مترادف ساعی : تلاشگر، سخت کوش، فعال، کوشا، کوشنده، مجد ، سخن چین، غماز
متضاد ساعی : کاهل
برابر پارسی : کوشا، کوشنده
diligent, industrious
active, assiduous, industrious, laborious, patient, sedulous, studious, trier, Trojan
پيک , قاصد
(تلفظ: sāei) (عربی) کوشش کننده ، کوشا ؛ (در قدیم) گرد آورندهی زکات .
تلاشگر، سختکوش، فعال، کوشا، کوشنده، مجد ≠ کاهل
۱. تلاشگر، سختکوش، فعال، کوشا، کوشنده، مجد ≠ کاهل
۲. سخنچین، غماز
ساعی . (اِخ ) افندی از متأخران شاعران و خطاطان و از مردم تبریز بود. وی بسال 1218 هَ . ق . متولد شد و در 1240 به بایزید وبعد به استانبول رفت و در آن شهر به حکاکی میگذرانید. در 1251 به دعوت محمدعلی پاشا بمصر رفت و در دارالطبع بکار اشتغال یافت . بعد از مرگ محمدعلی پاشا به استانبول بازگشت و به مدیریت ثانیه ٔ مطبعه ٔ عامره تعیین شد و چندی بعد خود چاپخانه ای دایر کرد. ولی بعدها باز بمصر سفر گزید. وی از اکثر فنون بهره مند بود وبرای خط تعلیق حروف ریخت . (از قاموس الاعلام ترکی ).
ساعی . (اِخ ) تخلص امین زاده عبدالکریم است که از شاعران عثمانی قرن دهم هجری است . (از قاموس الاعلام ترکی ).
ساعی . (اِخ ) تخلص مصطفی از شاعران عثمانی در قرن دهم هجری است . وی از مردم عثمانی بود و در نقاشی مهارتی بسزا داشت و به سال 1004 هَ . ق . درگذشت و دیوانی بترکی از وی بیادگار ماند. (کشف الظنون ) (قاموس الاعلام ترکی ).
سعدی (بوستان ).
مسعودسعد.
خاقانی .