اسم: استبرق (دختر) (عربی) (تلفظ: 'estabraq) (فارسی: اِستَبرق) (انگلیسی: estabragh)
معنی: پارچه نرم و لطیف
معنی: پارچه نرم و لطیف
سردهای از استبرقیان شیرابهدار که در مناطق گرمسیری و نیمهگرمسیری میرویند؛ گلهای آنها معطر است و در برخی از کشورهای جنوب شرقی آسیا از آنها دستهگل درست میکنند
نظام قاری (دیوان ص 96).
منوچهری .
منوچهری .
استبرق . [ اِ ت َ رَ ] (اِ) استبرک . از درختان کائوچوئی ایران است ودر نقاط گرمسیر و سواحل جنوبی و از خوزستان تا مکران و بلوچستان همه جا از ارتفاع 950 (در منصورآباد لار) تا 1100 (در اطراف بم ) دیده شده است . (گااوبا). درختچه یا بوته ایست که به ارتفاع پنج گز میرسد و در نواحی خرماخیز ایران بسیار است و آنرا کائوچو هست . نامی است که در شیراز و دیگر قسمتهای فارس به عشر دهند.غَلبلب . عوشر. عُشّر. غَرق . کرک . خرگ . عشر. عِشار. اَکَرن . مَدار. اوشر. گویند با این گیاه در دوره ٔ هخامنشی دیبای شوشتری میکرده اند، یعنی جامه ٔ استبرق .