کلمه جو
صفحه اصلی

ناخدا


مترادف ناخدا : دریانورد، کاپیتان، کشتیبان، ملاح، ناخداباور

فارسی به انگلیسی

captain, old man, skipper, naval colonel

captain, old man, skipper


فارسی به عربی

عمید بحری , قائد

مترادف و متضاد

ناخداباور


captain (اسم)
سروان، ناخدا

commodore (اسم)
ناخدا، افسر فرمانده دریایی

shipmaster (اسم)
ناخدا، شراعبان، رئیس کشتی

دریانورد، کاپیتان، کشتیبان، ملاح


۱. دریانورد، کاپیتان، کشتیبان، ملاح
۲. ناخداباور


فرهنگ فارسی

صاحب کشتی یاکشتیبان، افسرنیروی دریایی، سرهنگ
( صفت ) آنکه بخدااعتقادندارد

فرهنگ معین

(خُ ) (اِ. ) کشتیبان ، صاحب کشتی .

لغت نامه دهخدا

ناخدا. [ خ ُ ] (اِ مرکب )صاحب و خداوند ناو که کنایه از کشتی و جهاز است . (برهان قاطع). خداوند کشتی و جهاز. (ناظم الاطباء). خداوند کشتی را گویند و آن در اصل ناو خدای است . (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). خداوند و مالک کشتی . (از فرهنگ نظام ). || مجازاً راننده ٔ کشتی . (فرهنگ نظام ). و ملاح و فرمانده ٔ کشتی . کشتیبان . ناخفراه . (ناظم الاطباء). رئیس ملاحان در یک کشتی . ملاح . کشتیبان . کشتی کش . بزرگ کشتی . ربان . مهتر ملاحان :
سیاهان براندند کشتی چو دود
که آن ناخدا ناخداترس بود.

سعدی .


کشتی شکستگان را هر موج ناخدائی است .

صائب .


ناخدا را خضر راهی نیست جز انجم امید
کرد اشک آخر به کویش رهنمایی ها مرا.

امید همدانی .


مائیم که در بحر فنائیم همه
در کشتی عمر ناخدائیم همه .

حیاتی کاشی .


بتا دیشب در آن کشتی که بردی بر ((مدا)) ما را
نمیدانم خدامی بردمان یا ناخدا ما را.

عشقی (دیوان ص 261).


کشتی شکست و مردم کشتی فنا شدند
ای ناخدا جواب خدا را چه میدهی .

؟


- امثال :
خدا کشتی آنجا که خواهدبرد
وگر ناخدا جامه بر تن درد.
در کشتی نشستن و با ناخدا جنگیدن .
ما خدا داریم ما را ناخدا در کار نیست .

ناخدا. [خ ُ ] (ص مرکب ) بی دین . ملحد. دهری . (ناظم الاطباء).


ناخدا. [ خ ُ ] ( اِ مرکب )صاحب و خداوند ناو که کنایه از کشتی و جهاز است. ( برهان قاطع ). خداوند کشتی و جهاز. ( ناظم الاطباء ). خداوند کشتی را گویند و آن در اصل ناو خدای است. ( آنندراج ) ( انجمن آرای ناصری ). خداوند و مالک کشتی. ( از فرهنگ نظام ). || مجازاً راننده کشتی. ( فرهنگ نظام ). و ملاح و فرمانده کشتی. کشتیبان. ناخفراه. ( ناظم الاطباء ). رئیس ملاحان در یک کشتی. ملاح. کشتیبان. کشتی کش. بزرگ کشتی. ربان. مهتر ملاحان :
سیاهان براندند کشتی چو دود
که آن ناخدا ناخداترس بود.
سعدی.
کشتی شکستگان را هر موج ناخدائی است.
صائب.
ناخدا را خضر راهی نیست جز انجم امید
کرد اشک آخر به کویش رهنمایی ها مرا.
امید همدانی.
مائیم که در بحر فنائیم همه
در کشتی عمر ناخدائیم همه.
حیاتی کاشی.
بتا دیشب در آن کشتی که بردی بر ( ( مدا ) ) ما را
نمیدانم خدامی بردمان یا ناخدا ما را.
عشقی ( دیوان ص 261 ).
کشتی شکست و مردم کشتی فنا شدند
ای ناخدا جواب خدا را چه میدهی.
؟
- امثال :
خدا کشتی آنجا که خواهدبرد
وگر ناخدا جامه بر تن درد.
در کشتی نشستن و با ناخدا جنگیدن .
ما خدا داریم ما را ناخدا در کار نیست.

ناخدا. [خ ُ ] ( ص مرکب ) بی دین. ملحد. دهری. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

۱. هدایت کننده و فرماندهِ ملوانان کشتی، کشتیبان: قضا کشتی آنجا که خواهد بَرَد / و گر ناخدا جامه بر تن دَرَد (سعدی۱: ۱۴۲ ).
۲. (نظامی ) افسر نیروی دریایی، دارای درجه ای نظیر سرهنگ یا سرگرد نیروی زمینی.
بی دین، کافر.

۱. هدایت‌کننده و فرماندهِ ملوانان کشتی؛ کشتیبان: ◻︎ قضا کشتی آنجا که خواهد بَرَد / و گر ناخدا جامه بر تن دَرَد (سعدی۱: ۱۴۲).
۲. (نظامی) افسر نیروی دریایی، دارای درجه‌ای نظیر سرهنگ یا سرگرد نیروی زمینی.


بی‌دین؛ کافر.


اصطلاحات

معنی اصطلاحات عامیانه و امروزی -> ناخدا
بی خدا، کافر، بی دین

دانشنامه عمومی

ناخدا (یا ناوخدای) بالاترین فرمانده و راهبر در ناو آبی است. در هر کشتی یا قایق که بر آب حرکت می کند، دستور ناخدا بر هر دستور دیگری مقدم است. وی مسئولِ جان و امنیتِ کشتی است. گاهی واژهٔ کاپیتان را به جای ناخدا به کار می برند.
Site where you can meet captains from around the world
List of current Master Mariners on Crewtoo.
The International Organization of Masters, Mates & Pilots
The Council of American Master Mariners
The Honourable Company of Master Mariners
The Company of Master Mariners of Australia
The Irish Institute of Master Mariners
The Company of Master Mariners of Canada
The Company of Master Mariners of Sri Lanka
Swiss Pro Skipper
The European Professional Association of "Capitani Marittimi d'Italia"
The International Federation of Shipmasters' Associations (IFSMA)

دانشنامه آزاد فارسی

ناخُدا
منصبی نظامی یا غیر نظامی در دریانوردی. ناخدا در مفهوم اعم، فرماندۀ کشتی یا ناو، و به معنای اخص درجاتی از افسری ارشد در نیروی دریایی است. درجۀ ناخدایی حد واسط بین ناو سروانی و دریاداری شمرده می شود و سه رده دارد: ناخدا یکم، برابر با سرهنگ؛ ناخدا دوم، برابر با سرهنگ دوم؛ ناخدا سوم، برابر با سرگرد در دیگر نیروهای مسلح. ناخدای نظامی الزاماً فرماندۀ ناو یا ناوچه نیست و ممکن است در مقرهای فرماندهی، ستاد و یا رسته های دیگر (رزمی، پشتیبانی، مهندسی و جز آن) خدمت کند و یا فرماندهی یک ناوگروه را برعهده داشته باشد. در دریانوردی غیر نظامی، این عنوان فقط به فرماندۀ قایق یا کشتی اطلاق می شود. اصطلاح ناخدا در ایران پیشینه ای کهن دارد و کوتاه شدۀ ناوخُدات پهلوی (به معنای فرماندۀ کشتی) است.

پیشنهاد کاربران

ناخدا=ناو خدا
نا کوچک شده ی کلمه ناو به معنی کشتی است.
خدا هم یعنی معبود ( الله ) یا به معنی صاحب
حالا ناخدا یعنی صاحب کشتی، کنترل کننده کشتی



راننده ی کشتی ؛ کسی که کشتی را هدایت می کند.

ربان . . . .


کلمات دیگر: