کلمه جو
صفحه اصلی

سبوس

فارسی به انگلیسی

bran, chaff, husk, pollard

bran, pollard


bran, chaff, husk


فارسی به عربی

قشة , مستنقع , نخالة

مترادف و متضاد

bran (اسم)
سبوس، پوست گندم، نخاله

chisel (اسم)
سبوس، اسکنه، قلم درز

chaff (اسم)
سبوس، پوسته، کاه، پوشال، چیز کم بها یا بی اهمیت

pollard (اسم)
سبوس، جانور بی شاخ

off-corn (اسم)
سبوس

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - گیاهی است از تیره گندمیان که یکی از گونه های یولاف است و جهت تغذیه دامها به کار میرود و چون بسیار پیش رس است در ابتدای بهار بهترین علف مرتع بشمار میرود و ضمنا رشد سریع این گیاه تا حدی مانع رشد گیاهان موذی و هرز میشود و از این جهت نافع است شوفان زمیر خافور قرطمان خرطال . ۲ - سوس . یا سبوس گندم . پوست و زبره گندم که آسیا نشده باشد و بتوان آنرا از آرد جدا کرد .

لغت نامه دهخدا

سبوس. [ س َ / س ُ ] ( اِ ) طبری «سوس ». ( نصاب طبری 451 ) ( حاشیه برهان قاطع چ معین ). نخاله هر چیز را گویند عموماً و نخاله و پوست گندم و جو آردکرده را خصوصاً. ( برهان ). پوست گندم یعنی آنچه که در غربال بعد از بیختن باقی ماند. ( آنندراج ) ( غیاث ). پوست غله که هنگام بیختن بدرآید، و سبوسه نیز در این لغت است ، بتازیش نخاله خوانند. ( شرفنامه ). حُثالة. ( صراح اللغة ). کپک. ( مؤلف ) :
دین را طلب نکردی ودنیا ز دست رفت
همچون سبوس تر نه خمیری و نه فطیر.
ناصرخسرو.
و سبوس جو در دیگ کنند و نیک بجوشانند و پای را درمیان آب جو نهند و بصلاح بازآید و سبوس گندم همین معنی کند. ( نوروزنامه ). خضر گفت هیچ سبوس داری طلب کردکمی یافت. ( قصص الانبیاء ).
ساخته [ قرآن را ] دست موزه سالوس
بهر یک من جو و دو کاسه سبوس.
سنایی.
مانند گندم ارچه ز غم سینه چاک زد
از آسیای چرخ نیابد همی سبوس.
محمدبن همام شهاب الدین.

فرهنگ عمید

پوست گندم یا جو، پوست آرد نشدۀ دانۀ گندم یا جو که از الک کردن آرد به دست می آید.

دانشنامه عمومی

سبوس عبارت است از پوسته گندم، جو یا برنج که سرشار از ویتامین ب، ویتامین ای، پانتوتنیک اسید، آهن، منیزیم، فسفر، پتاسیم، روی، مس، منگنز، و سلنیوم می باشد و به همین دلیل دارای ارزش غذایی بسیار بالایی است. همین طور، مصرف نان، آرد، و برنج سبوس دار می تواند بسیاری از نیازهای تغذیه ای انسان را برطرف نماید. در کشور ایران استفاده از آرد سفید (بدون سبوس) در پخت نان رایج تر بوده و دارای طرفداران بیشتری نیز هست.
سبوس برنج عبارت است از پوسته خارجی، جنین، لایه آلرون و سلول های خارجی چسبیده به آندوسپرم نشاسته ای دانه برنج، اوریزاساتیوا از خانواده گرامینه می باشد. اوریزا در زبان یونانی به معنای برنج و ساتیوا در لاتین به معنای کشت شده است. برنج یکی از غذاهای اصلی مردم آسیاست و به مقادیر زیاد درایران، چین، هندوستان، ژاپن، تایلند، فیلیپین و کشت می گردد. پوست برنج را به وسیله آسیابهای سنگی جدا می کنند و سپس برنج به دست آمده را که برنج قهوه ای نامیده می شود، پوست میکَنند و برنج سفید شده را به دست می آورند که مصرف غذایی دارد و سبوس محصول فرعی آن می باشد.
عصاره سبوس برنج عبارت است از عصاره آبی الکلی سبوس برنج که هر میلی لیتر از این عصاره نباید کمتر از ۶۰ میکروگرم ویتامین B۱ که معادل ۵/۱۴ گرم سبوس برنج است، باشد. مقدار مصرف آن ۸ میلی لیتر است. از سبوس برنج روغنی به دست می آید که به روغن سبوس برنج۱ موسوم است و استخراج آن از سبوس، معمولاً با استفاده از حلالها صورت می گیرد. ضمناً باید در نظر داشت که در سبوس برنج نوعی لیپاز فعال وجود دارد که باعث می گردد مقدار درصد اسیدهای چرب آزاد را در آن افزایش دهد. روغن سبوس برنج دارای ۱۵–۲۰ درصد از اسیدهای چرب اشباع شده و ۸۰ تا ۸۵ درصد از نوع اشباع نشده به شرح زیر است:
۴/۰ تا یک درصد اسید میریستیک، ۱۲–۱۸ درصد اسید پالمیتیک، ۱–۳ درصد اسید استئاریک، ۴۰–۴۵ درصد اسید لینولئیک، به مقدار یک درصد اسید لینولنیک و ۲/۰ تا ۴/۰ درصد اسید پالمیتولئیک می باشد.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] سبوس از جمله عناوینی است که در فقه کاربرد دارد.
سبوس پوسته برجای مانده از دانه گندم، جو و مانند آن پس از آرد کردن می باشد.

کاربرد سبوس در ابواب فقه
از احکام آن به مناسبت در باب صلات و تجارت سخن گفته‏اند.

← سبوس در باب صلات
۱. ↑ العروة الوثقی ج۲، ص۳۹۱-۳۹۲.
...

گویش اصفهانی

تکیه ای: sevus
طاری: söhösk
طامه ای: sobus
طرقی: sövös
کشه ای: söhus
نطنزی: sobus


واژه نامه بختیاریکا

سوست

پیشنهاد کاربران

نخاله

سبوس: پوسته برنج
شلتوک: برنج پوست دار


کلمات دیگر: