گردد . با وجود مخالفت شدید کاتن ملت تصمیمات متخذ در لوک را تصویب کرد . پمپئوس بواسطه اقداماتی که بعد کرد بتنهایی بمقام کنسولی روم رسید و فرمانفرمای مالک رقاب گردید و روابط بین او و سزار قطع شد . سزار با جرات و سرعت صاعقه آسا بسوی رم رهسپار گردید و با اینکه مطابق قانون حق نداشت از سر حد قلمرو خود - یعنی نهر روبیکن - تجاوز کند در یکی از شبهای ژانویه ۴۹ از رود مزبور گذشت و وارد ایتالیا شد . پمپئوس که تازه بتجیهز قشون شروع کرده بود بطرف (( برند ) ) عقب نشسته از آنجا سوار کشتیی شد و بسمت یونان رفت . کنسولها و اکثریت سنا با او رفتند . از ترس سزار همه جمهوری طلبان حتی کاتن طرف پمپئوس را گرفتند . سزار بدون خونریزی صاحب اختیار رم و همه ایتالیا شد و نخست سپاهیانی را که همدستان پمپئوس در اسپانیا جمع آوری کرده بودند در (( لریدا ) )شکست داد . پس از مراجعت بایتالیا با سپاهیان خود در بحبوحه زمستان از آدریاتیک گذشت و در اپیر پیاده شد ( ژانویه ۴۸ ) و عاقبت در جنگ فارسال بر پمپئوس فایق آمد و سردار اخیر فرار کرد و بمصر رفت . سزار بتعقیب او پرداخت و در مصر شنید که او را وزرای مصری بقتل رسانیده اند . وی برای استقرار مصر که تحت الحمایه حقیقی روم بود در اسکندریه توقف کرد . در آن هنگام پادشاه جوان مصر بطلمیوس دوازدهم و خواهرش کلئوپاتر بر سر تخت و تاج منازعه داشتند . سزار از کلئوپاتر طرفداری کرد . آنگاه از مصر بجانب آسیای صغیر که در آنجا فارناس پسر میتریدات ( مهرداد ) دوباره خصومت آغاز کرده بود عازم گردید و بسرعت شورش را فرو نشاند و چون در غیبت وی هواخواهان پمپئوس و جمهوری طلبان در افریقا لشکری فراهم کرده باژوبا پادشاه [[ نمیدی ]] متحد شده بودند سزار پیشدستی کرده بساحل تونس پیاده شد و طرفداران پمپئوس را نزدیک شهر تاپسوس مغلوب کرد ( ۴۶ ق م. ) سپس لابینوس معاون سابق خود او که با دو پسر پمپئوس باسپانیا رفته موقع خود را محکم کرده بود مورد تعقیب سزار واقع و مغلوب شد ( ۴۵ ق م. ) سزار در صدد بر آمد که جمهوریت را بسلطنت مبدل کند . سنا بکلی اهمیت خود را از دست داد و سزار قوانین لازم را وضع کرده عمال را بمیل خود انتخاب میکرد . در یکی از اعیاد ملی موقعی که مارکوس آنتونیوس کنسول جقه سلطنت را بسزار تقدیم کرد جز چند تن از همدستان وی کسی اظهار مسرت نکرد . چون سزار بعدم رضایت آنرا از خود دور ساخت صدای کف زدن و تحسین مانند رعد بلند شد . جمهوری خواهان برای نجات جمهوری و قتل سزار توطئه کردند و بریاست کاسیوس معاون کراسوس و بروتوس برادرزاده باتقوای کاتن مواضعه کردند . بروتوس تردید داشت زیرا از سزار محبت بسیار داده بود اما بر اثر فشار جمهوری طلبان مجبور بشرکت شد . آنان تصمیم گرفتند سزار را روز عید مریخ ( ۱۵ مارس ۴۴ ) در سنا بقتل رسانند . وی که از روی بی اعتنایی در محافظت خود کوتاهی میکرد بسنا آمد و کشته شد .
قیصر، پادشاه، عنوان پادشاهان قدیم روم
( اسم ) عنوان امپراطور روم قیصر .
ده از دهستان سر دشت شهرستان دزفول