کلمه جو
صفحه اصلی

اسفناج


برابر پارسی : اسپناج

فارسی به انگلیسی

spinach, spinage

فارسی به عربی

سبانخ

مترادف و متضاد

spinach (اسم)
اسفناج، خوراک اسفناج

فرهنگ فارسی

سردۀ دوپایۀ علفی یکسالۀ افراشته، بدون کرک با سه گونه که در آسیای مرکزی و غربی رشد می‌کنند؛ برگ‌های این گیاهان دمبرگ‌دار و متناوب و گل‌هایشان تکجنسی است


( اسم ) گیاهی است سر دست. گیاهان تیر. اسفناجیان جزو دو لپه ییهای بی برگ گلهای آن خوشه یی سبز رنگ و کوچک دارای ۵ پرچم و ۵ کاسبرگ بهم چسبیده است . یا اسفناج رومی . ۱ - گیاهی است از تیر. سدابیان از نوع کواچها دارای انواع مختلف . گیاه مذکور پایا و پر شاخه و با ساق. چوبی و دارای تیغهای درشت بلند و برگهای دراز نوک تیز است . ۲ - سلمه یا اسفناج صحرایی . گیاهی از تیر. اسفناجیان از جنس سلقها که جوانه های جوان آن مانند مار چوبه مصرف میشود .
دهی در شهرستان زنجان

فرهنگ معین

(اِ فَ یا فِ ) ( اِ. ) = اسپناج . اسپناخ . سپاناخ . اسپاناج : گیاهی است یک ساله دارای برگ های پهن و ساقه های سست و نازک ، در پختن آش و پاره ای از غذاها مورد ا ستفاده قرار می گیرد. ، ~ سبز شدن از کلة کسی (کن . )تعجب شدید به کسی دست دادن .

لغت نامه دهخدا

اسفناج . [ اِ ف َ / ف ِ ] (اِ) اسفاناخ . اسفناخ . اسپناج . اسپاناخ . اسپنانج . سپاناخ . رجوع به اسپناج شود :
بابای تو چارده پسر داشت
نی میزد و اسفناج میکاشت .

؟



اسفناج. [ اِ ف َ / ف ِ ] ( اِ ) اسفاناخ. اسفناخ. اسپناج. اسپاناخ. اسپنانج. سپاناخ. رجوع به اسپناج شود :
بابای تو چارده پسر داشت
نی میزد و اسفناج میکاشت.
؟

اسفناج. [ ] ( اِخ ) دهی جزء دهستان زنجان رود بخش حومه شهرستان زنجان ، 30000 گزی شمال باختر زنجان ، 3000 گزی راه آهن زنجان به تبریز. دامنه. معتدل. سکنه 530 تن. آب آن از زنجانرود و قنات. محصول آن غلات ، میوه جات ، مختصر برنج. شغل اهالی زراعت. راه آن مالرو و در غیر بارندگی اتومبیل رو است. ( فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2 ص 13 ).

اسفناج . [ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان زنجان رود بخش حومه ٔ شهرستان زنجان ، 30000 گزی شمال باختر زنجان ، 3000 گزی راه آهن زنجان به تبریز. دامنه . معتدل . سکنه 530 تن . آب آن از زنجانرود و قنات . محصول آن غلات ، میوه جات ، مختصر برنج . شغل اهالی زراعت . راه آن مالرو و در غیر بارندگی اتومبیل رو است . (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2 ص 13).


فرهنگ عمید

گیاهی یک ساله با برگ های پَهن، ساقه های سست و نازک، و گل های ریز سبزرنگ که به عنوان سبزی خورده می شود.

دانشنامه عمومی

اسفناج (نام علمی: Spinacia oleracea) یک نوع گیاه یک ساله با ساق و برگ لطیف است که می توان در آش از آن استفاده کرد. اسفناج سرشار از لوتئین و گزانتین است که این کاروتنوئیدها، از بین برنده مولکول های بی ثباتی به نام رادیکال های آزاد در بدن هستند قبل از اینکه رادیکال های آزاد بتوانند به بدن آسیب برسانند. کاروتنوئیدها در اسفناج و سایر سبزی هایی که دارای برگ سبز پر رنگ هستند، وجود دارند، برخی مطالعات نشان داده اند که که آن ها می توانند با سرطان دهان، معده و مری مقابله کنند.
بر خلاف تصور عامه مردم که اسفناج را یک گیاه با میزان آهن زیاد می دانند، این سبزی فقط دارای ۳.۵ میلی گرم آهن در ۱۰۰ گرم اسفناج خام است. به رغم باور همگان، اسفناج منبع فوق العاده خوب آهن نیست، زیرا میزان اسید اکسالات آن، بدن را از جذب مواد معدنی باز می دارد.
اسفناج دو برابر دیگر سبزیجات فیبر دارد. یک پیمانه اسفناج حدود ۲۰ درصد فیبر دارد که مانع یبوست است و به هضم غذا کمک می کند. فیبر موجود در این سبزی، قند خون را پایین نگه داشته و با ایجاد حس سیری می تواند مانع از پرخوری شود. ویتامین C و E، بتاکاروتن، منگنز، روی و سلنیوم موجود در اسفناج همگی از آنتی اکسیدان های قوی برای مقابله با پوکی استخوان، گرفتگی رگ ها و فشار خون بالاست. این سبزی پرخاصیت سرشار از ویتامین های مختلف از جمله A، K، D و E بوده و حاوی مواد معدنی خوبی نیز هست.
درصد کاهش ارزش بر اثر پختن : حداکثر کاهش درصدی ارزش های غذایی به دلیل جوشیدن بدون در نظر گرفتن گروه گیاه خواری حاوی شیر و تخم مرغ (ovo-lacto-vegetables group).

دانشنامه آزاد فارسی

اِسفِناج (spinach)
گیاهی یک ساله، متعلق به تیرۀ غازپایان (چغندر)، جنس Spinacia. بومی آسیا است. آن را به سبب برگ های خوراکی اش، که مانند سبزی خوردن مصرف می شوند، به وفور می کارند. از قدیم الایام اعتقاد داشته اند که اسفناج از نظر ارزش غذایی بر سایر سبزی ها ترجیح دارد، زیرا درصد مواد نیتروژنی و هیدروکربنی آن زیاد است. اسفناج به علت دارابودن آهن، فسفات ها، و کلروفیل فراوان، برای مبتلایان به کم خونی بسیار مفید است. همچنین، به دفع مواد از روده بزرگ کمک می کند.

فرهنگ فارسی ساره

اسپناج


فرهنگستان زبان و ادب

{Spinacia} [زیست شناسی- علوم گیاهی] سردۀ دوپایۀ علفی یکسالۀ افراشته، بدون کرک با سه گونه که در آسیای مرکزی و غربی رشد می کنند؛ برگ های این گیاهان دمبرگ دار و متناوب و گل هایشان تکجنسی است

گویش اصفهانی

تکیه ای: esbenâǰ
طاری: esbenâǰ
طامه ای: esfenâǰ
طرقی: esfenâž
کشه ای: esbenâǰ
نطنزی: esfenâǰ


پیشنهاد کاربران

36. برتشنایدر درباره اسفناج ( Spincia oleracea ) گفته است: "می گویند از ایران آمده. گیاهشناسان برآنند که زادبوم اسفناج باختر آسیاست و نامهای Spinacia، spinage، spinat، épinards را برگرفته از تخم خاردارش ( spinous ) دانند؛ هرچند از آنجا که نام فارسی این گیاه esfinadsh [اسفناج] است، احتمال قوی تر آن است که نامهای گوناگونی که برایش داریم خاستگاه فارسی داشته باشند. " با این همه ماجرا به این سادگی ها نیست. درهیچ منبع چینی بروشنی گفته نشده که اسفناج از ایران به چین آمده؛ و نام سبزی ایرانی ( Po - se ts'ai ) نوست و نخستین بار در Pen ts'ao kan mu به آن برمی خوریم و در آنجا لی شی ـ چن خود آن را به فان شی ـ یین ( Fan Ši - yin ) نامی نسبت می دهد.
شگفت تر اینکه اینجا نیزخردک مایه ای از افسانه چان ـ کی ین پدیدار می شود. دست کم جــــــــــــــــولی مــــــــــــــــدعی شــــــــــــــــــــده است: "در منـــابع چینی و ژاپنی ( Chinese and Japanese Repository ) گفته شده که چان - کی ین اسفناج را به چین آورده است. " تنها منبع چینی که توانستم این افسانه را در آن بیابم T'un či نوشته چن تسیائو ( Čen Tsiao ) از دودمان سونگ است که در اوج بی پروائی می گوید چان کی ین این گیاه را به چین آورد. حتی نویسنده Pen ts'ao kun mu هم یارای واگوئی چنین خیالبافی را در خود ندیده است. این ادعا از آنرو یکسره بی ارزش است که اسفناج تا سده دوم پیش از میلاد در باختر شناخته نبود. راست اینکه، اقوام سامی و مردم باستان چیزی از آن نمی دانستند. این گیاه تازه در سده های میانه شناخته شد.
اینکه در چین پیش از دوره تانگ نامی از اسفناج در میان نیست درست با این وضعیت می خواند. اگر نوشته های کشاورزی را در نظر بگیریم، این گیاه نخستین بار در Čun šu šu می آید که نزدیک پایان سده هشتم نوشته شده است. این کتاب گوید اسفناج، ( *pwa - lin ) po - lin از سرزمین پوـ لین Po - lin ( *pwa - lin، پالینگا/Palinga ) آمده است.

نخستین گیاهنامه ای که از اسفناج سخن رانده Čen lei pen ts'ao است که تان شن ـ وی ( T'an Šen - wei ) به سال 1108 نوشته. در این گیاهنامه دارویی روی هم رفته 1746 گیاه دارویی توصیف شده، حال آنکه در کتاب Kia yu pu ču pen ts'ao ( که در دوره کیاـ یو، 64 - 1056 م. منتشر شد ) این شمار به 1118 می رسد و بدین ترتیب شمار گیاهان افزوده شده به 628 می رسد. پیش از هر فصل فهرست مندرجاتی هست که در آن چیزهای نو بروشنی مشخص شده اند و اسفناج نیز از شمار گیاهان نوست. از توصیف اسفناج در این کتاب می توان نتیجه گرفت که از سبزیهای دلخواه دوره سونگ بوده است. در آنجا گفته شده که اسفناج بویژه برای مردمان شمال چین که خوراکشان را گوشت و آرد ( بیشتر به صورت رشته فرنگی ) تشکیل می دهد بسیار سودمند است، حال آنکه مردمان جنوب چین که خوردشان ماهی و لاک پشت است نمی توانند زیاد اسفناج بخورند زیرا خوراک های آبی آنها موجب سردی می شود و اسفناج نیز سرد اســـــــت. در ( یا ) lu ( hwa یا ) Kia yü نوشته لیو یوـ سی ( Liu Yü - si ) ( 842 - 772 م ) آمده است که " po - lin در اصل از سرزمینهای باختری بود و تخمش را چان کی ین همچون یونجه و انگور به چین آورد. در آغاز مراد سرزمین پوـ لین Po - lin بوده و در انتقال این واژه که در آن روزگار برای بسیاری ناشناخته بوده این خطا رخ داده است. "
نخستین و تنها اشاره تاریخی موجود به این موضوع را در T'an hui yao می یابیم که چنین آورده: "در دوره فغفور تایی تسون ( T'ai Tsun ) ( 649 - 627 م ) در بیست و یکمین سال از دوره چن ـ کوان ( Čen - Kwan ) ( 647 م ) ، نی ـ پوـ لو ( ni - Po - lo ) ( نپال ) سبزی po - lin را به دربار فرستاد که شبیه گل ( Carthamus tinctorius ) hun - lan [گلرنگ] است، با میوه ای چون میوه ( Tribulus terrestris ) tsi - li [خارخسک]. چنانچه درست پخته شود،
خوراکی است خوب و خوشمزه. "
این نوشته فزون بر نخستین اشاره تاریخ پذیر به این سبزی در اسناد چینی بودن، رویهم رفته کهن ترین اشاره به این گیاه است که تا کنون به دست ما رسیده است. این سند نشان می دهد اسفناج در آن روزگار نه تنها برای چینی ها بلکه برای مردم نپال نیز تازگی داشته زیرا اگر چنین نبود در خور پیشکش به دربار چینش نمی شمردند، آن هم در برآوردن خواسته فغفور تایی تسون که تمامی مردمان خراجگزار بهترین سبزیهای خود را به دربارش فرستند. یوان ون ( Yüan Wen ) ، از نویسندگان دوره سونگ، در کتابش، Wen yu kien p'in ، گــــوید اسفناج ( po - lin ) از سرزمین نی ـ پوـ لو ( نپال ) در سرزمین های باختری آید ( یا از آنجا خیزد ) . Kia yu pen ts'ao، که در سال 1057 م گردآوری شد، نخستین گیاهنامه دارویی است که اسفناج را در دارونامه کشور گنجاند.
در گفتگو آن را Po ts'ai ( "سبزی Po" ) می گویند که در اینجا Po کوتاه شده po - lin است. به گفته وان شی ـ مو ( Wan Ši - mou ) ( که در سال 1591 در گذشت ) در Kwa su su، نام رایج برای اسفناج در شمال چین Či ken ts'ai ( "سبزی سرخ بیخ" ) است. در Kwan k'ün fan p'u نام yin - wu ts'ai ( "سبزی طوطی" ) هم به کار رفته که وجه تسمیه اش ریــشه سرخ است که بـرخی به طوطی مانند کرده اند. Pen ts'ao kan mu ši i فــــــزون بر Po - se ts'ai، همــــــبرابرهای hun - ts'ai ( "سبزی سرخ" ) و ts'ai yan ( "سبزی بیگانه " ) راهم آورده است. نام دیگری که بر
اسفناج گذاشته اند šan - hu ts'ai ( "سبزی مرجانی" ) است.
کتاب Min šu که در بازنمائی استان فوـ کی ین ( Fu - Kien ) و در انتهای سده شانزدهم یا آغاز سده هفدهم نوشته شده، شوخی کم و بیش بی مزه ای آورده: نویسنده در توضیح نام po - lin آن را po len ( "موجها و لبه ها" ) فرونگاشته، زیرا برگهای اسفناج شبیه به موج اند و لبه دار. پرپیداست که واژه ای نیست که چینی ها نتوانند ریشه ای برایش تراشند.
در روایات دوره های تانگ و سونگ گزارشی نیست که نشان دهد اسفناج از ایران آمده و با توجه به پیشینه کوتاه نام "سبزی ایرانی"، که توضیح هم داده نشده ، از همان آغاز وسوسه می شویم که نظری . . .

بنام خدا
با سلام، مصرف بیش از حد اسفناج کشنده است.

اسپناق


کلمات دیگر: